روز جهانی کارگر

از مانیفست کمونیست:

جامعه نوين بورژوازى، که از درون جامعه زوال يافته فئودال بيرون آمده، تضاد طبقاتى را از ميان نبرده است، بلکه تنها طبقات نوين، شرايط نوين جور و ستم و اشکال نوين مبارزه را جانشين اشکال و شرايط کهن ساخته است.

ولى دوران ما، يعنى دوران بورژوازى، داراى اين صفت مشخصه است که تضاد طبقاتى را ساده کرده است: سراسر جامعه بيش از پيش به دو اردوگاه بزرگ متخاصم، به دو طبقه بزرگ که مستقيما در برابر يکديگر ايستاده‌اند تقسيم ميشود:‌ بورژوازى و پرولتاريا.

دیروز روز جهانی کارگر بود و اکثر کارگران جهان اونو جشن گرفتن. در ایران ما همه کارگریم و از نظر قانون کار کارمند و کارگر و شیرینی پز و مهندس با هم فرقی ندارن و‌ این خیلی خوبه (: البته متاسفانه کشور ما با وجود ادعاهای ضد آمریکایی و دوستی با پوپولیست‌هایی مثل چاوز و بقیه، در روز جهانی کارگر پلیس با خشونت و ضرب و شتم به جمعیت چند هزار نفری این تجمع مسالمت آمیز حمله و تعداد عظیمی (از جمله حداقل پنج نفر که من می‌شناسم)‌ رو دستگیر و روانه زندان می کنه. شرم آوره.

از اون شرم آورتر وقتیه که پلیس می ریزه خونه این آدم‌ها برای برداشتن وسایل شخصی‌شون و همسر یکی از اونها رو هم که خونه بوده، دستگیر می کنه؛ بدون هیچ جرم یا مجوز. برای یک دولت خیلی زشته.

مهاجرت

خب… من وبلاگنویسی روی دامین خودم رو با وردپرس شروع کردم و الان هم بر می گردم بهش (: مطالب قبلی رو توی برنامه قبلی نگه می دارم و اینجا ادامه می دم و بعد لینک رو درست می کنم که همه در دسترس باشن (:

کتابخانه‌های دیجیتال؛ یک ضرورت

خب انگار دارم کم توی وبلاگ می نویسم و مطالب ستون یکشنبه‌های ضمیمه اعتماد (که گاهی دوشنبه‌ها چاپ می شه) هی دارن به هم نزدیک‌تر می شن (: ولی مهم نیست چون قارت و قورت دارم اینطرف و اونطرف می‌نویسم و یکسری کار خوب هم می کنم که از همه باحالتر، ترجمه اخیر از یک انیم ژاپنی است (: به هرحال… فعلا این هم مقاله این هفته در ضمیمه اعتماد در مورد کتابخانه‌های دیجیتال


هفته قبل،‌ شاخه فرهنگی سازمان ملل متحد، پروژه جدیدش را افتتاح کرد:‌ کتابخانه جهانی دیجیتال. کتابخانه دیجیتال، کتابخانه‌ای است که اسناد را به جای شیوه‌های قدیمی همچون کاغذ و میکروفیلم،‌ بر روی کامپیوتر ذخیره می‌کند. پروژه کتابخانه جهانی دیجیتال قرار است فضایی رایگان در اینترنت را در اختیار دستنوشته‌ها، کتاب‌ها، فیلم‌ها و نقشه‌های نایابی قرار دهد که بخشی از تاریخ بشریت به شمار می‌روند. به گفته یونسکو، این کتابخانه دیجیتال به شناخت‌ فرهنگ‌ها از یکدیگر و فهم متقابل آن‌ها کمک خواهد کرد و باعث کاهش شکاف بین فقیر و غنی خواهد شد. هرچند در بین اسناد ارائه شده به این کتابخانه، رمان ۱۰۰۰ ساله ژاپنی و نقاشی ۸۰۰۰ ساله آفریقایی هم به چشم می‌خورند۷ اما تا به حال اکثر اسناد اضافه شده به این پروژه، ریشه اروپایی داشته‌اند. در بین آثار خاورمیانه، تا به حال تنها یک کتاب عربی به این کتابخانه اضافه شده. البته نباید فراموش کنیم که تاریخ راه‌اندازی این سایت، دو روز قبل بوده و راهی طولانی در پیش دارد.

این پروژه در سال ۲۰۰۵ و بر اساس ایده جیمز بیلینگتون مطرح شد. این کتابدار کتابخانه کنگره آمریکا، با ایده جمع آوری آثار ارزشمند جهان از ۳۰ کتابخانه جهان و دیجیتال کردن آن آثار و اضافه کردن آن‌ها به یک کتابخانه دیجیتال، می‌خواهد علاوه بر نزدیک کردن فرهنگ‌ها به یکدیگر، از شکاف بین کشورهای فقیر و غنی در دسترسی به این آثار نیز بکاهد.

همانطور که گفتیم، کتابخانه‌های دیجیتال، اسناد را روی کامپیوتر یا حتی از طریق اینترنت به «مراجعان» عرضه می‌کنند. این روش مزایای بی‌شماری دارد؛ از عدم محدودیت فضا گرفته تا فعالیت بیست و چهار ساعته و دسترسی همزمان افراد به یک کتاب واحد و امکان جستجوی راحت اسناد. در عین حال این کتابخانه‌ها در صورتی که به شکل یک سایت و بر روی اینترنت عرضه شوند، با دادن فرصت برابر به هر کسی که به اینترنت دسترسی دارد، به کاهش شکاف بین فقیر و غنی هم کمک خواهند کرد.

سوالی که اینجا مطرح می‌شود این است که کشور خود ما چقدر روی کتابخانه‌های دیجیتال کار کرده است؟ متاسفانه بسیار کم. البته خوشبختانه علاقمندان به شکل فردی و با صرف هزینه‌های سنگین و زحمات فنی فراوان، کتابخانه‌هایی را ایجاد کرده‌اند ولی حمایت دولتی از اینکار، بدون شک بسیار کم بوده است. اکثر کشورهای دنیا، طرح‌هایی دارند که بر اساس آن‌ها اسناد ملی، کتاب‌های قدیمی، فرهنگ‌نامه‌ها و غیره را به شکل دیجیتال روی اینترنت قرار می‌دهند تا از یک طرف برای علاقمندان قابل دسترسی باشند و از طرف دیگر به عنوان بخشی از سرمایه فرهنگی یک کشور، در رقابت با دیگر منابع، در موتورهای جستجو نمایان شوند. در کشور ما اینکار هنوز به شکل سیستماتیک صورت نگرفته. داوطلبان با سرمایه شخصی و صرف وقت بسیار، قدم‌های بزرگی برداشته‌اند. پروژه‌هایی مثل «گنجور» با همت افراد مستقل بخش بزرگی از اشعار کلاسیک را به شکل یک کتابخانه دیجیتال بر روی اینترنت قرار داده‌اند اما هنوز نسبت به آنچه باید انجام شود، در ابتدای راه ایستاده‌ایم. برای طی کردن این راه، نمی‌توان به داوطلبان مستقل اکتفا کرد. دولت باید اولا از پروژه‌های مستقل حمایت کند و ثانیا خودش نیز برای اضافه کردن آثار کلاسیک، دانشنامه‌ها و منابع ملی به کتابخانه‌های دیجیتال و قابل دسترس بر روی اینترنت، قدم‌های موثری بردارد.

یکبار برای همیشه: لینوکس، توزیع‌ها، میزکارها، بهترین توزیع و …

این سوالها، سوال‌هایی همیشگی هستند: فرق لینوکس‌های مختلف با هم چیست؟ میز کار چیست؟ گنوم و کی.دی.ای. چه فرقی دارند؟ بهترین توزیع کدام است؟ و … در دنیای آزاد می‌گویند که سوال هوشمندانه، جواب هوشمندانه می‌گیرد. اینبار هم سوال خوب و مفصل و دقیق حمیدرضا، باعث شده تصمیم بگیرم یک جواب دقیق و مفصل به همه این سوال‌ها بدهم (:

سیستم عامل چیست؟ لینوکس در مقابل گنو/لینوکس



برنامه‌های ما سه دسته هستند:
هسته سیستم عامل،‌ اجزای دیگر سیستم

عامل و برنامه‌های مستقل.

ما از کامپیوتر چه می‌خواهیم؟ اجرای برنامه‌های مورد نظر. گاهی این برنامه‌ها سطح بالا و عمومی هستند (مثل فایرفاکس) و گاهی سطح پایین‌تر و خاص تر مثل لاگین از راه دور در یک سرور. گاهی ساده و تک منظوره مثل کپی فایل و گاهی با قابلیت انجام کلی کار مثل برنامه‌های چت چندپروتکله. این برنامه‌ها بعضی وقت‌ها بخشی از سیستم عامل هستند (مثل دستور کپی) و گاهی برنامه‌های مستقل (مثل فایرفاکس). اما به هرحال همه اینها توسط یک بخش داخلی‌تر از سیستم عامل به اسم «هسته/کرنل/Kernel» کنترل می‌شوند.

کرنل یا هسته یک سیستم عامل، بخش اصلی یک سیستم عامل است که ما معمولا با آن ارتباطی نداریم ولی همیشه مثل یک قلب یا مغز آن پشت نشسته و درخواست‌های ما را (که توسط برنامه‌ها به آن می‌رسند) به شکل مناسب به حافظه، سی‌پی‌یو و دستگاه‌های جانبی می‌رساند.

حالا داستان لینوکس برمی‌گردد به حوالی سال ۱۹۸۳. در آن سال استالمن افسانه‌ای که از تجاری بودن همه سیستم‌عامل‌ها خسته شه بود، اعلام کرد که می‌خواهد یک سیستم عامل مشابه یونیکس آزاد بنویسد. او اسم این پروژه را گنو گذاشت و از لوگوی گوزن یالدار آمریکای شمالی برای آن استفاده کرد.
یادتان که هست سیستم عامل از دو بخش هسته و برنامه‌های مرتبط ایجاد شده. پس اگر بگویم که این پروژه هیچ وقت به طور کامل تمام نشد باید بپرسید: کدام بخشش؟ جواب «هسته» است. این پروژه باعث شد حجم عظیمی نرم‌افزار آزاد و بازمتن که برای کارکرد کامل یک سیستم عامل لازم هستند نوشته شود (از شل که دستورات را در آن تایپ می‌کنید بگیرید تا کپی و پینگ و لاگین به سیستم‌های راه دور و تنظیمات شبکه و حتی یک کمپایلر عالی سی) اما هسته این سیستم عامل (رابط با سخت‌افزار و حافظه و سی.پی.یو.) که قرار بود هرد نامیده شود هنوز که هنوز است تمام نشده.

دقیقا اینجا بود که پنگوئن به فیلم اضافه شد. در اوایل دهه ۹۰، لینوس توروالدز به عنوان تفریح، یک هسته سیستم عامل نوشت و اسمش را گذاشت لینوکس و علامتش را هم همان پنگوئن مشهور و دوست داشتنی (:

حالا چه داریم؟‌ یک هسته عالی به اسم لینوکس و یک مجموعه ابزار سیستم عامل به اسم گنو. این دو تا را که به هم بچسبانیم یک سیستم عامل کامل خواهیم داشت به اسم گنو/لینوکس. مبارک است (: بنا به همین استدلال، اسم صحیح چیزی که ما استفاده می‌کنیم گنو/لینوکس است و نه لینوکس. عبارت لینوکس از نظر فنی فقط به هسته سیستم عامل اشاره دارد و از نظر اخلاقی زحمات پایه‌گذارهای اصلی جنبش آزادی نرم‌افزار را نادیده می‌گیرد ولی در هر حال، در جهان به عنوان یک غلط مصطلح پذیرفته شده است.

توزیع چیست؟‌ داستان ردهت و دبیان و اوبونتو و مینت و سورس میج و سابایون و … چیه؟

لینوکس گام به گام توسط استفاده کننده برای استفاده کننده ساخته شده. پس برگردید به بحث قبلی تا یک قدم جلوتر برویم. گفتیم که پروژه گنو/لینوکس از پیوستن ابزار سیستم عامل گنو و هسته لینوکس به وجود آمد. حالا فرض کنید شما بخواهید آن را نصب کنید. چکار باید بکنید؟ در حالت قدیم، باید یک متخصص کامل یونیکس باشید. باید هسته را بگیرید و کمپایل کنید. بعد یک دیسک را فرمت کنید و بوت سکتور را جوری تنظیم کنید که از این کرنل بوت شود. بعد دستورات (برنامه‌های) دیگر را روی آن کپی کنید و تمام وابستگی‌ها را هم رعایت کنید… اگر فکر می‌کنید سخت است باید بگویم که یا واقعا حرفه‌ای هستید یا متوجه اصل جریان نشده‌اید (:‌ این روند از نظر من غیرممکن است (:

برای حل این مشکل، افراد و شرکت‌هایی آمده‌اند و دیسترو/Distro ها را ساخته‌اند که ترجمه خوبش، توزیع است. در همان سال ۱۹۹۲ که هسته لینوکس آمد، توزیع‌ها هم ظاهر شدند. آدم‌ها هسته را به همراه چند برنامه اصلی و یک برنامه نصب کننده روی یکی دو فلاپی جا می‌دادند و بین دیگران پخش می‌کردند. حالا دیگر کافی بود فلاپی اول را در درایو بگذارید و روند نصب را پی گیری کنید تا در نهایت به یک کامپیوتر گنو/لینوکس کامل برسید. توزیع‌ها کم کم زیاد شدند. هر شرکت یا گروهی کرنل را برمی‌داشت و به همراه برنامه‌های گنوی انتخابی و حتی برنامه‌های مستقل ولی آزاد (مثل اپن آفیس، فایرفاکس، پخش کننده ویدئو و ..)‌ روی یک سی دی یا دی وی دی رایت می‌کرد و بین بقیه پخش می‌کرد. بعضی‌ها هم که نمی‌خواستند خودشان همه کار را از صفر مدیریت کنند، یک دیسترو / توزیع مادر را برمی‌داشتند و بنا به نیاز خودشان یک دیستروی جدید از آن منشعب می‌کردند (مثلا اوبونتو که از دبیان منشعب شده). یک نمودار متحیر کننده و عالی از روند به وجود آمدن دیستروها را در اینجا ببینید.

تفاوت توزیع‌ها با یکدیگر معمولا در چند نکته است: گروه هدف (بعضی‌ها مخصوص یک گروه خاص درست شده‌اند، مثلا کاربران ایرانی)، مدیریت بسته (برنامه‌های جدید از چه طریقی نصب می‌شوند و گنو/لینوکس چطور روند نصب اتوماتیک بسته‌های نرم‌افزاری را کنترل می‌کند) و میز کار (بعدا حرف می‌زنیم). گاهی هم بعضی از توزیع‌ها تجاری هستند. مثلا ردهت که به عنوان یک شرکت تجاری، برای پیشتیبانی و کارهای دیگر، پول می‌گیرد. این روزها توزیع‌های زنده (Live) هم بسیار مرسوم شده‌اند. اینها توزیع‌هایی هستند که بدون نصب هم می‌توانند کامپیوتر را بوت کنند و بعد از بوت شدن به شکل کامل، در صورت علاقمندی می‌توان آن‌ها را نصب کرد.

در نهایت این را هم اضافه کنم که تهیه کنندگان توزیع‌ها، بسته‌های متفاوتی را برای توزیع‌شان انتخاب می‌کنند. مثلا توزیع پارسیکس به شکل پیشفرض لغتنامه فارسی را در سی دی خود را قرار داده. قابل ذکر است که تقریبا تمام نرم‌افزارهای مرسوم را می‌شود روی همه توزیع‌های مرسوم در هر لحظه حذف و اضافه کرد.

میز کار کار چیست؟ گنوم یا کی.دی.ای.؟

تا حالا می‌دانید که لینوکس هسته است. یک هسته کار گرافیکی نمی‌کند. برای ارتباط گرافیکی با کامپیوتر (همان چیزی که این روزها به آن عادت داریم) باید یک مدیر پنجره نصب کنیم و روی آن یک میز کار. از نظر فنی این دو مرحله برای کاربران شفاف هستند و اکثر توزیع‌ها یکی از میزکارهای مرسوم را به شکل پیش فرض انتخاب می‌کنند. در این مرحله بهتر است با مفهوم مدیر پنجره درگیر نشوید و برویم به سراغ میزکار. میزکار مجموعه آیکون‌ها،‌ پنجره‌ها، تولبارها، فولدرها، عکس‌های پس زمینه و ویجت‌های دسکتاپ است. دقیقا همان چیزی که وقتی پشت ویندوز می‌نشینید با آن طرفید. در ویندوز می‌توانید تم‌ها را عوض کنید، پس زمینه را تغییر دهید، آیکون‌ها را تغییر دهید و غیره ولی امکان تغییر کل برنامه‌ای که این چیزها را کنترل می‌کند را ندارید. در لینوکس این انتخاب هم مثل بقیه انتخاب‌ها وجود دارد. دو تا از مشهورترین میزکارهای لینوکس گنوم و کی.دی.ای. هستند. شکل زیر دو نمونه از این میزکار را نشان می‌دهد:

البته می‌دانید که در لینوکس هستیم و پر از انتخاب. انتخاب‌ دیگر ممکن است XFCE باشد که با هدف سبک بودن ساخته شده یا بسیاری مدیر پنجره‌های دیگر که اهداف گوناگون و گاهی بانمک را دنبال می‌کنند (:

هر میزکار مجموعه ابزار خودش را دارد که البته به راحتی در میزکارهای دیگر هم قابل اجرا هستند. اینکه شما از کدام میزکار استفاده می‌کنید درست مثل این است که از کدام بک‌گراوند استفاده می‌کنید: بستگی به سلیقه و کاربردهایتان دارد. بهترین پیشنهاد مثل همیشه این است که سری به هر کدام بزنید و هر کدام که پسندید را برای مدتی استفاده کنید و بعد ا زچند وقت اگر سرتان خیلی شلوغ نبود، سری به بقیه بزنید تا ببینید آیا خبر جدیدی در آن‌ها هست یا نه (:

تقریبا همه توزیع‌ها، اجازه نصب میزکارهای مختلف را به شما می‌دهند. بعضی توزیع‌ها هم نسخه‌های خاص برای میزکارهای خاص دارند. مثلا اوبونتو به شکل پیش‌فرض از میزکار گنوم استفاده می‌کند و به همین دلیل طرفداران کی.دی.ای.، توزیع کوبونتو را پشتیبانی می‌کنند که دقیقا همان اوبونتو است با میزکار پیش‌فرض کی.دی.ای. (دقیقا انگار که بعد از نصب اوبونتو، میزکار کی.دی.ای. را به آن اضافه کنید). حالا به راحتی می‌توانید حدس بزنید که xubuntu یا همان زوبونتو دقیقا همان اوبونتو است که میزکار XFCE به آن اضافه شده. حالا که بحث شاخه‌های منشعب از اوبونتو است، اسمی هم از ادوبونتو ببریم که دقیقا همان اوبونتو است با ظاهری دانش‌آموز پسندتر و پر از ابزارهای کمک آموزشی.

آیا لینوکس با سخت‌افزار من سازگار است؟

ده سال پیش می‌گفتند که نصب برنامه در لینوکس سخت است. پنج سال پیش می‌گفتند که لینوکس با سخت‌افزارها سازگار نیست. الان هر دوی این گزاره‌ها نادرستند. لینوکس بر خلاف ویندوز که نیاز به درایور و دیسک و سی دی راه انداز دارد، به شکل خودکار سخت افزارها را می‌شناسد و از آن‌ها استفاده می‌کند. مشکل وقتی خواهد بود که یک سخت‌افزار غیر مرسوم در دنیا داشته باشید (مثلا یک مودم ویندوزی یا یک پرینتر خیلی خاص یا یک جوی استیک غیرمرسوم یا یک کارت گرافیکی که سازنده درایورهایش را به اشتراک نگذاشته باشد). در این حالت دردسر خواهید داشت. متاسفانه هنوز بعضی از سازندگان سخت‌افزار، درایورهای لینوکسی‌شان را آماده نکرده‌اند و در نتیجه ممکن است در سخت‌افزار به مشکل بخورید. بهترین توصیه این است که اول کامپیوترتان را با نسخه لایو (زنده) توزیع مورد نظر بوت کنید و سازگاری سخت‌افزاری آن را بررسی و در صورت خوب بودن همه چیز، آن را نصب کنید.

خلاصه! کدام توزیع را انتخاب کنم؟

بستگی به نیازهایتان دارد و علاقمندی‌ها. اگر تازه کار هستید بهتر است سراغ توزیعی بروید که کاربران زیادی دارد و پشتیبانی از سخت‌افزارهای مختلف را هدف قرار داده. این روزها اوبونتو یک گزینه خوب است و مینت هم گزینه ای بهتر برای تازه کارانی که می خواهند بی دردسر شروع کنند.. اوبونتو تمام تلاشش را کرده ساده باشد ولی هنوز به آزادی وفادارتر است و در نتیجه بعد از نصب چند کار مرسوم با کامپیوتر (از جمله پخش ام پی تری) نیازمند نصب یکی دو بسته اضافی هستند اما مینت علاوه بر داشتن سادگی اوبونتو، تلاش کرده تا درست بعد از نصب به اکثر نیازهای یک کاربر معمول (مثل پخش ام پی تری یا داشتن فلش) هم پاسخ بدهد.

توزیع‌های گنو/لینوکس خیلی خیلی زیادند. بهتر است با توزیع‌های بسیار مشهور شروع کنید و بعد بر اساس نیاز، بقیه را امتحان کنید.
تنها نکته مهم این است که همیشه از جدیدترین نسخه توزیعی استفاده کنید که انتخابش کرده اید. استفاده از نسخه‌های قدیمی معمولا مشکل شناسایی سخت افزار و اینجور چیزها را به وجود خواهد آورد. فراموش نکنید که وارد دعواهای این از آن بهتر است نشوید. شما از گنو/لینوکس استفاده می کنید نه از زوزه یا اوبونتو یا ردهت یا دبیان یا حتی گنوم و کی دی ای. ما همه در یک دنیای آزاد هستیم و مهمترین چیز برایمان همین آزادی و حق انتخاب است.

موخره

بیشتر بخوانید. گنو/لینوکس یک ابزار است و باید قبل از انتخاب درباره‌اش فکر کرد و بررسی تا بعدا ناراحت کننده نشود. من از هر آدمی که به دنیای لینوکس اضافه شود خوشحال می‌شوم ولی آگاهانه (: فعلا لینوکس مد شده. بد نیست ولی خطرناک هم هست. لینوکس بسیار قوی‌تر از ویندوز است و واقعا زیبا. اما با نصب لینوکس، کسی هکر نمی‌شود. باید تمرین کرد و یاد گرفت و قدم به قدم پیش رفت (:

فروشگاه محصولات گنو/لینوکس سی تو

بقیه نوشته های من در مورد لینوکس

اگر سوال دیگری بود در کامنت‌ها بگویید (:

در زمین‌های حوالی ما…

خبرگزاری رسمی نامه رسمی سرمربی تیم ملی رو می‌ذاره روی خبرگزاری‌اش و وقتی مردم می‌بینن که طرف چقدر بی‌ادبه، خبرگزاری رسمی مملکت، نامه رسمی سرمربی تیم ملی رو از روی سایتش حذف می‌کنه. یعنی که چی؟ یعنی اصلا نه خانی اومده نه خانی رفته؟

فدراسیون رسما اعلام می‌کنه استعفای سرمربی کذبه اما چند ساعت بعد خبر قبول استعفا رسما منتشر می‌شه. دروغ طبیعیه.

توی دادگستری که دنبال کارهای پرونده هستیم، دروغ رسمیه. سردفتر قاضی مملکت می‌گه که قاضی امروز نیومده و وقتی اصرار می‌کنیم می‌گه باشه بیاین بالا! نمی‌دونم موقع استخدام به اینها می‌گن باید هر روز دروغ بگن یا کم کم بهشون یاد می‌دن و مقامشون رو ارتقاء می‌دن تا در چنین مقامی دیگه راحت بتونن وقیحانه دروغ بگن. اونم توی سیستم قضایی.

طرف سهام بانک ملت که تا دیروز متعلق به دولت و منطقا مردم بوده رو می‌فروشه به بخش خصوصی و حتی مثل بانک رفاه کارگران لازم نمی‌بینه اسم بانک خصوصی جدید رو از «ملت» به یک چیز دیگه تغییر بده.

رییس جمهور از قوه قضاییه درخواست می‌کنه که دو نفر آمریکایی ایرانی که مدت‌های مدیدی است غیرقانونی دستگیر و بازداشت هستن و احتمالا محاکمه هم شدن و محکومیتشون صادر شده، حق دفاع بر اساس قانون داشته باشن. ما که شناسنامه آمریکایی نداریم ولی کاش حق وکیل و رفتار قانونی، در مورد ما هم مهم بود.

پلیس برای یک پارک ۸ ساعته، ماشین رو دوبار در یک جا جریمه کرده با دو قیمت مختلف. جریمه برای بهبود شرایط عمومی است نه یک روش کسب درآمد از نبودن جای پارک. اینجا که من پارک بودم همه هر روز پارک می‌کنن و جریمه می‌شن. یک جور کنار اومدن مردم با پلیس و کسب درآمد پلیس از یک وضعیت طبیعی.

بانک می‌گه بیا وام بگیر. ۷ میلیون بذار پیش من و من ۷ میلیون از پول خودم بهت می‌دم به شرطی که اون ۷ تومن تو پیش من بمونه. بعدش سه سال قسط بده و وقتی قسط‌هات تموم شد، من ۳ تومن می‌ذارم روی ۷ میلیون خودت و بهت برمی‌گردونم.

خونه دیدم. سال ۸۴ بوده متری ۸۵۰ تومن. ۸۶ شده ۱۵۰۰ تومن. ۸۷ شده ۳۴۰۰ تومن. ۸۸ شده ۱۶۰۰ تومن.

خیلی وقت‌ها فکر می‌کنم اگر این خط‌ها که با مسلسل و تانک رو زمین کشیدن، زوریه؛ خب حداقل چرا… از این جا به بعد ترجیح می‌دم فکر نکنم و شاد باشم.

عینک هایی برای پیشگیری از چشم تو چشم شدن

در باغ وحش و جلوی قفس گوریل‌ها مهمترین کاری که می‌کنید چیست؟ خیره شدن به گوریل‌ها! گوریل‌ها از چه چیزی بدشان می‌اید؟ اینکه کسی به آن‌ها خیره شود. این عینک‌های ابتکاری را باغ وحش روتردام درست کرده تا گوریل‌ها راحت باشند و شما هم بتوانید راحت به آن‌ها نگاه کنید. این عینک‌ها بعد از این توزیع شدند که چند وقت قبل یک گوریل فراری به یک زنی که به او ذل زده بود، حمله کرد.

منبع

بازی سبز

سبز بودن خوبه و بازی در موردش جذاب. من رو هم فانوس آزاد سبز دعوت کرده و خوشحالم. سبز بودن یعنی دغدغه محیط زیست داشتن. بعضی‌ها می‌گن لوس بازی و لوکس بازی است: وقتی آدم ها شکنجه می‌شن و گرسنه می‌خوابن، چرا یکی باید به فکر فلان درخت آمازون یا فلان ماهی فلان رودخونه باشه. بعضی‌ها هم می‌گن از هر چیزی مهمتره چون روزگاری خواهد اومد که انسان‌ها شکنجه نشن و آزادی بیان داشته باشن ولی هیچ کس هیچ وقت نخواهد تونست فلان گونه منقرض شده رو برگردونه یا فلان آسیب به فلان بخش طبیعت رو جبران کنه.

به هرحال سبز بودن خوبه. هم زندگی رو جذاب و زیباتر می‌کنه و هم مده (:‌ می‌شه برای فان سبز بود و زندگی تفاوت چندانی نکنه اما جهان یک کوچولو جلو بره. این جذابه (:

نکات منفی من

در واقع چیزی به نظرم نمی‌رسه. در کل آدمی هستم که سبز بودن رو دوست دارم و اگر بدونم می‌تونم کار سبزی بکنم، می‌کنم. راستش فعلا فقط این به ذهنم می‌رسه:

آب که می‌خورم معمولا ته لیوان رو می ریزم دور

ماشین رو به موقع تعمیر نمی کنم در نتیجه مصرف و آلودگی‌اش بالاتر از حد معموله

نکات مثبت

توی وبلاگم بخش سبز دارم. یک مطلب بیشتر نداشته ولی برام مهم بوده (: آخرین مطلب وبلاگ قبلی‌ام، قبل از سانسور شدن در مورد انرژی‌های پاک بود.

در زندگی معمول، با لیلا سبزیم (: به جای کیسه، ساک خرید داریم. کولر رو روشن نمی‌ذاریم. لامپ‌هایی که نخوایم رو خاموش می‌کنیم و ماهی یکی دو هزار تومن پول برق می دیم و بدون ماشی می ریم سر کار.

دروغ‌‌های مربوط به پاک بودن انرژی اتمی رو چشم و گوش بسته باور نمی‌کنم.

توی هتل، بهشون می گم که هر شب همه ملحفه‌ها و حوله‌ها رو عوض نکنن. اینکار واقعا مهمه اگر بدونیم هر هتل چقدر آب و شوینده برای شستن هر شب همه اونها مصرف می کنه (گفتم که! سبز بودن مده و فیگورهای باکلاسی هم داره!)

شرکتی که توش کار می‌کنم، کاملا بدون کاغذ کار می کنه. در کاربرد روزانه، نه کاغذ مصرف می‌کنیم و نه جوهر توی طبیعت می‌ریزیم و فیگورها دیگه هم رعایت می‌شه. روز زمین، چراغ‌ها رو یکساعت خاموش می‌کنن و زیر هر ایمیل نوشته که «قبل از پرینت، فکر کنید».

اگر بخوام کاغذ بخرم، کاغذ با کیفیت پایین‌تر می‌خرم تا کاغذ برزیلی‌ خوب و نسبتا ارزونی که از تخریب جنگل‌های آمازون درست می‌شه رو نخرم.

از لینوکس استفاده می‌کنم که بازمتنه و بیشتر از یک سیستم عامل (یک فرهنگه). از آی بی ام تا اینتل سعی می‌کنن سبزترش کنن و آدم‌ها هم برای سبز شدن تلاش می‌کنن و حتی مثلا برنامه‌هایی مثل پاورتاپ می‌نویسن که می‌تونه بهم نشون بده بیشترین توان کامپیوترم توسط کدوم برنامه داره مصرف می‌شه. این زیر یک عکس نمونه هست که می‌گه اسکایپ و فایرفاکس الان دارن بیشترین برق رو مصرف می‌کنن. در عین حال مدیریت توان کامپیوترم رو جوری تنظیم می‌کنم که اگر با کامپیوتر کار ندارم بیخودی انرژیم مصرف نکنه (:

امیدوارم لیست زیاد خودنمایانه نشده باشه. بحث اینه که زندگی سبز بانمک تره و این روزها مد و کاملا بدون دردسر. زندگی سبز خطر کمتری نسبت به زندگی به نفع کارگران یا زنان یا به نفع آزادی‌های مدنی داره و فیگورش هم جذاب تره. فکر کنم به این دلیله که اینقدر در غرب مد شده. یک چیز باکلاس به نفع خودمون و بقیه که به جای سخت تر کردن کارها، زندگی رو باحالتر می‌کنه.

اینترنت بسیار سریع، برای همه

اینهم مقاله امروز در اعتماد


شاید هیجان‌انگیزترین خبر برای علاقمندان اینترنت در هفته قبل، خبر تشکیل شرکت «شبکه باند وسیع ملی» توسط نخست وزیر استرالیا بود. این شرکت که ۵۱ درصد آن متعلق به دولت و ۴۹ درصد آن متعلق به شرکت‌های خصوصی خواهد بود وظیفه دارد در طول ۸ سال، ارتباط اینترنتی با سرعت ۱۰۰ مگابیت را برای نود درصد مدارس، شرکت‌ها و خانه‌های استرالیا فراهم کند. این سرعت هزاربرابر سریعتر از اینترنت موسوم به «پر سرعت» در ایران است. شکی نیست که هزینه چنین پروژه‌ای سرسام آور است. پیش‌بینی شده که این پروژه در طول عمر خود ۳۰ میلیارد دلار هزینه خواهد داشت که دولت سهم ۴۹ درصدی خود را از ردیف بودجه اختصاص داده شده به بازسازی استرالیا و همکاری احتمالی شرکت‌های دیگر خواهد پرداخت.

پیش از این، کره جنوبی، ژاپن، کشورهای حوزه اسکاندیناوی، کانادا و چند کشور دیگر طرح‌های بزرگ برای برقراری ارتباط ارزان و قابل اتکای شهروندان به اینترنت را داشته‌اند اما ظاهرا استرالیا اولین کشوری است که هدفش دسترسی تک تک مردم کشور به اینترنت پر سرعت است. اما چرا؟ چرا در شرایطی که برخی کشورها، اینترنت را تهدیدی علیه خود می‌دانند و در دوره‌ای که پروژه‌ها و شرکت‌های عظیم به خاطر وضعیت بد اقتصادی در حال تعطیل شدن هستند، یک کشور برای رساندن اینترنت مافوق سریع به تک تک افراد کشور چنین هزینه‌ای را متقبل می‌شود؟ نخست وزیر استرالیا جواب می‌دهد که دلیل این سرمایه‌گذاری ملی، تبدیل اقتصاد استرالیا به اقتصاد سازگار با قرن بیست و یکم است. به نظر هیات کارشناسی او، اینترنت فوق سریع لازمه ارتباطات و کار و کسب در استرالیای دهه بعدی خواهد بود و نه فقط به پیشرفت اقتصاد، آموزش و بهداشت کمک خواهد کرد که عامل مهمی خواهد بود در اتصال شهرهای بزرگ و مناطق روستایی به یکدیگر.

این پروژه علاوه بر ایجاد بیست و پنج هزار شغل در سال، به مردم این فرصت را خواهد داد تا از روی اینترنت تلویزیون ببینند، رادیو گوش کنند، با هم حرف بزنند و کنفرانس ویدئویی داشته باشند. مردم خواهند توانست از خانه یا سفر کار کنند و پزشکان خواهند توانست با استفاده از ارتباط تصویری با کیفیت بالا، مریضان شهرهای دیگر را ویزیت نمایند. در این شرایط اینکه یک فرد از نظر فیزیکی کجاست دائما کم اهمیت‌تر خواهد شد و ابزارهای مختلف، از اسباب‌بازی‌ها گرفته تا ماشین‌های لباسشویی و خودروها به عضویت یک شبکه بزرگ در خواهند آمد که از یک طرف به صاحبانشان اجازه خواهد داد دائما به آن‌ها متصل باشند و از طرف دیگر خود این وسایل هم خواهند توانست با یکدیگر یا مراکز تعمیراتی یا هر جای مورد نیاز دیگر، تبادل اطلاعات نمایند. به گفته یک محقق ژاپنی، «وقتی عموم مردم به سرعت بالا دسترسی پیدا کنند، تضمین می‌کنم کاربردهایی برای آن کشف کنند که قبلا متصور نبوده.»

شکی نیست که در آینده‌ای نه چندان دور، اقتصاد، آموزش، تفریح، و هر چیز دیگر بیشتر و بیشتر به خطوط اینترنت و سرعت بالای آن وابسته خواهند شد و تا چشمانمان را باز کنیم، اینترنت با سرعت بالا، زیرساختی خواهد بود هم‌رده جاده و تلفن امروزی. در آن زمان کشورهایی که این روزها به فکر توسعه زیرساختشان نبوده‌اند، جایی در بین کشورهای پیشرفته نخواهند داشت؛ کشورهایی که «مصرف کنندگانشان – با دسترسی وسیع به اینترنت پر سرعت – ناگهان تبدیل به قدرتی عظیم خواهند شد و آینده جهان را شکل خواهند داد.»