جایپای کربن ارتش آمریکا در محیط زیست عظیم است. این ارتش هم مثل شبکه تامین شرکتهای بزرگ شدیدا وابسته به حمل و نقل است از جمله کشتیها، کامیونها و هواپیماهای باربری که از بمب تا مواد غذایی برای آدمهای درگیر در مناطق جنگی رو جابجا میکنن. یک تحقیق جدید میزان آلودگی کربنی این حجم عظیم حمل و نقل رو محاسبه کرده.
گازهای گلخانهای معمولا روی میزان آلودگی شرکتها و آدمها تمرکز میکنن اما اخیرا محاسبههای مختلفی نشون دادن که ارتش آمریکا یکی از آلوده کنندهترینهای کل تاریخ جهان است که میزان مصرف سوخت مایع و تولید گازهای مضرش بیشتر از اکثر کشورها با اندازه متوسط است. اگر این ارتش یک کشور مستقل بود، توی رده بندی آلوده کنندگی میتونست ۴۶مین کشور تولید کننده گازهای گلخانهای جهان باشه؛ بین پرو و پرتغال.
در ۲۰۱۷، این ارتش تقریبا روزانه ۲۶۹هزار بشکه نفت سوزونده که باعث اضافه کردن ۲۵هزار کیلو تن دی اکسید کربن به اتمسفر زمین شده. هزینه خرید این سوخت برای نیروی هوایی نزدیک ۵ میلیارد دلار و برای نیروی دریایی ۲.۸ میلیارد دلار بوده.
این اطلاعات بر اساس «حق دسترسی آزاد به اطلاعات» به دست اومده که بر طبق اون هر کس حق داره اطلاعات غیرطبقه بندی شده ای که می خواد در موردشون بدونه رو از دولت درخواست کنه. شاید گفتن این هم جالب باشه که آمریکا به شدت مخالف گنجوندن بندی برای گزارش ساطع کردن گازهای مضر ارتش در پروتکل مرتبط ۱۹۹۷ کیوتو بوده ولی بعدا توی معاعده پاریس این رو پذیرفت.
اسم منشی مادر من پریسا بود. حدود یک میلیون در ماه حقوقش بود. ازدواج کرده بود و کارش این بود که نسخه مریضها رو بگیره، بهشون نوبت بده، اگر لازمه بهشون بگه به اندازه کافی آب بخورن و به نوبت اونها رو بفرسته تو اتاق سونو و نتیجه رو روی کامپیوتر تایپ کنه بده دست مراجع. یک روز از مامان خواهش کرد بهش حقوق سه ماه رو پیش بده تا بتونه بره ایتالیا. روشش دادن پونزده میلیون به یک قاچاقچی بود که اونها رو می رسوند به مرز ایتالیا. شش ماه بعد مادرش با یک جعبه شیرینی اومد مطب و گفت که دخترش خیلی موفق و خوشبخت است و ماهی هزار یورو از دولت می گیره و زندگی راحت و خوبی داره.
پناهنده دوم
فرید در حوزه خودش یکی از متخصص های خوب ایران است. از افغانستان اومده و نمی تونه درس بخونه یا تو بانک حساب داشته باشه. مستقل از کار فنی اش گاهی در ماست بندی کار می کنه چون حقوقی که به خاطر اون کار فنی میگیره جوابگوی هیچ چیز نیست. تعریف می کنه که یکبار در راه قم-تهران مسافری کنار جاده ایستاده بوده و اتوبوس نگه می داره و اونو پیاده می کنه تا اون مسافر رو سوار کنه. استدلال اینکه «من بلیت دارم» در مقابل «تو افغانی هستی» برنده نشده.
پناهنده سوم
اسمش رضا بود و من توی عربستان همکارش بودم. از مرز ایران رفته بود پاکستان و به سازمان ملل گفته بود ایران براش خطرناکه چون «لر» است و دولت مرکزی با لرها خوب نیست و قبایل اونها امنیت ندارن. ازش چند سوال پرسیده بودن مثل اینکه از کدوم طایفه است و از کدوم کوهها برای رسیدن به پاکستان گذشته و بهش کارتی داده بودن که می تونست خونه و غذا داشته باشه. کارش این بود که هر هفته بلیت هواپیما به مقصد کانادا بخره و سعی کنه با پاسپورت ایرانی که ویزای کانادا نداره، سوار هواپیما بشه. در نهایت از طریق یک کشور ثالت به کانادا رسیده بود و چون پناهنده ها هی داشتن بیشتر می شدن، یک جایی دولت اعلام کرد که هر کس قبل از فلان تاریخ به کانادا رسیده بیاد اقامت بگیره. دوستمون در این مدت از دانشگاه مدرک مهندسی اش رو گرفته بود و در یک شرکت معتبر بین المللی کار می کرد.
پناهنده چهارم
دوستی است که در کمپین یک میلیون امضا عضو بوده. یا شایدم یه دوست چپ. شایدم اصلاح طلب یا روزنامه نگار یا تازه مسیحی شده یا گی یا ترنس. این دوستمون توی ایران نمی تونسته زندگی کنه چون … نمی دونم چرا.. چون راحت نبوده احتمالا یا خارج رو بیشتر دوست داشته. خیلی ها با شرایط مشابه این دوستمون نه فقط زنده موندن که هنوزم دارن برای حقوق خودشون و دیگران تلاش می کنن ولی اون که یکبار تو خیابون امضا جمع کرده بود یا توی سایت سه مطلب منتشر کرده بود یا توی ۸۸ باتوم خورده بود یا تازه مسیح رو کشف کرده بود یا بلد بود زیرچشمش رو سیاه کنه رفت و الان افتخار می کنه که توی آلمان و ایتالیا و … کار نمی کنه و حتی زبان هم نمی خونه یا در خانه آزادی و بقیه جاها فعاله. این دوستمون گاهی تظاهرات می کنه چون معتقده شرایط زندگی اش در کشور میزبان انسانی نیست. این آدم خیلی فرق داره با اونی که واقعا نمی تونست تو ایران بمونه و خوشحالیم که تونسته بره ولی؛ این پناهنده چهارم، اون نیست.
پناهنده پنجم
هزارن آدم است، از جمله یک بچه سوری است که پدرش و مادرش دریا رو به بمب و گلوله ای که با پول ما رو سرشون ریخته می شد ترجیح دادن.
من
من گاهی پناهنده یک، سه یا چهار هستم و به حال پنجمی افسوس می خورم که چرا کشورها قبولش نکردن. گاهی خودم هستم و به پناهنده دو توهین می کنم و گاهی کاملا آدم مستقلی هستم که فکر میکنم کشورها حق دارن دیگه بگن «ما اصلا پناهنده نمی خوایم» یا همونی هستم که قبلا مرتضی پاشایی شر می کردم و بعدش غواص و بعدش کارشناس حفاظت در برابر زلزله شدم و الان مسوول لایک گرفتن از غرق شده ها. شایدم من اونی هستم که پول بمبی که روی سر پناهنده ها گرفته میشه رو ازم می گیرن و جرات ندارم بگم «نکن آقا نکن!». راستش من واقعا نمی دونم کی هستم؛ امیدوارم شما بدونین.
دانیل سوارز به عنوان یک نویسنده تکنولوژی در مورد چیزی حرف می زنه که باید بیشتر و بیشتر در موردش حساس باشیم و بدونیم: رباتهایی که میتونن آدم بکشن. از درونها گرفته تا تفنگهای اتوماتیک نصب شده بین کره شمالی و جنوبی. اون توضیح می ده که چرا رباتها به زودی حق کشتن رو کسب خواهند کرد و چرا پیشرفت تکنولوژی بر خلاف روند ۵ قرن گذشته، ما رو از دموکراسی دور می کنه و در نهایت پیشنهادهاش رو می ده برای بهبود شرایط. حتما اگر اینترنت اسلامی عزیز اجازه داد، ببینین.
عکس هایی که روزنامه دولتی کره شمالی از نشست اضطراری روز جمعه رهبر کشور جمهوری دموکراتیک خلق کره شمالی و مشاور نظامیاش منتشر کرده بود، میگفت که این کشور موشکهاش رو به حالت آماده باش در آورده تا در صورت نیاز به آمریکا حمله کنن. نکته جالبش این بود که در پس زمینه عکسها روی دیوار نقشه حملهها هم مشخص شده (:
نقشههای پشت سر این تصاویر سه نقشه بزرگ هست که دیاگرام حملههای احتمالی کره به آمریکا رو مشخص می کنن و احتمالا الان کل کارشناسهای جنگی جهان در حال بررسی اونها هستن (:
هی میگم جوون ها رو بذارین تاریخ بخونن و توی کتابهای تاریخ عکس چاپ کنین نمی کنین اینطوری می شه (:
دسته تک تیراندازهای پیشاهنگهای نیروی دریایی آمریکا که SS مخفف Scout Snipersشونه، رفتن برای خودشون پرچم درست کنین صاف از این فونت استفاده کردن:
و عکس کلی سر و صدا کرده به خاطر شباهت غیرقابل تصورش با پرچم SSهای آلمان نازی که علاوه بر هنرهای دیگه، مسوول اردوگاههای مرگ هم بودن:
نیروی دریایی توضیح داده که موضوع رو بررسی کرده و غیرعمدی بوده اما به همه تذکر داده شده و قرار شده دیگه این پرچم استفاده نشه ولی به هرحال سوتی خنده داری بوده که این روزها کلی جا دارن در موردش می نویسن (مثلا سی ان ان). اما راستش اینقدر ضایع شبیه هستن که من فکر می کنم یکی رفته اینترنت رو سرچ کرده و یک چیزی پیدا کرده و تحت عنوان طرح خودش قالب کرده (:
سال ۱۹۸۵ بود. حمله می کردیم به مسکو. حالا سال ۲۰۱۲ است و حمله می کنیم به ایران اما قبلا با نیروهای روسیه و چین به آمریکا و اروپا هم حمله کردیم. رفیق نادیا حواس رفیق استالین رو پرت کرده و نمی شنوه که رفیق کین داره می گه جنگ سر اینکه به کجا حمله می کنیم نیست.. سر اینه که پولمون رو می دیم به کی.
بگم که من هم خوشم نمی یاد کسی به تهران حمله کنه، ضد جنگ هستم، اهل بازی نیستم و از کشتن و شکنجه کردن آدم ها بدم می یاد. من فقط یک دونه پاسپورت و یک دونه هویت دارم و اگر جنگ بشه من هستم که باید گرسنگی بکشم چون توی هیچ حساب خارجی پول ذخیره نکردم. اما در عین حال این جریان بازی بتلفید سه به نظرم داره خیلی مسخره میره جلو. یعنی بازم حس می کنم یکسری آدم یک سری چیز رو بهانه کردن تا سرافکندگی سال های اخیرشون رو جبران کنن و یکسری هم دکون باز کردن برای جیب خودشون.
“از آنجایی که آمریکا خود را تحت ولایت اسرائیل قرار داده، بنابراین بازی “حمله به تل آویو” ساخته خواهد شد، چون حتی بازی حمله به واشنگتن هم به اندازه حمله به تل آویو آنها را ناراحت نخواهد کرد.”
یعنی واقعا قراره دولت یک بودجه هنگفت بده به یک تیم تا یک بازی بسازن تا «آمریکا ناراحت بشه»؟! اولا که نوشتن واقعی یک بازی مدرن بسیار پیچیده است و نیازمند کلی محاسبه و برنامه ریزی و مدیریت و غیره که من حاضرم شرط ببندم ما در طول سه سال آینده هیچ چیزی شبیه بتل فیلد سه نخواهم داشت.
دوم اینکه ما الان کلی بازی بازمتن داریم (از Nexuiz گرفته تا Doom و بازیهای استراتژیای مثل جنگ وسنوت). من شخصا حاضرم با گرفتن ده میلیون گرافیک هر کدوم از اینها رو عوض کنم و در عرض یک ماه جای «حمله به تل آویو» یا هر چیز دیگه ای که می خواین جا بزنم. لطفا اگر قراره پول ما بیشتر از این حروم بشه، حداقل بدینش به خودم که کیفیت کار هم بالاتر باشه و تحت هر سه سیستم عامل هم اجرا بشه.
در نهایت هم اضافه کنم که «آمریکا» یک چیز واحد مشخص نیست. آمریکا یک سیستم سرمایه داری بسیار پیشرفته است که اجزاش همه دنبال سود هستن. اگر EA بازی حمله به ایران میسازه مال این نیست که جمهوریخواهها گفتن قراره به ایران حمله بشه پس یک بازی بسازین. مال اینه که می خواد پول در بیاره. قدیمها یکی از بازیهای مورد علاقه من بازی وضعیت قرمز / رد الرت بود که توش با انتخاب نیروهای اتحاد جماهیر شوروی می زدم پدر آمریکا رو میآوردم جلوی چشمش و حالا هم اگر اهلش باشم بازی ژنرالها رو میخرم و با انتخاب نیروهای چین، بمبهای اتمم رو روی سر نیروهای کاخ سفید کاپیتالیست منفجر میکنم. دوستان، این ناکسها میخوان پول در بیارن. بعضیهاشون با جنگ پول در میارن، بعضیهاشون با فیلم بعضیهاشون هم بازیهای مربوط به جنگ. هیچ فرقی هم نمیکنه کی به کی حمله کنه. قول میدم اگر پولش رو بدیم همین EA عزیز، با هیجان یک بازی کاملا با کیفیت بالا بنویسه که نیروهای ایرانی توش کاخ سفید رو فتح میکنن. جریان همون برنجها است که میگن روزگاری وارد میکردیم و چون از آمریکا اومده بود روش مینوشتیم «مرگ بر آمریکا» ولی وقتی شرکت وارد کننده اینو فهمید گفت «پولش رو بدین خودم مینویسم».
نخیر! من هنوز باید حرف بزنم! باید بگم که متاسفانه دنیا با عقاید خوب و بد نمیچرخه. دنیا داره با پول میچرخه و اینها خیلی منطقی هر وقت هر چیزی که به پول برسه رو میسازن. «آمریکا» یک سیستم متمرکز نیست که نشسته باشه تو یک اتاق و به شرکتهاش و مجلههاش و فیلمسازیهاش دستور بده که «حالا فلان چیز رو بسازین» یا «حالا افراد بخندن». آمریکا یک سیستم پیچیده سرمایهداری است که برای رسیدن به پول خودش رو با شرایط وفق میده. بقیه دنیا هم سعی میکنن خیلی حساس نباشن. نصف بازیهای جنگی و نصف فیلمهای جنگی علیه آلمانها ساخته میشن ولی تو اینترنت بگردین و ببینین آیا به کمپینی میرسین که آلمانیها مشغول امضا جمع کردن باشن که از این به بعد آلمانیهای نازی رو توی فیلم اسکول نشون ندن؟ بعید می دونم چون آلمانیها در زندگی روزمره کارهای مهمتری دارن و میدونن اگر میخوان در آینده دنیا چیزی باشن، باید به جلو نگاه کنن نه به عقب.
اوه! حالا که حرف بازی بچگیهام شد، اینم بگم که روزگاری عشق بازیهای جنگی من Raid Over Moscow توی اسپکتروم و بعد کمودور ۶۴ بود که جا داره ازش یادی بکنیم.
ما که تمام این بازیها رو دزدیدم ولی چه زمانی که علیه مسکو میجنگیدیم، چه زمانی که با نازیها جنگیدیم، چه زمانی که توی سیویلیزیشن کورش کبیر بودیم و چه زمانی که به تهران حمله میکنیم یا چین میشیم و بمب اتم میزنیم تو سر آمریکا یا روسیه میشیم و تانکهای آروم ولی یغور و جونسختمون اون موشکاندازهای سوسولی آمریکا توی جبهه اروپا رو نابود میکنن، پولمون باید میرفت توی یک شرکت آمریکایی.
عکس بالا اسکرین شات از بازی رد الرت است. رفیق کین داره به رفیق استالین تذکر می ده ولی ظاهرا رفیق استالین و رفیق گرانکو حواسشون جلب رفیق نادیا است و به حرف هاش گوش نمی دن. امیدوارم حداقل ما که این روزها گرافیک این بازی – و در نتیجه رفیق نادیایی که آمریکایی ها گذاشتن اونجا که حواس همه رو همزمان جلب و پرت کنن – برامون چشمگیر نیست، گوش بدیم:
این آمریکا است که خطرناکه رفقا نه بازی ای که باهاش به تهران حمله میکنیم. اگر راست میگیم باید پول آمریکاییها رو بکشیم بیاریم تو ایران نه اینکه مالیات رو بریزیم توی جیب یکسری خودی تا با ساختن یک بازی برای حمله به تلآویو (که من اصلا حاضر نیستم اسمش رو خیلی عادی به عنوان یک شهر معمولی بیارم)، آمریکا رو ناراحت کرده باشیم و بعد هم بازی رو بذاریم تو آرشیو موزه. پس فردا مجموع طلاهای انباشته شده در آمریکا بیشتره چون این بازی براشون پول برده توی کشور و ما فقیرتریم چون پول رو از جیب مردم یا از زیر زمین کشیدیم بیرون و ریختیم تو جیب کسی که حتی اگر مستقیم اونو نبره خارج، باهاش یک محصول خارجی می خره. اشکالی هم نداره… ساز و کار فعلی ما است؛ اما حداقل خودمون رو گول نزنیم که مشغول مبارزهایم.