به نظر من جنبش سبز باید از تو خیابون بیاد بیرون

جنبش خسته می‌شه. این جریان خیلی طبیعی‌ای است. آدم‌ها در مقیاس میلیونی می‌یان توی خیابون تا به تقلب و دروغ اعتراض کنن. این زیبا است. آدم‌ها می‌یان بیرون تا بگن که با دروغگو یکی نیستن. این هم زیباست و دنیا هم اینو می بینه. اما وقتی جواب چماقدار حمایت شده از طرف پلیس است و گلوله از بالای ساختمان‌های نیمه دولتی و نیمه جنگی و شلیک لباس شخصی‌ها به مردم عادی و پلیس ضد شورش و هلی‌کوپتری که آب و مواد شیمیایی روی سر مردم می‌ریزه و قمه به دست‌هایی که ترک پلیس سوار می‌شن، هیچ چیز دیگه زیبا نیست.

مشکلی که پیش می‌یاد هم اینه که آدم‌ها خسته می‌شن و بی‌انگیزه. هدف سرکوب هم بی‌انگیزه کردن آدم‌ها است. وقتی لات‌های چماق به دست جلوی مردم عادی قرار بگیرن و وقتی با گلوله به مردم شلیک کنن و … به نظر من دیگه منطقی نیست آدم از خونه بیرون بیاد. از نظر اکثر آدم‌ها هم اینطوره و به همین دلیله که بعد از شروع به خشونت از طرف دولت، مردم کمتر و کمتر توی فعالیت‌ها شرکت می‌کنن. در این شرایط آدم‌های توی خیابون هی کمتر می‌شن و هی ضربه پذیرتر. می‌شه استدلال کردن که بعضی از با شرافت‌ترین آدم‌ها هم هنوز توی خیابون می‌مونن ولی بدون حمایت مایی که به نظرمون مردن بدتر از دروغ شنیدنه. اینجا با شرفت‌ترین آدم‌ها می‌بینن که تنها موندن.

جریان «الله اکبر» هم همینه. واقعا صدای محلات مهیبه اما راحت می‌شه پیش بینی کرد که کم کم این صداها کمتر خواهد شد چون آدم‌ها انگیزه‌هاشون رو از دست می‌دن یا حوصله‌شون سر می‌ره. بازهم می‌مونن چند نفر فعال که احساس می‌کنن تنها موندن و بالاخره یک شب مجبورن بی‌خیال بشن و توی خونه غمزه بشینن.

اینه که من معتقدم حرکت بهتره «متوقف» بشه… با یک بیانیه مثل این

مردم عزیز (: ما آدم‌هایی هستیم معقول. آدمکش نیستیم، درست همونطور که دروغگو نیستیم. حوزه کار ما منطق است و حق و شعور. حالا که بحث به موتورسوار چاقو به دست و شلیک به مردم عادی و دروغ رسیده، قواعد بازی توسط اونهایی که منطقشون چماقه و گلوله و زندان، به حوزه‌ای کشیده شده که ما اهلش نیستیم. به همین دلیل، ما فعلا بازی رو تعطیل می‌کنیم چون بحث سر منطق و واقعیت نیست و بحث زور بیشتره. ما نه تو کار آدم کشی هستیم نه کتک زدن پس این دوره، دوره ما نیست. ما به خونه‌هامون می‌ریم و شمع روشن می‌کنیم ، شمعی که مطمئنیم یک روز به تاریکی‌ها غلبه خواهد کرد.

البته همونطور که گفتم ممکنه آدم‌هایی باشن که مثل من نخوان توی دوره دروغ ، تو خونه بشینن… این بیانیه، نظر شخصی منه.

ادامه کار؟ صد در صد کار ادامه داره ولی به شیوه‌ای که آدم‌های جدیدی جذب بشن و آدم‌های فعلی لذت ببرن. نه اینکه کسی بره زندان یا شکنجه بشه یا کشته بشه یا مجبور بشه برای دروغ گفتن بره توی تلویزیون. شهر سبز خواهد بود. چه با بادکنک‌هایی که هر هفته جمعه ظهر هوا می‌شن و چه با آدم‌های شاد و سالمی که معلومه راستگو هستن (: جنبش یک روز پیروز خواهد بود. نه روزی که طرف مقابل کشته بشه، بلکه روزی که دروغ و تقلب، زشت شمرده بشه.

بیانیه‌ی جمعی از وبلاگ‌نویسان در رابطه با انتخابات ریاست جمهوری و وقایع پس از آن

۱) ما، گروهی از وبلاگ‌نویسان ایرانی، برخوردهای خشونت‌آمیز و سرکوب‌گرانه‌ی حکومت ایران در مواجهه با راه‌پیمایی‌ها و گردهم‌آیی‌های مسالمت‌آمیز و به‌حق مردم ایران را به شدت محکوم می‌کنیم و از مقامات و مسوولان حکومتی می‌خواهیم تا اصل ۲۷ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران را -که بیان می‌دارد «تشكيل‏ اجتماعات‏ و راه‌ پيمايی‌ها، بدون‏ حمل‏ سلاح‏، به‏ شرط آن‏‌که‏ مخل‏ به‏ مبانی‏ اسلام‏ نباشد، آزاد است» رعایت کنند.

۲) ما قانون‌ شکنی‌های پیش‌آمده در انتخابات ریاست جمهوری و وقایع غم‌انگیز پس از آن را آفتی بزرگ بر جمهوریت نظام می‌دانیم و با توجه به شواهد و دلایل متعددی که برخی از نامزدهای محترم و دیگران ارائه داده‌اند، تخلف‌های عمده و بی‌سابقه‌ی انتخاباتی را محرز دانسته، خواستار ابطال نتایج و برگزاری‌ی مجدد انتخابات هستیم.

۳) حرکت‌هایی چون اخراج خبرنگاران خارجی و دستگیری روزنامه‌نگاران داخلی، سانسور اخبار و وارونه جلوه دادن آن‌ها، قطع شبکه‌ی پیام کوتاه و فیلترینگ شدید اینترنت نمی‌تواند صدای مردم ایران را خاموش کند که تاریکی و خفقان ابدی نخواهد بود. ما حکومت ایران را به شفافیت و تعامل دوستانه با مردم آن سرزمین دعوت کرده، امید داریم در آینده شکاف عظیم بین مردم و حکومت کم‌تر شود.

پنجم تیرماه ۱۳۸۸ خورشیدی

بخشی از جامعه‌ی بزرگ وبلاگ‌نویسان ایرانی





	

سانسور در چین، یک قدم احمقانه‌تر شد

چین هم یکی از معدود کشورهای دنیا است که اینترنت رو فیلتر می‌کنه. اگر سرکوب اخیر اینترنت در ایران رو در نظر نگیریم و به شرایط «طبیعی» نگاه کنیم، چین کشور فعلا پرچمدار سانسور در دنیای دیجیتال است. طبق یک قانون جدید، قرار شده که از تاریخ اول جولای، همه عرضه کنندگان پی.سی. در این کشور، در کنار سیستم عامل، برنامه فیلتر کردن اینرنت رو هم روی کامپیوترها نصب کنند.

در حالی که در اون کشور هم خیلی‌ها جوابشون به این محدودیت‌ها، یاد گرفتن روش رد شدن از اونها است، یکسری هنرمند جواب دیگه‌ای به این محدودیت جدید دادن. اونها اعلام اعتصاب عمومی اینترنتی کردن؛ عدم استفاده از اینترنت برای گشت‌زنی در اینترنت، بازی، چت یا هر کار دیگه به مدت ۲۴ ساعت.

بدون شک، این اعتصاب، فایده چندانی نداره. نه کسی ضرر خاصی می‌کنه و نه سرکوب‌های دولت چین کم می‌شه، اما حداقل چیزی که هست اینه که آدم‌ها خودشون یادشون می مونه که سانسور در حال شدیدتر شدن است و به دولت و بقیه هم می گن که این رو می‌فهمن، حتی اگر نتونن کار چندانی بکنن.

سکوت سرشار از ناگفته ها است

نمی دونم کسی در این شرایط به اینجا سر می زنه یا نه. راستش کار خاصی نمی کنم ولی چیزی هم ندارم بنویسم. به نظرم مسخره می یاد بیام از نقش شبکه های اجتماعی بگم. بشینم از مترجم فارسی گوگل بنویسم و حتی از پیشرفت جهان و حزب دزدهای دریایی سوئد تو پارلمان اروپا حرف بزنم… من چیزی ندارم بگم.

به این جریان امید عجیبی نبسنیم. حداقلش اینه که خیلی ها دارن چهره های واقعی شون رو نشون می دن. حداقلش اینه که دنیا می بینه با کی طرفیم و حداقلش اینه که همه درک می کنن کی به کیه. دروغ نهادینه شده و وقیح بودن برای آدم شغل می شه.. من چیزی ندارم بگم.

نتایج انتخابات

در مورد تقلب‌هاش که نیازی نیست من حرفی بزنم (: از قطع اس ام اس گرفته تا راه ندادن ناظران به حوزه‌ها تا اعلام نکردن نتایج حوزه‌ها تا نبودن حتی یک رای باطله تا برابر بودن نسبت رای احمدی نژاد در تقریبا همه صندوق های روستایی و شهری تا خیلی چیزهای دیگه (:

اما من واقعا نگران نیستم. همونطور که توی پست قبلی هم گفتم، تقلب گسترده است و آدم های ایران هنوز اکثرا بی سواد و اونقدر فقیر که دیدن یک رییس جمهور از نزدیک براشون یک خواسته بزرگه و یک گونی سیب زمینی اونقدر ارزشمند که حاضرن به هر چیزی رای بدن.

اما چیزی که من نگرانش هستم، آینده ایرانه. تقلب گسترده باعث می شه که مردم کمتر و کمتر و کمتر به حکومت اعتماد کنن و راه اصلاحات در ایران بسته بشه. در عین حال به این فکر کنید که جمهوری اسلامی از بیشتر از هزار نفر آدم، چهار تا رو انتخاب کرده که از نظر اوکی بودن و بعد کشف کرده که از اونها هم حداقل دو تاشون برای کلیت نظام اونقدر خطرناکن که باید هر طور شده حذفشون کرد. برای آینده چنین حکومتی واقعا باید ترسید و واقعا یکی از معدود راه حل های اینجور حکومت‌ها، تحقیر بیشتر مردم و تحمیق بیشتر اون‌هاست. در این شرایط تنها راه دولت برای باقی موندن می‌شه بیسوادتر نگه داشتن مردم و عادت دادن اونها به گدایی. این کشور اگر بخواد اینجوری بره جلو، به جایی نخواهد رسید. من نگران اینم.

حدس من اینه که احمدی‌نژاد رای خواهد آورد چون هنوز…

احمدی نژاد احتمالا رای می‌یاره حتی با اینکه در طول همین دو هفته

  1. بعد از خراب کردن کل روابط خارجی ایران، چجوری در آخرین فرصت هایی که داشت با گیر دادن به فامیل موسوی و کشیدن بحث مناظره به گیرهای شخصی، کل سیاست داخلی رو هم همچین تخریب کرد که سر تا پای نظام شروع کردن به ریختن پته همدیگه روی آب.
  2. با انتخاب احمقانه پرچم جمهوری اسلامی به عنوان سمبل خودش -کاری که در هیچ کمپین درست و حسابی ای اخلاقی نیست- باعث شده جمعیت عظیمی از مردم، با دیدن پرچم جمهوری اسلامی دچار حالت تدافعی بشن و من بارها و بارها دیدم که هر کسی پرچم دستش بوده، از طرف جمعیت چند صد نفری اطرافش هوووو می شده. هیچ رژیم خارجی نمی تونست اینجوری باعث بشه که مردم ایران اینجوری پرچم جمهوری اسلامی رو هوووو کنن. من -با وجود اعتقاد نداشتن به تقدس پرچم و کشور و اینجور چیزها- هر بار که می بینم ناراحت می شم. نه برای جمهوری اسلامی بلکه برای سه رنگی که داره ههههوووو می شه و برای خیلی ها معنی زیادی داره….

با وجود این، من حدس می زنم احمدی نژاد کماکان رای می‌یاره چون حدس می‌زنم که هنوز

  1. اکثریت کشورم سواد کافی ندارن
  2. به خاطر کم سوادی و فقر، پوپولیسم در ایران به خوبی کار می کنه
  3. عقاید مذهبی هنوز اونقدر قوی هستن که مردم از کسی پیروی کنن که فکر می کنن رهبر مذهبی شونه
  4. مردم اعتقاد دارن که بودن نظام بهتر از نبودنش است و فکر می کنن احمدی نژاد است که ممکنه نظام رو حفظ کنه
  5. افرادی هستن که احمدی نژاد براشون قدرت و ثروت می‌یاره. از فامیل های خودش گرفته تا فقرای مادی که مجبورن خودشون رو به یک سیب زمینی یا ۵۰ تومنی یا یک وام کوچیک بفروشن

به این دلایل، من رای احمدی نژاد رو بالا می‌بینم. اگر واقعا مجموعه کم سوادها، فقرای فرهنگی و مادی، پوپولیسم زده‌ها و مذهبی‌هایی با فکر بسته نتونن ۵۱ درصد آرا رو به صندوق بریزن نظر من در مورد آینده ایران واقعا تغییر می کنه. اگر احمدی نژاد رای نیاره، من واقعا به آینده ایران خوشبین می شم (:

رای ندادنه که رای موسوی رو می‌شکنه

وقتی می‌گم به کروبی رای‌ می‌دم، دائم می‌شنوم که اینکار رای موسوی رو می‌شکنه و محمود رای می یاره. این حرف درست نیست.

اول باید بگم که انتخاب این چهار نفر به نوعی هوشمندانه بوده. از بین بیش از هزار نفر، فقط این چهار نفر رو به شبه‌انتخابات راه دادن. بعضی ها می‌گن جالبه که بینشون سه نفر می خوان تغییر ایجاد کنن و حتی رضایی هم تا حدی مخالف سیاست‌های فعلی است. در واقع احمدی نژاد یکه و تنها کل رای‌هایی که ممکنه به نفع نظام به صندوق ریخته بشه رو داره.

منظورم اینه که توی ایران یکسری آدم هستن با سواد پایین یا پیرو هر چی که فلان کس بگه یا طرفدار هر دروغی که توی تلویزیون بشنون. این آدم‌ها به محمود رای می‌دن و لاغیر. اگر مثل دفعه قبل دو سه تا کاندیدای اصطلاحا اصولگرای دیگه هم بودن،صد در صد می‌رفتیم دور دوم ولی در وضعیتی که احمدی‌نژاد تنها کاندیدای رسمی جناح حاکمه، اون همه رای‌ها رو داره.

در مقابل این تک کاندیدا، سه نفر هستن. من به کروبی رای می‌دم:

  • اگر احمدی نژاد ۵۱ درصد آرا رو بیاره، فرقی نداره من به کروبی رای داده باشم یا موسوی
  • اگر احمدی نژاد کمتر از ۵۱ درصد آرا رو بیاره، در دور بعد به موسوی رای می دم
  • اگر موسوی بیشتر از ۵۱ درصد آرا رو بیاره فرقی نداره من بهش رای داده باشم یا نه

به همین سادگی. اما طبق این استدلال، حالا که کروبی رای نمی‌یاره چرا بهش رای می‌دم؟

  1. شاید هم آورد
  2. به نظرم کروبی خودش هم نمی‌خواد رای بیاره. بحث دانشجوی ستاره دار و زندانی سیاسی کلا ممکنه براش صد هزار تا رای بیاره در حالی که فکوس کردن روی فقرا و این حرفها براش رای می خره. به نظرم کروبی و گروهش و حزبش و روزنامه‌اش توی این انتخابات یک سرمایه‌گذاری حقوق بشری خوب کردن برای آینده.
  3. اگر یک روز کسی گفت که ایرانی بود و کروبی ای اومد و گفت که در ایران زندانی سیاسی داریم و ازادی سبک زندگی مهمه و … خوشحال می شم تهش اضافه کنه که سه چهار میلیون آدم هم پشت این حرف ایستادن.

این رای ندادن من و شما است که باعث می‌شه احمدی نژاد رای بیاره. خلاص.

سوتی‌های خبرگزاری، اینبار نفهمیدن فرق شوخی و جدی در پرس تی وی

پرس‌تی‌وی رسانه‌ای است تحت ساپورت دولت برای تبلیغات خارجی. تقریبا مثل هر چیز دیگه توی ایران پر است از خنده (: جدیدترین خبرش هم اینه:

بعله (: ظاهرا خبرنگار حرفه‌ای این رسانه حرفه‌ای به کتابی رسیده در مورد اس ام اس های شخصی اوباما. ادعا اینه که هکرها اس ام اس های شخصی اوباما رو کشف کردن (از کجا؟)‌ و بعد منتشرش کردن!

داستان رو که حدس می‌زنین؟ گروه کسپر هاوسر یک گروه کمدی است و کتاب‌ها و کاتالوگ‌هایی منتشر می‌کنه که نسخه بدل و خنده‌دار نمونه‌های واقعی هستن (: این شماره هم نوبت کتاب کمدی در مورد اس ام اس های «کشف شده» اوباما بوده…