اپل کهکشان را به میل خودش دستکاری می‌کند

واقعا چند تا شرکت می‌شناسید که برای رسیدن به بک گراوند بهتر برای سیستم عامل جدیدشان (یعنی او اس تن آی او اس ۱۰.۷ یا همان Lion)، جرات کنند تعداد بیشماری ستاره و کل کهکشان M110 را از کهکشان‌های اندرومدا حذف کنند؟

مواظب چنین شرکتی باشید رفقا.

منبع

خودروهای رباتیک گوگل

همچنین چاپ شده در اعتماد

تقریبا یکسال از زمانی که گوگل اولین خودروی بدون راننده‌اش را معرفی کرد می‌گذرد. این خودروها تا کنون حدود نیم میلیون کیلومتر از جاده‌های آمریکا را طی کرده‌اند ولی هنوز گوگل هیچ تلاش برای تجاری کردن آن‌ها نکرده.

وبلاگ رسمی گوگل در معرفی این خودروها گفته بود که هدف اصلی بنیانگذاران گوگل از تاسیس این شرکت، بکارگیری تکنولوژی بوده برای کمک به مردم و حالا که تصادفات رانندگی به یک مشکل دائمی شهری تبدیل شده‌ است، گوگل عزم کرده تا با معرفی خودروهایی که به شکل خودکار حرکت می‌کنند، تصادفات و به تبع آن مشکلات ناشی از آن را را تا حد ممکن کاهش دهد. به گفته مهندس ارشد پروژه سباستین ترون، اکثر تصادفات اتوموبیل فعلی ناشی از اشتباه‌های انسانی هستند و در صورت جایگزینی انسان با مجموعه‌ای از دوربین‌ها، رادارها، حسگرها و فاصله‌یاب‌های لیزری و اضافه کردن آن‌ها به نقشه‌های دقیق خیابان‌ها و سیستم‌های مکان یاب ماهواره‌ای، این امکان به وجود خواهد آمد که خودروها امن‌تر و سریعتر در جاده‌ها حرکت کنند.

امروزه، سیستم‌های هوش مصنوعی و رباتیک خودروهای گوگل از سال ۲۰۰۷ در حال بهینه شدن هستند آنقدر پیشرفت کرده که باعث شده بعضی قانونگذاران محلی ایالتی بعد دیدن نتایج آزمایشات، حرکت خودرو بدون حضور انسان را بدون مانع اعلام کنند. البته حضور یک انسان در خودرو هنوز در اکثر نقاط این کشور الزامی است. برنارد لو، مشاور ارشد دپارتمان وسایل نقلیه موتوری کالیفرنیا در این باره می‌گوید «تکنولوژی در بسیاری موارد از قانون جلوتر است. مثلا در آیین نامه رانندگی یک دو جین قانون در مورد راننده هست که منطقا در مورد یک انسان نوشته شده نه یک کامپیوتر یا روبات.»

این مساله وقتی دوباره داغ شد که هفته قبل یک خبر تمام اینترنت را پر کرد:‌ اولین تصادف یکی از خودروهای پیروس خودکار گوگل. این پیروس در یک تصادف زنجیره‌ای باعث صدمات جزیی به سه خودروی دیگر شد. بعد از وقوع برخورد جزیی، شاهدان عینی که با دیدن تجهیزات خودروهای بدون سرنشین گوگل مانند دوربین‌های روی سقف و فاصله‌ یاب‌های روی شیشه جلویی متوجه خاص بودن تصادف شده بودند شروع کردند به عکس گرفتن از آن و مخابره خبر تصادف خودروی اتوماتیک گوگل به رسانه‌ها. گوگل در پاسخ اعلام کرد که خودروی درگیر تصادف در آن لحظه توسط یک راننده انسانی کنترل می‌شده و تصادف ربطی به سیستم‌های کنترلی خودکار نداشته و برنامه هوشمند کنترل کننده پیروس، با سابقه طولانی‌ای از رانندگی بدون حادثه، کماکان مطمئن‌تر و بهینه‌تر از انسان‌ها عمل می‌کند.

این تصادف – حتی اگر توسط انسان ایجاد شده باشد – از طرف مخالفان خودکارکردن ماشین‌ها در تاریخ ثبت و بارها و بارها به آن استناد خواهد شد اما به هرحال مجبور به پذیرش این واقعیت هستیم که سنگر رانندگی هم کم کم از دستان آدم‌های عادی بیرون خواهد آمد و تحویل ربات‌ها خواهد شد. ربات‌هایی که توسط سیستم‌های هوشمند و تجهیزات تکنولوژیک کنترل می‌شوند و اگر ما می‌خواهیم در جهان آینده موضوعیت داشته باشیم، بهتر است سعی کنیم بیشتر و بیشتر از آن‌ها سر در بیاوریم.

رسیدن به کارایی معقول

من توی زندگی طرفدار خوش گذرونی نسبی هستم. مفید بودن و راحت بودن. اصلا به این اعتقادی ندارم که کل توان بشریت باید صرف رسیدن به حداکثر بهره‌وری‌اش بشه (: و اهل دنبال کردن تکنیک‌های تاثیرگذاری روی دیگران، مفید بودن هر لحظه زندگی و غیره و غیره هم نیستم.

اما قبول می‌کنم که مهمه آدم به کارهای مختلفش برسه و حداقل از قول‌هاش عقب نباشه. اینجوری باعث می شه زمان بیشتری برای تفریح و کارهای جنبی‌اش هم به وجود بیاد.

برای اینکار من از چند تکنیک و ابزار مختلف استفاده می‌کنم. اولی روشی است به اسم «Get Things Done»، دومی یک بحث مدیریت زمان است به اسم «پومودورو» و سومی هم تمرکز روی یک کار در هر لحظه (: اینها رو اضافه کنین به توانایی «نه» گفتن و یک سیستم عامل خوب به اسم گنو/لینوکس و حداقل در مورد من که به نتیجه می‌رسین.

کارها رو انجام بده

این یک تکنیک مدیریت کارها بر حسب ToDoList است. یعنی فهرستی از کارهایی که می خوام انجام بدم. اصلا مهم نیست برای اینکار از چه ابزاری استفاده کنین. می تونین برین به سراغ نوشتن کارها روی یک کاغذ و خط زدنشون یا خریدن یک دستگاه الکترونیک مخصوص اینکار یا نصب یک برنامه یا هرچی. چیزی که من این روزها ازش استفاده می‌کنم برنامه ‌Task Warrior است. یک برنامه خط فرمان متنی برای مدیریت وظایف بر اساس ایده تو دو لیست. با این برنامه من میتونم با دستوری ساده مثل task add write about time management یک وظیفه اضافه کنم تحت عنوان write about time management و هر وقت زدم task ls اون رو توی لیست ببینم. کارهایی که می تونم بکنم خیلی زیادن. مثلا الان میتونم بزنم task 6 wait:tomorrow یعنی وظیفه شماره شش باید تا فردا صبر کنه و در نتیجه دیگه لازم نیست توی فهرست دیده بشه.

همینطور می تونم وظاف رو توی پروژه های مختلف بچینم یا به هم وابسته‌شون کنم و حتی زمان بزنم که فلان پروژه الان شروع شده و حالا تموم شده و بعد فهرست زمانی بگیرم و غیره. مثلا فهرست کارهای امروز (الان که یازده و نیم صبح است) اینه:

و همونطور که می بینین وظیفه نوشتن این مطلب و همینطور وظیفه فرستادن عکس میزم برای سالی تاک رو تموم کردم (:‌

من یک برنامه نسبتا مشابه توی موبایلم هم دارم که بعضی چیزها رو اونجا نوشتم. فعلا با هم سینک نمی‌شن ولی برام مهم نیست. در مورد Get Things Done باید بعدا مفصل‌تر بنویسم چون به نظرم یکی از بهترین چیزهای زندگی است. می بینین که من حتی کارهای خیلی کوچیک رو هم اون تو می نویسم. خوبیش اینه که لازم نیست هیچ چیز رو توی فکرم نگه دارم و درگیرش باشم. حتی مثلا زنگ زدن به خاله ام یا سرچ کردن دنبال یک اسم و گوش کردن به برنامه‌هاش. این باعث می‌شه فکر آدم خالی باشه و وقتی مشغول انجام یک کار هستین، فکرتون با چیزهای دیگه شلوغ نباشه.

پومودورو

این تکنیک هم یک چیز دیگه است که من همیشه استفاده می‌کنم و اخیرا هم حضرت مامبوجامبو به خوبی و تفصیل در تکنیک پومودورو نوشته. هسته مرکزی این تکنیک اینه: بیست و پنج دقیقه کار کنین و بعد یک استراحت کوتاه پنج دقیقه ای به خودتون بدین. بعد دوباره بیست و پنج دقیقه کار کنین و یک کم بیشتر استراحت کنین و همینطور ادامه بدین (:

زیادی ساده است؟ ولی دوباره باعث می‌شه ذهنتون راحت باشه و به کارش برسه. در حالت عادی آدم هی به ساعت نگاه می کنه و استرس داره که چقدر کار کرده و ساعت چنده و کی تموم می شه و نکنه اصلا هیچ وقت کار تموم نشه و این حرف‌ها. اما با روش پومودورو شما اون بالا… بذارین اسکرین شات بذاریم از صفحه این لحظه خودم…

می بینین که اون بالا برنامه تومایتی داره زمان بیست و پنج دقیقه ای من برای نوشتن این مقاله رو می‌شماره و من می دونم که الان فقط دارم اینکار رو می کنم و به موقع برنامه بهم اطلاع خواهد داد که استراحت کنم پنج دقیقه یا برم سراغ کارهای دیگه یا تصمیم بگیرم که ده دقیقه دیگه همین کار رو ادامه بدم.

توانایی نه گفتن

مهمه که شما بتونین «نه» بگین. قدیم‌ها اینکار برام خیلی سخت بود ولی الان سعی می‌کنم راحت‌تر «نه» بگم. آدم گاهی به خاطر خجالت نمی‌گه نه و گاهی به خاطر اینکه کاری رو خیلی دوست داره. ولی الان یاد گرفتم که جواب مثبت دادن به همه چیز فقط باعث می شه آدم بدقول به نظر بیاد و استرس زندگی اش هم بره بالا. مثلا اخیرا یک شغل مشاوره‌ای کوتاه مدت خیلی جذاب به من پیشنهاد شد ولی جوابم «نه» بود چون می‌دونستم که اگر قبولش کنم درست و حسابی به اون کار نمی‌رسم و نه فقط سر کارهای دیگه استرسم بیشتر می‌شه، که توی اونکار و پیش اون آدم ها هم بدنام می‌شم.

نکته: الان پومودورو گفت پنج دقیقه استراحت کنم.اینکار رو می کنم، چرخی می زنم، با دوستام خوش و بش می کنم و برمی گردم بقیه این رو می نویسم

تمرکز

مهمه که در هر لحظه یک کار بکنین. یا حداکثر دو تا. حالا سه تا و چهار تا هم قبول ولی واقعا نمی شه در یک لحظه شش هفت تا کار کرد. تکنیک‌های GTD (که اول گفتم) و پومودورو به شما در این مورد کمک می‌کنن. قدم بعدی تنظیم کردن سیستم عامل است. نوتیفیکیشن‌ها باید به خوبی کنترل بشن. در هر لحظه ممکنه یکی توی چت یک چیزی به شما بگه، یکی یک چیزی توییت کنه، یکی از فیدها آپدیت بشن یا خبری بیاد و تلفن زنگ بزنه و اسمس بوق بوق کنه. اگر به همه اینها توجه کنین نمی‌تونین کارها رو پیش ببرین.

اولویت بندی مهمه. من الان سر کارم و اهمیت کارم بیشتر از این پست است. در همین لحظه یکی از دوبی توی چت ازم خواست در مورد یک چیزی از یک کسی یک چیزی بپرسم. مشخصه که اون چت مهمتر از این نوشته است. پس رفتم سراغش. اما وقتی فهمیدم چی می خواد دیدم که می‌تونه تا پایان این نوشته صبر کنه، پس F12 رو زدم که خط فرمان بیاد جلوم و توش تایپ کردم task add folan folan. و اینکار به کارهام اضافه شد و بعد از تموم شدن این نوشته توی دستورات task ls خواهم دیدشون. ایناهاش:

لینوکس

سیستم عامل خوب بخشی از زندگی خوبه. نیاز به تعریف زیاد نداره. من طول روز با ویروس‌ها سر و کله نمی‌زنم، کامپیوترم کند نمی‌شه، کرش نمی‌کنه، نرم‌افزارهاش نیازی به کرک شدن ندارن و اکسپایر نمی‌شن و سریع هستن و غیره و غیره. مشخصه که آخرین چیزی که در دنیا می‌خوام اینه که وقتی مشغول نوشتن این متن هستم یکهو یک صفحه آبی بیاد جلوم یا یکی بگه دارم ویروس می‌گیرم یا یکهو دور پنجره‌ها سیاه بشه یا هر چی.

نمی‌گم با ویندوز نمی‌شه کار کرد ولی در مورد من، سیستم عامل خوبم بخشی از شادی زندگی ام است.

خلاصه

بدونین مشغول چه کاری هستین و مشغول چه کاری نیستین. من دائما مشغول نگاه کردن به فهرست تو دو لیست (کارهای منتظر انجام) هستم و اگر اون لحظه خوب باشه هر کدوم که لازم باشه رو انجام می‌دم و اگر هیچ کدوم مال اون لحظه نباشن، می‌دونم که در این لحظه کاری ندارم و می‌رسم سراغ یک کار دیگه که توی فهرست نیست مثل کتاب خوندن یا چنین چیزی.

همونطور هم که گفتم هیچ اعتقادی ندارم که آدم ها باید تمام وقتشون رو «مفید» پر کنن و شعارم اینه که «وقتی که با لذت تلف شده، تلف نشده». برای من مهمترین نتیجه این تکنیک ها اینه که مثلا الان فکرم درگیر چیزهایی که مال الان نیستن نیست و این خیلی خوبه.

شهردار خشن طرفدار دوچرخه‌ها

ویلنیوس یک شهر کوچک در لیتوانی است که شهردارش اخیرا پیامی خیلی جدی برای کسانی فرستاده که ماشین‌هایشان را در مسیر دوچرخه پارک می‌کنند.

تصویر بالا در وبسایت شورای شهر منتشر شده و شهردار آرتوراس زوکاس را نشان می‌دهد که با یک خودروی سنگین شش چرخه ارتشی در حال عبور از روی یک خودروی لوکس است که احتمالا احساس کرده بر فراز قانون بوده و در خط عبور دوچرخه پارک کرده است. در فیلمی که در همین مورد پخش شده شهردار اول سوار بر دوچرخه است و بعد ماشین‌های لوکس را نشان می‌دهد که فراز قانون رفتار می‌کنند و در نهایت می گوید که به نظرش راه حل تانک است! بعد از خرد شدن این خودرو صاحبش از ساختمانی بیرون می‌اید و شهردار خیلی ریلکس جلو می‌رود و دست می‌دهد و می‌گوید که بهتر است دفعه بعد خودرو در جای مناسب تری پارک شود و خودش مشغول تمیز کردن خیابان از خرده ریزه ها و شیشه شکسته ها می‌شود.

بحث در مورد درست یا اشتباه بودن اینکار جنبه‌های نسبتا پیچیده‌ای دارد ولی شکی نیست که دیدن این تصویر، پیام بسیار محکمی است به هر کسی که بخواهد با خودرو به حقوق دوچرخه سواران شهر تجاوز کند و احتمالا مایه افسوس یکسری رییس جمهور دیگر که خودنمایی را بیشتر از این رفیقمان دوست داشته‌اند.

منبع

کسی آن پشت هست؟

همچنین چاپ شده در روزنامه اعتماد

همگانی شدن ایمیل، هیجانات زیادی به همراه داشت اما مثل هر تکنولوژی دیگری، حضور آن باعث مشکلات جدیدی هم شد. مشهورترین این مشکلات که بعد از چهل سال هنوز هم ادامه دارد، بی توجهی گیرنده به نامه و بی جواب گذاشتن ایمیل است.

امروز همه کسانی که در اینترنت حضور دارند به نوعی وابسته به ایمیل هستند و همه هم بارها و بارها تجربه زدن ایمیل بدون دریافت جواب را داشته‌اند. روزگاری می‌شد این را به گردن نرسیدن ایمیل یا اسپم شدن آن انداخت ولی این روزها اصلی‌ترین حدس باید بی توجهی گیرنده باشد. شاید کلمات قشنگی مثل مشغله زیاد یا جواب دادن سر فرصت، ظاهر قضیه را کمی زیباتر کنند ولی به هرحال نمی‌توانند این واقعیت را پنهان کنند که جواب دادن به ایمیل ما، برای گیرنده اهمیتی کمتر از کارهای دیگر داشته.

ایمیل یک مفهوم غیررسمی است که در جامعه رسمی ما داخل شده. ما برای چند سده هر متن نوشته شده‌مان را با کلی تعارف همراه کرده‌ایم و حتی در یک گفتگوی ساده رو در رو هم طول می‌کشد تا بتوانیم حرف اصلی‌مان را شروع کنیم. حالا فرض کنید این جامعه ناگهان مجبور شود روابط دوستانه‌اش را به شکل متنی و غیرهمزمان صورت بندی کند.

اما این مشکل منحصر به جامعه ما نیست. ارین مک کین جدیدا تحقیقی منتشر کرده در مورد این مشکل. او می‌گوید جواب ندادن به ایمیل‌ها چند دلیل اصلی دارد. اول اینکه می‌دانیم باید به کسی جواب منفی بدهیم و چون اینکار برایمان سخت است آن را عقب می‌اندازیم. حالت دوم مربوط به افرادی است که آنقدر ورودی ایمیل دارند که مطمئنا نمی‌توانند به همه آن‌ها جواب بدهند و در نهایت هم خطای انسانی که باعث می‌شود به اشتباه بعضی ایمیل‌ها را پاک کنیم و هرگز به آن جواب ندهیم.

نتیجه این است که گیرنده چشم به در می‌دوزد تا شاید جواب ایمیلش برسد. او رنج می‌کشد، اسپم‌ها را چک می‌کند، صفحه را ریفرش می‌کند دوباره ایمیلی می‌زند و می‌پرسد که آیا ایمیل قبلی به دست ما رسیده یا نه. در اینطرف هم شرایط دائما بدتر می‌شود. جواب دادن یک نامه که سه هفته است نیازمند جواب است سخت تر از نامه ای است که امروزه رسیده و درنتیجه نوبت پاسخگویی به آن بازهم عقب‌تر می‌افتد و این روند ادامه پیدا می‌کند تا جایی که پاک کردن نامه به تنها راه ممکن تبدیل شود. در تمام این مدت، فرستنده با خودش فکر می کند که اصولا کسی آنطرف خط هست یا نه.

همین سوال در مورد تاخیر در پاسخ را اخیرا نویسنده نیویورک تایمز از راهبان بودایی پرسید؛ آنهم با ایمیل. اولین راهب بعد از ۷۵ ساعت پاسخ داد. استاد جیشو پری در جواب گفته بود «صبر، روش پایان دادن به خواسته‌ها است.» او اضافه کرده بود که وعده تکنولوژی برای دائما سریعتر کردن پاسخگویی به نیازهای بشر، چیزی بیشتر از یک توهم نیست و انسان باید با قائل شدن تفاوت بین عکس العمل بی واسطه به محرک‌ها و پاسخ اندیشه شده، پیش از هر جوابی به اندازه کافی تامل پیشه کرد، خود را آرام سازد.

کتاب نارنجی؛ در وصف فرهنگ دنیای سایبری

دلیلی که چند روزی ننوشتم این بود که شدیدا درگیر یک پروژه جانبی بودم:

کتاب نارنجی

که قراره یک کتابچه راهنما باشه برای فرهنگ دنیای دیجیتالی که این روزها اینقدر توش فعالیم. تا حالا کلی مطلب دپو کردیم برای ارسال تک به تک و امروز هم به عنوان افتتاحیه هر چند ساعت یکبار یکی از مطالب منتشر می شه. شدیدا امیدوارم که اینکار قدم دیگه ای باشه در شناختن اصطلاحات، مفاهیم و اخلاق و فرهنگ دنیای دیجیتالیمون.

اقدام ناجوانمردانه گوگل در نفی تاریخ علمی ایران

این مطلب یک است

دوستان. امروز متوجه یک نکته عجیب شدم که بعد از چند لحظه فهمیدم نمیتونه بی دلیل باشه و احتمالا تکه کوچیکی است از یک برنامه بزرگ برای تخریب تاریخ پر افتخار مای پر افتخار. به این تصویر نگاه کنید:

وقتی ما توی گوگل جستجو می کنیم که «کم نبوده اند علوم و فناوری هایی که در ایران تولید شده باشند» این به اصطلاح موتور جستجو کاملا برعکس اون رو به ما «پیشنهاد» می ده در حالی که اصلا وظیفه یک موتور جستجو پیشنهاد دادن نیست و مشخصه که اینکار به مقاصد خاصی انجام می شه.

ما می دونیم که چیزهای زیادی در ایران اختراع شدن. از تکنولوژی های الکل (توسط زکریای رازی گرفته) تا کامپیوتر (در کارهای خوارزمی) و انرژی اتم (در شعر مشهور مولانا که میگه دل هر ذره را که بشکافی آفتابیش در میان بینی) و این پیشنهاد که «کم بوده اند علوم و فناوری هایی که در ایران تولید شده باشند» واقعا غیرمنصفانه است.

به همین دلیل ازتون خواهش می کنم چند لحظه وقت بذارین، به صفحه اینکار در فیسبوک برین و دگمه لایک رو فشار بدین. با اینکار از فیسبوک خواهیم خواست تا به گوگل بگه که این پیشنهاد ددمنشانه رو حذف کنه و به تاریخ و فرهنگ چند هزار ساله ما احترام بذاره.

آخرین اخطار: هموطن! ایرانی! نواده آریوبرزن و سودابه! برای اصلاح تاریخ و برای نجات ایران برو به این صفحه و لایک بزن. به هرحال ما یک وظیفه تاریخی داریم که می تونیم از طریق زدن یک لایک ساده اونو از دوشمون برداریم پس چرا غفلت و تنبلی کنیم در نجات فرهنگمون؟

انقلاب در مدرسه

همچنین در روزنامه اعتماد


اسکرین شات مبحث مربوط به بیکاری از بخش اقتصاد آکادمی خان

من یکی از کسانی هستم که همیشه از مدرسه بدم می‌آمده. مدرسه برای من محیطی خشک بوده که یک نفر در آن سعی می‌کند دیگران را مجبور به نشستن در سکوت کند تا خودش بتواند چیزهایی که بلد است را بلند بلند بگوید. وظایف دانش‌آموزان این است که فقط گوش بدهند، نگاه کنند و به خاطر بسپرند. زدن چند روبان به در و دیوار کلاس و نصب دو عدد پوستر به دیوار هم چیزی را تغییر نمی‌دهد. فضای آموزش وقتی بی‌معنی‌تر می‌شود که به شما تعدادی مساله هم می‌دهند تا در خانه حل‌شان کنید. یعنی درست جایی قرار است با مشکلات عملی سر و کله بزنید که معلم و راهنمایی حضور ندارد. اگر واقعیت را بخواهید، این وضعیت باید دقیقا برعکس باشد. دانش آموز باید بتواند در خانه که تنها است درس بخواند و در کلاس که معلم حضور دارد، مساله حل کند و در مورد مشکلاتش با معلم‌ها و حتی دیگر دانش‌آموزان تبادل نظر کند. شاید این ایده تا ده سال قبل رویایی دست نیافتی بود اما حالا نه فقط ممکن که حتی اجرا هم شده است. توسط فردی آمریکایی به نام سلمان خان.

سلمان خان در سال ۲۰۰۴ شروع کرد به تدریس ریاضی به دخترعموی کوچکش نادیا. او اینکار را با ویدئوهایی کوتاه انجام می‌داد که در هرکدامشان یکی از مفاهیم ریاضی با صدا و تصویر توضیح داده شده بود. او برای انتقال این ویدئوهای آموزشی به نادیا آن‌ها را روی ساده‌ترین سایت اشتراک فیلم یعنی یوتیوب گذاشت. یوتیوب سایتی است متعلق به گوگل که در کنار ویدئوهای آموزشی سلمان خان، میلیون‌ها نفر دیگر نیز میلیون‌ها ویدئوی متفاوت را روی آن به اشتراک گذاشته‌اند. وقتی سلمان خان دید که فیلم‌های آموزشی‌اش در این جنگل عظیم تصاویر فقط بعد از دو سه ماه هزاران بیننده پیدا کرده‌اند به این نتیجه رسید که باید راه را ادامه بدهد.

او ساخت و به اشتراک گذاشتن ویدئوهای آموزشی را ادامه داد و از سال ۲۰۰۶ با ایجاد موسسه‌ای به نام آکادمی خان فعالیتش را جدی‌تر کرد. حالا آکادمی خان بیش از ۲۴۰۰ درس کوتاه دارد که به هر کسی که به اینترنت پر سرعت و‌ آزاد دسترسی داشته باشد اجازه می‌دهند بدون نیاز به هیچ چیز دیگر در زمینه‌های ریاضی، تاریخ، اقتصاد، فیزیک، شیمی، زیست‌شناسی، سرمایه‌گذاری و دانش کامپیوتر به تحصیل بپردازد.

این روزها بخشی از معلمان کشورهای انگلیسی زبان نیز در حال سازگار کردن کلاس‌هایشان با این سیستم هستند. در این روش بچه‌ها در خانه شروع به دیدن ویدئوهای مربوط به مباحث درسی می‌کنند و روز بعد در کلاس‌ با کمک و حضور معلم به سراغ تمرین‌ها می‌روند. در این روش هر کس می‌تواند هر چند بار که نیاز دارد هر مبحث درسی را دوره کند و تا جایی که تک تک تمرینات را درست حل نکرده، روی آن‌ها کار کند. بر خلاف گذشته، از هر دانش‌آموز انتظار می‌رود که تمام جزییات تمام مباحث مورد نظر را بیاموزد و بعد از فهمیدن دقیق مبحث، به سراغ بحث بعدی برود.

این سیستم هنوز فقط در بخش‌های کوچکی از بعضی کشورهای انگلیسی زبان پیاده شده است؛ آن‌هم توسط معلمان مستقل پیشرو. اما آکادمی خان، نوید بخش آموزش در دنیای آینده است. به این فکر کنید که دو رقیب اصلی دنیای کامپیوتر یعنی گوگل و مایکروسافت هر دو در این پروژه سرمایه گذاری و از آن حمایت کرده‌اند. گوگل در سال ۲۰۱۰ دو میلیون دلار به آن کمک مالی کرد و بیل گیتس رییس مایکروسافت نیز با اهدای جایزه آموزشی مایکروسافت به آکادمی خان در سخنرانی‌اش گفت که این سیستم شگفتی‌آور است و او و فرزندانش همیشه از آن به عنوان یک سیستم کمک آموزشی استفاده می‌کنند.