معرفی‌ رمان علمی تخیلی آنارشیستی Dispossessed

یکی از خوبی های زندگی در ایران اینه که می تونید وقتی به خارج می رید، از کتابفروشی هاش لذت ببرید. حتی در کتابفروشی های تفریحی شهری مثل دوبی،‌ کتاب هایی پیدا می شه که دوست دارید بخونید ولی در ایران بهشون دسترسی ندارید. یکی از این کتاب ها رمان علمی تخیلی Dispossessed (چی باید ترجمه بشه ؟ بی خانمان؟ نامتملک؟ خوشحال می شم پیشنهادها را بشنوم) است.

نویسنده کتاب خانم اورسلا ک. ل. گویین است و کتاب رو در سال ۱۹۷۴ نوشته. این کتاب یکی از معدود کتاب های علمی / تخیلی است که نویسنده اش به خاطر آن هم جایزه نبولا را دریافت کرده هم جایزه هوگو را.

کتاب های این نویسنده تم های تائويیستی، آنارشیستی، فمنیستی و روان شناختی و جامعه شناسی دارند [1] و برای یک رمان دیگر (رمان علمی تخیلی فمنیستی دست چپ تاریکی) هم،‌ هر دو جایزه هوگو و نبولا را برنده شده است. اگر در ایران کتابفروشی خوب یا آمازون بود، این رمان صد در صد کتاب بعدی من بود.

اما برگردیم به رمانی که تازه تمام شده: Disspossessed.

این رمان که در ۱۹۷۴ نوشته شده، یک رمان تخیلی ایده آلیستی است و برنده جوایز هوگو و نبولا. اتفاقات کتاب در اوراس و قمر بزرگ آن، آنارس حادث می شوند. در طول کتاب می فهمیم که حدود ۱۷۰ سال قبل، سندیکاهای آنارشیستی در آراس اعتصاب کرده اند و در نهایت مشکل به اینگونه حل شده که مخالفین سرمایه داری خشن حاکم بر اوراس، به آنارس (ماه) بروند و با اطمینان از عدم مداخله سیاره مادر،‌ دنیای جدید خود را در آنجا بنا کنند. آن ها به دنبال اندیشه های «اودو» دنبال جامعه هستند که بدون حضور دولت، مردم در آنجا آزاد باشند.

کودکی آزاد از گناه مالکیت و بدون بار رقابت اقتصادی بر دوش، آنگونه رشد خواهد کرد که هر کار لازم را به خاطر لذت انجام آن، انجام دهد. کاری که قلب را تیره کند، بی ارزش است. لذت پایدار مادری که فرزندی را مراقبت می کند، یک دانشمند، یک شکارچی موفق، یک آشپز خوب، یک سازنده و هر کسی که کاری که ارزش انجام دادن دارد را می کند، احتمالا اصلی ترین منبع پشتکار انسان ها و پیشرفت جامعه است.
اودو، صفحه ۲۰۷

در آنارس، دولت حضور ندارد. حکومت نیست. مردم بر اساس اتحادیه ها و سندیکاهایی که آزادانه تشکیل می دهند فقط به کارهایی می پردازند که از آن لذت می برند و هیچ کاری هم زمین نمی ماند. بچه ها آزادانه به مدرسه می روند و تمام چیزهای مورد نیاز زندگی را یاد می گیرند و هر وقت با محیط درسی ای مشکل داشته باشند، یا آن را تغییر می دهند یا به یک محیط درسی دیگر می روند. بزرگ تر ها هم به همچنین. آن ها نوشته های اودو را می خوانند و یاد می گیرند که در سیاره مادر (کاپیتالیست ها)‌ مردمی وجود دارند که از گرسنگی در حال مرگ هستند در حالی که دیگران غذاهای لوکس را تمام نشده، دور می ریزند. اما این همه ماجرا نیست. دانشمند قصه ما (Shevek/شوک) کتابی درباره «تئوری عام زمان» می نویسد که ممکن است ساخت تله پورت را ممکن کند اما سندیکاهای آنارس و دانشمندان سندیکایی علاقمند به این جریانات نیستند.

در ۳۳۶ صفحه می خوانید که چطور شوک و دوستانش به نواقص جامعه ایده آل مبتنی بر اندیشه های اودو آگاه می شوند و در نهایت شوک راهی اوراس و دنیای سرمایه داری می شود ولی به آن دنیا هم تعلق ندارد.

«بی خانمان»‌ رمانی عصبانی است. رمانی عصبانی از سرمایه داری، از خشونت، از عدم عقلانیت، از نابودی طبیعت و از ساختارهایی که دائما خود را به ما تحمیل می کنند. زبان نسبتا ساده ای دارد و با یک انگلیسی متوسط می توان به راحتی آن را خواند. من شدیدا پیشنهادش می کنم. نشریه تایمز درباره آن می گوید « رمانی که باید دوباره و دوباره خوانده شود».

شوک در صفحه ۲۹۶ می گوید:

متوجه هستید؟ چیزی که ما برای آن به آنارس آمدیم، امنیت نبود بلکه آزادی بود. اگر باید بپذیریم که همه باید به همراه یکدیگر کار کنیم، چیزی بهتر از یک ماشین نخواهیم بود. اگر یک فرد نتواند به شکل مستقل با دوستانش کار کند، وظیفه اش این است که به تنهایی کار کند. هم وظیفه اش و هم حق اش. ما این حق را از مردم دریغ کرده ایم. ما بیشتر و بیشتر می شنویم که باید با جمع کار کنیم و به قانون اکثریت احترام بگذاریم. اما هر قانونی، استبداد است. وظیفه افراد این است که هیچ قانونی را نپذیرند و بنا به درک خود عمل کنند و نسبت به آن پاسخگو باشند. تنها در این صورت است که جامعه زنده می ماند و تغییر می کند و خود را با شرایط جدید تطبیق می کند و بقایش حفظ می شود. ما جامعه ای مبتنی بر دولت قانونگذار نیستیم. ما جامعه ای مبتنی بر انقلاب هستیم. ما ملزم به انقلاب هستیم: این تنها امید ما برای تکامل است. انقلاب یا در روح مردم است یا وجود ندارد. انقلاب یا متعلق به همه است یا وجود ندارد. اگر فکر کنیم انقلاب در جایی تمام می شود به این معنا است که هرگز شروع نشده. ما نمی توانیم متوقف شویم. باید ادامه دهیم و باید مخاطرات را بپذیریم.

زیبا است نه ؟ البته بارها و بارها از چنین اندیشه ای سوء استفاده شده و حاکمان گفته اند که «انقلاب باید ادامه پیدا کند پس ما شما را اعدام می کنیم!». همانطور که شوک می گوید، اگر انقلاب متعلق به همه نباشد، اصولا انقلابی وجود ندارد.

 صفحه ویکیپدیای رمان Disspossessed

 صفحه ویکیپدیای اورسلا ل گوین

 صفحه اورسلا ل گویین در سایت رمان های علمی تخیلی فمنیستی

میز کار گنوم ۱۰ ساله شد

امروز، میز کار گنوم ۱۰ ساله شد. این میز کار محبوب، فراهم کننده محیط پنجره ای و گرافیکی تحت لینوکس است. مثل همیشه لینوکس امکان این را به شما می دهد تا از بین تعداد زیادی گزینه، آنی که ترجیح می دهید را انتخاب کنید. انتخاب من بین میزهای کار، گنوم بوده است.

گنوم دقیقا ده سال پیش با این ایده شروع به کار کرد که برای کاربران، یک میز کار آزاد با مجموعه زیادی از ابزارهای جانبی فراهم کند. این تصویر اولین نسخه های این محیط کار است:


اما در طول این ده سال، پیشرفت بسیار زیاد بوده. حالا گنوم (روی کامپیوتر من) اینگونه است:


یک نوار در بالا حاوی کلیدهای میانبر، منوها، هوای حال حاضر تهران، تاریخ شمسی و میلادی، وضعیت فعالیت حافظه، پردازنده و شبکه کامپیوتر و دیکشنری و برنامه یادداشت برداری و … است. یک ماهی هم دارم که هر وقت اراده کنم یک حرف جذاب می زند (مثلا حالا! گفت: «با مجلسی که ما داریم، هر بار که جک تعریف کنند قانون می شود و هر بار که قانون درست کنند، جک می شود – ویل راجرز» ).

آن پایین هم پنجره های باز شده را می بینم و در گوشه پایین سمت راست هم، چهار مونیتور مجازی ام را. من در گنوم چهار صفحه دارم انگار کنار هم هستند (تصور کنید چهار مانیتور کنار هم دارم که در هر لحظه می توانم انتخاب کنم که مشغول نگاه کردن به کدام باشم).

نکته زیبا این است که در سولاریس هم من از همین میز کار استفاده می کنم. به عبارت دیگر فرقی نمی کند، سیستم عامل من چه چیزی باشد، من ترجیح می دهم صفحه گرافیکی ام را با گنوم ببینم.

صفحه گنوم در ویکیپدیا

پروژه گنوم

لینک های مربوط به مصوبه ساماندهی وبلاگ ها و وب سایت ها

 تلفنچی: مگر ساماندهی ایراد دارد؟

 یک لیوان چای داغ: سایتم را ثبت کردم

 علف هرزه: مجوز وبلاگم صادر شد

 بیلی و من: نامه سرگشاده بیلی و من به وزیر ارشاد

 رها: مجوز ارشاد برای وبلاگ

 زد فاکتور :‌ بياييد خائنان را بشماريم

 فواد : قیچی کند سانسورچیان و چاقوی تیز نقد ما

 نیمه گمشده : نگاهی از یک زاویه دیگر به طرح ساماندهی پایگاه های اینترنتی ایران

 متتی : به سامانم نمی پرسی، نمی دانم چه سر داری

 متتی : وقتی نه راه پیش داری و نه راه پس

 کمانگیر : A Law Not Even Obeyed By The President

 دنیای مجازی یا فاجعه مجازی در ایران: سایت ساماندهی و چند مشکل فنی و امنیتی

 ایستگاه: افشای ۱۷ خطای امنیتی و حرفه ای در طرح ساماندهی پایگاه های اینترنتی

 متن مصوبه

 خورشید خانوم سکوت در برابر طرح ساماندهی اینترنت در ایران

 رها: مجوز ارشاد برای وبلاگ

 یک پزشک: امنیت اطلاعات ملی در طرح ساماندهی به وبلاگ‌ها و سایت‌های ای

 یک دانشجوی ایرونی : ساماندهی نمی شوم

اگر شما هم در این باره مطلبی نوشته اید و می خواهید به این صفحه اضافه شود با ایمیل من

تماس بگیرید.

رای گیری برای بهترین ایرانی ها

سایت ایرانیان یک رای گیری داره برای انتخاب بهترین ایرانیان سال. کار جالبی است برای یادآوری کسانی که در سال گذشته فعالیت کرده اند و ازشون شنیدیم. کلا از این کارها خیلی خوشم نمی یاد ولی وقتی فهرست کاندیداها رو دیدم علاقمند شدم: نازنین جم (برای کمپین نجات جان نازنین)، اکبر گنجی، شهره آغداشلو (هالیوود)، موسوی خویینی (تنها سیاستمدار ایرانی که برای حمایت از زنان هزینه داده)، یک میلیون امضا (همه بیش از پنجاه نفری که به دنبال حقوق برابر هستند)، اوسانلو، دانشجویانی که در دانشگاه تهران تظاهرات کردند و …

من به کمپین رای دادم

چون یک کار جمعی است. چون ادامه دارد. چون دوست دارم ادامه پیدا کند. چون از همه کارهای دیگر سخت تر و بزرگ تر است و چون بزرگترین عمیقترین و تاثیرگذارترین اقدام در حال انجام است. شما هم اگر علاقمند هستید رای بدهید البته فیلتر است ولی می شود رد کرد. همیشه می شود.

چرا گنو/لینوکس برام جالبه ۳

اولین مساله، نکته کاملا به جایی است که دوست خوبم رضا در مطلب قبلی که درباره لینوکس نوشته بودم بهش اشاره کرده بود (سهیل هم نکته دیگه ای رو تذکر داده بود در جواب):

لینوکس هسته سیستم عامل است و گنو (GNU) مجموعه ای ابزارهای دور و بر اون پس درست تر اینه که به جای لینوکس خالی بگیم گنو / لینوکس. منطقا هم هر جا من بگم لینوکس منظورم گنو لینوکس است مگه اینکه تاکید خاصی بکنم که منظورم هسته سیستم عامل (یا همون Kernel) است.

اما امروز چرا لینوکس برام جالب شد ؟. ماجرا بر می گرده به دوست خیلی خوبم سینا و پست آخری که توی وبلاگش گذاشته بود. اونجا می گفت:

اگر نوشتن در وبلاگ باعث بشه دختری که بهش علاقه مند هستین تصویر نادرستی از شما در ذهنش بسازه، و حرف های شما رو بسیار نا مطلوب تفسیر کنه، چکار میکنید؟

من تصمیم گرفتم از امروز 1 آذر که این اتفاق افتاد تا 40 روز ننویسم.

تا چهل روز دیگه‌! چجوری منتظر بمونیم و بگیم نوشتن سینا برامون مهمه ؟ با یک لوگو. لینوکس بهمون کمک می کنه: دستور convert می تونه یک تصویر رو تغییر بده یا چیزی بهش اضافه کنه. پس من اول یک تصویر به این شکل درست می کنم:

درست ؟ حالا کافیه با یک اسکریپت کوچیک bash فاصله این لحظه تا چهل روز بعد از تاریخ پست سینا رو حساب کنم. اسکریپت رو به خاطر شلوغ نشدن اینجا نمی یارم ولی ساده. بعد به لینوکس دستور زیر رو می دم:

convert -draw ’text 40,10 “’$hours’”’ sina.jpg sinawillwrite.jpg

به همین سادگی. حالا تصویری رو دارم که فاصله این لحظه تا لحظه نوشتن سینا رو به ساعت روی خودش داره. لازمه این کار هر یکساعت یکبار انجام بشه. یک cron می نویسیم تا لینوکس بدونه که می خوام هر یکساعت یکبار این دستور رو اجرا کنه. می نویسم:

1 * * * * root /directory/sina.bash

و حالا هر یکساعت یکبار اون تصویر به روز خواهد شد. کافیه هر کس خواست اون رو به سایتش اضافه کنه:


http://jadi.hacked.in/sinawillwrite.jpg

می بینید ؟ لینوکس (منظورم گنو/لینوکس است) یک ابزار قوی است برای اجرای ایده ها و خوشحال کردن دوستان. برای این است که من دوستش دارم و عضو تهران لاگ هستم.

چرا لینوکس برام جالبه

دوستی می خواست یک سایت کامل رو دریافت کنه و به دلایلی دچار مشکل شده بود. من گفتم براش دریافت می کنم. توی لینوکس به سادگی می نویسم:

wget www.foo.com -k -c -r -p

که یک قدم به یک قدم به لینوکس می گه سایت فلان رو دریافت کن، لینک هاش رو به شکلی تغییر بده که به شکل محلی هم درست دیده بشه، کار رو ادامه بده، همه لینک ها رو دریافت کن و هر فایل (عکس، تصویر، pdf و …) هم که لازم بود رو بگیر و بریز روی هارد.

برنامه تقریبا یک ساعت کار می کنه و هنوز مشغول دریافت است. برام جالب می شه که با چه روندی مشغول دریافت هستم. راستش می خوام برم استخر و وقتی برگشتم ببینم کار چطور بوده. دستور du رو می شناسم. می نویسم:

du /home/jadi/download -s

و برام می نویسه توی اون دایرکتوری چند بایت اطلاعات ریخته شده. حالا کافیه این کار رو هر ده دقیقه یکبار اجرا کنم و نتیجه رو بریزم توی یک فایل پس می نویسم:

crontab -e

و لینوکس بهم اجازه می ده بنویسم که چه کاری رو می خواهم انجام بدم و در چه زمان هایی. من هر ده دقیقه یکبار می خوام دستور قبلی رو اجرا کنم و نتیجه اش رو بریزم توی فایل results تا وقتی برگشتم نتیجه رو بدم به یک برنامه که ازش نمودار گرافیکی بکشه. پس می نویسم:

*/10 * * * * du /home/jadi/download -s >> /home/jadi/download/result

حالا با اجازه شما سیستم رو روشن می ذارم و میرم استخر. وقتی برگشتم اطلاعات خام روند پیشرفت کار آماده است. من مطمئن نیستم نمودار نهایی رو باید با چه چیزی بکشم ولی چون یک نیاز منطقی است مطمئن هستم که قبلا کس دیگری فکری برایش کرده و برای من به اشتراکش گذاشه است. وقتی از استخر برگشتم می پرسم.

چیزی که من دوست دارم

آزادی های لینوکس است و همفکری و مشارکت افراد در اون. هر کس نیازش رو به شکلی رفع کرده و نتیجه کارش رو به اشتراک با دیگران گذاشته در نتیجه من می تونم این ابزارها و ایده های فوق العاده رو کنار هم بچینم و مشکل ام رو حل کنم.

نکته لینوکس محیط گرافیکی و مشابه های word و office و firefox و photoshop و … همه چیزهای دیگر را هم دارد (:

پی نوشت. مایوم کو ؟!

رمان طنز علمی تخیلی: راهنمای مسافران به کهکشان

در ادامه خواندن کتاب های ژانر سایبرپانک، رفتم سراغ کتاب قدیمی، کلاسیک و مشهور The Hitchhiker’s Guide to the Galaxy که شاید بشه راهنمای هیچایکرها به کهکشان ترجمه اش کرد.
 [1]. این کتاب بر اساس یک مجموعه نمایش رادیویی که توسط خود Douglas Adams نوشته شده بود نوشته و در سال ۱۹۷۸ پخش شده. اخیرا (۲۰۰۵) فیلمی هم بر اساس این داستان ساخته شده.

من متاسفانه کتاب رو به شکل غیرقانونی و از طریق aMule دریافت کردم. یک پی دی اف که شامل سه جلد کتاب و دو بخش اضافی است. جلد اول تمام شده و الان اواسط جلد دوم هستم. طنز کتاب طنز موقعیت است و داستان مخلوطی از فلسفه و فضا و سایبراسپیس و تکنولوژی. طنز عموما بر اساس وضعیت امروز ما تنظیم شده. مثلا به تمدنی بر می خوریم که کفش فروشی در آن شغل مهمی بوده و به همین دلیل خیلی ها کفش فروشی باز می کنند. چون باید فروش داشته باشند، کیفیت کفش ها بد می شوند و این موقعیت جدیدی می شود برای باز شدن کفاشی های بیشتر و در نهایت کل تمدن به خاطر این جریان منهدم می شود.

شخصیت های اصلی تا اینجا چهار نفر بوده اند: آرتور که یک زمینی است که اتفاقا با مسافران همراه شده. فورد که محققی است برای نوشتن کتاب راهنمای سفر به کهکشان که در زمین بوده و با آرتور از زمین خارج شده، تریلیان و زافود که اولی زنی زمینی است که زافود با خودش از زمین خارج کرده و این روزها عملا یک فضایی است و زافود که موجودی دو سر، رییس جمهوری کهکشان و دزدی قهار است که می خواهد کشف کند چه کسی بر کل کهکشان حکمرانی می کند.

رباتی به اسم ماروین و کامپیوتری با شخصیت های مختلف هم هست. ماروین یک روبات دیپرس است که به خاطر هوش بیش از حد افسرده شده و معمولا فرمان ها را با تم های افسردگی پاسخ می دهد.

داستان عملا غیرقابل تعریف است: به خاطر ماجراهای بسیار زیاد و پیچیده. ولی به شکل خلاصه سفینه قلب طلایی که با نیروی احتمالات نامحتمل کار می کند با شش مسافرش به دنبال جواب/سوال زیر هستند :

جواب به زندگی، جهان و همه چیز

و جالب است بدانید که گوگل هم جواب را می داند

کجای دنیا از مسنجرها بیشتر استفاده می کنند

ممکن است meebo را بشناسید: سیستمی تحت وب برای وارد شدن به مسنجرها و ارسال پیام به دیگران و چت در آن ها. دوست خوبم «یک پزشک» معرفی بسیار خوبی از میبو و قابلیت چت با خوانندگان وبلاگ توسط آن نوشته است. چیزی که من می خواهم بنویسم، کار جدید سایت meebo است. میبو با کنار هم گذاشتن فهرست IP استفاده کنندگان از سرویسش و بررسی آن ها در بانک اطلاعاتی، فهرست از استفاده کنندگان میبو در ۱۵ دقیقه قبل و اینکه از کدام کشور متصل شده اند تهیه می کند. بعد با استفاده از نرم افزار آزاد GMT نقشه ای از جهان تهیه می کند که نقاط درون آن نمایش دهنده کشورهای استفاده کننده از میبو هستند. این نقشه به شکل زیر است و هر ۱۵ دقیقه یکبار به روز می شود:

نقشه جالبی است. بخصوص که در همین لحظه نقشه استفاده از میبو در ۱۵ دقیقه قبل را نشان می دهد. ایرانیان غیور هم حضور چشمگیری در این سرویس دارند و تازه این همه نقطه در وضعیتی است که شناخت زیادی نسبت به میبو وجود ندارد و بیشتر افراد از نرم افزارهای مسنجر به جای میبو استفاده می کنند. نکته مثبت نقشه این است که حتی یک نفر استفاده کننده می تواند باعث یک نقطه بسیار کم رنگ شود پس اگر به جای دوری در مرکز آفریقا یا وسط قاره استرالیا یا روسیه یا آمریکای لاتین رفتید، از میبو استفاده کنید و نقطه خود را ببینید (:

کل جریان را از این سایت دنبال کنید: http://blog.meebo.com/?page_id=167

طرح: یک cron در لینوکس تعریف کنیم که در طول روز هر ۱۵ دقیقه یکبار این نقشه را دریافت کند. برای بیست و چهار ساعت 96 فریم تصویر خواهیم داشت. در نتیجه در یک فیلم مثلا 8 ثانیه ای (۱۲ فریم بر ثانیه) می توانیم میزان فعالیت در بیست و چهار ساعت بخش های مختلف جهان را ببینیم. شاید این کار را کردم ولی بدون بخش فیلم. اگر کسی داوطلب ساختن فیلم از این 96 فریم بود خبر بدهد