کتاب Snow Crash

خواندن این کتاب را قبل از رفتن به سفر تمام کردم.

نویسنده: نیل استفنسون

سال: ۱۹۹۲

ژانر: سایبرپانک

زبان: انگلیسی

دسترسی: دزدی ! از ایمول گرفتم. اگر کسی خواست و پیدا نکرد براش ایمیل می کنم.

دلیل انتخاب: یک کتاب علمی تخیلی سایبرپانک. جزو آثار کلاسیک و اولین کتابی که به شکل موفقیت آمیز کلمه Avatar رو وارد سایبراسپیس کرد.

این کتاب یک کتاب پست مدرن است که بر خلاف اسلاف سایبرپانک، طنز و سیاست را هم قاطی کار کرده است. به گفته ویکیپدیا:

این کتاب مانند بسیاری از کتاب های پست مدرن، شیوه ای خاص و ساختاری آشوبی دارد که ممکن است تعقیب آن برای خوانندگان مشکل باشد. این کتاب حاوی ارجاعات بسیاری به جغرافی، سیاست، انسان شناسی، فلسفه، زبان شناسی، تاریخ و علوم کامپیوتر دارد که ممکن است باعث شود خوانندگان بعد از اتمام کتاب آن ها را پیگیری کنند.

ماجرای اصلی کتاب در آمریکای آینده اتفاق می افتد: جامعه ای در نهایت سرمایه داری که در آن همه چیز، حتی امنیت و جاده ها کاملا خصوصی شده اند (چیزی که در ایران نیز شروع شده است) و باندهای مافیایی کنترل کشور را در دست دارند. در کنار این دنیای دنیای دیگری هم وجود دارد: سایبراسپیس ! جایی به اسم Metaverse که آدم ها با زدن عینک مخصوص و با استفاده از کامپیوتر به آنجا وارد می شوند و در آنجا تجارت می کنند یا مشهور می شوند یا به باندهای مختلف می پیوندند. قهرمان اصلی داستان Hero است: یک هکر و استاد شمشیربازی در جهان واقعی و مجازی. دختری به اسم Y.T. نقش دوم را دارد: یک پیک اسکیت سوار که هر شب در رستوران سر راه لباس یکپارچه اسکیت سواری را در می آورد و مثل یک دختر خوب پیش مادرش می رود و از تفریحاتش در طول روز تعریف می کند.

کتاب سرشار است از دین های کهن (بخصوص سومری) و زبان شناسی و ماجرای برج بابل و تفاسیر مربوط به آن نقش بسیار مهمی در کتاب دارد. البته خوشبختانه برای خواندن کتاب احتیاج به هیچ دانش قبلی ندارید هرچند که شروع کتاب به انگلیسی برای خواننده فارسی زبان کمی پشتکار و جرات می خواهد. در اوایل کتاب به راحتی از هر پاراگراف ممکن است ده کلمه غیرقابل فهم باشند ولی در اواسط کار وقتی غرق داستان شدید ناگهان متوجه می شوید که پنجاه صفحه است که همراه Hero و دوستان مافیایی و با کمک اسلحه Reason مشغول پرسه زدن در دریاها و لا به لای قایق های مهاجرانی هستید که ماشین وار کنترل می شوند تا آمریکا را تسخیر کنند.

کتاب فوق العاده بود. من لذت بردم. پیشنهاد میکنم برای تمرین انگلیسی به جای کتاب های کلاسیک کتاب های مدرن بخوانید. خواندن مثلا بینوایان به فارسی هم برای من کشش کافی را ندارد چه برسد به انگلیسی. ولی موقع خواندن یک کتاب پر کشش مثل این (یا مثل کتاب بعدی: Hitch Hikers Guide to Galaxy) حتی شده مستقیما انگلیسی بخوانید می خوانید تا کتاب را ادامه دهید.

برگشتم تهران با سوغاتی و هدایا

دیروز برگشتیم تهران. همه چیز مرتب است و خوب. سوغاتی و چیزهای باحال آورده ایم ولی خیلی کم چون سفر ارزشمندتر از این است که آدم سعی کنه بگرده دنبال هدیه برای دوستان و تنها راهی که می مونه اینه که یکسری خرت و پرت بخریم و شانسی تقسیم کنیم که چندان جالب نیست (:
ما یکسری چیز باحال آوردیم برای خودمان: * و * و دو دست کارت تارو (تاروت) و پنیر و شکلات و یک تخته سیاه(!) و یکسری عروسک انگشتی‌ و استروپ وفل (یکجور شیرینی مخصوص قهوه)
یکسری هم چیز آوردیم برای دیگران: عروسک های آبی هلندی آهنربایی، دو تا عروسک اژدهای خیلی خوشگل، دمپایی گاو دار، عروسک خفاش و عنکبوت(!)، پنیر، پنیربر، شکلات و استروپ وفل.

این بود ره آورد سفر ما ! البته مقدار زیادی خاطره هم هست که درباره اش خواهیم نوشت. آرام آرام.

هلند – بار هوی متال

واو… دیشب توی دلفت بودیم. جای جالبی است. یک شهر کوچک در یک ساعتی آمستردام (مطمئنا با قطار). راحت قطارها رو عوض کردیم و رسیدیم اینجا. یک دوست عالی اینجا داریم به اسم استیفن. شام خوردیم و رفتیم کمی در شهر قدم زدیم. اینجا مرکز ساخت ظرف های چینی با نقش های آبی در هلند است.
ولی چیزی که می خوام به شکل خلاصه قبل از بیرون رفتن از خانه درباره اش بنویسم باری بود که دیشب رفتیم. بدون همراهی استیفن محال بود جرات کنیم واردش بشیم. همه با لباس های سیاه و نشان های اسکلت و لباس های چرمی. اسم کلاب koornbeurs بود و متعلق به گروه بچه های هوی متال. دوست ما با وجود برداشت بسیار بسیار مثبتی که ما ازش داشتیم برای شش سال در این بار به شکل داوطلبانه برای گروه کار کرده بود. با پرداخت یک یورو برای هر نفر این مهرها روی دست من ولیلا زده شده و وارد شدیم.

اوه… جای همه دوستان متال باز خالی ! یک زیرزمین که دائما شلوغ تر و شلوغ تر می شد با کلی پسر و دختر با لباس ها و آرایش هایی که برای ما واقعا عجیب بود. زنجیرها، اسکلت ها و چرم های سیاه. بار تقریبا همه جور چیزی سرو می کرد و DJ بیشتر از همه Slayer پخش می کرد. مردم وسط اتاق هدبنگ می زدند و می رقصیدند. برای ما بسیار عجیب بود. من و لیلا و استیفن مثل بچه های واقعا مثبت یک گوشه نشسته بودیم و نگاه می کردیم به زنجیرها و میخ و پیچ هایی که مردم به خودشان بسته بودند (: واقعا Cool بود و Wierd !

فضا راحت قابل توصیف نیست. بخصوص که سر همه کمی هم سنگین بود بخصوص به خاطر بوی عجیبی که در فضا بود و استیفن گفت حشیش است. کشیدن حشیش اینجا مجاز بود ولی خرید و فروشش نه.

در عین حال چند نفری را دیدیم با چفیه های دور گردن (چفیه های فلسطینی)‌ یا چفیه های دور کمر !‌ استیفن گفت چپ گراها هستند در همبستگی با فلسطین و نیروهای چپ. یک نفر هم با لباس چگوارا بود و کلی آدم دیگر با لباس های دیگر. فقط ما سه نفر بودیم که لباس معقولی داشتیم. البته معقول به نظر خودمان !

خطر !‌ حداکثر سرعت اینترنت ۱۲۸ کیلوبیت

آقای خسروی رییس سازمان تنظیم مقررات و ارتباطات رادیویی به همه سرویس دهنده های اینترنت اعلام کرده تا اطلاع ثانوی از ارائه پهنای باند بالاتر از ۱۲۸کیلوبیت به مکان های شخصی و عمومی خودداری کنید. ۱۲۸ کیلوبیت یعنی چیزی حداکثر دوبرابر یک مودم معمولی و این یعنی غیرممکن بودن دریافت فیلم یا دیدن اخبار یا دیدن تلویزیون یا گوش کردن به رادیو و محال بودن پخش صدا و تصویر.

از نظر من این نوعی سانسور است. در جهان سرعت ADSL برابر 8000 کیلوبیت در ثانیه است و در ایران ۱۲۸ کیلوبیت را به اسم ADSL می فروشند. فکر می کنید چرا ؟ به نظر جدای از سودجویی، برای جلوگیری از دسترسی مردم به اطلاعات !

هلند ۱ – رسیدیم به هلند. اولین برخورد باآمستردام

دیروز صبح رسیدیم. با قطار از فرودگاه به آمستردام آمدیم. شهر فوق العاده ای است. زیبا، آرام و صمیمی. دیشب کمی تلاش ناموفق کردیم ولی از امروز صبح به اینترنت بی سیم میزبان متصل هستیم. نکته منفی این است که فقط دو سه ساعت دیگر اینجا خواهیم بود. بعد به دیدن دوستان دیگر در دو شهر دیگر خواهییم رفت.

دیشب یک مهمانی خوشامد گویی کوچک داشتیم. فقط میزبان فعلی را می شناختیم ولی آدم های بسیار بامزه دیگری هم بودند. یک نفر ایرانی. یک نفر پروفسور دانشگاه که چهار پنج سال است در یک برنامه دو طرفه با دولت ما به ایران می آید و دانشجوها را درس می دهد. دو نفر هم بودند از کسانی که درس فارسی می خوانند و علاقمند بودند با ما تمرین کنند و حرف بزنند (: البته بیشتر مکالمه به انگلیسی گذشت. یک سیاه پوست خیلی درشت اندام هم بود از جامائیکا که در آمریکا و اروپا DJ بوده و حالا به هلند آمده تا برای یکسال در اینجا Hip-Hop تدریس کند. یک پسر دیگر هم بود با تیپ دهه ۷۰ که مسوول چرخاندن یک سینمای دانشجویی بود و حالا هم در تدارک برگزاری یک فستیوال فیلم ایران بودند. احتمالا حینی که ما در هلند هستیم به ایران خواهد رفت. مهمانی جالب و کوچکی بود با آدم های جور واجور و کلی حرف و بحث و پنیر فرانسوی و بیسکوییت شور ! شام هم کوسکوس صاحبخانه بود و میرزا قاسمی که از ما خواسته بود برایشان بپزیم.

درباره آمستردام باید بیشتر بنویسم. شهر بسیار بسیار زیبایی است. ما تقریبا در محله قدیمی شهر هستیم و در خانه یکی از دوستان امشب را گذراندیم. به گفته همه خانه بزرگ و زیبایی دارد. در آمستردام همه با دوچرخه اینطرف و آنطرف می روند. دوچرخه قدیمی و نو. دوچرخه های بزرگ و کوچک. آدم های مسن و جوان و آدم های چاق و لاغر. با کراوات، با دامن، با روسری با همه چیز می بینید که سوار دوچرخه هستند و به سر کار می می روند. بعضی ها جلوی دوچرخه شان سبد دارند و بچه ها را در آن گذاشته اند، بعضی ها پشت سرشان صندلی کوچکی هست که بچه ها را سوار آن کرده اند. ما هم دو تا دوچرخه داشتیم. یعنی میزبان یک دوچرخه خرید و یکی هم قرض کرد (: با دوچرخه هامون با احتیاط فراوان تا پارک مرکزی شهر رفتیم و آنجا هات داگ خوردیم و برگشتیم. موقع دوچرخه سواری باید خیلی مواظب تراموا باشید که از هر طرف ممکنه سر برسه. ترمز دستی هم نداره و ترمزها همه پایی هستند که برای ما خیلی غیرطبیعی است ولی وقتی بهش عادت کنید خیلی بهتر از ترمز دستی کار می کنه. به هرحال جالب بود.

دریافت دائمی IP سرور لینوکس از طریق ایمیل

خب مساله چیه ؟ من می خوام برم سفر و لازم دارم که در حین سفر بخشی از وظایف مدیریت سیستم ام رو انجام بدم. برای اینکار باید دائما بتونم به سرورم لاگین کنم و تنظیمات لازم رو انجام بدم یا مشکلات رو حل کنم یا هر کار دیگه ای که پیش می یاد. برای اینکار لازم دارم تا دائما IP سرورم رو بدونم. این آی پی با وجود پول زیادی که سازمان من داره برای یک خط ADSL می ده (حدود چهل هزار تومان در ماه برای یک خط ۲۵۶. قیمتی تقریبا دوبرابر اون چیزی که در بقیه کشورها مردم برای یک خط ۸ مگ می دهند) هر لحظه ممکنه عوض بشه.

راه حل ؟ می دونم در لینوکس چیزی هست به اسم Cron که وظیفه اش اجرای منظم و متوالی دستورات است. در عین حال من بلدم با ifconfig وضعیت کل کارت شبکه ها و IP اونها رو ببینم. پس کافیه از سیستم خودم درخواست کنم که مثلا هر شش ساعت یکبار ifconfig رو برای من اجرا کنه و خروجی اش رو برام میل کنه به آدرس ایمیلم. اون وقت کافیه من روزی چهار بار ایمیل هام رو چک کنم تا بدونم هر لحظه آی پی سرورم چنده و وضعیت کارت شبکه هاش چطوره.

برای اینکار کافیه فایل کنترل کننده cron رو ادیت کنم یعنی

/etc/crontabs

اون رو ادیت می کنم و آخرش اضافه می کنم:

28 5,11,17,23 * * * root /root/sendifconfig.sh

حله ؟ اون اعداد اول می گن :‌ هر روزی از هفته و ماه سر ساعت ۵ یا ساعت ۱۱ یا ساعت ۱۷ یا ساعت ۲۳ و ۲۸ دقیقه لینوکسم فایل sendifconfig.sh رو اجرا کنه. حالا کافیه توی اون فایل بنویسم:

#!/bin/sh
ifconfig > fidata && mail -s ifdata jadijadi@gmail.com < ifdata

شکی نیست که راه کوتاهتری هم هست ولی چون آماتور هستم ترجیح می دم راه حل های صد در صد بدون خطا (مثلا درست کردن یک فایل و اجرای اون به جای اجرای مستقیم دستور) رو استفاده کنم تا غلط یابی راحت تر بشه. با این سبک کار من می تونم اول امتحان کنم که اصولا اسکریپتی که نوشته ام آدرس کارت شبکه رو ایمیل می کنه یا نه و وقتی مطمئن شدم که اسکریپت درست است از کرون استفاده کنم.

در صورتی که علاقمند به اطلاعات بیشتری درباره Cron بودید به راهنمای مقدماتی cron مراجعه کنید (انگلیسی ساده)

فیلتر دو سایت فمنیستی دیگر :‌ زنستان و هستیا

متاسفانه به نظر می آید که دو سایت زیر هم به زودی به فهرست فیلتر سراسری اضافه خواهند شد:

  • انجمن هستیا اندیش که آنگونه که خودش می گوید آرمانش جامعه ايست انساني، آزاد، عادلانه و عاري از خشونت؛ جايي كه زنان و مردان با برخورداري از حقوق انساني و فرصتهاي برابر، صرفنظر از تبعيضهاي جنسيتي، نژادي، طبقاتي، قومي، مذهبي، سني و ديگر وضعيتهاي محروميت زا همگام با هم در توسعه انساني پايدار صاحب نقش باشند و از ثمرات آن بهره مند گردند.
  • زنستان یکی از محوری ترین و پر خواننده ترین سایت های زنان. گردانندگان این سایت چندین بار با فیلر مواجه شده اند ولی همیشه به خوبی ادامه داده اند.

امیدوارم خبرهای مقدماتی اشتباه باشند ولی از یک طرف دیگر هم مطمئن هستم اگر خبرها صحیح باشند، فعالیت ها متمرکزتر خواهند شد. وقتی سایت انجمن هستیا بسته شد یک سایت خبری راه انداختند و وقتی سایت خبری تریبون فمنیستی بسته شد، یک نشریه راه انداختند. احتمال زیادی می دهم این بار جریان جالبتر دنبال شود… منتظر و آماده می مانیم (:

هلند – این کارها را در آمستردام نکنید

هلند – این کارها را در آمستردام نکنید

خب کم کم انگار باید مجموعه پست های سفر رو شروع کنیم. برای ده روز تفریح داریم می ریم هلند / آمستردام و شهرهای کوچیک هلند مثل Delft. اونجا دوستان خوبی داریم و برنامه اینه که بریم اینطرف و اونطرف رو ببینیم. خونه یکی از دوستان می مونیم و جریان بسیار کم خرج می شه (امیدواریم!).

علی الحساب نگاهی می ندازیم به هفت کاری که نباید توی آمستردام کرد:

  1. ماشین به مرکز شهر نبرید
    مرکز آمستردام شلوغ است و پارک در آن سخت و گران. پلیس ها دائما مشغول جریمه هستند و توجه خاصی هم به ماشین های توریست ها دارند. اگر ماشین شما قفل شد و یک کاغذ زرد روی پنجره بود باید ۶۷ یورو پرداخت کنید و اگر اینکار را بیست و چهار ساعت طول بدهید، ماشین شما به پارینگ منتقل خواهد شد. خوشبختانه ما دنبال رانندگی نیستیم. دوچرخه سواری خواهیم کرد.
  2. بدون بلیت سوار ترن نشوید
    از همه جا می شود بلیت خرید پس بهتر است به بدون بلیت سوار شدن خطر نکنیم نازنین وگرنه ۶۰ یورو جریمه خواهیم شد.
  3. روی خطوط دوچرخه نایستید
    در شهر خطوط دوچرخه ای هست که کاملا با تصویر دوچرخه مشخص شده اند. اینها شاهراه های حرکت دوچرخه ها هستند و ایستادن روی آن ها دوچرخه سوارها را عصبی می کند، بخصوص اگر خارجی باشید.
  4. در قطار و ایستگاه قطار سیگار نکشید
    از اول امسال، استعمال دخانیات در قطارها، ایستگاه ها، استراحتگاه ها و محل های سوار شدن به قطار ممنوع شده است. محل هایی برای سیگار کشیدن تعبیه شده ولی دقت کنید. انداختن ته سیگار بر روی زمین چهل یورو جریمه دارد.
  5. در خیابان حشیش نکشید
    نامطمئن و غیرقانونی است. در عین حال وقتی های هستید درست نیست در حال حرکت در خیابان باشید چون ممکن است بروید زیر ماشین ! اگر خیلی علاقمند بودید از کافی شاپ ها برای اینکار استفاده کنید و به هیچ وجه سعی نکنید از هلند حشیش خارج کنید.
  6. از پنجره های Red Light عکس نگیرید
    Red Light مرکزی توریستی است که در آن زنان روسپی در پشت پنجره /ویترین ها به انتظار مشتری می نشینند. این مکان یکی از جاذبه های توریستی است ولی به خاطر احترام به عرضه کنندگان و مشتری ها و حفظ حریم خصوصی آنان عکس گرفتن در آنجا درست نیست
  7. با غریبه ها حرف نزنید !
    با غریبه هایی که سعی می کنند در خیابان به شما دوچرخه یا مواد مخدر بفروشند حرف نزنید. کار آن ها غیرقانونی است و احتمال دزدی از شما هم زیاد است.

توجه کنید که آمستردام یکی از شهرهای امن دنیا است. به جز جیب بری که در همه شهرهای بزرگ تا حدی رواج دارد، در آمستردام لازم نیست مواظب چیز خاصی باشید. تنها کافی است وسایل شخصی خود را نزدیک خود نگه دارید و حواستان به دوچرخه تان باشید چون بعضی ها می گویند تنها چیزی که دزدی آن در هلند مجاز است، دوچرخه است !