مشکل سیستم ارسال غذا با ایمیل

همیشه این ایده رو داشتیم که بشه غذا رو ایمیل کرد. واقعا جالب می شه. اما من متوجه نبودم که در ایران اسلامی این یکی هم فیلتر خواهد شد تا اینکه در انتهای یک چت با یک فتحی عزیز این واقعیت تلخ رو فهمیدم که ارسال غذا با ایمیل، در ایران فیلتر خواهد بود.


شیوه ریست کردن پسورد روت در سولاریس

این یک مقاله فنی است در مورد روش ریست کردن پسورد روت در یونیکس سولاریس. گروه هدف مقاله، افراد فنی علاقمند به این مباحث هستند و کسانی که پسورد روت سولاریسشان را از دست داده‌اند! اگر شما جزو این گروه نیستید به راحتی از کنار مقاله بگذرید

دسترسی فیزیکی (یعنی توان لمس فیزیکی سخت افزار) مهمترین لایه ایمنی است. کسی که می‌تواند به کامپیوتر دست بزند کسی است که هر کار دیگری هم می‌تواند با آن بکند و این کاملا منطقی است چون به دلایل مختلفی افراد ممکن است لازم باشد پسوردهایشان را ریست یا عوض کنند.

این را می‌نویسم چون جلال دوست داشتنی می‌خواهد پسورد یک سرور سولاریس را ریست کند.

برای ریست کردن پسورد در سولاریس باید پارتیشن روت را پیدا کنید. این پارتیشن معمولا چیزی شبیه به div/dsk/c0t0d0s0/ است و با دیدن فایل etc/vsftab‬/ قابل کشف شدن.

بعد باید سولاریس را به وضعیت OK Prompt ببرید. برای اینکار کلید STOP و A را فشار دهید. با دادن دستور boot cdrom -s کامپیوتر را از سی دی در حالت تک کاربره بوت کنید (منطقی است که سی دی شماره یک سولاریس یا installation را در درایو بگذارید).

بعد از بوت شدن کامپیوتر پارتیشن حاوی بوت (که بالا پیدا کرده بودیمش) را روی شاخه a (که همیشه ساخته شده و آماده ماونت کردن پارتیشن ها است) ماونت کنید؛ چیزی شبیه به mount /dev/dsk/c0t0d0s0 /a .

اگر کار نکرد احتمالا device مربوط به بوت را اشتباه می‌دهد. تلاش را با ابزارهای درون ls /tmp/dev/dsk تکرار کنید.

حالا باید ترمینال را به وضعیتی ببرید که ادیتورهای تمام صفحه در آن کار کنند. اگر پشت کنسول هستید تایپ کنید: TERM=sun; export TERM

قدم آخر: فایل a/etc/shadow/ یا a/etc/passwd حاوی پسورد روت هستند. آن را ادیت کنید و در خط روت، پسورد رمزگزاری شده را کاملا پاک کنید (علامت : پشت هم بیافتند). چیزی شبیه به:

clamav::82:82:ClamAV Daemon:/var/virusmails:/usr/bin/false

دقت کنید که بعد از اولین فیلد (که اسم کاربر یا clamav است) دو تا « دو نقطه » پشت هم داریم یعنی پسورد خالی است.

حالا همه چیز درست شده و روت پسورد ندارد. کافی است از دایرکتوری بیرون بروید (/ cd) و دایرکتوری را از ماونت در بیاورید (umount /a).

برای دادن پسورد جدید، سیستم را در مد تک کاربره بوت کنید (boot -s) و با دستور passwd پسورد جدید را وارد کنید.

نکته بسیار مهم

در صورت وجود دیسک‌های mirror غیر سخت افزاری (یعنی دیسک‌هایی که از hardware RAID controller استفاده نمی‌کنند) دقت کنید که این روند باید دقیقا به شکل مشابه روی هر دو دیسک اجرا شوند. در غیر اینصورت، دو دیسک از حالت مشابه درخواهند آمد و خطر از دست دادن کل اطلاعات وجود خواهد داشت. روش امن‌تر این است که از طریق فایل etc/vsftab/ فایل سیستم را از حالت mirror خارج کنید و بعد از اعمال تغییرات و سرپا شدن دوباره سیستم، دوباره آن را mirror کنید.

مراقب باشید! یک نفر هست که با یک قوری چای اطلاعات روی مونیتور شما را می‌خواند


محققین یک دانشگاه آلمانی، اخیرا نشان داده‌اند که چطور بودن یک جسم مدور (مثلا یک قوری قهوه یا قوری چای یا قاشق غذاخوری) می‌تواند باعث ناامنی محیط کار شود. در مکان‌هایی که افراد می‌خواهند مونیتور خود را از دید چشم دیگران پنهان کنند معمولا آن را پشت به پنجره می‌گذارند. مثلا در عکس کناری فرد با روبروی پنجره نشتن مطمئن است که کسی نمی‌تواند ببیند که در مونیتورش چه می‌گذرد. اما واقعیت چیز دیگری است. در همین عکس یک جسم خطرناک در سمت چپ مونیتورها خودنمایی می‌کند: یک قوری!

این دو محقق در مقاله ای که اخیرا با عنوان چگونه مونیتورهای LCD را از گوشه موشه‌ها بخوانیم (پی.دی.اف.) نشان داده‌اند که وجود هر نوع جسم مدور و براق می‌تواند یک خطر امنیتی برای سیستم‌ها باشد. چگونه؟ با دیدن قوری توسط یک لنز ۳۰۰ دلاری از فاصله پنج تا ده متری:


تصویر سمت چپ، تصویر قوری کنار کامپیوتر است که از فاصله پنج متری با یک دوربین دقیق گرفته شده و تصویر سمت راست، نتیجه پردازش تصویر روی قوری است: متنی که از روی بدنه قوری استخراج شده. فونتی که در سمت راست می‌بینید فونت ۱۸ است و فاصله دوربین پنج متر. تا فاصله ده متر هم این فونت کاملا خوانا باقی خواهد ماند.

درست است! می‌دانم که من و شما معمولا روی مونیتورمان چیزهای عجیبی نداریم که نگران دیده شدنشان باشیم ولی «دانستن» همیشه خوب است و «دانستن اینکه چه چیزی احتمال وقوع دارد» به نظر من از واجبات و مهمتر از واجبات پس به این تصویر هم نگاه کنید:


این تصویر یک حرف c است که از روی مونیتور روی یک دیوار با رنگ روغنی منعکس شده (تصویر وسط). تصویر سمت چپ تصویر روی LCD است و تصویر سمت راست تصویر بازیابی شده توسط الگوریتم‌های تصویری از تصویر انعکاسی. پس اگر دفعه بعد کسی ادعا کرد که کامپیوترش امن است، نگاه کنید که روی میزش گوشی موبایل براق، لیوان، قوری، گوی کروی شکل و … هم نباشد چون هرچند تحقیق با اجسام کروی شکل انجام شده در آخر (درست مثل مثال دیوار) بقیه اجسام نیز بررسی و نشان داده شده اند ه ان‌ها هم تا حد زیادی می‌توانند منبعی برای بازیابی تصاویر باشند: قاشق‌ها، لیوان ها و …

چرا ممکن است شما بخواهید یک اپل مکینتاش بخرید؟

حجم زیادی از سوالات این چند وقت من از طرف افرادی است که به خاطر تعریف‌های من به مک علاقمند شدن و می‌خوان مک بخرن. راستش رو بخواهید تا حالا دو نفر هم خریده‌اند! اکثر سوال‌ها به این شکل است که: «از کجا مک بخرم و چند تومنه و تو چه مدلی خریدی؟»

من علاقمند نیستم سر راست به این سوال جواب بدم به دو دلیل:

 تبلیغ زیادی می شه برای جایی که من ازش خریدم.

 ممکنه کسی با دیدن هیجان من و تعریف‌های من بره مک بخره و بعدا پشیمون بشه و احساس کنه که پولش رو هدر داده و فکر کن من انداختمش توی چاله (:

برای خرید مک یا هر محصول دیگه‌ای اول باید به هدفتون فکر کنید. این رو سینای در عین حال فوتبالی بهم یاد داده و فکر کنم مهمترین درس زندگی‌ام در این سی سال بوده. پس بذارین کاملتر تکرارش کنم: «درک هدف یکی از مهمترین قدم‌ها در خرید مک بوک است و فقط با مشخص بودن هدف است که می‌شود فایده یا موفقیت چیزی را ارزیابی کرد». حالا شما جای مک بوک، هر چیز دیگه ای که موضوع بحث است رو بذارین.

هدف شما از خرید لپ تاپ چیه؟ جواب منطقی: استفاده از سیستم‌عامل به منظور کارهای مورد نظر است. حالا چند حالت داریم:

درک هدف یکی از مهمترین قدم‌ها در خرید مک بوک است و فقط با مشخص بودن هدف است که می‌شود فایده یا موفقیت چیزی را ارزیابی کرد

 اگر می‌خواهید کارهایی که دیگران انجام می‌دهند رو به همون شیوه دیگران انجام بدهید، منطقا باید دقیقا چیزی رو بخرید که دیگران هم دارند: ویندوز. اینجوری همون بازی‌ای که همکلاسی‌تون می‌کنه رو می‌کنید، فایل wordی که بهتون می‌ده رو تا حدی شبیه همون می‌بینید و با همون برنامه، پشت تلفن می‌تونید حلال مشکلات فامیل باشید و بگید «عمه‌جان برو توی منوی Tools و بعد Internet Options و بعد Clear Hisotry و Clear Cache رو بزن»، می‌تونید مثل بقیه درباره ویروس‌ها نگران باشید و معتقد باشید که ویندوز بعد از یک مدت کند می‌شه و گاه گداری باید همه چیز رو فرمت کرد و از اول نصب کرد.

 اگر‌ می‌خواهید جنبه گیکی خودتون رو ارضاء کنید، چیز جدید یاد بگیرید، حق داشته باشید تا عمق کامپیوتر غواصی کنید، قدرت گنو/یونیکسی داشته باشید (بعدا دربارش می‌نویسم که منظورم چیه)، سیستم‌عاملتون عمیقا قابل تنظیم باشه و در عین حال در چیزی تخصص پیدا کنید که بهترین شرکت‌های دنیا مشتاقش هستند؛ لینوکس یک انتخاب عالی است. بخصوص که با فلسفه آزادی نرم‌افزار و ندزدیدن نرم‌افزار هم پیوند می‌خورید و این واقعا قشنگه و یکی از بزرگترین لذت‌های روزمره. در عین حال در اینجا شما جزو یک خانواده بزرگ هستید که لذت زندگی‌شون کمک به همدیگه است.

 اگر یک کامپیوتر خیلی پایدار می‌خواهید که بی‌دردسر همراهتون باشه و در عین زیبایی، بخش بزرگی از قدرت گنو/یونیکسی رو داشته باشه، یک گزینه خوب اپل است. بازهم مثل قبلی شما جزوی از یک خانواده هستید و مثل اولی، شرکت‌های بزرگ هم خواهان کمک به شما هستند.

اما اشکالات! بگذارید جدا جدا بنویسم:

اشکالات ویندوز

بر همگان واضح و مبرهن است (: کیفیت پایین نرم‌افزاری که خیلی وقت‌ها ربط داده می‌شه به دزدی بودن و قفل شکستگی ولی در واقع همیشه هم اینطور نیست (: محیط ناامن و ویروس و کرش و فرمت و کندشدن و اینجور چزها. به نظرم لازم نیست در این مورد زیاد بنویسم.

اشکالات لینوکس

عدم سازگاری کامل سخت‌افزاری و نیاز به دانش فنی بالاتر برای انجام بعضی کارها که برای بقیه سیستم‌ها جزو بدیهیات هستند. مثلا هایبرنیت یا ساسپند در لینوکس هنوز مشکل داره و باید دقیقا تنظیم بشه تا کار کنه و این احتمال هم هست که با موفقیت راه نیافته. ممکنه سیستم‌عامل وبکم کامپیوتر شما رو نشناسه. ممکنه حین چت نتونید فایل بفرستید و بگیرید. پخش ام.پی.تری در لحظه نصب معمولا ممکن نیست و باید براش برنامه نصب کنید و … فراموش نکنید که من مدافع سرسخت لینوکس هستم و طرفدار نرم‌افزارهای آزاد. بخشی از این اشکالات به تجربه تاریخی و موقیت لینوکس برمی‌گردند که مدت زیادی نیست روی لپ‌تاپ و حتی دسکتاپ مدعی شده و در نتیجه چیزهایی مثل ساسپند یا وبکم براش یک موضوع جدید است. بخش دیگه‌ای از موضوع هم برمی‌گرده به انحصارهای کثیف دنیای تجاری که مثلا به لینوکس اجازه نمی‌ده به شکل پیشفرض ام.پی.تری پخش کنه و غیره و غیره. لینوکس با وجود این اشکالات عمیقا قدرتمنده و قابل احترام.

اشکالات مک

مک نسبت به دوتای قبلی سازگاری کمتری با «دیگران» داره. اگر الان من یک مشکل داشته باشم احتمالش خیلی خیلی کمه در کل فامیل کسی باشه که بتونه به من کمک کنه. در عین حال در مک گاهی از دنیای بازمتن و آزاد فاصله می‌گیریم و زیاد غیرطبیعی نیست که سراغ دزدی نرم‌افزار هم بریم (من الان نرم‌افزار دزدی دارم. هرچند می شه نداشت ولی خب به راحتی لینوکس نیست). شکی نیست که مک هم مثل هر نرم‌افزار دیگه باگ داره ولی به نظر من شدیدا کمتر از دیگران. مک هم نیازهای گیکی آدم رو برطرف می‌کنه ولی مطمئنا نه به اندازه لینوکس. حق انتخاب توی مک کمه و من حتی مطمئن نیستم که بتونم رنگ پنجره‌ها رو عوض کنم! هرچند که اگر می‌تونستم هم محال بود برای استفاده دائمی رنگی بهتر از این پیدا کنم (:

اشکال دیگه مک، مساله فارسی است. برای راست به چپ کردن متن باید از ماوس استفاده کرد که خیلی جذاب نیست. فایل‌های آفیس مایکروسافت رو باز می کنه ولی خب مطمئنا نه صد در صد مثل خود آفیس مایکروسافت. من توش دنبال بازی نرفتم ولی به احتمال خیلی زیاد بازی‌ها اکثرا روی ویندوز هستند و بازی مک نباید خیلی زیاد باشه.

مک بوک من

من یک مک بوک دارم. البته مک بوک من ارزانترین مک بوک بازار است: 80Gig hard, 1Gig ram, 2GHz CPU. همه مک بوک ها ۱۳.۳ اینچ هستند و من مال خودم رو از مجتمع پایتخت ۱ میلیون و ۲۹۰ هزار خریدم و بعدا با ۹۳ هزار تومن براش چهار گیگابایت رم خریدم و بستم روش (اگر لازمه بگین روش نصبش رو بگم).

شدیدا پیشنهاد می کنم که اگر می‌تونید از یک کشور که دولت درست و حسابی داره بخرید چون با همین پول در خارج می‌شه یک مک بوک 120Gig, 2Gig, 2.1 خرید که در کیفیت ساختنش هم شک نباشه. من توی کیفیت ساخت مال خودم کمی شک دارم و مطمئن نیستم که جزو سری‌های برگشتی و اینجور چیزها نباشه (:

حرف آخر

مک کارها اکثرا آدم‌های جذابی هستند (: مک هم فضای بازمتن لینوکس رو حفظ کرده و حتی اگر بخش‌هاییش باز نباشه، آدم‌هایش باز هستند. وقتی مک می‌خرید جزو یک خانواده مکار هستید به اسم ماگ (MUG; Mac User Group) و وقتی در ایران هستید جزو IRMUG.org با کلی دوست مکار که همیشه آماده کمک به شما هستند. دقیقا همان چیزی که در دنیای لینوکس ایران تکنوتاکس مسوولیتش را دارد.


گاو وبلاگ گاو و گلدون این لینک خوب رو فرستاده که نقدی منصفانه است بر مشکلات مک بوک

آقا اجازه! وبلاگستان دچار رکود شده؟

خیلی‌ها می‌گویند که وبلاگستان ایران دچار یک رکود و فعالیت آن کم شده است. در مورد کم شدن فعالیت موافقم ولی با رکود نه. مساله‌ای که باعث می‌شود بعضی‌ها از رکود حرف بزنند این است که

 قدیمی‌ترها کمتر می‌نویسند. خیلی از کسانی که به هسته وبلاگستان مشهور شده بودند دیگر چندان فعال نیستند؛ تکراری می‌نویسند، به خارج رفته‌اند، درگیر کار شده‌اند یا در جناح بندی‌هایی هستند که باعث شده نوشته‌هایشان فقط مخاطب خاص داشته باشد.

 جدیدها آنقدر زیاد نیسند. سه سال پیش داشتن وبلاگ یک جور هویت بود و وقتی دو نفر دانشجو به هم می‌رسیدند درباره وبلاگ همدیگر سوال می‌کردند یا احیانا بر اساس تعداد وبلاگهایشان خودشان را طبقه‌بندی می‌کردند.

 تکنولوژی‌های جدید، شبکه‌های اجتماعی و امثال ۳۶۰، جای وبلاگ‌ها را گرفته‌اند. در اصل این تکنولوژی‌های جایگزین وبلاگ نشده‌اند تبدیل شده‌اند به ابزار هویت بخش جدیدی برای نسل جوان؛ چیزی که قبلا وبلاگ بارش را بر دوش می‌کشید.

به نظر من این سه موضوع باعث شده‌اند که بعضی‌ها با مقایسه حجم وبلاگستان با مثلا سه سال قبل و «رکود رشد حجمی» از «رکود» حرف بزنند. نظر من اتفاقا بر عکس است. الان وقت بلوغ وبلاگستان است. مثل آدمی که قد کشیده اما هنوز بالغ نشده، وبلاگستان ما هم قد کشیده و رشد کرده و تازه دارد بالغ می‌شود. حالا وبلاگ ها کمتر هستند اما عمیق‌تر. کمتر مردم شروع می‌کنند به نوشتن وبلاگ ولی وقتی شروع می‌کنند ماندگارتر می‌نویسند و احتمال بیشتری دارد که قبل از شروع به نوشتن، یک نفر بداند که حرفی برای گفتن دارد یا نه.

این کمتر شدن وسعت باعث شده کار کم کم حرفه‌ای تر بشود. یک نمونه خوبش هم وبلاگ فوق العاده آقا اجازه، نمونه‌ای از یک نفر که قلمی توانا دارد، موقعیتی خاص دارد و می‌داند که چه می‌خواهد بنویسد.

این وبلاگ را مثال می‌زنم تا دو سه چیز را بگویم:

 انسانی با دیدگاه خاص می‌تواند یک وبلاگ ارزشمند داشته باشد.

 وبلاگ موفق (مثل اکثر وبلاگ های موفق ایرانی) لازم نیست حتما حجم زیادی ترجمه داشته باشد. این وبلاگ تقریبا همیشه از خودش می‌نویسند چون در شرایطی است که حرف‌هایش همیشه شنیدنی است، مثلا وقتی از هیات امر به معروف و نهی از منکر عربستان سعودی می‌نویسند، نمی‌شود نخواند.

 این آدم جدی است. تک تک خبرهای مربوط را دنبال می‌کند و مثل یک گزارش دقیق در موردش می نویسد. مثلا «دستگیری سه جادوگر دیگر» خبری است که احتمالا به جز در این وبلاگ تخصصی عربستان سعودی، در جای دیگری نمی‌توانستیم بخوانیم.

 در نهایت این را اضافه کنم که چنین وبلاگی را جای دیگری نمی‌توانید پیدا کنید. متاسفانه خیلی از وبلاگ های تکنولوژیک ما شبیه هم هستند و عملا اگر کسی مجموعه‌ای از سایت‌های مشهور انگلیسی را دنبال کند، اصولا به بخش عمده‌ای از وبلاگستان امروزی فارسی بی نیاز می‌شود. وبلاگ‌هایی مثل آقا اجازه اینطور نیستند: منبع غنی‌ای هستند از اطلاعات دست اول که برای یک محقق بهتر از تمام منابع انگلیسی اینترنتی و هر کتاب فارسی کار می‌کنند.

خلاصه کنم: وبلاگستان فارسی در رکود نیست بلکه در حال بالغ شدن و پوست انداختن به آن چیزی است که واقعا به آن وبلاگستان می‌گویند.

همزیستی پنجره، پنگوئن و پلنگ

امروز برای کامپیوتر جدیدم (مک بوک اپل) ۴ گیگابایت رم خریدم و کامپیوتر دقیقا تبدیل شد به موشکی که آمریکا اینقدر از آن می‌ترسد. نمی‌فهمم رویایی‌تر از این کامپیوتر چه چیزی ممکن است… تنها اشکالش بازگشت نسبی و محدود من است به نرم‌افزارهای دزدی از جمله Parallels که یک ماشین مجازی است. ویندوز و لینوکس دبیان را قبلا روی پاراللز نصب کرده بودم ولی به خاطر رم کم، معقول کار نمی‌کرد. حالا سه سیستم عامل و هر چه برنامه دارم بدون مشکل در حال کار هستند و حدود ۷۰۰ مگابایت رم هم خالی مانده! اینها فقط و فقط به لطف ۹۴ هزار تومان رم DDR2 است و طراحی فوق العاده یک سیستم عامل به اسم مک او اس تن مشهور به لئوپارد (پلنگ). نگاه کنید:


این ویندوز است روی مک. حتما می‌دانید که در لینوکس ما – تقریبا – هر چقدر که بخواهیم مونیتور مجازی داریم. یعنی مثلا اگر چهار فضای کار (مونیتور ) انتخاب کرده باشید، مثل این است که علاوه بر مونیتوری که در حال دیدنش هستید، سه نمایشگر دیگر هم در اطراف شما نصب شده باشند و با یک اشاره کلید، به آن‌ها نگاه کنید. مثلا می‌شود در یکی از این فضاها، بازی کرد، در یکی کار کرد و در یکی اینترنت را چرخید و یکی را هم خالی گذاشت. بعد وقتی می خواهید بازی کنید فلان کلید را میزنید و به فضای بازی می‌روید یا وقتی رییس رسید، فلان کلید را می‌زنید (مشهور به Boss Key) و فضا یا نمایشگر مربوط به محل کار ظاهر می‌شود. حالا من هم در این کامپیوتر – بنا به درخواست فعلی ام – چهار فضا دارم. یکی از این فضاها یک کامپیوتر ویندوز است که دیدید! فضای بعدی یک یونیکس دبیان است:


و یک فضا مخصوص بازی تمام صفحه که فعلا SecondLife در آن در حال اجرا است (با سرعت مردنی اینترنت ایرانی) و در صفحه آخر هم پنجره‌های کاری و اینترنت گردی را باز کرده‌ام:


واو.. درست دیدید! حدود خیلی برنامه با کلی پنجره و سیستم هم هیچ مشکلی ندارد. البته فکر نکنید که مثل یک آدم بیکار، یکی یکی پنجره‌ها را به این صورت چیده‌ام. من فقط ماوس را به سمت راست پایین صفحه زده‌ام و سیستم عامل کل پنجره‌ها را برایم کوچک کرده است تا بتوانم از بین آن‌ها روی آنی که می‌خواهم کلیک کنم و به آن برنامه بروم (: چیزی شبیه به این:


و البته اگر بخواهم پیشنمایش کوچک شده آن چهار فضا (چهار نمایشگر مستقل) را ببینم کافی است یک ترکیب کلیدی دیگر را بزنم و هر چهار فضا به من نمایش داده می‌شود و حتی می‌توانم پنجره‌ها را در آن جابجا کنم یا با کلیک روی یکی از آن‌ها، انتخابش کنم:


این سیستم عامل واقعا قوی / زیبا نیست؟‌ البته با توجه به اینکه همه این زیبایی‌ها را دارد در عین تمام قدرت یک سیستم مبتنی بر یونیکس. زیبایی و قدرت چیزهایی هستند که معمولا در یک جا جمع نمی‌شوند و به همین دلیل ترکیب فعلی واقعا ارزشمند است. درباره دو چیز به زودی خواهم نوشت:

ضعف‌های مک

منظورم از «قدرت یونیکسی» چیست

روش تغییر پوسته پیش‌فرض در لینوکس، یونیکس و اچ پی

پوسته یا همان شل ( shell ) خط فرمانی است که در آنجا می‌توانیم دستوراتمان را تایپ و اجرا کنیم و خروجی را ببینیم. در دنیای یونیکس چندین و چند نوع پوسته یا شل برای انتخاب وجود دارد که یکی از آن‌ها به شکل پیشفرض برای شما انتخاب شده. برای تغییر این پوسته در یونیکس‌های مختلف باید دستورات زیر را بزنید:

در لینوکس:

chsh -s Full_Shell_Path

در سولاریس (با دسترسی روت):

passwd -e

در HP-UX:

chsh User_Name Full_Shell_Path

تجربه «زینک» و حفظ شرافتمندانه صندل

جادی هستم و صدای من را از فرودگاه بین‌المللی دوبی می‌شنوید!

دیشب با خودم گفتم باید برم ته و توی این Zinc توی هتل کراون پلازا رو در بیارم. بالاخره هم ساعت یک و نیم نصفه شب با دو تا بطری خالی توی اتاق راه افتادم طرف زینک (: اوه راستی قبلش توی کانال یک تلویزیون که مربوط به امکانات خود هتل است چک کردم که درباره زینک چی می شه:

زینک محلی است برای تفریح. با DJ پر هیجان ما و همبازی‌های خوبی که پیدا می‌کنید، پشیمان نخواهید شد.

لوگوی زینک یک خرگوش پشمالوی پاپبون دار است و در ورودی‌اش حفاظت شده با کلی گردن کلفت و به خاطر پله‌ها و پیچ راهرو، داخلش غیرقابل دیدن از بیرون.

اما برگردیم سر ماجرای ماوقع! اونجا بودیم که دیشب تصمیم گرفتم برم زینک و ببینم واقعا اونجا چه خبره. حداکثر این بود که یک ماءالشعیر می‌خوردم و می‌آمدم بیرون دیگر. دم در دو نگهبان چک می‌کنند که فقط ساکنان هتل حق وارد شدن داشته باشند (البته احتمالا همبازی‌ها ساکن هتل نیستند) و بازرسی بدنی هم می‌شوید تا بدون بوق زدن از گیت عبور کنید! من که طبق معمول بدون بوق از گیت رد شدم ولی آن طرف گیت، با احترام برای دومین بار در زندگی این جمله را شنیدم:

 اکسیوز می سر. بات من کن نات انتر ویت صندلز!

دفعه پیش بعد از شنیدن این جمله در ورودی بزرگترین دیسکوی خاور میانه، برای اعلام انزجار از تبعیض بر اا نوع کفش، مستقیم تاکسی گرفتیم و رفتیم کاباره تهران! اما اینبار که لیلا نبود، من هم خوابم می‌امد ضمن شوخی با نگهبان مربوطه و لبخند نزدن به خانم‌هایی که فکر کنم در بیرون در زینک برای آقایانی که به هر دلیلی داخل نمی‌شدند تور پهن کرده بودند، برگشتم به اتاق و خوابیدم تا زینک و هر کسی که من را با صندل راه نمی‌دهد، revenue از دست بدهد (: در فرم نظرخواهی هم برایشان نوشتم که با اینکه قانون قانون است و نظم و ترتیب مقبول ولی انتظار نداشته باشند بدون اینکه دلیلش را بدانم در دمای ۴۱ درجه صندل را کنار بگذارم!