شهردار خشن طرفدار دوچرخه‌ها

ویلنیوس یک شهر کوچک در لیتوانی است که شهردارش اخیرا پیامی خیلی جدی برای کسانی فرستاده که ماشین‌هایشان را در مسیر دوچرخه پارک می‌کنند.

تصویر بالا در وبسایت شورای شهر منتشر شده و شهردار آرتوراس زوکاس را نشان می‌دهد که با یک خودروی سنگین شش چرخه ارتشی در حال عبور از روی یک خودروی لوکس است که احتمالا احساس کرده بر فراز قانون بوده و در خط عبور دوچرخه پارک کرده است. در فیلمی که در همین مورد پخش شده شهردار اول سوار بر دوچرخه است و بعد ماشین‌های لوکس را نشان می‌دهد که فراز قانون رفتار می‌کنند و در نهایت می گوید که به نظرش راه حل تانک است! بعد از خرد شدن این خودرو صاحبش از ساختمانی بیرون می‌اید و شهردار خیلی ریلکس جلو می‌رود و دست می‌دهد و می‌گوید که بهتر است دفعه بعد خودرو در جای مناسب تری پارک شود و خودش مشغول تمیز کردن خیابان از خرده ریزه ها و شیشه شکسته ها می‌شود.

بحث در مورد درست یا اشتباه بودن اینکار جنبه‌های نسبتا پیچیده‌ای دارد ولی شکی نیست که دیدن این تصویر، پیام بسیار محکمی است به هر کسی که بخواهد با خودرو به حقوق دوچرخه سواران شهر تجاوز کند و احتمالا مایه افسوس یکسری رییس جمهور دیگر که خودنمایی را بیشتر از این رفیقمان دوست داشته‌اند.

منبع

کسی آن پشت هست؟

همچنین چاپ شده در روزنامه اعتماد

همگانی شدن ایمیل، هیجانات زیادی به همراه داشت اما مثل هر تکنولوژی دیگری، حضور آن باعث مشکلات جدیدی هم شد. مشهورترین این مشکلات که بعد از چهل سال هنوز هم ادامه دارد، بی توجهی گیرنده به نامه و بی جواب گذاشتن ایمیل است.

امروز همه کسانی که در اینترنت حضور دارند به نوعی وابسته به ایمیل هستند و همه هم بارها و بارها تجربه زدن ایمیل بدون دریافت جواب را داشته‌اند. روزگاری می‌شد این را به گردن نرسیدن ایمیل یا اسپم شدن آن انداخت ولی این روزها اصلی‌ترین حدس باید بی توجهی گیرنده باشد. شاید کلمات قشنگی مثل مشغله زیاد یا جواب دادن سر فرصت، ظاهر قضیه را کمی زیباتر کنند ولی به هرحال نمی‌توانند این واقعیت را پنهان کنند که جواب دادن به ایمیل ما، برای گیرنده اهمیتی کمتر از کارهای دیگر داشته.

ایمیل یک مفهوم غیررسمی است که در جامعه رسمی ما داخل شده. ما برای چند سده هر متن نوشته شده‌مان را با کلی تعارف همراه کرده‌ایم و حتی در یک گفتگوی ساده رو در رو هم طول می‌کشد تا بتوانیم حرف اصلی‌مان را شروع کنیم. حالا فرض کنید این جامعه ناگهان مجبور شود روابط دوستانه‌اش را به شکل متنی و غیرهمزمان صورت بندی کند.

اما این مشکل منحصر به جامعه ما نیست. ارین مک کین جدیدا تحقیقی منتشر کرده در مورد این مشکل. او می‌گوید جواب ندادن به ایمیل‌ها چند دلیل اصلی دارد. اول اینکه می‌دانیم باید به کسی جواب منفی بدهیم و چون اینکار برایمان سخت است آن را عقب می‌اندازیم. حالت دوم مربوط به افرادی است که آنقدر ورودی ایمیل دارند که مطمئنا نمی‌توانند به همه آن‌ها جواب بدهند و در نهایت هم خطای انسانی که باعث می‌شود به اشتباه بعضی ایمیل‌ها را پاک کنیم و هرگز به آن جواب ندهیم.

نتیجه این است که گیرنده چشم به در می‌دوزد تا شاید جواب ایمیلش برسد. او رنج می‌کشد، اسپم‌ها را چک می‌کند، صفحه را ریفرش می‌کند دوباره ایمیلی می‌زند و می‌پرسد که آیا ایمیل قبلی به دست ما رسیده یا نه. در اینطرف هم شرایط دائما بدتر می‌شود. جواب دادن یک نامه که سه هفته است نیازمند جواب است سخت تر از نامه ای است که امروزه رسیده و درنتیجه نوبت پاسخگویی به آن بازهم عقب‌تر می‌افتد و این روند ادامه پیدا می‌کند تا جایی که پاک کردن نامه به تنها راه ممکن تبدیل شود. در تمام این مدت، فرستنده با خودش فکر می کند که اصولا کسی آنطرف خط هست یا نه.

همین سوال در مورد تاخیر در پاسخ را اخیرا نویسنده نیویورک تایمز از راهبان بودایی پرسید؛ آنهم با ایمیل. اولین راهب بعد از ۷۵ ساعت پاسخ داد. استاد جیشو پری در جواب گفته بود «صبر، روش پایان دادن به خواسته‌ها است.» او اضافه کرده بود که وعده تکنولوژی برای دائما سریعتر کردن پاسخگویی به نیازهای بشر، چیزی بیشتر از یک توهم نیست و انسان باید با قائل شدن تفاوت بین عکس العمل بی واسطه به محرک‌ها و پاسخ اندیشه شده، پیش از هر جوابی به اندازه کافی تامل پیشه کرد، خود را آرام سازد.

به مناسبت ماه مبارک رمضان

این یک کینسین موتور پروتئین است که داره یک وسیل رو توی یک میکروتیوب بالا می‌کشه. این یک تیکه کوتاه است از این ویدئو.

ربطش به ماه رمضان؟ خب ماه رمضون که می یاد دو تا چیز بیشتر از همه برای من دیده می شه: اول حکومتی که سعی می کنه الگوهای خودش رو با زور به مردم تحمیل کنه (مثلا از طرق مجازات های سنگین برای طبیعی ترین رفتارهای بشری) و دوم تلاش یک سیستم برای کشف اینکه آیا در یک مکان زمان خاص ماه توی آسمون هست یا نه.

راستش این ویدئو رو که دیدم به نظرم اومد دقیقا تلاش سیستم بدن است برای انجام یک رفتار بسیار طبیعی و از طرف دیگه مثل همون تلاش برای دیدن ماه است ولی در جهت مخالف: دیدن چیزهای خیلی ریز. گفتم شما هم ببینین خوشحال بشین (:

راستی! اصطلاح Haters Gonna Hate رو بعدا توی کتاب نارنجی توضیح می دم (:

منبع

کتاب نارنجی؛ در وصف فرهنگ دنیای سایبری

دلیلی که چند روزی ننوشتم این بود که شدیدا درگیر یک پروژه جانبی بودم:

کتاب نارنجی

که قراره یک کتابچه راهنما باشه برای فرهنگ دنیای دیجیتالی که این روزها اینقدر توش فعالیم. تا حالا کلی مطلب دپو کردیم برای ارسال تک به تک و امروز هم به عنوان افتتاحیه هر چند ساعت یکبار یکی از مطالب منتشر می شه. شدیدا امیدوارم که اینکار قدم دیگه ای باشه در شناختن اصطلاحات، مفاهیم و اخلاق و فرهنگ دنیای دیجیتالیمون.

ترانه ممنوع: یک وجب دلواپسی

فواد صادقیان، ترانه سرا، تصمیم گرفته کتابش رو به شکل «رایگان» بذاره توی اینترنت. البته رایگان رایگان که نه.. نسخه دیجیتالی که بتونین دانلود کنین و هر قدر خواستین به شماره حسابش بریزین.

من کتاب رو از اینجا دانلود کردم. و با علاقه خوندم. به نظرم ترانه هاش بهتر از خیلی ترانه‌هایی بودن که این روزها خونده می شه و متاسفم که در کشوری هستم که افراد باید برای انتشار شعرهاشون از یک نفر دیگه مجوز بگیرن.

کتاب قشنگه. به نظرم سری بهش بزنین و اگر دوست داشتین هزینه کتاب رو به شماره کارت 5022291010225389 به نام فواد صادقیان بریزین تا شاید شاهد ترانه‌های بهتری توی موسیقی‌هامون باشیم.

من شخصا از ترانه‌های زیادیش لذت بردم. از جمله ترانه شاملو، بهانه، دیوارسنگی، خاک بهشت و غیره. تقریبا همه ترانه‌هاش رو دوست دارن با یک اجرای خوب بشنوم (:

اقدام ناجوانمردانه گوگل در نفی تاریخ علمی ایران

این مطلب یک است

دوستان. امروز متوجه یک نکته عجیب شدم که بعد از چند لحظه فهمیدم نمیتونه بی دلیل باشه و احتمالا تکه کوچیکی است از یک برنامه بزرگ برای تخریب تاریخ پر افتخار مای پر افتخار. به این تصویر نگاه کنید:

وقتی ما توی گوگل جستجو می کنیم که «کم نبوده اند علوم و فناوری هایی که در ایران تولید شده باشند» این به اصطلاح موتور جستجو کاملا برعکس اون رو به ما «پیشنهاد» می ده در حالی که اصلا وظیفه یک موتور جستجو پیشنهاد دادن نیست و مشخصه که اینکار به مقاصد خاصی انجام می شه.

ما می دونیم که چیزهای زیادی در ایران اختراع شدن. از تکنولوژی های الکل (توسط زکریای رازی گرفته) تا کامپیوتر (در کارهای خوارزمی) و انرژی اتم (در شعر مشهور مولانا که میگه دل هر ذره را که بشکافی آفتابیش در میان بینی) و این پیشنهاد که «کم بوده اند علوم و فناوری هایی که در ایران تولید شده باشند» واقعا غیرمنصفانه است.

به همین دلیل ازتون خواهش می کنم چند لحظه وقت بذارین، به صفحه اینکار در فیسبوک برین و دگمه لایک رو فشار بدین. با اینکار از فیسبوک خواهیم خواست تا به گوگل بگه که این پیشنهاد ددمنشانه رو حذف کنه و به تاریخ و فرهنگ چند هزار ساله ما احترام بذاره.

آخرین اخطار: هموطن! ایرانی! نواده آریوبرزن و سودابه! برای اصلاح تاریخ و برای نجات ایران برو به این صفحه و لایک بزن. به هرحال ما یک وظیفه تاریخی داریم که می تونیم از طریق زدن یک لایک ساده اونو از دوشمون برداریم پس چرا غفلت و تنبلی کنیم در نجات فرهنگمون؟

آبودان

من تا حالا آبادان نرفتم ولی از راه دور دوستش دارم. تیم محبوبم صنعت نفت آبادانه به خاطر ویدئو کلیپ فرید نظارت و خبر محبوبم هم اینکه:

و اینها رو که شفاهی تو شرکت می گفتم همکارم گفت که در سفر اخیر به آبودان یک فیلم هم تو بازار گرفته… عالیه (:

انقلاب در مدرسه

همچنین در روزنامه اعتماد


اسکرین شات مبحث مربوط به بیکاری از بخش اقتصاد آکادمی خان

من یکی از کسانی هستم که همیشه از مدرسه بدم می‌آمده. مدرسه برای من محیطی خشک بوده که یک نفر در آن سعی می‌کند دیگران را مجبور به نشستن در سکوت کند تا خودش بتواند چیزهایی که بلد است را بلند بلند بگوید. وظایف دانش‌آموزان این است که فقط گوش بدهند، نگاه کنند و به خاطر بسپرند. زدن چند روبان به در و دیوار کلاس و نصب دو عدد پوستر به دیوار هم چیزی را تغییر نمی‌دهد. فضای آموزش وقتی بی‌معنی‌تر می‌شود که به شما تعدادی مساله هم می‌دهند تا در خانه حل‌شان کنید. یعنی درست جایی قرار است با مشکلات عملی سر و کله بزنید که معلم و راهنمایی حضور ندارد. اگر واقعیت را بخواهید، این وضعیت باید دقیقا برعکس باشد. دانش آموز باید بتواند در خانه که تنها است درس بخواند و در کلاس که معلم حضور دارد، مساله حل کند و در مورد مشکلاتش با معلم‌ها و حتی دیگر دانش‌آموزان تبادل نظر کند. شاید این ایده تا ده سال قبل رویایی دست نیافتی بود اما حالا نه فقط ممکن که حتی اجرا هم شده است. توسط فردی آمریکایی به نام سلمان خان.

سلمان خان در سال ۲۰۰۴ شروع کرد به تدریس ریاضی به دخترعموی کوچکش نادیا. او اینکار را با ویدئوهایی کوتاه انجام می‌داد که در هرکدامشان یکی از مفاهیم ریاضی با صدا و تصویر توضیح داده شده بود. او برای انتقال این ویدئوهای آموزشی به نادیا آن‌ها را روی ساده‌ترین سایت اشتراک فیلم یعنی یوتیوب گذاشت. یوتیوب سایتی است متعلق به گوگل که در کنار ویدئوهای آموزشی سلمان خان، میلیون‌ها نفر دیگر نیز میلیون‌ها ویدئوی متفاوت را روی آن به اشتراک گذاشته‌اند. وقتی سلمان خان دید که فیلم‌های آموزشی‌اش در این جنگل عظیم تصاویر فقط بعد از دو سه ماه هزاران بیننده پیدا کرده‌اند به این نتیجه رسید که باید راه را ادامه بدهد.

او ساخت و به اشتراک گذاشتن ویدئوهای آموزشی را ادامه داد و از سال ۲۰۰۶ با ایجاد موسسه‌ای به نام آکادمی خان فعالیتش را جدی‌تر کرد. حالا آکادمی خان بیش از ۲۴۰۰ درس کوتاه دارد که به هر کسی که به اینترنت پر سرعت و‌ آزاد دسترسی داشته باشد اجازه می‌دهند بدون نیاز به هیچ چیز دیگر در زمینه‌های ریاضی، تاریخ، اقتصاد، فیزیک، شیمی، زیست‌شناسی، سرمایه‌گذاری و دانش کامپیوتر به تحصیل بپردازد.

این روزها بخشی از معلمان کشورهای انگلیسی زبان نیز در حال سازگار کردن کلاس‌هایشان با این سیستم هستند. در این روش بچه‌ها در خانه شروع به دیدن ویدئوهای مربوط به مباحث درسی می‌کنند و روز بعد در کلاس‌ با کمک و حضور معلم به سراغ تمرین‌ها می‌روند. در این روش هر کس می‌تواند هر چند بار که نیاز دارد هر مبحث درسی را دوره کند و تا جایی که تک تک تمرینات را درست حل نکرده، روی آن‌ها کار کند. بر خلاف گذشته، از هر دانش‌آموز انتظار می‌رود که تمام جزییات تمام مباحث مورد نظر را بیاموزد و بعد از فهمیدن دقیق مبحث، به سراغ بحث بعدی برود.

این سیستم هنوز فقط در بخش‌های کوچکی از بعضی کشورهای انگلیسی زبان پیاده شده است؛ آن‌هم توسط معلمان مستقل پیشرو. اما آکادمی خان، نوید بخش آموزش در دنیای آینده است. به این فکر کنید که دو رقیب اصلی دنیای کامپیوتر یعنی گوگل و مایکروسافت هر دو در این پروژه سرمایه گذاری و از آن حمایت کرده‌اند. گوگل در سال ۲۰۱۰ دو میلیون دلار به آن کمک مالی کرد و بیل گیتس رییس مایکروسافت نیز با اهدای جایزه آموزشی مایکروسافت به آکادمی خان در سخنرانی‌اش گفت که این سیستم شگفتی‌آور است و او و فرزندانش همیشه از آن به عنوان یک سیستم کمک آموزشی استفاده می‌کنند.