چرا گنو/لینوکس برام جالبه ۳

اولین مساله، نکته کاملا به جایی است که دوست خوبم رضا در مطلب قبلی که درباره لینوکس نوشته بودم بهش اشاره کرده بود (سهیل هم نکته دیگه ای رو تذکر داده بود در جواب):

لینوکس هسته سیستم عامل است و گنو (GNU) مجموعه ای ابزارهای دور و بر اون پس درست تر اینه که به جای لینوکس خالی بگیم گنو / لینوکس. منطقا هم هر جا من بگم لینوکس منظورم گنو لینوکس است مگه اینکه تاکید خاصی بکنم که منظورم هسته سیستم عامل (یا همون Kernel) است.

اما امروز چرا لینوکس برام جالب شد ؟. ماجرا بر می گرده به دوست خیلی خوبم سینا و پست آخری که توی وبلاگش گذاشته بود. اونجا می گفت:

اگر نوشتن در وبلاگ باعث بشه دختری که بهش علاقه مند هستین تصویر نادرستی از شما در ذهنش بسازه، و حرف های شما رو بسیار نا مطلوب تفسیر کنه، چکار میکنید؟

من تصمیم گرفتم از امروز 1 آذر که این اتفاق افتاد تا 40 روز ننویسم.

تا چهل روز دیگه‌! چجوری منتظر بمونیم و بگیم نوشتن سینا برامون مهمه ؟ با یک لوگو. لینوکس بهمون کمک می کنه: دستور convert می تونه یک تصویر رو تغییر بده یا چیزی بهش اضافه کنه. پس من اول یک تصویر به این شکل درست می کنم:

درست ؟ حالا کافیه با یک اسکریپت کوچیک bash فاصله این لحظه تا چهل روز بعد از تاریخ پست سینا رو حساب کنم. اسکریپت رو به خاطر شلوغ نشدن اینجا نمی یارم ولی ساده. بعد به لینوکس دستور زیر رو می دم:

convert -draw ’text 40,10 “’$hours’”’ sina.jpg sinawillwrite.jpg

به همین سادگی. حالا تصویری رو دارم که فاصله این لحظه تا لحظه نوشتن سینا رو به ساعت روی خودش داره. لازمه این کار هر یکساعت یکبار انجام بشه. یک cron می نویسیم تا لینوکس بدونه که می خوام هر یکساعت یکبار این دستور رو اجرا کنه. می نویسم:

1 * * * * root /directory/sina.bash

و حالا هر یکساعت یکبار اون تصویر به روز خواهد شد. کافیه هر کس خواست اون رو به سایتش اضافه کنه:


http://jadi.hacked.in/sinawillwrite.jpg

می بینید ؟ لینوکس (منظورم گنو/لینوکس است) یک ابزار قوی است برای اجرای ایده ها و خوشحال کردن دوستان. برای این است که من دوستش دارم و عضو تهران لاگ هستم.

فیلتر ابلهانه: سایت روز جهانی ایدز

دیروز روز جهانی ایدز بود. روز یک دسامبر هر سال روزی است که مردم و سازمان های غیر دولتی و بعضی دولت ها سعی می کنند مردم را درباره ایدز، راه های انتقال، راه های پیشگیری و عواقب آن آگاه کنند و دیدگاه جامعه نسبت به افراد HIV+ را تغییر بدهند.

در این روز بعضی ها، روبان قرمزی به نشانه این روز و به نشانه آگاهی از ایدز بر روی لباس خود نصب می کنند. بعضی ها با مردم درباره آن حرف می زنند و بعضی ها هم منابع مالی برای کمک به نهادهای دست اندر کار مقابله با ایدز یا آگاهی دهنده نسبت به ایدز جمع آوری می کنند.

ولی در این روز مسوولین سانسور در کشور ما سایت های مربوط به ایدز و این روز را سانسور می کنند. سایت روز جهانی ایدز در این روز سانسور است. به این سایت خطرناک نگاه کنید:


بخش های اصلی سایت عبارت هستند از :

 عمل کنید: حاوی بخش های مختلف است. مثل اینکه روبان قرمز همراه داشته باشید یا با بقیه صحبت کنید تا سکوت درباره ایدز شکسته شود. یا اینکه کمک مالی بکنید یا اینکه داستان خود را برای سایت ها بفرستید و بگویید می خواهید چه بکنید تا دیگران ایده بگیرند.

 داستان های فردی: افراد مختلفی از چهار گوشه دنیا می گویند چه خواهند کرد. شما می توانید ایده بگیرید و شور !

 مدارس: HIV یک مساله جنسی، بهداشتی، اجتماعی، سیاسی، حقوقی، اقتصادی و جهانی است. همه باید درباره آن بدانند. مدارس باید از آن آگاه باشند. این بخش از سایت در این باره تبلیغ می‌کند.

 وقایع: ببینید که سازمان های مختلف در جاهای مختلف مشغول چه کاری هستند. شاید شما هم علاقمند شوید به یکی از آن ها کمک کنید.

 واقعیت ها: آیا می دانید ۴۰ میلیون نفر در جهان با HIV زندگی می کنند ؟ آیا می دانید HIV چیست ؟ چگونه می توان جلویش را گرفت ؟ تاریخچه ایدز و روبان قرمز را می دانید ؟

 خرید: مجموعه ای تهیه شده که شما را در آگاه کردن دیگران از ایدز یاری می دهد. اگر می خواهید خریداری اش کنید از اینجا سفارش بدهید.

بخش ها را دیدید ؟ سایت به جز اینها هیچ چیز دیگری ندارد. حالا فکر می کنید در دوره ای که همه متفق القول هستند که بهترین راه مقابله با ایدز آگاهی انسان ها است، برای چه سایت http://www.worldaidsday.org باید سانسور باشد ؟

فیلتر ابلهانه: ویکیپدیا، آمازون، imdb

امروز که دو روز از این ماجرا گذشته و در اینترنت هم سر و صدای زیادی کرده، فیلتر سه سایت اول برداشته شد. البته فراموش نکنید که هنوز بیش از هزار وبلاگ فارسی فیلتر هستند.

فیلتر احمقانه امروز در اوج خودش است (: نمی دونم ماه کامل شده یا سیاست ها تغییر کرده. لیست رو داشته باشید:

ویکی پدیای انگلیسی. کسی دقیق نمی دونه چرا. بعضی ها می گن به خاطر اینکه یک چیزهایی درباره توان تسلیحاتی ایران نوشته بوده ! خب ابله اگر اینطوره که باید برای خارجی ها فیلترش کنی نه برای داخلی ها ! (: مگر اینکه چیزی باشی در حد وزیر تبلیغات صدام که دائم می گفت : « هبچ خبری نیست و اصولا جنگی نیست و اگر دقیق نگاه کنید اصلا آمریکایی وجود نداره !»

آمازون (سایت فروش کتاب). برای من فیلتر نیست ولی انگار برای خیلی ها از دیروز فیلتر شده. این یک سایت فروش کتاب است. مثلا من که دارم کتاب راهنمای هیچکایکرها به کهکشان رو می خونم (اینجا درباره اش نوشتم) یک کلیک هم در آمازون می کنم و می بینم چه کتاب هایی مشابه این کتاب هستند و اونها رو می ذارم در لیست خرید. یا وقتی به کتابی خیلی علاقمند می شم، اونجا پیداش می کنم و به دوستی که در یک کشور آزاد زندگی می کنه می گم بخره برام در سفر بعدی بیاره (احساس زندگی در قرن ۱۸ دارم با اینکار که مثلا پزشک دهکده به بقال شهر سفارش می داد در سفر بعدی به شهر فلان کتاب رو براش بیاره). حالا این سایت فیلتر است.

imdb. این سایت بزرگترین سایت اطلاعات فیلم در اینترنت است. نه روش فیلم پورنو هست و نه عکس سکسی. شما اگر بهتون پیشنهاد بشه فیلمی رو ببینید، به این سایت می رید و نگاه می کنید که فیلم درباره چی است و نظرات دیگران درباره اش چیه و تصمیم می گیرید ببینیدش یا نه. حالا یک ابلهی احساس کرده اینکار برای شما نامناسب است و شما باید بدون دونستن هر چیزی رسید رو ببینید.


فیلترهای غیر ابلهانه

البته دو سه سایت غیرابلهانه هم جدیدا فیلتر شده اند ! نگاه کنید:

هستیااندیش. یک انجمن زنان که اخبار این حوزه را پوشش می دهد. سانسورش غیرمنطقی نیست چون خیلی ترسناک است که مردم بخوانند زنان چه وضعی دارند.

ویکی پدیای کردی. این هم طبیعی است دیگر. وقتی یکسری کرد هستند که در یک کشور گل و بلبل زندگی می کنند و اتفاقا جایی در اینترنت پیدا می شود که می توانند نظراتشان را بنویسند باید آنجا را فیلتر کرد. هیچ هم ابلهانه نیست. لااقل در کوتاه مدت ! (:

چرا لینوکس برام جالبه ۲

در نوشته قبلی نوشته بودم که دارم یک سایت رو برای یکی از دوستام دانلود می کنم و تصمیم گرفتم اطلاعاتی در این باره که با چه روندی در حال دانلود است پیدا کنم، لینوکس در این کار بسیار به من کمک می کنه حالا در قدم بعدی می خوام این اطلاعات رو به شکل تصویری برای دوستم بفرستم.

در لینوکس من از OpenOffice که یک نرم افزار آزاد و رایگان است به جای Office مایکروسافت استفاده می کنم. اول فایل اطلاعاتم که به این شکل است

texte - 416 bits

رو کپی و پیست می کنم در نرم افزار SpreadSheet که برابر excel است. بعد به سادگی بهش می گم نمودارم رو بکشه. در قدم بعدی کلید PrintScreen رو می زنم و لینوکس ازم می پرسه از صفحه با چه اسمی عکس بگیره. یک اسم بهش می دم و صفحه با اون اسم در یک فایل ذخیره می شه. بعد gimp رو باز می کنم که مشابه photoshop است ولی آزاد و رایگان و بخشی از مطلب رو که می خوام بذارم توی سایتم رو می برم. حالا کافیه وبلاگم رو باز کنم و به اسپیپ بگم فایل متنی بالا و فایل تصویری رو به مقاله اضافه کنه و در با یک دبل‌کلیک در محل مناسب نشون بده (: بامزه است نه ؟



فقط برای کامل شدن بحث

ساعت پنج است و داونلود تمام شده. این هم نمودار نهایی


چرا لینوکس برام جالبه

دوستی می خواست یک سایت کامل رو دریافت کنه و به دلایلی دچار مشکل شده بود. من گفتم براش دریافت می کنم. توی لینوکس به سادگی می نویسم:

wget www.foo.com -k -c -r -p

که یک قدم به یک قدم به لینوکس می گه سایت فلان رو دریافت کن، لینک هاش رو به شکلی تغییر بده که به شکل محلی هم درست دیده بشه، کار رو ادامه بده، همه لینک ها رو دریافت کن و هر فایل (عکس، تصویر، pdf و …) هم که لازم بود رو بگیر و بریز روی هارد.

برنامه تقریبا یک ساعت کار می کنه و هنوز مشغول دریافت است. برام جالب می شه که با چه روندی مشغول دریافت هستم. راستش می خوام برم استخر و وقتی برگشتم ببینم کار چطور بوده. دستور du رو می شناسم. می نویسم:

du /home/jadi/download -s

و برام می نویسه توی اون دایرکتوری چند بایت اطلاعات ریخته شده. حالا کافیه این کار رو هر ده دقیقه یکبار اجرا کنم و نتیجه رو بریزم توی یک فایل پس می نویسم:

crontab -e

و لینوکس بهم اجازه می ده بنویسم که چه کاری رو می خواهم انجام بدم و در چه زمان هایی. من هر ده دقیقه یکبار می خوام دستور قبلی رو اجرا کنم و نتیجه اش رو بریزم توی فایل results تا وقتی برگشتم نتیجه رو بدم به یک برنامه که ازش نمودار گرافیکی بکشه. پس می نویسم:

*/10 * * * * du /home/jadi/download -s >> /home/jadi/download/result

حالا با اجازه شما سیستم رو روشن می ذارم و میرم استخر. وقتی برگشتم اطلاعات خام روند پیشرفت کار آماده است. من مطمئن نیستم نمودار نهایی رو باید با چه چیزی بکشم ولی چون یک نیاز منطقی است مطمئن هستم که قبلا کس دیگری فکری برایش کرده و برای من به اشتراکش گذاشه است. وقتی از استخر برگشتم می پرسم.

چیزی که من دوست دارم

آزادی های لینوکس است و همفکری و مشارکت افراد در اون. هر کس نیازش رو به شکلی رفع کرده و نتیجه کارش رو به اشتراک با دیگران گذاشته در نتیجه من می تونم این ابزارها و ایده های فوق العاده رو کنار هم بچینم و مشکل ام رو حل کنم.

نکته لینوکس محیط گرافیکی و مشابه های word و office و firefox و photoshop و … همه چیزهای دیگر را هم دارد (:

پی نوشت. مایوم کو ؟!

تبلیغات سازمان آب دنور

در حالی که تبلیغات چی های ما فقط مانده از مردم التماس کنند که در انتخابات خبرگان شرکت کنند، شرکت آب دنور هم برای مصرف بهینه آب در حال تبلیغ است. عکس هایش را ببینید:

زیبا نیست ؟‌

مرتبط: دو ویدئو در یوتوب فیلم اول در مورد مصرف بهینه آب و فیلم تبلیغاتی در مورد مصرف آب

نامرتبط: لینک دادن در اسپیپ بسیار ساده است. کافی است بنویسید: [ متن – > http://link] و متن به شکل اتوماتیک به مسیر داده شده لینک می شود.

نقل قول برنامه نویسی: قانون هوفستاتر

همیشه بیشتر از زمانی که انتظار دارید طول می کشد، حتی اگر قانون هوفستاتر را نیز در گرفته باشید.

— قانون هوفستاتر

رمان طنز علمی تخیلی: راهنمای مسافران به کهکشان

در ادامه خواندن کتاب های ژانر سایبرپانک، رفتم سراغ کتاب قدیمی، کلاسیک و مشهور The Hitchhiker’s Guide to the Galaxy که شاید بشه راهنمای هیچایکرها به کهکشان ترجمه اش کرد.
 [1]. این کتاب بر اساس یک مجموعه نمایش رادیویی که توسط خود Douglas Adams نوشته شده بود نوشته و در سال ۱۹۷۸ پخش شده. اخیرا (۲۰۰۵) فیلمی هم بر اساس این داستان ساخته شده.

من متاسفانه کتاب رو به شکل غیرقانونی و از طریق aMule دریافت کردم. یک پی دی اف که شامل سه جلد کتاب و دو بخش اضافی است. جلد اول تمام شده و الان اواسط جلد دوم هستم. طنز کتاب طنز موقعیت است و داستان مخلوطی از فلسفه و فضا و سایبراسپیس و تکنولوژی. طنز عموما بر اساس وضعیت امروز ما تنظیم شده. مثلا به تمدنی بر می خوریم که کفش فروشی در آن شغل مهمی بوده و به همین دلیل خیلی ها کفش فروشی باز می کنند. چون باید فروش داشته باشند، کیفیت کفش ها بد می شوند و این موقعیت جدیدی می شود برای باز شدن کفاشی های بیشتر و در نهایت کل تمدن به خاطر این جریان منهدم می شود.

شخصیت های اصلی تا اینجا چهار نفر بوده اند: آرتور که یک زمینی است که اتفاقا با مسافران همراه شده. فورد که محققی است برای نوشتن کتاب راهنمای سفر به کهکشان که در زمین بوده و با آرتور از زمین خارج شده، تریلیان و زافود که اولی زنی زمینی است که زافود با خودش از زمین خارج کرده و این روزها عملا یک فضایی است و زافود که موجودی دو سر، رییس جمهوری کهکشان و دزدی قهار است که می خواهد کشف کند چه کسی بر کل کهکشان حکمرانی می کند.

رباتی به اسم ماروین و کامپیوتری با شخصیت های مختلف هم هست. ماروین یک روبات دیپرس است که به خاطر هوش بیش از حد افسرده شده و معمولا فرمان ها را با تم های افسردگی پاسخ می دهد.

داستان عملا غیرقابل تعریف است: به خاطر ماجراهای بسیار زیاد و پیچیده. ولی به شکل خلاصه سفینه قلب طلایی که با نیروی احتمالات نامحتمل کار می کند با شش مسافرش به دنبال جواب/سوال زیر هستند :

جواب به زندگی، جهان و همه چیز

و جالب است بدانید که گوگل هم جواب را می داند