به سیستم عامل بگویید بعضی کارها را بعدا انجام دهد

دستور at ساده و فوق العاده است. مثلا من می‌خواهم که فردا ساعت ۱۰ و ۱۰ دقیقه (که حتما شرکت هستم) پادکست بدون شک خوب رادیو خاموشی را گوش کنم. الان سعی کردم دانلود کنم ولی ۱۸ مگ بود و برای الان، زیاد. پس باید به کامپیوتر بگویم که فردا دانلودش کند و بعد از دانلود پخشش کند. در واقع من می می‌خواهم به سیستم عاملم بگویم که ساعت ۱۰:۱۰ فردا، فایل را دانلود کند و بعدش پخشش کند. فقط یک ترمینال باز می‌کنم و تایپ می‌کنم:

jadi@mac$ at 10:10
wget http://muzzyr.podomatic.com/enclosu…
mpg123 2008-11-30T12_28_19-08_00.mp3

و بعد هم Ctrl + D را می‌زنم و همه چیز مرتب است. ساعت ۱۰:۱۰ فردا صبح، کامپیوتر به شکل خودکار فایل را دانلود و بعد پخش خواهد کرد. دستور at توانایی‌های خیلی بیشتری هم دارد، حتی می‌توانم به آن بگویم که وقتی CPU بیکار بود، فلان دستور را اجرا کند و داستان‌های دیگر (:

شکی نیست که این قابلیت روی سیستم‌ عامل‌های گنو (مک و لینوکس و بی اس دی و …) وجود دارد و نکته این است که به شکل پیش فرض در مک فعال نیست. در مک باید دستی آن را فعال کنیم که البته ساده است:

jadi@mac$ sudo launchctl load -w /System/Library/LaunchDaemons/com.apple.atrun.plist

چگونه یک اف تی پی سرور خانگی راه اندازی کنیم / قسمت دوم

این قسمت دوم مقاله خوب آپدیت بلاگ است که بدون اطلاع خودش نوشته شده. این سنت که آپدیت بلاگ درباره اینجور چیزها می‌نویسد به نظرم یک سنت خوب در وبلاگستان فارسی است که به آن تولید محتوای فارسی می‌گویند (: از آپدیت بلاگ، متشکرم (:

اما دلیل نوشتن این مقاله فقط تشکر نیست. دلیل نوشتن این مقاله، کامل کردن نوشته خوب آپدیت بلاگ است. آپدیت بلاگ در کلی قدم راه اندازی اف تی پی سرور را در ویندوز توضیح داده و من می‌خواهم تا جایی که می‌توانم به شکل مشروح، نصب این سرویس بسیار مفید را در لینوکس و مک یکجا توضیح بدهم تا به آن شوخی قدیمی صحه بگذارم که


 برای عوض کردن یک لامپ، چند نفر لینوکس / مک کار لازم است؟

 یازده نفر! یک نفر که لامپ را عوض می‌کند و ده نفر هم توضیح می‌دهند که اینکار در لینوکس / مک ساده‌تر از ویندوز است.

نصب اف تی پی سرور در لینوکس

از قبل نصب است (: اگر نبود تایپ کنید sudo apt-get install vsftpd و نصب می‌شود (: اگر خط فرمان را دوست ندارید از Synaptic جلوی vsftpd تیک بزنید و OK کنید.

نصب اف تی پی سرور در مک


از System Prefrences به بخش Share بروید و File Sharing را تیک بزنید. اف تی پی سرور نصب و فعال است (:

امیدوارم آپدیت بلاگ عزیز فرصت کنه درباره شیوه استفاده از اف تی پی سرور هم توضیحاتی بده که برای همگان مفید خواهد بود. البته پیشاپیش بگم که در لینوکس استفاده از اف تی پی بسیار آسانتر است (: بین خودمون باشه! بین ویندوز و مک در استفاده از اف تی پی، فرق چندانی نیست!

شیوه ریست کردن پسورد روت در سولاریس

این یک مقاله فنی است در مورد روش ریست کردن پسورد روت در یونیکس سولاریس. گروه هدف مقاله، افراد فنی علاقمند به این مباحث هستند و کسانی که پسورد روت سولاریسشان را از دست داده‌اند! اگر شما جزو این گروه نیستید به راحتی از کنار مقاله بگذرید

دسترسی فیزیکی (یعنی توان لمس فیزیکی سخت افزار) مهمترین لایه ایمنی است. کسی که می‌تواند به کامپیوتر دست بزند کسی است که هر کار دیگری هم می‌تواند با آن بکند و این کاملا منطقی است چون به دلایل مختلفی افراد ممکن است لازم باشد پسوردهایشان را ریست یا عوض کنند.

این را می‌نویسم چون جلال دوست داشتنی می‌خواهد پسورد یک سرور سولاریس را ریست کند.

برای ریست کردن پسورد در سولاریس باید پارتیشن روت را پیدا کنید. این پارتیشن معمولا چیزی شبیه به div/dsk/c0t0d0s0/ است و با دیدن فایل etc/vsftab‬/ قابل کشف شدن.

بعد باید سولاریس را به وضعیت OK Prompt ببرید. برای اینکار کلید STOP و A را فشار دهید. با دادن دستور boot cdrom -s کامپیوتر را از سی دی در حالت تک کاربره بوت کنید (منطقی است که سی دی شماره یک سولاریس یا installation را در درایو بگذارید).

بعد از بوت شدن کامپیوتر پارتیشن حاوی بوت (که بالا پیدا کرده بودیمش) را روی شاخه a (که همیشه ساخته شده و آماده ماونت کردن پارتیشن ها است) ماونت کنید؛ چیزی شبیه به mount /dev/dsk/c0t0d0s0 /a .

اگر کار نکرد احتمالا device مربوط به بوت را اشتباه می‌دهد. تلاش را با ابزارهای درون ls /tmp/dev/dsk تکرار کنید.

حالا باید ترمینال را به وضعیتی ببرید که ادیتورهای تمام صفحه در آن کار کنند. اگر پشت کنسول هستید تایپ کنید: TERM=sun; export TERM

قدم آخر: فایل a/etc/shadow/ یا a/etc/passwd حاوی پسورد روت هستند. آن را ادیت کنید و در خط روت، پسورد رمزگزاری شده را کاملا پاک کنید (علامت : پشت هم بیافتند). چیزی شبیه به:

clamav::82:82:ClamAV Daemon:/var/virusmails:/usr/bin/false

دقت کنید که بعد از اولین فیلد (که اسم کاربر یا clamav است) دو تا « دو نقطه » پشت هم داریم یعنی پسورد خالی است.

حالا همه چیز درست شده و روت پسورد ندارد. کافی است از دایرکتوری بیرون بروید (/ cd) و دایرکتوری را از ماونت در بیاورید (umount /a).

برای دادن پسورد جدید، سیستم را در مد تک کاربره بوت کنید (boot -s) و با دستور passwd پسورد جدید را وارد کنید.

نکته بسیار مهم

در صورت وجود دیسک‌های mirror غیر سخت افزاری (یعنی دیسک‌هایی که از hardware RAID controller استفاده نمی‌کنند) دقت کنید که این روند باید دقیقا به شکل مشابه روی هر دو دیسک اجرا شوند. در غیر اینصورت، دو دیسک از حالت مشابه درخواهند آمد و خطر از دست دادن کل اطلاعات وجود خواهد داشت. روش امن‌تر این است که از طریق فایل etc/vsftab/ فایل سیستم را از حالت mirror خارج کنید و بعد از اعمال تغییرات و سرپا شدن دوباره سیستم، دوباره آن را mirror کنید.

روش تغییر پوسته پیش‌فرض در لینوکس، یونیکس و اچ پی

پوسته یا همان شل ( shell ) خط فرمانی است که در آنجا می‌توانیم دستوراتمان را تایپ و اجرا کنیم و خروجی را ببینیم. در دنیای یونیکس چندین و چند نوع پوسته یا شل برای انتخاب وجود دارد که یکی از آن‌ها به شکل پیشفرض برای شما انتخاب شده. برای تغییر این پوسته در یونیکس‌های مختلف باید دستورات زیر را بزنید:

در لینوکس:

chsh -s Full_Shell_Path

در سولاریس (با دسترسی روت):

passwd -e

در HP-UX:

chsh User_Name Full_Shell_Path

چگونه لینوکس و ویندوز را دوال بوت کنیم؛ طریقه نصب گنو/لینوکس پارسیکس در کنار ویندوز ایکس پی

توجه کنید که این مقاله بسیار سنگین است (تقریبا یک و نیم مگ) پس برای خواندن کامل آن، منتظر لود شدن همه عکس ها بشوید. در عین حال دقت کنید که این مقاله برای کسی نوشته شده که می خواهد لینوکس را امتحان کند، قرار نیست کسی با این مقاله، لینوکس کار شود (:

یکی دیگر از خوبی های لینوکس ( و نه لینوکسی ها) این است که به راحتی می تواند در کنار ویندوز نصب شود و با آن همزیستی کند. به اینکار اصطلاحا Dual Boot یا همان «بوت دوگانه» می گویند. در این مقاله می خواهم نشان بدهم که چطور می توانید پارسیکس را در کنار ویندوز ایکس پی نصب کنید. برای شروع اینکار نیاز به یک سی دی پارسیکس دارید. جدیدترین نسخه پارسیکس، ۱ است که چند روز قبل معرفی شده. این لینوکس زیبا و راحت، کاملا فارسی است و از بهترین قابلیت های لینوکس هم پشتیبانی می کند (: برای کاربران جدید، پیشنهاد من یا اوبونتو است یا پارسیکس و البته میز کار KDE. در اینجا سعی کرده ام با حداکثر جزییات مسایل را مطرح کنم ولی اگر جایی از آن گنگ بود،‌ شانسی جلو نروید و بیشتر بخوانید و بپرسید (:

مرحله اول: بوت آزمایشی پارسیکس

شروع کار،‌ بوت کردن کامپیوتر با سی دی پارسیکس است. کامپیوتر (بایوس) را جوری تنظیم کنید که کامپیوتر از سی دی بوت شود و بعد با سی دی پارسیکس کامپیوتر را بوت کنید. در اولین مرحله، منویی شبیه به این خواهید دید:

البته شاید تصویر شما آن پنگوئن را نداشته باشد ولی خوب است با آن آشنا شوید. اسمش تاکس است و نماد لینوکس. گزینه های مختلفی دارید و معمولا گزینه مناسب برای شما انتخاب اول است: بوت معمولی. همین را انتخاب می کنم و بوت شروع می شود.

مراحل بوت که تمام شد، صفحه اصلی پارسیکس را خواهید دید:

واقعیت این است که من تم های تیره را زیاد دوست ندارم و پارسیکس ۱، ترجیح داده تیره باشد (: در لحظه بعد از نصب می توانید هر تم دیگری که دوست دارید را تغییر دهید. البته بین خودمان باشد، به نظرم این تم خفن است و مناسب عشق هک ها (: به هرحال دیدید که پارسیکس به شکل معقول بوت می شود پس وقت آن است که برگردیم به ویندوز (: از منوی System کامپیوتر را با Quit خاموش کنید (البته بعد از بیرون آوردن سی دی ) و دوباره در ویندوز بوت کنید.

مرحله دو: بک آپ و Defrag کردن دیسک

بگذارید اطلاعات را امن کنیم! اول یک بک آپ درست و حسابی از اطلاعات مفیدتان بگیرید. همه آن ها را باید روی یک سی دی رایت کنید و یک جایی دور از کامپیوتر بگذارید تا اگر کامپیوتر منفجر شد،‌اطلاعات امن باشد. همین الان این کار را بکنید چون بعدا هیچ عذری موجه نیست!

در مرحله بعد از منوی استارت ویندوز، مثل شکل جلو بروید و دیسک را کاملا Defrag کنید. اگر از پس اینکار بر نیامدید، این راهنما به درد شما نمی خورد (:

مرحله سه: خالی کردن فضای خالی روی هارد

مساله این است که شما برای نصب لینوکس به حداقل دو سه گیگ فضای خالی روی هارد نیاز دارید. اگر دوست دارید واقعا از آن استفاده کنید پیشنهاد من چیزی در حد حداقل ۱۰ گیگ است ولی به هرحال انتخاب با شما است. این را هم دقت کنید که منظورم از فضای خالی، جای خالی روی یک درایو ویندوز نیست. منظور از فضای خالی،‌ فضای پارتیشن بندی نشده روی هارد دیسک است. هارد شما پارتیشن های مختلفی دارد و حالا لازم داریم که یک پارتیشن مخصوص لینوکس درست کنیم.

اگر بلد هستید که فضا را خالی کنید، این کار را بکنید و مثلا ۱۰ گیگ فضای خالی روی هارد داشته باشید و به مرحله بعد بپرید ولی من می خواهم این کار را با استفاده از برنامه Gparted در لینوکس انجام دهم پس بد نیست بخوانید.

کامپیوتر را به شیوه صحیح Shut Down کنید! اگر ری استارت کنید یا وسط بوت شدن ویندوز آن را قطع کنید، لینوکس حاضر نمی شود در وضعیت پارتیشن ها تغییری بدهد چون ممکن است ویندوز خراب شود.

بعد از شات دان صحیح، کامپیوتر را یکبار دیگر با لینوکس بوت کنید (این کار را در مرحله یک یاد گرفته اید). بعد از کامل شدن بوت روی صفحه Install Parsix کلیک کنید تا روند نصب شروع شود.

پارسیکس به شما می گوید که می‌خواهد نصب را شروع کند. دستش درد نکند.

اوه! گفت که هارد شما آماده نصب نیست. مشکلی نیست چون قرار است با هم تنظیمش کنیم.

حالا از ما خواسته که بگوییم می خواهیم چکار کنیم: پارتیشن بندی کنیم یا خارج شویم! اولی را انتخاب می کنیم.

بعد از مدتی، شمای هارد دیسک های سیستم روی صفحه نشان داده می شود. من یک هارد دارم که اکثر آن را ویندوز گرفته (بخش سفید) ولی فضای اشغال شده توسط ویندوز فقط یک کوچولو است (بخش زرد). برنامه این است که بخش سفید (پارتیشن ویندوز)‌ را کوچک کنم تا جا باز بشود برای ساخت پارتیشن های لینوکس.

روی بخش سفید کلیک می کنم و دگمه Resize را فشار می دهم. یک پنجره باز می شود:

سمت راست نوار را می گیرم و فضای سفید را کوچک می کنم. آن پایین به من نشان می دهد که چقدر فضا (بر حسب مگابایت) خالی شده.

برای اتمام کار، کلید Resize/Move را فشار می دهم و تغییر مورد نظرم، در کامپیوتر ثبت می شود اما هنوز به کامپیوتر دستور انجام آن را نداده ام.

برای انجام عملیات باید آیکون سبز رنگ Apply را بزنم.

دارد اخطار می دهد که باید بک آپ گرفته باشیم! امیدوارم این کار را کرده باشید و OK را بزنید

و کمی بعد تر کار تمام شده

اگر در این مرحله ایرادی دریافت کردید،‌ احتمالا می تواند به شات دان نشدن صحیح و کامل ویندوز باشد (Hibernate یا ریبوت قبول نیست). در صورت بروز اشکال روی مثلث کوچک کلیک کنید تا باز شود و دقیقا ایراد را بخوانید و حل اش کنید. در صورت اجرای صحیح به این صفحه خواهید رسید:

مرحله چهارم: ساخت پارتیشن‌های مورد نیاز

در ساده‌ترین حالت می توانید لینوکس را روی یک پارتیشن نصب کنید. نصب‌های حرفه‌ای تر نیازمند پارتیشن‌های بیشتری هستند. در وضع فعلی ما حالت میانه‌ای را در نظر گرفته‌ایم و می خواهیم با دو پارتیشن، لینوکس را نصب کنیم. پارتیشن اول حجم زیادی دارد (حداقل ۲
گیگ و حداکثرش با شما). سیستم فایل این پارتیشن سیستم فایل دوست داشتنی لینوکس یعنی ext3 است.

اما پارتیشن دوم! این پارتیشن یک چیز خاص است. پارتیشنی از جنس swap که معمولا دوبرابر حافظه کامپیوتر تعریف می شود. یعنی حالا که کامپیوتر من 512 مگابایت حافظه دارد، یک پارتیشن swap به اندازه یک گیگابایت تعریف می کنم و لینوکس خود به خود آن را می شناسد و از آن به عنوان یک نوع حافظه جانبی استفاده می کند.

پس ما دو پارتیشن داریم: یک پارتیشن swap به اندازه دوبرابر ram و یک پارتیشن اصلی از نوع ext3 که هر چقدر بزرگتر باشد بهتر است. کمربندها بسته! حرکت!


دگمه New را که فشار می دهم یک پنجره جدید باز می شود که از من می پرسد حجم و نوع پارتیشن مورد نظر و سیستم فایل آن چیست. خود سیستم فضای اولیه را کل فضای خالی موجود در نظر گرفته ولی من در بخش free space following عدد ۱۰۲۴ یعنی یک گیگابایت را وارد می کنم تا یک گیگ آخر را خالی بگذارم تا بعدا پارتیشن دوم ر در آنجا درست کنم. نوع پارتیشن را Primary انتخاب کرده ام و سیستم فایل آن را ext3. توجه کنید که تعداد پارتیشن های Primary روی هر هارد محدود است و در نتیجه اگر سه پارتیشن دیگر دارید، دیگر نمی توانید به این راحتی یک Primary جدید تعریف کنید. اگر این وضعیت را دارید در مورد پارتیشن بندی بیشتر بخوانید. تنها چیزی که لینوکس این وسط لازم دارم، یک پارتیشن از نوع ext3 با حجم بالای دو گیگابایت است. دراینجا من یک پارتیشن ۴۶ گیگابایتی ساخته ام که بعد از فشردن Add اینجوری می شود:


حالا می روم سراغ ساختن پارتیشن swap. یادتان که نرفته؟ دوبرابر رم یعنی ۱۰۲۴ مگ.


دوباره پیشنهاد اولیه خود سیستم، تمام فضا است که از مرحله قبل دقیقا یک گیگابایت شده. همین را می پذیرم و فقط نوع آن را Primary و فایل سیستم آن را linux-swap انتخاب می کنم. تکرار می کنم که شما نمی توانید هر چقدر که می خواهید پارتیشن Primary تعریف کنید. این ربطی به لینوکس ندارد و محدودیت پی سی است. اگر با این جریان مشکل دارید در مورد پارتیشن بندی بیشتر مطالعه کنید تا بتوانید دو پارتیشن مورد نظر لینوکس را بسازید. بازهم Add را فشار می دهم:


حالا دو کار منتظر انجام شدن هستند: ساختن پارتیشن اول و ساختن پارتیشن دوم. کافی است دگمه سبز رنگ Apply را بزنم تا این مراحل یکی یکی انجام شوند.


و حالا همه چیز آماده است:


فضای سفید بزرگ آنی است که برای لینوکس ساخته ام. هر پارتیشن یک اسم دارد و اسم این پارتیشن لینوکس من /dev/sda2 است. این را جایی یادداشت کنید چون بعدا لازمش دارید. آن کوچولوی سمت راست هم همان swap است. دقت کنید که آن پایین هم لیست همه پارتیشن ها نوشته شده و دقیقا dev/sda2 با رنگ آبی و فایل سیستم ext3 فهرست شده و حجم آن اینجا ۴۶ گیگابایت است. بازهم جایی می نویسم که پارتیشنی که قرار است لینوکس را روی آن نصب کنم sda2 است.

مبارک است! سخت ترین مرحله انجام شده و حالا فقط می ماند نصب.

مرحله پنجم: تنظیمات نصب

دیگر دنیا شیرین است. حداقل امیدوارم اینطور باشد. پنجره پارتیشن بندی را می بندید و این پنجره ظاهر می شود:


گزینه اول می گوید که می خواهید تنظیمات یک نصب جدید را انجام دهید. همین را انتخاب می کنید و OK می زنید.


اینجا باید پارتیشنی که می خواهید لینوکس روی آن نصب شود را انتخاب کنید. خودش بهترین گزینه را انتخاب کرده که به احتمال زیاد دقیقا همان چیزی است که در قسمت آخر مرحله چهارم نوشته بودید. برای من که همان sda2 است. ممکن است مال شما اسم دیگری داشته باشد ولی باید همانی باشد که در قسمت آخر مرحله قبل روی کاغذ نوشته بودید. حجم را هم چک کنید که درست باشد. مال من که ۴۶ گیگابایت است و دقیقا همان پارتیشن. پس می روم مرحله بعدی. مطمئن شوید که اشتباه نکرده اید تا ویندوز را از دست ندهید (:


حالا در مورد فرمت کردن پارتیشن سوال می کند. جواب ext3 همیشه خوب است (: Next را می زنم:


اسمم چیست؟ مال من که jadi بود، شما اسم خودتان را بدهید.


اسم کاربری مورد نظرم چیست؟ من بازهم همان اسم jadi را می خواهم، این کاربری خواهد بود که با آن به سیستم لاگین می کنم.


حالا باید پسورد مورد نظرم را بدهم. پسورد خیلی سختی انتخاب نمی کنم چون اسم کاربری بالا و این پسورد را باید هربار موقع ورود بدهم.


حالا باید پسورد مدیرسیستم که در لینوکس به آن root می گویند را بدهم.این را هم وارد می کنم تا وقتی خواستم کار خفنی در لینوکس بکنم، بتوانم ثابت کنم که مدیر سیستم هستم. حقیقت اش را بخواهید من با پسورد کاربر معمولی ام (jadi) یکی می گذارمش تا راحت باشم.


هنوز یک سوال دیگر دارد! اسم ماشینم!‌ من اینجا زدم testmachine. روی لپ تاپم زده ام japtop و شما می توانید هر اسم دیگری که برای کامپیوترتان دوست دارید را بدهید. حتی می توانید از اسم های باکلاسی مثل zerozone استفاده کنید ولی بهتر است space و اینجور چیزهای عجیب و غریب در آن نباشد!


آخرین سوال که عملا جوابش را قرار نیست شما بدهید و خود لینوکس جوابش را می داند: «برنامه بوت دوگانه را کجا نصب کنم؟» اگر فنی هستید و فرق جواب ها را می دانید جواب درست را انتخاب کنید ولی اگر مثل من چندان از این داستان سر در نمی آورید گزینه پیش فرض را Next بزنید (: لینوکس در جای مشخص شده، برنامه ای را نصب خواهد کرد که به شما اجازه می دهد انتخاب کنید که می خواهید از کدام سیستم عامل بوت کنید.

مرحله ششم: نصب نهایی


تنظیمات نصب تمام شده و یکبار دیگر به پنجره اول برگشته ایم. حالا گزینه دوم یعنی Start Installation را انتخاب می کنیم و این پنجره را با دقت نگاه می کنیم:


در همان خط دوم به ما می گوید که می خواهد sda2 را فرمت کند. این را با کاغذی که قبلا نوشته ایم چک می کنیم! اگر این جا اشتباه کنیم یعنی داریم ویندوز را فرمت می کنیم! البته بک آپ گرفته ایم و خیلی وحشتناک نیست. Next را می زنیم.


نصب شروع شده. اول فرمت می‌کند و بعد…


… و جلو می رود و سیستم را نصب می کند تا تمام شود.


واو… لینوکس نصب شد! آنهم با تواضع در کنار ایکس پی (: سی دی را در می آوریم و برای ری استارت کامپیوتر،‌ از منوی System، Quit را می زنیم.

حالا بوت دوگانه پارسیکس و ویندوز را داریم

کامپیوتر که بوت می شود، در لحظه اول صفحه ای شبیه به این می بینیم:


از این منو می توانید انتخاب کنید که

 پارسیکس در حالت عادی بوت شود

 پارسیکس با تنظیمات خاص شما بوت شود (که فعلا با این کاری نداریم)

 ویندوز بوت شود

در صوٖرت انتخاب گزینه اول لینوکس بوت می شود و صفحه لاگین را خواهید دید:


اول باید نام کاربری خودتان را بدهید و بعد کلمه عبور را. می توانید برنامه ها را اجرا کنید:


و برای تنظیم شبکه (یا وصل شدن با مودم که من بلدش نیستم) از منوی Applications وارد بخش Parsix شوید و Network Configuration Tool را اجرا کنید.

از من می پرسد که آیا DHCP دارم؟ می گویم بله و شبکه خیلی زود و راحت راه می افتد!

حالا هم می پرسد آیا می خواهم هربار خود به خود شبکه راه بیافتد؟ نظرم بازهم مثبت است. راستی یک نگاهی هم به xFarDic در بخش نرم افزارهای عمومی می اندازم که یک دیکشنری خوب فارسی است. آن را که اجرا می کنم،‌یک آیکون کوچک در منوی کوچک در بالا سمت راست ظاهر می شود که هر وقت روی آن کلیک کنم:

به دنیای لینوکس خوش آمدید! فقط برای امتحان اینکه هنوز ویندوز سالم است یا نه یک بار دیگر کامپیوتر را شات دان می کنم و این بار در ویندوز بوت می کنم:


بعله سالم است به جز اینکه بازهم یک چیزی کشف کرده و از من می خواهد ری استارتش کنم! ری استارت می کنم و بر می گردم به لینوکس!

تکمیلی:

لینوکس یک نرم افزار است و قانونی نانوشته می گوید که «هر نرم افزاری باگ دارد». لینوکس آزاد است و توسط مردم نوشته شده و به احتمال زیاد در جاهایی از ویندوز ضعیف تر است اما در مقابل در جاهایی هم بسیار بسیار قوی تر است. با فکری باز، با آن کار کنید و ببینید چه چیزی دارد و چه چیزی ندارد و آیا به درد شما می خورد یا نه. من هنوز لینوکس را به کسی پیشنهاد نمی کنم و معتقدم فقط وقتی کسی فهمید که چرا می خواهد با لینوکس کار کند، باید به سراغش برود. دادن لینوکس به افرادی که به دنبالش نیستند مثل این است که کتاب های علمی تخیلی سایبرپانک را به کسانی بدهیم که از ژول ورن خوششان می آید.

با هم همراهم

متاسفم که سایتم به سایت لینوکسی تبدیل شده ولی در چند روز آینده بازهم از لینوکس خواهم نوشت. ۱- کارهای قشنگی که با پارسیکستان می توانید بکنید. ۲- چگونه از زیباترین جنبه لینوکس استفاده کنید: جامعه لینوکسی. ۳- شما بگویید چه می خواهید.

مرتبط:

 توضیح خیلی دقیق بوت دوگانه اوبونتو و ویندوز ایکس پی در وبلاگ آپدیت بلاگhttp://www.updateblog.net/archive/2…]

 ویرایش منوی بوت دوگانه ی مابین ویندوز و اوبونتو که عملا تفاوتی با پارسیکس نداره.

لینوکس و برداشت های غلط:‌ پیچیدگی، سازگاری، دردسر و نبودن بازی

یک فتحی عزیز، در مطلبی تحت عنوان بهترین معیار برای این که شما از ویندوز به لینوکس بروید یا نه نظرش رو در مورد کاربری لینوکس نوشته و احتمالا به خاطر علاقمندی اش به بودن در بالاترین، تیتری مثل «بهترین معیار» رو برای برداشت شخصی اش از صبحت بین دو نفر انتخاب کرده (:

یک فتحی برای من بسیار عزیز و خواندنی است ولی در این مورد خوب عمل نکرده. خلاصه نظر اون اینه که لینوکس بسیار وابسته به اینترنت است، بازی ندارد، باید همیشه با آن سر و کله بزنید، بعد از ۲ سال کار هیچ چیز یاد نمی گیرید و از نظر سخت افزاری سازگار نیست.

این برداشت حدود ده سال قبل کاملا منطقی بود اما این روزها خیلی خیلی قدیمی است (: البته شک نمی کنم که دنیای «متخصصین» آی تی ایران واقعا از دیدگاه لینوکس در همان روزها مانده است. کلی «هکر» می بینید که تی شرت می پوشند و یک لپ تاپ زیر بغل دارند و در مهمانی به اتاق های دیگر می روند تا هک کنند و می توانند ساعت ها برایتان توضیح بدهند که چرا لینوکس به درد نمی خورد چون فارسی کار نمی کند.

در دو سه نوشته می خواهم از لینوکس بنویسم و برایتان عکس بگذارم تا نگاهی واقعی تر داشته باشیم به دنیای لینوکس. دوباره تکرار می کنم که سیستم عامل برای اکثر مردم ابزار است و بحث اینکه کدام یکی بهتر است تقریبا بی معنا است چون بهتر بودن بر اساس هدف سنجیده می شود.

اما اجازه بدهید نگاهی به سیستم PIM لینوکس من بیاندازیم

من از KDE استفاده می کنم (یک میز کار حرفه ای ولی کمی سنگینتر از مثلا Gnome). اینجا من یک «مدیر اطلاعات شخصی» دارم که کارهای شخصی ام رو باهاش انجام می دم. منظور از کارهای شخصی، ایمیل است و برنامه ریزی روزانه و یادآوری قرارها و تولدها و نگه داشتن کارهایی که باید بکنم و ذخیره اطلاعات مربوط به کارهای مختلف در یک جا و لیست تمام دوستانم و یادداشت های روزانه و خبرخوان چیزهای روزانه (مثل نتایج فوتبال، نرم افزارهای جدید، کامنت های وبلاگم و …) روزنوشت های شخصی و یک سبد فوق العاده که می توانم در آن از عکس و لینک بریزم تا برگه تحقیق های پروژه های مختلف و …

عملا بدون یک PIM تمام این اطلاعات در جاهای مختلف پراکنده می شدند و از آن بدتر، به هم مرتبط نمی بودند. همین امروز صبح من مدیر اطلاعات شخصی ام را باز کردم و صفحه ایمیل ها باز شد:


توجه کنید که ایمیل های بالایی تاریخ «۳ بهمن ۸۶» را دارند و دیروز هم یک نامه داشته ام که نوشته «لطفا برای فیدها هم کامنت بذار». خب،‌ نظر خوبی است ولی همین لحظه که فرصت نمی کنم! پس باید این ایمیل را به یک «کار» تبدیل کنم. روی کلید کارها فشار می دهم: مرحله ۲


در صفحه ای که باز شده، می گویم که می خواهم برای کامنت های وبلاگم فید بگذارم و به نظرم پنجشنبه ۱۱ بهمن روز مناسبی برای اینکار است (مرحله ۱). در برگه های دیگر می توانستم بگویم که این کار در توالی های متنوع تکرار شود یا حتی چند نفر دیگر هم به اینکار دعوت شوند یا از آن مطلع شوند یا مثلا یک فایل را به این کار متصل کنم. در مرحله ۲، اولویت این کار را ۳ در نظر می گیرم (نه چندان عجله ای).

حالا کارم تنظیم شده. اگر بخواهم فهرست کارها را ببینم، کافی است در نوار سمت چپ به جای ایمیل ها، روی فهرست کارها کلیک کنم تا نشان بدهد که کارهای باقی مانده ام چند تا هستند و چقدر پیش رفته اند و اولویت در حال حاضر با کدام است.


هر روز لینوکس به من این فهرست را یادآوری خواهد کرد ولی الزاما لازم نیست وارد این صفحه بشوم. به جای این صفحه می توانم به سراغ تقویم بروم. خودتان بلدید دیگر؟ در نوار سمت چپ، روی آیکون تقویم کلیک می کنم.


تقویم من در حالت پیش فرض دارد «این هفته» را نشان می دهد. دقت کنید که تمام تاریخ ها شمسی هستند (چون من در ایران هستم). نوار قرمز وسط نشان می دهد که الان در چهارشنبه ۱۰ بهمن ساعت ۹ و بیست و نه هستم و «کار» گذاشتن فید برای کامنت ها برای فردا ساعت نه و نیم تنظیم شده بود. به نظرم زود بود برای همین نوار سبز را برداشتم و کمی پایین تر گذاشتمش. این کار موضوع چندان مهم نیست و به همین علت KDE آن را به با پنجره باز کردن به من یاد آوری نخواهد کرد. اما در عوض مثلا قرار اعزازی که یکشنبه ۷ بهمن بوده، از یکساعت قبل به من یادآوری شد یا تولد لیلا که به شکل خودکار هر سال ۶ بهمن است، از یک هفته قبل بارها و بارها به من یادآوری می شود (البته خودم هم یادم می ماند). دقت کنید که تاریخ شمسی دارم چون یک نفر در دنیا یک روز احساس کرده خوب است KDE تقویم شمسی داشته باشد (حتی تاریخ ایجاد فایل ها را هم به شمسی می بینم) و هفته برایم از شنبه شروع می شود و بقه داستان ها (:

حالا با دیدن این روند به نظر شما یک PIM خیلی منطقی نیست؟ اما چرا اکثر ویندوزی ها اصولا PIM ندارند یا اگر در سطحی PIM داشته باشند، از آن استفاده نمی کنند؟‌ به جای جواب مستقیم بهتر است در مورد معماری لینوکس کمی حرف بزنم. گنو/لینوکس (هسته سیستم عامل لینوکس+ابزارهای بازمتن پروژه گنو) متشکل از است از کلی ابزار کوچک که به راحتی با هم هماهنگ می شوند. شاید برایتان جالب باشد که این چیزهایی که دیدید (و بقیه وسایل موجود در منوی سمت چپ) هر کدام یک برنامه مستقل هستند! یعنی یک نفر یک تقویم نوشته، یک نفر یک دفترچه تلفن نوشته، یک نفر برنامه ایمیل نوشته و … و یک نفر به نظرش رسیده که چقدر خوب است همه اینها در یک برنامه صدا شوند! به این می گویند KParts. من یک ادیتور اصلی در KDE دارم و بقیه برنامه ها هم به جای اینکه هر کدام ادیتور خودشان را داشته باشند، می توانند از همین ادیتور اصلی من استفاده کنند. هر جزیی از این ادیتور برایم قابل تنظیم است و در نتیجه هر تنظیمی که درهر جزیی از این ادیتور (یا تقویم یا هر چیز دیگر بکنم) در همه برنامه های دیگر هم به ارث می رسد. یک سیستم خوب به این شیوه به راحتی می تواند رشد کند چون هر اصلاح در هر جا به همه جا اعمال می شود. کافی است فقط یک بار همان ادیتور یا کتابخانه خواندن متن را فارسی کنید تا «همه برنامه ها»یی که از آن استفاده می کنند فارسی شوند. چه گیمپ (مشابه فتوشاپ)، چه فایرفاکس، چه تقویم چه حتی خط فرمان! به این می گویند معماری خوب (:

اوه راستی! به نظر من بامزه است که وقتی با Alt-Shift زبان را عوض می کنم (بعضی ها تغییر زبان با فشردن هر دو شیفت را ترجیح می دهند ولی من حق انتخاب دارم وقدرت تنظیم چیزی که می خواهم را) به جای نشان دادن ir یا en در پنل یا حتی نشان دادن پرچم ایران و آمریکا (یا استرالیا!) چراغ بی استفاده Scroll Lock روی کیبردم روشن و خاموش شود تا وضعیت زبان سیستم را به شکل سخت افزاری ببینم، به سادگی یک تیک می زنم و این جریان فعال می شود (: هر وقت چراغ کیبرد روشن است دارم فارسی می نویسم و هر وقت چراغ اسکرول لاک خاموش است، دارم انگلیسی می نویسم (:

چگونه بدون اینکه HTML بلد باشیم، در قالب بلاگفا دست ببریم

عنوان فرعی این مقاله «چطور در ده دقیقه وبلاگ خود را ناکار کنیم» است؛ تنظیمات قالب، نمای اصلی سایت شما است و خراب کردن آن به معنای خراب شدن ظاهر وبلاگ است.

برای انجام تغییر در قالب نیاز به دانستن زبان HTML دارید ولی این نیاز،‌ آنقدرها هم جدی نیست. زبان HTML هم زبان لاتین نیست که یاد گرفتنش داستان مجزایی باشد. حداقلی از انگلیسی بلد بودن یعنی حداقلی از HTML بلد بودن. آستین‌ها را بالا بزنید و وارد صفحه کنترل وبلاگ خودتان بشوید و روی ویرایش قالب کلیک کنید. صفحه ای مشابه صفحه زیر را خواهید دید:


نوشته‌های بی‌ربط درون جعبه ۱ دقیقا همان چیزی است که ظاهر وبلاگ شما را کنترل می‌کند. پیشنهاد می‌کنم آن را کپی پیست کنید به یک ادیتور متنی خوب (اگر در ویندوز هستید مثلا ادیتور متن آزاد و بازمتن نوت پد ۲ یا شاید هم همان NotePad خود ویندوز که البته توصیه نمی‌شود). حالا می‌خواهیم صفحه اول را تغییر دهیم. ولی دست نگه دارید! ممکن است و در واقع خیلی احتمال دارد که خرابکاری کنیم پس اول یک کپی ذخیره به عنوان پشتیبان از این فایل تهیه کنید. فایل را به اسمی save کنید که اگر خرابکاری شد، بتوانیم همان متن اول را به بلاگفا برگردانیم.

حالا یک فایل جدید باز کنید و فایل را در آن کپی پیست کنید (اگر نمی‌دانید کپی پیست چیست، خواندن را همینجا متوقف کنید!)


من از gedit استفاده کرده‌ام که مخصوص لینوکس است. همانطور که می‌بینید،‌در بالای صفحه بخشی هست به اسم style که بعد از آن یکسری چیز میز تعریف شده. اینجا را داشته باشید تا بعد. در نوشته‌ها پایین بروید تا به جایی برسید که نوشته blogfa، در شکل اینجا با شماره ۱ مشخص شده.


اینجا دقیقا جایی است که پست‌های اصلی شما دیده می‌شوند. قدم به قدم که از این بخش جلو بروید جاهایی را می‌بینید که نوشته PostTitle (عنوان پست / شماره ۲) یا مثلا PostContent (محتوای پست / شماره ۳) یا PostDate (تاریخ پست) و PostTime (ساعت پست) و غیره. از هر کدام از این نوشته که عقب عقب بروید، می‌رسید به یک div که در آن چیزی شبیه به class=folan دیده می‌شود. مثلا من که می‌خواهم رنگ تیتر وبلاگ را عوض کنم، از PostTitle عقب عقب می‌روم و می‌رسم به class=title (آفرین! دقیقا همانجایی که با یک فلش زرد طلایی مشخص شده). حالا می‌دانم که کلاسی به اسم title است که شکل و شمایل عنوان بلاگ را مشخص می‌کند.

یادتان هست که آن بالا یک جایی به اسم style را نشانتان داده بودم؟ برمی‌گردم به آن بخش و دنبال بخش title می‌گردم که قبلش هم یک نقطه باشد.


دقیقا همینجاست. چهار مورد کلاس تعریف شده. یکی title خالی، یکی جلویش A:link دارد (یعنی اگر عنوان لینک شده بود)‌، یکی جلویش A:hover دارد (یعنی اگر عنوانی بود که لینک بود و ماوس هم رفت رویش) و آخری هم جلویش A:visited دارد (یعنی اگر لینکی بود که قبلا آن را دیده بودیم). در هر مورد چیزی شبیه به این هست:

حالا کافیست این مقادیر را تغییر دهیم. معمولا ما علاقه بیشتری به بخش color داریم که مشخص کننده رنگ است. گاهی (در اولین مثلا) رنگ به شیوه RGB مشخص شده: سه زوج دوتایی حروف هگز که به ترتیب مشخص کننده رنگ‌های قرمز، سبز و آبی هستند. این استاندارد رنگ کامپیوتر است (و حاصلش فکر کنم شانزده میلیون رنگ). پیچیده نیست. کافی است اول یک # بگذارید و بعد یک عدد (در اصل ترکیبی از 0 تا F). اما چه عددی؟ جدول زیر راهنمای شما برای انتخاب اعداد مربوط به رنگ‌های کامپیوتر و طراحی وب است:


FFF
FFF
CCC
CCC
999
999
666
666
333
333
000
000
FFC
C00
FF9
900
FF6
600
FF3
300
SWITCH TO DECIMAL RGB
COLOR CODES
99C
C00
CC9
900
FFC
C33
FFC
C66
FF9
966
FF6
633
CC3
300
CC0
033
CCF
F00
CCF
F33
333
300
666
600
999
900
CCC
C00
FFF
F00
CC9
933
CC6
633
330
000
660
000
990
000
CC0
000
FF0
000
FF3
366
FF0
033
99F
F00
CCF
F66
99C
C33
666
633
999
933
CCC
C33
FFF
F33
996
600
993
300
663
333
993
333
CC3
333
FF3
333
CC3
366
FF6
699
FF0
066
66F
F00
99F
F66
66C
C33
669
900
999
966
CCC
C66
FFF
F66
996
633
663
300
996
666
CC6
666
FF6
666
990
033
CC3
399
FF6
6CC
FF0
099
33F
F00
66F
F33
339
900
66C
C00
99F
F33
CCC
C99
FFF
F99
CC9
966
CC6
600
CC9
999
FF9
999
FF3
399
CC0
066
990
066
FF3
3CC
FF0
0CC
00C
C00
33C
C00
336
600
669
933
99C
C66
CCF
F99
FFF
FCC
FFC
C99
FF9
933
FFC
CCC
FF9
9CC
CC6
699
993
366
660
033
CC0
099
330
033
33C
C33
66C
C66
00F
F00
33F
F33
66F
F66
99F
F99
CCF
FCC
CC9
9CC
996
699
993
399
990
099
663
366
660
066
006
600
336
633
009
900
339
933
669
966
99C
C99
FFC
CFF
FF9
9FF
FF6
6FF
FF3
3FF
FF0
0FF
CC6
6CC
CC3
3CC
003
300
00C
C33
006
633
339
966
66C
C99
99F
FCC
CCF
FFF
339
9FF
99C
CFF
CCC
CFF
CC9
9FF
996
6CC
663
399
330
066
990
0CC
CC0
0CC
00F
F33
33F
F66
009
933
00C
C66
33F
F99
99F
FFF
99C
CCC
006
6CC
669
9CC
999
9FF
999
9CC
993
3FF
660
0CC
660
099
CC3
3FF
CC0
0FF
00F
F66
66F
F99
33C
C66
009
966
66F
FFF
66C
CCC
669
999
003
366
336
699
666
6FF
666
6CC
666
699
330
099
993
3CC
CC6
6FF
990
0FF
00F
F99
66F
FCC
33C
C99
33F
FFF
33C
CCC
339
999
336
666
006
699
003
399
333
3FF
333
3CC
333
399
333
366
663
3CC
996
6FF
660
0FF
00F
FCC
33F
FCC
00F
FFF
00C
CCC
009
999
006
666
003
333
339
9CC
336
6CC
000
0FF
000
0CC
000
099
000
066
000
033
663
3FF
330
0FF
00C
C99
© 2006 VisiBone 009
9CC
33C
CFF
66C
CFF
669
9FF
336
6FF
003
3CC
330
0CC
00C
CFF
009
9FF
006
6FF
003
3FF


این نوشته کمک به دوستان بلاگفایی است و
نه تشویق به استفاده از سرویس‌های بلاگفا.

من وردپرس را پیشنهاد می کنم.

فوق العاده زیبا است نه؟ (هیچ وقت این را فراموش نکنید که جادی خوشتیپترین و باحالترین پسر وبلاگستان است!. می خواستم این را جایی بگویم تا گوگل یادش نگه دارد و به نظرم اینجا جای خوبی است.) توجه کنید که هر خانه مجموعه ای از شش کاراکتر است که باید پشت سر هم (‌و نه در دو خط) تایپ شوند. مثلا برای رنگ زردطلایی باید یک # بزنید و بعدش FFFF33).

البته یک روش دیگر هم برای ارجاع به رنگ هست و آنهم نوشتن اسم رنگ است. در خط دوم می‌بینید که green به عنوان رنگ تیتری انتخاب شده که لینک شده باشد (در این مورد همه تیترهای ما به صفحه آن مقاله لینک شده‌اند).

توجه کنید که تقریبا هر چیز دیگری را هم می توانید در همین بخش style بالای صفحه تغییر دهید. با کمی سعی و خطا و هوشمندی و تجربه می‌توانید به راحتی تغییرات مورد نظر خود را کشف کنید. بعد از هر تغییر باید کل نوشته های حاصل را در جعبه بلاگفا کپی پیست کنید و بعد از ذخیره و به روز رسانی، وبلاگ را مشاهده کنید. فراموش نکنید که یک فایل پشتیبان از اولین وضعیت بلاگ (یا وضعیتی در بین راه که وبلاگ سالم است) دارید و با استفاده از آن می توانید در صورت خرابکاری (که خیلی هم محتمل است)، وبلاگ را به شکل روز اول برگردانید.

عمیقا امیدوارم موفق باشید و هیچ مسوولیتی در قبال خرابکاری (که فقط ممکن است ناشی از نگرفتن بک‌آپ از قالب اصلی باشد) قبول نمی کنم (:

آگاهی از سرطان پـستا‌‌ن

در وبلاگ پزشک وردپرسی وبلاگستان خواندم که ماه اکتبر را بعضی وبلاگ‌ها به نشانه آگاهی از سرطان پثتان، صورتی می‌شوند. سایت پیشنهاد کننده این کار Pink For October است.

من هم با اینکه یک هفته بیشتر از این طرح نمانده، سعی می‌‌کنم برای یک هفته پشت زمینه وبلاگم را صورتی کنم تانشان بدهم که هم می‌دانم روبان صورتی نشانه سرطان پستا‌‌ن است و هم بگویم که حق گفتن کلمه پستان‌ را دارم. من و شما وظیفه داریم از این کلمه در جای درست استفاده کنیم تا هم کسانی که جستجو می‌کنند به نتیجه درست برسند، هم کلمات بی‌معنا نشوند و هم سانسورچی یاد بگیرد که این کلمه الزاما پور نوگرافی نیست.

شاید ذهنیت سانسورچی و ذهنیت جامعه این باشد که هر چیزی به زنان مربوط است، زشت و وقیح است ولی وظیفه من و شما است تا با استفاده درست از این کلمات، نشان بدهیم که می‌دانیم سرطان پستان وجود دارد و نباید مخفی شود (: من و شما هستیم که باید نشان دهیم، هر جا کلمه «سکـس» استفاده شده، چیز غیراخلاقی‌ای در جریان نیست. با اینکار مدعیان اخلاق هم نخواهند توانست به راحتی هر چیز مرتبط با زیبایی را سانسور کنند ! (:‌ جمله آخر بی معنی شد؟‌ ولی قشنگ بود!

موخره. خیلی وقت قبل یک مقاله درباره شیوه خودآزمایی گذاشتم توی سایتم که خیلی اینطرف و اونطرف کپی شد. اگر پیداش کردم لینک می دم حتما یا دوباره می نویسم (: اما توصیه‌ام به همه خانم‌های خواننده اینجا اینه که اگر در این مورد آگاه نیستند، حتما در این مورد‌آگاهی کسب کنند حتی اگر سانسورچی با این آگاهی مخالف باشه. اگر هم کسی از هر سازمانی این رو می خونه که علاقمنده فارسی اون صفحه رو توی سایتش چاپ کنه،‌ بگه تا من سریعا ترجمه کنم.