چگونه یک شمارنده معکوس بسازید

سیستم عاملی که من ازش استفاده می‌کنم گنو/لینوکس با طعم اوبونتو است. هسته اصلی این سیستم عامل لینوکس است، بسیاری از برنامه‌های مهم اون محصول پروژه گنو و گروهی که اینها رو دور هم چیدن، اسم این ترکیب خاص رو گذاشتن اوبونتو. دقیقا 2007-10-18 00:00:00 GMT+00:00 دیگه، نسخه جدید این سیستم عامل (یعنی ۷.۱ مشهور به « میمون شکمو شجاع ») بیرون می یاد و بدون خواستن پول یا هدر دادن وقت، از همون لحظه شروع می شه به دانلود شدن روی کامپیوتر من و یکهو بهم پیام می ده: به میمون شجاع خوش اومدی. لذت بخشه نه؟

لینوکس من فارسی است، به اینترنت وصل می شه، آفیس داره و فایل‌های ویندوز رو باز می‌کنه، لازم نیست هی ری‌استارتش کنم، ویروس و کرم و خزه نمی‌گیره و کلی ابزار قدرتمند داره و همین‌ها باعث شده بین هکرها و گیک‌ها بسیار محبوب باشه.

بگذریم. من تصمیم گرفتم یک شمارنده بذارم اون بالا که زمان باقی مونده رو بشمره. در حرکت اول نگاهی به خود سایت اوبونتو انداختم چون این حمایت بخشی از فرهنگ همه لینوکسی ها است. خودش این کد رو پیشنهاد داده:

شکی نیست که قشنگه ولی برای اون بالا خیلی بزرگه. پس رفتم سراغ وب و سرچ و در نهایت رسیدم به این صفحه در مورد گذاشتن یک شمارنده معکوس در صفحه. اونجا می گه که اول باید این اسکریپت رو دانلود کنید و در ریشه سایت ذخیره کنید. بعد چیزی شبیه به این رو بذارید در قسمت HEAD (بخش ADDRESE_SITE رو درست کنید):

و اون وقت کافیه هر جایی که می‌خواستید شمارنده دیده بشه بنویسید:

و خب صد البته می تونید تاریخ رو بذارید هر چیزی که دوست دارید (: به صفحه ای که در بالا گفتم مراجعه کنید برای اطلاعات بیشتر و تنظیمات بامزه تر و نمایش به شکل گرافیکی تر و این حرفها.

گیک کیست؟

«گیک»ها جزو موجودات مورد علاقه من هستند و بارها و بارها در موردشون نوشته‌ام. حالا هم می‌خواستم چیزی بنویسم ولی این‌بار تصمیم گرفتم به جای توضیح تک خطی در مورد گیک در هر نوشته، یک‌بار آن را به ویکیپدیای فارسی اضافه کنم و از این به بعد به راحتی لینک بدهم.


پس از این به بعد مدخل گیک در ویکیپدیای فارسی وجود دارد و هرچند الان فقط متن زیر در آن است، در آینده کاملتر و کاملتر خواهد شد.

گیک

امروزه واژه گیک یا Geek معانی بسیار زیاد و غیرقابل توافقی دارد ولی شاید بین تعاریف گوناگون این تعریف که «گیک کسی است که بر اساس شور و اشتیاق به پیش می‌رود» از همه صحیح‌تر باشد.

گیک‌ها کارها را انجام می‌دهند چون از آن‌ها لذت می‌برند یا در آن‌ها مجالی می‌بینند برای ارزیابی قابلیت‌هایشان. مشوق اولیه آن‌ها پول یا شهرت نیست. گیک‌ها معمولا تمرکز بر موضوعی را مهم‌تر از نیاز به پذیرش اجتماعی می‌بینند و به همین دلیل معمولا همنوایی اجتماعی آن‌ها کم است و از نظر دیگران آدم‌ها عجیب و غریبی به نظر می‌رسند. این جدا شدن از اجتماع ممکن است به دلیل شکل، موضوع یا عمق علاقه آن‌ها باشد. گیک‌ها ممکن است خوره ریاضی، مهندسی، کامپیوتر، بازی و … باشند.

نکته: تلفظ این کلمه گاهی به صورت «جیک» می‌یاد ولی لااقل در دیکشنری هریتیج که «گیک» گفته می‌شه و در فارسی هم به نظرم گیک تلفظ بهتری از «جیک» است.

توضیح: عکس گیکی که گذاشته‌ام، یکی از تصاویر پروژه آزاد ۵۶ گیک است: گیک کد نویس.

سرویس هاستینگ ایرانی

الان دیگه می‌شه گفت سال‌ها است که بحث



البرز همین دو ماه قبل
۱۰۰ تومن از ما برای

هاستینگ یک ساله گرفته

دیتاسنتر ملی و اینترنت ملی و اینجور مزخرفات در جریانه؟ چرا می‌گم مزخرفات؟‌ چون همین الان شرکت معظم البرز خدمات هاستینگ‌اش رو بدون هیچ توضیحی تعطیل کرده و ما مطمئن و مطمئن تر شدیم که از هیچ سرویس دهنده داخلی،‌ هیچ چیزی نگیریم.

درک می‌کنید؟‌ خودم نمی‌کنم! مدیری که سه سال قبل من براش یک سایت دینامیک عظیم نوشته ام زنگ زده که سایت کار نمی کنه و وقتی نگاه می کنم می‌بینم اصلا هاستی روی این آدرس نیست. زنگ می‌زنم به شرکت البرز و معلوم می‌شه این سرویس دهنده بزرگ ایرانی که کلی ادعای اینترنت داره و به شرکت‌های غولی مثل بیمه وصله، یک شبه یکسری حکم صادر کرده برای کارمندانش که اخراج هستند و قراردادها تعطیله و اونها هم سرورها رو خاموش کردن و رفتن خونه!

لطفی که مهربانی‌های شخصی برای ما کردند، اینه که کرم می‌کنند و یک سی دی حاوی فایل‌های ما روی سرور و یک نامه حاوی پسورد دامین به ما می‌دن.

جالبه که اگر مدیر من متوجه داون‌بودن سرور نمی‌شد یا یک هفته دیرتر زنگ می‌زدیم البرز، کل اطلاعات سایت به همراه دامین و بقیه داستان‌ها از بین می‌رفت که می‌رفت!

شبکه‌جهانی نمی‌تواند محلی شود

به درخواست دوست عزیزی، برای چاپ در روزنامه اعتماد نوشتم و همونجا چاپ شد (:

اینترنت، همانگونه که از نام آن بر می‌آید، شبکه‌ای است از دیگر شبکه‌ها. این ابرشبکه، حاوی تقریبا تمامی شبکه‌های دانشگاهی‌، دولتی، تحقیقاتی، تجاری و شخصی جهان است. اما «اینترنت ملی» چیست؟ اگر در گوگل به دنبال معنای این واژه (چه به انگلیسی و چه به فارسی) بگردید جواب این است: واژه مورد نظر پیدا نشد.

اگر این روزها پیگیر اخبار آی تی در کشور باشید، عبارت «اینترنت ملی» یکی از آن عبارت‌های نامفهومی است که هر روز به گوشتان خواهد خورد و تا به حال هم هیچ مسوولی توضیحی درباره معنا و مفهوم و چیستی آن به هیچ خبرنگاری نداده است. اگر بخواهیم با توجه به مصاحبه‌ها و نظرات مختلف، اینترنت ملی را معنا کنیم، دو مفهوم به ذهن خواهد رسید. مفهوم اول عبارت است از ایجاد یک زیرساخت قوی در سطح کشور برای ارتقاء سرعت و کاهش قیمت پهنای باند و هدایت بهینه اطلاعات. مفهوم دوم متاسفانه چیزی نخواهد بود به جز سیستمی متشکل از یک شبکه داخلی برای محدود کردن دسترسی کاربران شبکه به سایت‌های درون کشور و قطع ارتباط با اینترنت.

مورد اول همان چیزی است که اکثر کشورهای جهان در طول سال‌های اخیر آن را در کشور خود پیاده کرده‌اند. حتی می‌توان گفت که پیدایش اینترنت به مفهوم امروزی، حاصل به هم پیوستن این شبکه‌های وسیع کشوری بوده است. شکی نیست که این شبکه کمک خواهد



اگر «اینترنت ملی» به معنای «شبکه محدود به داخل ایران» باشد،
هر کاری هم که بتوان در آن کرد، نمی‌توان آن

را «شبکه‌ای از شبکه‌ها» یا «اینترنت» نامید.

کرد تا ترافیک داخلی، نیازی به دور زدن در مسیرهای خارج از کشور نداشته باشد، دسترسی به اینترنت همگانی‌تر و ارزان‌تر شود، کیفیت خدمات بالا رود و ایمنی فعالیت‌های کشوری افزایش یابد. این سیستم ترکیبی است از ستون فقرات یا Backbone و «نقاط تبادل کشوری» یا IXP. ستون فقرات عبارت است از یک زیرساخت انتقال اطلاعات در سطح کشور و نقاط تبادل کشوری هم سوییچ‌هایی هستند که داده را به شکل بهینه در کشور جابجا می‌کنند. در بسیاری از کشورها، از ژاپن و فرانسه گرفته تا بوتسوانا و زیمباوه این سوییچ‌ها نصب شده‌ و در حال استفاده شدن هستند. راه اندازی اینگونه سیستم‌ها موضوعی شناخته شده و سرراست است و نه نیازی به اسم‌های ابتکاری مانند «اینترنت ملی» دارد و نه نیازی به بودجه‌های کلان و کارهای کارشناسی چندین ساله.

فرض دوم برای معنا کردن واژه «اینترنت ملی»، شبکه‌ای است محدود در یک کشور که در آن امکان دسترسی به اطلاعات خارج از این شبکه فراهم نیست. در این حالت پهنای باندی در داخل کشور ارائه می‌شود که به پهنای باند جهانی اینترنت متصل نیست و به شکل کامل توسط دولت کنترل شده است. در این شبکه می‌توانید وبلاگ بنویسید، می‌توانید سایت داشته باشید، می‌توانید ایمیل بفرستید و می‌توانید هر کاری که روی «اینترنت» انجام می‌دهید را بکنید؛ مادامی که طرف مقابل شما، سایت مورد نظر شما، خواننده وبلاگ شما و … فقط و فقط در داخل کشور و دارای مجوز استفاده باشد. اگر «اینترنت ملی» به معنای «شبکه محدود به داخل ایران» باشد، هر کاری هم که بتوان در آن کرد، نمی‌توان آن را «شبکه‌ای از شبکه‌ها» یا «اینترنت» نامید.

به این نکته توجه کنید که وب یا به شکل کاملتر «شبکه‌ای به وسعت جهان» ترکیبی است از لینک‌های متقابل سایت‌ها به یکدیگر. اگر شروع به حذف سایت‌ها از این شبکه بکنید، مشغول حذف معنای شبکه از اینترنت هستید. روزهای نخست وب، هنوز سایت‌ها ارتباط چندانی با هم نداشتند و به همین دلیل برای استفاده از اینترنت باید کتابچه‌ای را سفارش می‌دادید که نام، موضوع و آدرس هر سایت در آن نوشته شده بود. این کتابچه، کتابچه زرد اینترنت خوانده می‌شد ولی هیچ وقت فروش چندانی پیدا نکرد چرا که اینترنت واقعا به سمت «شبکه» شدن رفت و همین که وارد بخشی از این تار عنکبوت بزرگ می‌شدید، هر سایت، شما را به سایت بعدی راهنمایی می‌کرد. هنوز هم بزرگترین مزیت وب نسبت به کتاب‌های کاغذی همین پیوندهای بسیار به سایت‌های مختلف است. ایجاد چیزی مثل «اینترنت ملی» یعنی پاره‌کردن این تارعنکبوت بزرگ و پیشنهاد اینکه مردم فقط از یک نخ آویزان باشند.

اگر قرار است ایران به مرحله تولید علم برسد و سهمی در جهان مجازی ایفا کند، باید پیوندهای خود را با جهان گسترش دهد. اگر وب‌سایت‌های فارسی و ایرانی پیوند خود را با جهان قطع کنند، عملا خود را منزوی کرده‌اند. قانون جدید «ساماندهی» وب‌سایت‌های ایرانی که بنا بر آن اگر سایتی به سایت‌های سانسور شده لینک دهد، سانسور می‌شود عمیقا مخالف روح اینترنت است و مثل همان «اینترنت ملی» حذف کننده ایران از شبکه جهانی است. فرض کنید من مطلبی بنویسم درباره یک فرد مشهور و لینکی بدهم به صفحه MySpace وی. بعد از مدتی دولت تصمیم می‌گیرد MySpace را فیلتر کند و من که پیش از این به آن سایت لینک‌های زیادی داده‌ام هم فیلتر می‌شوم. ده نفر هم هستند که به سایت من لینک داده‌اند و سانسور می‌شوند. کافی است به هر یک از آن ده نفر هم ده نفر لینک داده باشند تا هزار نفر فیلتر شوند و در تلاش چهارم یا پنجم «ربات هوشمند»‌ همه اینترنت فارسی، سانسور خواهد بود جز آن‌هایی که تا به حال به هیچ کس لینک نداده‌اند و در نتیجه کسی هم آن‌ها را نمی‌شناسد. این سناریو شاید غیرمنطقی به نظر برسد ولی فراموش نکنید که گوگل، سه چهار روز قبل سانسور بود. شاید فقط و فقط به این خاطر که به همه صفحات موجود در اینترنت لینک داده بود.

جادی اسعدی

برمه: هزاران کشته در جنگل رها شده اند

من کمتر پیش می یاد سر حال نباشم و وقتی هم می گم سرحال نیستم، منظورم اینه که لبخند روی لبم نیست (:

این یک ساعت اخیر هم از همین روزها بود. جنگ داره به ایران نزدیک تر می شه و من باهاش مخالفم و در برمه هم هزاران آدم آزادی خواه کشته شده اند.

برمه یک کشور کوچیک بودایی است و مثل ایران، دولت در دین اجبار داره. اینجا دین اجباری است و اونجا ممنوع. اینجا چادر برای بیمار اجباری است و اونجا سربازان به مجسمه های بودا تیر شلیک می کنند. اینجا بدون چادر حق ندارید از دادگاه درخواست عدالت کنید و اونجا دولتی‌ها در بخورسوزهای معابد غذا می‌پزند. اینجا منتظر در حصر خانگی است و اونجا آنگ سان سوچی. آزادی خواهان اینجا در زندان هستند و بودایی‌های آنجا در جنگل.

دردناکه ولی واقعی. حقیقت اینه که من به فرد اعتقاد زیادی دارم. این شکست برای آزادی خواهان جهان و برای بودایی‌های تاریخ، افتخار است. پیروزی برای دیکتاتور مایه خجالت است. به نظر من بحث واقعی، نگه داشتن قدرت و رییس ماندن نیست. بحث واقعی فرد است و اینکه یک نفر دیکتاتور است و یک نفر مخالف نژاد پرستی، مخالف عقیده اجباری و مخالف سکوت و خفقان (:

من همه آزادی خواهان جهان رو کنار بودایی‌های برمه می‌بینم و بهشون افتخار می‌کنم… الان هم حالم بسیار بسیار بهتره.

منبع خبر و عکس‌ها: دیلی میل

مرتبط: شکلات بسیار برای حال و احوال و بیماری قلبی و … مفیده (: شاید درباره اش ترجمه کردم (: این شکلات تلخ هم فوق‌العاده بود.

هکرگوچی چیست؟



هکرگوچی از واژه تاماگوچی گرفته شده که اسباب‌بازی‌های الکترونیکی کوچکی بود که باید
مثل یک کودک از آ‌ن‌ها نگهداری می‌کردید، سر ساعت به آن‌ها

غذا می‌دادید، دگمه گردش را کلیک می‌کردید و .

>تا یکساعت قبل نمی دونستم هکرگوچی چیه ولی حالا دارم یکی برای خودم می‌ساز
م. بنا به گفته ویکیپدیای انگلیسی Hackergotchi یا هکرگوچی بر می‌گرده به وقتی که دنیای فید (که خوراک ترجمه جالب، ابتکاری و شجاعانه ای از اون است. به نظر من همون چیزی که زبان فارسی لازم داره. به اینجا نگاه کنید).. چی می‌گفتم؟‌ آهان!‌ تاریخچه هکرگوچی برمی‌گرده به وقتی که خوراک به دنیای هکرها رسید. همونطور که می‌دونید با
استفاده از خوراک‌های یک وبلاگ یا وب سایت می شه اخبار رو به اشتراک گذاشت و مثلا من در برنامه خوراک‌خوان (فیدخوان) خودم بخونم که هر سایتی چه مطلب جدیدی داره و دیگه نیازی به مراجعه به تک تک سایت‌ها نداشته باشم.

وقتی خوراک به دنیای هکرها رسید، اون‌ها به ذهن‌شون رسید که چقدر خوب می شه اگر تصویر هر نفر، کنار نوشته‌هاش باشه. برای اینکار شروع کردند به ساختن تصاویر خیلی کوچیکی از کله‌شون و اضافه کردن اونها به کنار نوشته‌ها (مثلا به سیاره خانواده گنو/لینوکس نگاه کنید).

من هم می‌خوام یکی از این‌ها اضافه کنم به همون سیاره. برای اینکار اول یک عکس از خودم می گیرم:


بعد با استفاده از نرم‌افزار GIMP که معادل لینوکسی فتوشاپ است، دور سر رو می برم و می رسم به این:


قدم نهایی برای رسیدن به یک هکرگوچی، کوچک کردن عکس و سپس اضافه کردن یک سایه است از طریق منوی Script-Fu و بعد بخش Shadow و انتخاب کردن Drop Shadow:


حالا این می‌شه هکرگوچی من. به نظر خودم این هکرکوچی‌های کله قوچی یک کمی ترسناک هستن. بخصوص اونهایی که توشون سر به سمت بالا نگاه می کنه. ولی خب انگار سبکشون همینه (: راستی شاید لازم باشه این هکرگوچی برای استفاده در سیاره کمی کوچک تر هم بشه.

همین الان اشکان که معرف این مفهوم به من بود، برام نوشت که هرچقدر هکرگوچی‌ها مسخره‌تر باشن بهتر هستن و برای همینه که هکرگوچی‌های مشهور همه غیرطبیعی هستن. خوشبختانه من مجبور نیستم دوباره یک دونه مسخره‌اش رو درست کنم چون به نظر خودم می‌یاد که عکسم خود به خود به اندازه لازم، مسخره است (:

سرویس جت با کاربران سایت: پلوگو


در مطلب قبلی (آیا سرویس MeeboMe برای چت با نویسنده وبلاگ به درد شما می‌خورد؟) از این گفته بودم که دنبال چیزی بود که بشه گذاشتش کنار یک صفحه وب و از توش با کاربران سایت چت کرد. گزینه میبو رو رد کرده بودم چون برای دیدن پیام‌ها مجبور بودید فقط و فقط در خود سایت میبو لاگین کنید.

دوستان خوب، در کامنت ها برای اینکار سایت www.Plugoo.com رو پیشنهاد کرده بودند. امتحان اش کردم. راحت ساده و بی دردسر.

 وارد سایت پلوگو می‌شوید

 یک شناسه معرفی کنید (مثلا بگویید که در یاهو jonnect هستید)

 پلوگو را به فهرست دوستان خود اضافه کنید (خودش پیشنهاد می کن)

 کد داده شده را در سایت بگذارید

 همه می توانند از سایت با اکانت یاهو، جیمیل، یا هر اکانت دیگری کهدر مرحله دو وارد کرده اید چت کنند.

فوق العاده نیست؟ حتی برای وبلاگ هم خوب است چه برسد به جایی که واقعا به همچین سرویسی نیاز داریم. حالا هرکسی بخواهد می‌تواند از جعبه چت سمت راست سایت من، به شکل زنده با من چت کند (:

به این نکته دقت کنید که حالا پلوگو‌ به عنوان یک دوست به فهرست دوستان شما اضافه شده و هرکس با شما صحبت کند، این کانتکت جدید، با ذکر نام خبر را به شما می رساند و جواب شما را به او. اما اگر دو سه نفر همزمان شروع به صحبت کنند چه ؟ خب برای رساندن پیام های افراد به شما مشکلی نیست ولی جوابی که شما می فرستید باید به دست کدام چت کننده برسد؟‌ در این حالت پلوگوی دوست داشتنی به شما یک لینک وب می دهد که در آن صفحه ای با قابلیت چت چند نفره وجود دارد. با استفاده از این صفحه می توانید با چند نفر همزمان چت کنید. این اتفاق همین الان افتاد.


یک برنامه مفید، از همینجا خودش را نشان می دهد که با حالت های خاص به خوبی کار می کند (: شما نیازی ندارید دائما این صفحه را باز نگه دارید بلکه هر وقت لازم بشود، خود پلوگو لینکش را به شما می دهد.

الان SadeqN اضافه کرد که باید به مقاله اضافه کنم که اولا این سیستم با فونت های فارسی کار نمی کنه و ثانیا وقتی کسی از سیستم خارج بشه، به شما اطلاع می ده.

آیا سرویس MeeboMe برای چت با نویسنده وبلاگ به درد شما می‌خورد؟

میبو را احتمالا می‌شناسید: یک سرویس آنلاین که به شما اجازه می‌دهد از روی وب به پیام رسانهایی مثل یاهو مسنجر و گوگل تاک وارد شوید و با دوستان خود چت کنید (قبلا هم درباره اش نوشتم)

اما چند وقت قبل یک پزشک در مطلب خوبی سرویس MeeboMe را معرفی کرد که بخشی از میبو است و به کاربران وبلاگ ها و وب سایت ها اجازه می‌دهد با شما چت کند.

در این نوشته نگاه دقیق تری دارم به این ابزار و اینکه آیا کارا است یا نه. مساله هم بر می گردد به اینکه یکی از دوستانی که سایتشان را من طراحی می‌کنم از من خواست ابزاری برای ارتباط مستقیم خوانندگان با مسوولین سایت در سایت‌اش بگذاریم و من هم به فکر MeeboMe افتادم و قبل از اجرا روی سایت اصلی تصمیم گرفتم چند ساعتی روی سایت خودم امتحان اش کنم.

برای استفاده از سیستم چت خوانندگان با نویسندگان وبلاگ اول باید به سایت میبو می بروید. نکته دوست داشتنی این است که از همان صفحه اول کار اصلی شروع می‌شود. در صفحه اول رنگ ها و اندازه را انتخاب می‌کنید و در قدم دوم از شما درخواست می‌شود به خود میبو‌ لاگین کنید. یعنی باید یک شناسه در خود سایت میبو درست کنید. بعد از ساخت این شناسه و در قدم آخر یک کد به شما داده می‌شود که با گذاشتن آن در هر جای سایت، یک پنجره کوچک چت باز می‌شود که از طریق آن می‌شود با نویسنده وبلاگ چت کرد.

من این مراحل را طی کردم و بعد از گذاشتن کد در کیبرد آزاد، صفحه اولم به شکل زیر درآمد:


یک پنجره دوست داشتنی و کوچک که هرکس می تواند اسمی در آن انتخاب کند و شروع به نوشتن یک پیام کند و با فشردن enter، چت را شروع کند. در نوار بالا هم گفته شده که در حال حاضر من در سیستم حضور دارم یا نه. کدام سیستم؟ متاسفانه سیستم خود میبو. من باید به سایت meebo.com بروم، آن‌جا لاگین کنم و صفحه‌ای مثل این در وب برایم باز شود:


توجه کنید که این یک پنجره وب است و در یک صفحه معمولی وب باز شده. از امکانات آژاکس به خوبی اسفاده می کند و در نتیجه کار با آن بسیار شبیه کار با یک سیستم معمولی است جز اینکه من باید همیشه به آن وصل باشم و گاه گداری هم سری به این صفحه وب بزنم (یا به صداهایش گوش بدهم) تا ببینم آیا کسی می‌خواهد با من صحبت کند یا نه. اگر کسی شروع به چت کردن با من بکند، یک پنجره در این صفحه باز می‌شود و می‌توانم با او حرف بزنم.

در چند لحظه اول این سیستم به نظر جالب می‌آید ولی به نظر من به دلیل دو ضعف بزرگ، کاربردی نیست: ۱- تنها امکان استفاده از آن با اکانت خود میبو وجود دارد و ۲- حتما باید تحت وب چت کنید.

به نظر می‌رسد شرکت میبو خواسته از این سیستم به عنوان یک سیستم تبلیغاتی برای شناسه های خود میبو استفاده کند. این سیستم بسیار کاربردی تر می‌شد اگر می پذیرفت تا پیام‌های دریافتی از وبلاگ را با پروتکل‌های استاندارد یاهو، جیمیل، ام.اس.ان -یاهرچیز دیگری که میبو قدرت‌اش را دارد- به همان سرورها می‌فرستاد. با این روش من می توانستم جعبه گپی در وبلاگ یا سایتم داشته باشم و هرکس از آن استفاده کرد، در مسنجر مورد علاقه‌ام چت را شروع کنم.

شکی نیست که درصد بسیار بسیار کمی از افراد هر روز در میبو لاگین می‌کنند و صفحه وب را باز می‌گذارند تا با خوانندگان چت کنند. این جریان باعث خواهد شد چراغ آن‌ها همیشه خاموش باشد و سیستم عملا خلاف ایده اولیه‌اش کار کند و خوانندگان احساس کنند که شما هیچ وقت آماده نیستید تا جواب آن‌ها را بدهید. نکته بدتر این بود که با اتصال وطنی ADSLی که دارم، هر نیم ساعت یکبار میبو پیام می‌داد که به دلیل نامشخصی قطع شده‌ام و باید دگمه اتصال مجدد یا ReConnect را بفشارم.

من MeeboMe را از وبلاگم حذف کردم. سرویس دوست داشتنی‌ای است اما به نظر من فقط به درد کسی می‌خورد که اهل ورود هر روزه به میبو و بازگذاشتن همیشگی صفحه وب مربوط به آن و فشردن ساعت به ساعت Reconnect باشد. کاش پیام‌هایش را روی مسنجرها می‌فرستاد