مضرات کفش‌های پاشنه بلند

یکی دو هفته قبل بود که این پوستر در وبلاگستان انگلیسی دست به دست می‌شد، به نظرم خوب اومد که به فارسی هم ترجمه بشه و با نظارت ۱پزشک اینکار رو کردم (:‌ نظر شخصی ام این نیست که هیچ وقت کسی کفش پاشنه بلند نپوشه. نظر شخصی من اینه که هر کسی حق داره و باید در مورد کاری که می کنه اطلاعات داشته باشه یا حداقل امکان کسب اطلاعات رو داشته باشه.


برای دیدن پوستر در ابعاد بزرگ، روی تصویر کلیک کنید.

 وضعیت بدنی پاشنه بلند مرکز جرم بدن را به جلو متمایل می‌کند و لگن و ستون مهره‌ها از هم راستا بودن خارج می کند.

 فشار شاید پاشنه بلند باعث بلندتر به نظر رسیدن پاها شود ولی بالا رفتن پاشنه باعث افزایش فشار روی پنجه پا خواهد شد.

 ساق عضله ساق پا متناسب با مقدار بالا رفتن پاشنه منقبض می‌شود و این امر در طولانی مدت سبب کوتاه و سفت شدن عضله خواهد شد.

 اعصاب مورتون پاشنه بلند و پنجه باریک می‌تواند سبب رشد غیرطبیعی عصبی (نوروما) در بین انگشت‌های سوم و چهارم شود که به نوبه خود باعث درد و بی‌حسی انگشتان خواهد شد.

 تاندون آشیل وقتی جلوی پا نسبت به پاشنه پایین می‌آید، تاندون آشیل کشیده به سمت بالا کشیده می‌شود. هرچقدر که طول این تاندون کوتاهتر شود، درد شدیدتر خواهد بود.

 بونیون کفش تنگ می‌تواند باعث رشد استخوانی در محل اتصال شست شود. این رشد باعث پیچ خوردن دردناک شست به سمت داخل خواهد شد.

 انگشتان چکشی پنجه تنگ باعث فشار انگشتان کوچک و تا شدن آنان از مفصل میانی می‌شود. بعد از مدتی عضلات انگشت‌های دوم، سوم و چهارم توان باز شدن را از دست می‌دهند و حتی در صورت نبودن یک کفش تنگ هم شکل خم شده خود را حفظ می‌کنند.

 زانو
وضعیت غیرطبیعی بدن به هنگام راه رفتن با کفش پاشنه بلند، فشار زیادی به قسمت داخلی زانو وارد می‌کند و به همین این ناحیه از بدن یکی از مراکز شایع Osteoarthritis در خانم‌ها است. تحقیقی نشان داده است که پوشیدن کفش پاشنه بلند، احتمال این ضایعه را تا ۲۶٪ افزایش می‌دهد.

 Pump Bump
بندهای سفت کفش‌های پاشنه بلند می‌توانند موجب ناراحتی پاشنه و در موارد حادتر موجب تغیییر شکل موسوم به هگلاند شوند.

 ضایعات قوزک پا
پاشنه بلند به تعادل زیان می‌رساند و احتمال زمین خوردن کسی که این کفش را پوشیده بسیار بیشتر می‌شود. این مساله خطر شکستگی یاترک خوردگی قوزک را به همراه دارد.

 درد مفاصل گودی پا
پاشنه بلند باعث بازتوزیع نامناسب وزن بدن می‌شود. پوشیدن طولانی مدت آن می‌تواند منجر به درد در ناحیه برجستگی کف پا شود.

در محیط دیجیتال به هویت‌ها اطمینان نکنید (یا: در اینترنت دختر نیست)

روزگاری بود که با دیدن یک آی شبیه به mona69 [کپی رایت از فیلم توفیق اجباری]، همه به PM فرستادن می‌افتادند و فکر می‌کردند حتما یک دختر پشت کامپیوتر نشسته است. این روزها [امیدوارم] سطح تجربه‌ها بالاتر رفته و اکثر افراد حاضر در چت روم‌ها و فروم‌ها، قانون شانزدهم اینترنت را یاد گرفته‌اند:

قانون شانزدهم: هیچ دختری در اینترنت نیست

با در نظر داشتن این قانون، اگر دختری در اتاقی باشد و بخواهد مطمئن شود که طرف مقابل هم دختر است از او می‌خواد تا با میکروفون کمی صحبت کند و خودش هم برای اثبات حاضر می‌شود دوربین / وبکم را روشن کند تا ادعای دختر بودنش ثابت شود.


قانون طلایی اینترنت:هرگز به کسانی که ادعای دختر بودن می‌کنند چیز تندی نگویید چرا
که قبیله‌ای از پسران دختر ندیده به کمک آنان خواهند شتافت

تا ای-دستمال شوند و شما کلی دردسر خواهید داشت

یک لحظه صبر کنید! من و شما که قانون شانزدهم را فراموش نکرده‌ایم؟ درست است! هیچ کدام از این دو نفر دختر نیستند. نفر اول پسری است که با دختر جا زدن خودش دنبال دختری (احتمالا با گرایشات همجنس خواهانه) می‌گردد و نفر دوم هم پسری است که فکر می‌کند اگر دختر باشد، راحت‌تر می‌تواند دوست دختر پیدا کند و بعد بگوید «راستش من پسرم!» و طرف هم خوشحال شود. (هیچکدام به این فکر نمی‌کنند که این هیجان، با قانون ۲۴ در تضاد است: هیچگاه به سـ‌کس نخواهید رسید.)

اما رابطه وبکمی و میکروفونی این دو پسر چگونه پیش می‌رود و کسی هم متوجه جنسیت طرف مقابل نمی‌شود؟ چرا این رابطه بامزه در نهایت به یک سورپریز احمقانه در خیابان منجر می‌شود؟ جواب ساده است: نرم‌افزار + فرهنگ.

فرهنگ ما خراب است. شکی نیست. حاضریم دروغ بگوییم تا به عنوان بزرگترین هیجان زندگی‌مان یک پسر تظاهر کند که دوست دختر ما است (و ما هم تظاهر کنیم دوست دخترش هستیم!). اما در این میان نرم‌افزار خوب هم بی‌تاثیر نیست.

پسر دوم داستان ما، چگونه پسر اول را قانع می‌کند که دختر است؟ او با استفاده از نرم‌افزارهایی مثل Fake Voice صدایش را تغییر داده. من می‌توانم با هر صدایی حرف بزنم و کامپیوتر در لحظه صدای من را پیرتر، جوان‌تر، دخترتر یا پسرتر بکند. این صدا به هر پسری که عقلش به گوشش باشد و قانون شانزدهم را هم نداند، ثابت خواهد کرد که من دختر هستم. اما من همین کلک را نمی‌خورم و حتما از طرف می‌خواهم وبکمش را نشانم بدهد تا مطمئن شوم که با یک دختر طرفم. اما از کجا بدانم او نرم‌افزارهای بهتری ندارد؟ مثلا ممکن است Fake Webcam داشته باشد که به او اجازه می‌دهد بدون داشتن وبکم یا هر دستگاه تصویری دیگر، به هر مسنجری دروغ بگوید و ادعا کند که وبکم دارد و هر فیلمی را هم که بخواهد روی آن نمایش دهد. به عبارت دیگر کافی است چند صحنه از وبکم یک دختر حرفه‌ای را بگیرد و هر وقت قرار شد اثبات کند که دختر است آن را به عنوان وبکم خودش برای من بفرستد و خلاص (:

نکته اخلاقی: در اینترنت محتاط باشید. دوربینی که می‌بینید ممکن است واقعی نباشد. صدا ممکن است ساختگی باشد. آدم‌ها ممکن است آن چیزی نباشند که ادعا می‌کنند و چیزی که روی وبکم نمایش می‌دهید به راحتی می‌تواند ضبط شود

پ.ن. در این نوشته، منظور از «اینترنت» همان شبکه‌ای است که حدود صد سال قبل در آمریکا اختراع شد تا حتی در صورت بروز یک جنگ اتمی هم افراد کشورهای درگیر در جنگ، بتوانند پـور ‌ن نگاه کنند. این شبکه در سالی مابین ۱۹۸۱ تا ۲۰۰۷ توسط یک پسر نوجوان که پشت آتاری ۲۶۰۰ش با یک مودم ۳۰۰ باود کار می‌کرد هک شد و کل ارتباطات در اختیار او قرار گرفت. بر طبق بعضی نظریه‌ها، از آن زمان و بخصوص بعد از به وجود آمدن 3gp و بلوتوث، چند پاکت حاوی اطلاعات ارزشمند و مفید هم در بعضی از تیوب‌های اینترنت دیده شده‌ است ولی بررسی نتایج کلمات جستجو شده منجر به ورود به اکثر وبلاگ‌ها، به سادگی این نظریه را رد کرده است.

آگاهی از سرطان پـستا‌‌ن

در وبلاگ پزشک وردپرسی وبلاگستان خواندم که ماه اکتبر را بعضی وبلاگ‌ها به نشانه آگاهی از سرطان پثتان، صورتی می‌شوند. سایت پیشنهاد کننده این کار Pink For October است.

من هم با اینکه یک هفته بیشتر از این طرح نمانده، سعی می‌‌کنم برای یک هفته پشت زمینه وبلاگم را صورتی کنم تانشان بدهم که هم می‌دانم روبان صورتی نشانه سرطان پستا‌‌ن است و هم بگویم که حق گفتن کلمه پستان‌ را دارم. من و شما وظیفه داریم از این کلمه در جای درست استفاده کنیم تا هم کسانی که جستجو می‌کنند به نتیجه درست برسند، هم کلمات بی‌معنا نشوند و هم سانسورچی یاد بگیرد که این کلمه الزاما پور نوگرافی نیست.

شاید ذهنیت سانسورچی و ذهنیت جامعه این باشد که هر چیزی به زنان مربوط است، زشت و وقیح است ولی وظیفه من و شما است تا با استفاده درست از این کلمات، نشان بدهیم که می‌دانیم سرطان پستان وجود دارد و نباید مخفی شود (: من و شما هستیم که باید نشان دهیم، هر جا کلمه «سکـس» استفاده شده، چیز غیراخلاقی‌ای در جریان نیست. با اینکار مدعیان اخلاق هم نخواهند توانست به راحتی هر چیز مرتبط با زیبایی را سانسور کنند ! (:‌ جمله آخر بی معنی شد؟‌ ولی قشنگ بود!

موخره. خیلی وقت قبل یک مقاله درباره شیوه خودآزمایی گذاشتم توی سایتم که خیلی اینطرف و اونطرف کپی شد. اگر پیداش کردم لینک می دم حتما یا دوباره می نویسم (: اما توصیه‌ام به همه خانم‌های خواننده اینجا اینه که اگر در این مورد آگاه نیستند، حتما در این مورد‌آگاهی کسب کنند حتی اگر سانسورچی با این آگاهی مخالف باشه. اگر هم کسی از هر سازمانی این رو می خونه که علاقمنده فارسی اون صفحه رو توی سایتش چاپ کنه،‌ بگه تا من سریعا ترجمه کنم.

ایمنی برای زنان ژاپنی:‌ لباسی که شما را شبیه دستگاه‌های فروش نوشابه می کند

یک طراح ژاپنی، لباسی برای خانم‌های ژاپنی طراحی کرده است که در یک بخش آن پارچه‌ای تا شده قرار دارد. در صورت باز کردن این پارچه و بالا گرفتن آن، صاحب لباس شبیه یک دستگاه خودکار فروش کوکاکولا(خودفروش در مقابل خودپرداز؟) می‌شود.


هر چند در سال‌های اخیر میزان جرایم خیابانی در ژاپن کاهش یافته ولی مردم بیشتر و بیشتر مشغول نشان دادن حساسیت به‌ آن هستند. این طراح مد ۲۹ ساله، در نمایش این لباس نشان می‌دهد که چگونه زنان می‌توانند در حین تعقیب شدن، به ناگهان نامریی شوند!

طراح مشغول جاگذاری این لباس در کیمونو نیز هست تا هر زن ژاپنی بتواند آن را همراه لباس سنتی خود حمل کند. بد نیست یک نفر هم لباس مشابهی برای تهران طراحی کند چون این روزها تهران و ایران مرکز قتل و جنایت است. هرچند شهردار اصرار دارد عبارت «شهر اخلاق»‌ را جا بیاندازد ولی بعید می دانم دختری در شهر باشد که با خشونت کلامی / فیزیکی مواجه نشده باشد یا هفته ای باشد که در روزنامه نخوانیم که یک نفر چندین نفر را کشته یا به آن ها تجاوز کرده.

تنها سوالی که باقی می‌ماند این است که لباس مشابه در تهران باید چه شکلی باشد؟ شبیه سطل آشغال؟ شبیه توده زباله؟ شبیه یک موش بزرگ یا شبیه ماشین پلیس؟

گارانتی کاملا معتبر و قابل اتکا

می دونیم که گارانتی چیز مهمی است. برای خیلی ها (البته در بخش هایی از دنیا که حقوق مشتری توسط دولت حمایت می شه) کیفیت گارانتی ارزشی برابر یا حتی بیتشر از کیفیت خود کالا داره.

در ایران هم جنگ گارانتی جنگ مهمی است و به همین خاطر شرکت معتبر و مهم صبا راهبر تلاش کرده با اضافه کردن این عکس، نشون بده که چقدر گارانتی اش ارزشمنده و قابل اتکا است.


البته من مشکلی با فتیش [1] ندارم ولی به نظرم استفاده از تصویر یک هنرپیشه پوزنو که در حال اجرای نقش فتیش به صورت یک پرستار است، چیزی به اعتبار یا قابلیت اتکای پشتیبانی اضافه نمی کند (: مگر اینکه جریان چیز دیگری باشه (مثلا به این صورت: اگر از ما بخرید، این خانم پشت تلفن جوابگوی شما خواهد بود).

ببینم تا حالا کسی به بخش پشتیبانی این شرکت زنگ زده ؟

زنان سانسورند ! می رویم سراغ قدم بعدی

روز اولی که نوشتم فیلتر کلمه women حذف شد. برویم سراغ قدم بعدی لیلا گفت که در Datak هنوز فیلتر داریم. واقعا هم داشتیم ولی در مخابرات و بسیاری جاهای دیگر فیلتر حذف شده بود. لیلا می گفت برای جشن گرفتن و اعلام پیروزی هنوز زود است (: انگار واقعا هم بود. از دیروز جستجو به دنبال women دوباره به صفحه فیلتر منجر می شود.

ناراحتی ندارد. نکته مثبت این است که می دانیم چکار باید بکنیم. اول باید یک گروه واکنش سریع تشکیل بدهیم. در این باره بعدا صحبت می کنم. کار دوم هم این است که دوباره پیگیر جریان women باشیم. احتمالا کار خوب این است که نتیجه صد جستجوی اول را تحلیل کنیم و میزان «پورنوگرافی» بودن آن را در بیاوریم. نتیجه می تواند بامزه باشد و قابل ارائه به یکسری آدمی که انتظار چندانی هم نداریم اقدام منطقی بکنند ولی مجبور خواهند بود چشم هایشان را محکم تر و محکم تر بر روی واقعیت ببندند. اراده ها محکم برای حرکت (: با خنده‌!

بازی ایفای نقش چندین نفره آنلاین/طرح تظاهرات مجازی جنبش زنان

وسوسه هایی هست که بین بسیاری افراد مشترک است. مثلا وسوسه مطالعه دین. وسوسه مشابهی بین برنامه نویسان وجود دارد: نوشتن بازی و برای من نوشتن یک MMORPG. نوشتن یک Massive Multiplayer Online Game یا بازی ای که در آن بازیکن نقش موجودی زنده را ایفا کند. تعداد بسیار زیادی انسان در یک محیط مجازی (مثلا یک شهر، یک جهان، یک کشتی یا …) مشغول بازی با یکدیگر باشند و حضور و حرکت و اعمال آن ها از طریق اینترنت بر روی محیط تاثیر بگذارد.

بنا به شرایط محیطی، شغلی و بخصوص کتابی که مشغول خواندن اش هستم (Snow Crash) این وسوسه دوباره تقویت شده. برای من اینکار غیرممکن است چون کارهای گرافیکی و همچنین نوشتن Clientش کار من نیست (: این بازی ها معمولا اهداف خیلی خاصی ندارند ولی همین حضور تعداد بسیار زیادی انسان که کنترل کاراکترهای مختلفی را در اختیار دارند ذاتا مولد یکسری هدف است. در خیلی از آن ها هم پیشرفت یک بازیکن باعث به دست آوردن توانایی های جالبتر (مثلا جادو) و شهرت می شود که مورد علاقه افراد است. در نمونه های جدیدتر (مثلا SecondLife) پول هم وارد جریان شده و واقعا یک جهان مجازی به سبک رمان های علمی / تخیلی در حال تولد است. (صفحه MMORPG در ویکیپدیا / عکس را هم از همینجا برداشته ام)

البته نمونه های متنی این بازی ها هم وجود دارند ولی به خاطر وجود کلی بازی مجانی چند دی وی دی در بازار و دسترسی بچه های ایرانی به آن ها بعید می دانم کسی شروع به بازی با یک بازی متنی کند. بخصوص کسی که عاشق دیدن خون و اره برقی و شات گان شده است. اگر قرار باشد اینگونه بازی ای نوشته شود، باید جمعیت هدف دیگری داشته باشد. جمعیت هدفی که می خواهد از این محیط مجازی جدید برای پر کردن یک خلاء استفاده کند. این بازی باید گروه هدفی داشته باشد که به دنبال گرافیک عجیب نیست. به دنبال خون و سرعت نیست. گروهی آرام ولی آگاه: منطقا یکی از نیروهای اجتماعی موجود. مثلا دانش آموزان یک مدرسه که در محیط مجازی کنترل مدرسه را در دست دارند. گروهی از جوانان که می خواهند چت کنند را می توان به راحتی جذب یک بازی جالب کرد که هدف خاصی جز گپ زدن و شروع دوستی ندارد. شاید هم جنبش زنان. بگذارید طرح بزنیم. این طرح فعلا که قرار نیست به بازی تبدیل شود پس دست مان باز است. شما اگر نظری داشتید بدهید.

طرح تظاهرات مجازی برای جنبش زنان. سال هزار و ششصد و نود و پنج است و تعدادی از زنان و مردان که به آزادی های فردی و تساوی انسان ها اعتقاد دارند می خواهند تظاهرات کنند. مشخص نیست تعداد آن ها چند نفر است ولی کاملا مشخص است که این افراد به حرفشان اعتقاد دارند. آن ها تصمیم می گیرند در تهران صدایشان به گوش دیگران برسانند. هر کس از خانه اش بیرون می آید و روی یک پلاکارد متن سخنرانی یا شعارش را می نویسد و می ایستد. دیگران که در این شهر قدم می زنند شعارها را می بینند و سخنرانی ها را می خوانند و اگر با کسی موافق بودند روی «حمایت» کلیک می کنند. حالا این فرد هر وقت حرف جدیدی بزند، حرف هایش برای تمام حامیان اش ارسال خواهد شد. علاوه بر این حامیان هر کس در اطرافش تجمع می کنند و در نتیجه تظاهرات آرام آرام شکل می گیرد.

من به عنوان یک بازیکن به سیستم وارد می شوم، یک شخصیت انتخاب می کنم یا می سازم (مثلا من این شخصیت را که تقریبا شبیه خودم است انتخاب کرده ام / شما می توانید شخصیت های فضایی یا کارتونی یا جدی انتخاب کنید – جدید:به خاطر شبهه شباهت آواتار من و بیل گیتس، آواتارم رو عوض کردم) و بعد از دادن اطلاعات پلاکارد و متن سخنرانی ام در جایی از ظهر مستقر می شوم. بعد می توانم در بقیه شهر گشت بزنم و پلاکارد دیگران را ببینم و سخنرانی هایشان را بخوانم و از هر کدام که خوشم آمد حمایت کنم تا هم در جمعیت اطرافش دیده شوم و هم تغییرات صحبت ها یا سخنرانی هایش برایم بیاید.

جالب اینجاست که من یک کد دریافت می کنم که می توانم آن را وبلاگ یا سایت یا حتی امضای ایمیلم اضافه کنم. این کد شخصیت (آواتار) من را نشان می دهد که شعاری که انتخاب کرده ام را در دست دارد و هر کس روی آن کلیک کند با صفحه ای از تظاهرات مجازی زنان مواجه می شود که من در آن در خیابان مورد نظر ایستاده ام و شعارم را در دست دارم و اطرافیانم به حرفهایم گوش می دهند. راستی من هم با علاقه هر روز یکبار به شخصیت ام سر می زنم و در خیابان های اطراف کمی می گردم تا بدانم که چند نفر در همسایگی من هستند که آن ها هم معتقد هستند اگر مردی درگذشت همسرش باید از «زمین» او ارث ببرد یا اگر ماشین به مادر حامله ای زد که جنین پسری در شکم داشت، دیه مادر نباید نصف دیه جنین اش باشد. من دائما به خیابان های شهر سر خواهم زد و با هر نفری که به حاضران در خیابان اضافه شود، دلگرمتر خواهم شد.

جالب نیست ؟ اگر جریان پیشرفت کند خیلی چیزها می شود اضافه کرد: امکان ارسال عکس دلخواه فرد، امکان تغییر مکان شخصیت ها برای برگزاری مراسم مختلف، امکان ارسال پیام برای یکدیگر، ارتباط با دیگر شهرها، راهپیمایی و … شما ایده ای ندارید ؟