
ناتوانی استیو جابز

در دفاع از آزادی کیبرد
الان دیگه مدت طولانیاست که من آی.پادم را دارم. چند ماه به شکل اصلی داشتمش و حالا دو ماه است که jailbreak شده. کاملا دوستش دارم و حس میکنم یکی از ابزارهای خوبی است که خریدهام. بر خلاف اکثر گجتها، هنوز هم به همان اندازه روز اول از آن استفاده میکنم و در طول تمام بیست و چهار ساعت شبانه روز خیلی خیلی به ندرت پیش میآید که یکی دو متر از من و جایی که هستم دورتر باشد *:
این دستگاه فوقالعاده است. بدون شک بهترین دستگاهی که من میتوانم داشته باشم نیست اما در حدود قیمت خودش، کاملا قبول است. من به طور خاص از آن برای کتاب خواندن با برنامه Stanza و فید/خوراک خواندن با برنامه MobileRSS استفاده میکنم ولی به شکل عمومی پادکست هم با آن گوش میدهم، یادداشت برمیدارم، Todo لیستهایم را دارم، اینترنت گردی میکنم و گاهی برای تفریح، به سرورهایم وصل میشوم (ssh) و حتی ممکن است کارهای شرکت را بکنم.
اما خوب بودن این دستگاه اصلا به این معنی نیست که به آن انتقاد نداشته باشم.انتقاد اصلی من به آی.پاد.تاچ اینها است:
این چهار انتقاد اصلی من است به این دستگاه دوست داشتنی. البته دو نکته دیگر هم قابل ذکر هستند:
دقت کردید که در بین پیشنهادها و انتقادها، عمر باتری را ننوشتم. نه از این نظر که عمر باتری دستگاه خوب است. دستگاه اگر استفاده شود هر روز نیاز به شارژ دارد اما به هرحال باتری چیزی است که هست و همیشه هم انتظار بهترش را داریم.
در آخر لازم است که تکرار کنم آی.پاد.تاچ را کاملا دوست دارم. شاید اگر الان میخواستم خرید کنم چیزی میخریدم که فضای بسته اپل را نداشته باشد ولی در کل از داشتن این دستگاه کاملا راضی بوده و هستم.
اگر گیک هستید و دوست دارید با دستگاهتان حسابی ور بروید: نه. این دستگاه چیزی است که هست و چندان قابل ور رفتن و هک کردن نیست. البته من شخصا دوست دارم چنین دستگاهی کاملا پایدار باشد و اهل ور رفتن زیاد با آن نیستم و از این نظر از آن راضی هستم.
بحث بعدی سر کاربرد است. برای کتاب خواندن عالی است. البته من از دستگاههای eInk استفاده نکردهام ولی واقعا با کتاب و خبر خواندن روی این دستگاه هیچ مشکلی ندارم. برای اینترنت گردی هم تا حد قابل قبولی خوب است (فلش را پخش نمیکند) و کارهای متفرقه مثل ساعت و اینها هم که منطقا از عهده هر دستگاهی برمیآید.
نکته مهم دیگر، دسترسی به اینتنرت است. این دستگاه را اگر به عنوان پخش نکننده موسیقی استفاده نکنید، بدون اینترنت به هیچ دردی نمیخورد و منظور از اینترنت توانایی ارتباط با اینترنت WiFi است. اینترنت گردی، ایمیل خواندن، خبر دانلود کردن و چت کردن همه اینترنت بیسیم میخواهند و اگر اینترنت بیسیم خوب نداشته باشید، این دستگاه احتمالا فقط به درد آهنگ گوش دادن خواهد خورد.
و در نهایت سیستم عامل! این دستگاه جفت iTunes طراحی شده و من که لینوکس دارم به شکل معقول نمیتوانم از امکانات پادکست و پخشکنندگی این دستگاه استفاده کنم. اما جالبتر از آن، اگر نظر من را میخواهید اگر مک دارید هم، آی پاد نخرید (: شاید بخندید. از نظر فنی مک و آی پاد تاچ بسیار خوب با هم جور میشوند اما آدمی که به یک فروشگاه (حتی اپل و حتی گپ) رفته باشد و همه لباسهایش را خریده باشد به نظر من آدم جذابی نیست. اپل یک قفس طلایی است، هم از نظر بقیه جذاب است و هم احتمالا از نظر دارنده اما به هرحال قفس قفس است! اما اگر ویندوز دارید، پیشنهاد میکنم آی.پاد.تاچ را بخرید. چرا؟ چون دوست دارم هر کاربر ویندوز عمیقا مفهوم پایداری، سرعت و کاربری راحت را تجربه کند (:
تا قبل از عرضه آی.پد، بحث همه سایتها در مورد شایعات مربوط به آن بود. در لحظات عرضه همه هیجان زده بودند که در لحظه در مورد جدیدترین محصول اپل بنویسند و حالا – دو سه روز بعد از عرضه آن – نقدها شروع شده. ظاهرا آی.پد تا حد زیادی خواسته طرفداران و منتقدان را برآورده نکرده و حجم زیادی از سایتها و بخصوص خیلی از سایتهای مهم در زمینه تکنولوژی دیجیتال نقدهایشان حاوی نکات منفی زیادی است.
راستش را بخواهید، من هم مطمئن هستم که یک آی پد نخواهم خرید. چرا؟ اولین نکته حضور DRM بسیار گسترده در این ابزار است. دی.آر.ام. از طرف عرضه کنندگان به عنوان ابزاری دیده میشود برای «مدیریت حقوق دیجیتال» اما مصرف کنندگان آن را «مدیریت محدود کننده های دیجیتال» میخوانند. یک دستگاه دارای دی.آر.ام. به خودش این اجازه را میدهد که برنامه و فعالیتهای شما را زیر نظر داشته باشد و جلوی «غیر قانونی»هایش را بگیرد. این قانون را هم یک شرکت تجاری مینویسد و نه مجلس منتخب مردم. مثلا ممکن است اپل به شما بگوید که بعد از «خرید» فلان کتاب، فقط ده بار حق دارید آن را باز کنید. در بار یازدهم، دستگاه خود به خود جلوی باز شدن کتاب را خواهد گرفت. یا ممکن است یک ویدئو از اینترنت دانلود کنید اما آی.پد. به شما بگوید که این فایل را نخریدهاید پس حق پخشش را ندارید یا حتی فایلی که گرفتهاید فقط مخصوص پخش در آمریکای شمالی است و دستگاه شما که در اروپا فروخته شده اجازه پخش آن را ندارد.
بحث طرفداران حقوق بشر و غیره این است که وقتی کامپیوتر شما تمام نرمافزارها و رفتارش را تحت کنترل یک شرکت تجاری – در این مورد اپل – قرار بدهد، بخشی از حقوق اولیه شما به عنوان یک انسان به یک شرکت سودمحور فروخته شده است. این مورد بخصوص در مورد آی.فون و آی.پاد بارها و بارها مشاهده شده و به راحتی میتوان به مواردی اشاره کرد که اپل با استفاده از این توان، نرمافزارهایی که از نظر قانونی و حقوقی هیچ مشکلی نداشتهاند اما برای سود اپل مضر بودهاند را از فروشگاههایش خارج کرده.
اما نخریدن من فقط جنبه حقوق بشری ندارد. در موارد دیگری هم آی.پد. به هیچ وجه برآورده کننده انتظارات فنی من نیست. برای مثال به این لیست نگاه کنید:
مدتی بود که کم پیدا بودم. دلیلایلش متنوع بود ولی بخش عمدهای اش ربط داشت به سردرگم بودن بین دو تا لپتاپ و سه تا هارد دیسک و دو تا چینش کیبرد!
حالا دوباره پایا (Stable) شدم. الان روی لپتاپ اصلی ام هستم با سیستم مورد علاقهام با کیبرد جدیدم: مک بوک + کیبرد کولماک + سیستم عامل لینوکس. فعلا توزیع مورد استفاده لینوکس بنا به دلایل تاریخی و سی دیهای دم دست، لینوکس مینت است که قیافهاش رو شاید به خاطر سررفتگی حوصلهام از ظاهر ثابت و تکراری سیستم عامل مک، این شکلی کردم:
(برای اندازه بزرگتر، روی تصویر کلیک کنید)
بیش از حد زیبا نیست؟ (: اینکه آدم اینقدر دستش باز باشه؟ و برنامه ها بنا به خواستش رفتار کنن؟ و اگر مشکلی باشه، حق داشته باشه کشفش کنه؟ جذابه ولی کافی نیست.
بعدا درباره دلایل بازگشت و وضیعت فعلی بیشتر خواهم نوشت (:
آیفون قشنگه… تکنولوژیکه، خوب تبلیغ شده، این روزها باکلاسه، ولی….
تازه چیزهایی مثل کپی پیست و فیلم برداری و بلوتوث و اینها رو هم که مثل آدم نداره. آخر سر هم که باتریش کمی کهنه بشه، امکان باز کردن و تعویضش نیست. من نمینویسم که از آیفون بد بگم. مینویسم چون سبک نمودار طرف واقعا بامزه است (:
مرتبط بی ادبی ولی نمی دونم چرا دارای سبک خاص و خنده دار: آیفون گند است، همینطور صورت تو
راستش بعد از خوندن مطلب جالب چه تعداد مانیتور اضافی به کامپیوترتان متصل شده است؟ وبلاگ آپدیت بلاگ گفتم وضعیت خودم رو هم بنویسم (: البته قبلش باید از دوستان بی اخلاقی گله کنم که مطلب اون وبلاگ خوب رو توی سایتها و وبلاگهای خودشون کپی میکنن بدون اینکه لینک بدن. این کار زشته و باعث میشه تولید مطلب خوب کم و کمتر بشه.
«چند سر» بودن حالت عام «دو سر» بودن است و اصطلاح Dual Head وقتی به کار میره که کامپیوتر شما به جای یک نمایشگر، دو تا داشته باشه. مشخصه که اصطلاح کاملتر، Multi Head است که به وضعیتی میگن که روی یک کامپیوتر، چند نمایشگر نصب بشه. این قابلیت در حال حاضر در همه سیستمعاملهای مرسوم وجود داره و استفاده کردن ازش با ارزون شدن مانیتورها داره مرسوم و مرسومتر هم میشه. بامزه اینه که این قابلیت از ۱۹۸۷ که اولین اپل مکینتاش رنگی معرفی شد در دنیای اپل ظاهر شده بود.
در مجموع حالتهای دو سر رو میشه به سه طبقه تقسیم کرد:
کلون: که در این حالت هر دو نمایشگر در یک حالت گرافیکی هستند و یکی از اونها کپی اون یکی است (هر دو یک چیز رو نشون میدن). این چیزیه که معمولا وقتی ویندوز رو به پروژکتور میزنیم میبینیم.
اسپن: بعد از اتصال نمایشگر دوم، ابعاد تصویر به جای ۱۰۲۴ در ۷۶۸ روی چیزی مثل ۲۰۴۸ در ۷۶۸ تنظیم میشه که دقیقا برابر دو مونیتور ۱۰۲۴ پیکسلی کنار هم هستن. در واقع شما به جای یک دو مونیتور کوچک، یک مونیتور بزرگ دارید.
اکستندد (گسترش یافته): در این حالت دو مونیتور مستقل از هم عمل میکنند. هر نمایشگر میتونه تنظیمات خودش رو داشته باشه (تعداد رنگ و ابعاد و …) و معمولا سیستم عامل میتونه کنترل کنه که این مونیتور اضافی چه رابطهای با مونیتور اصلی داره یا به شکل عام کل مونیتورها چه رابطیای با هم دارن. مثلا توی مک وقتی من مونیتور دوم رو (که در واقع مدیرم برای خودش گرفته ولی فعلا من استفادهاش میکنم وصل میکنمچنین تنظیمی روی صفحه ظاهر میشه:
نکته جذاب اینه که این تنظیم روی هر مونیتوری که به سیستم وصل باشه به شکل مستقل ظاهر میشه و من میتونم تنظیمات رنگ و ابعاد و بک گراوند هر کدوم رو جداگانه عوض کنم. در عین حال هر کدوم از مونیتورها (که اون مربعهای آبی اونها رو نشون میدن) رو میشه با ماوس برداشت و جابجا کرد. من میتونم بگم کدوم مونیتور رو باشه یا سمت چپ باشه یا حتی میتونم مثلا یک مونیتور بذارم پایین و دو تا عمودی بذارم بالاش و بعد به سیستم بگم که تصویر بالاییها رو ۹۰ درجه بچرخونه تا درست دیده بشه. جالب نیست؟ نتیجه در اون تنظیمی که من چیدم، چیزی شبیه به اینه:
و خب میدونیم که مک یک یونیکس است و مثل لینوکس، دارای میزکار مجازی. من برای خودم ۴ تا میز کار مجازی انتخاب کردم (پیش فرض مک فکر کنم، ۸ تا است). یعنی در واقع هر چیزی که در حال حاضر من دارم میبینم، یکی از اون چهار تا میز کارم جازی است. اگر کلید Command+Left رو بگیرم به میز کار سمت چپی سوییچ خواهم کرد. درست مثل اینکه عین همین مونیتورها رو چهار سری داشته باشم و بینشون بچرخم. اگر Fn+F8 بزنم، کل این میزکارها در یک نما دیده میشن. چیزی شبیه به این:
زیبا نیست؟ (: صد در صد قشنگه. کارهای اداره توی یکی، کارهای خونه توی یکی دیگه، کارهایی که باید دائم بهشون نگاه کنم و وضعیت رو ببینم، توی مونیتور بزرگ بالایی و کارهای جاری توی مونیتور پایینی. در واقع نمیدونم چقدر کاربردی است. و چقدر آدم هر روز صبح که بیاد ممکنه کابل مونیتور خارجی رو وصل کنه به لپ تاپ (سیستم عامل تنظیمات رو یادش نگه میداره و من فقط لازمه کابل رو بزنم به لپ تاپ). اما به هرحال قشنگه (: اگر میخواهید در مورد کارا بودن بدونین باید یک ماه دیگه بپرسین که هنوز استفاده اش میکنم یا نه (:
چند وقتی است که کلی عکس دائما رد و بدل میشه در مورد مک بوکهای اپلی که صفحه نمایش شفاف دارن. تا جایی که من میدونم، همچنین چیزی وجود بیرونی نداره. یک دوست فنی توضیح میداد که از نظر تکنیکی این موضوع قابل اجرا است اما منطقی نیست چون کاربرد صفحه نمایش اینه که یک چیزی رو توش نمایش بدن نه اینکه اونطرفش دیده بشه! اگر قرار باشه نمایشگر شفاف باشه، نقض قرضه و میشه داستان مرد نامرئی که به خاطر شفاف بودن شبکیهاش، باید کور باشه!
به هرحال… بخشی که من کار میکنم اسمش هست «شخصیسازی و تطبیق سیستمها». در واقع ما سیستم ها رو نصب و تنظیم میکنیم و در صورت نیازی تغییرشون میدیم. این شد که تصمیم گرفتیم مک من رو هم به یکی از همون مکهای شفاف تبدیل کنیم. ساده بود.
دوربین عکاسی رو جایی ثابت میکنیم و از یک منتظره عکس میگیریم
لپتاپ رو به تصویر اضافه میکنیم و دوباره دقیقا از همون زاویه عکس میگیریم
حالا دو تا عکس داریم که دقیقا مثل هم هستن به جز اینکه توی یکی لپ تاپ هست و توی یکی نیست
دو تا عکس رو میندازیم روی هم به شکلی که اونی که لپ تاپ داره، رو باشه
حالا اگر نمایشگر لپ تاپ رو از روی صفحه اولی ببریم، تصویر زیری که میز پشت اون است از توی ال.سی.دی. دیده میشه
برای اضافه کردن به جو، میتونیم تصویر توی ال سی دی رو کاملا حذف نکنیم بلکه کمی شفافش کنیم تا هم لیوان پشت مونیتور دیده بشه و هم بخشی از تصویر روی نمایشگر
تنها مشکل این بود که زمینه پشت لپ تاپ من زیادی ساده بود. اگر کمی آت و آشغال میچیدم پشتش، قشنگتر میشد. ولی به هرحال این تصویر لپ تاپ مک من است که صفحه شفاف داره:
قشنگ نیست؟ اما فقط مکها نیستن که این قابلیت رو دارن، این هم از لپ تاپ آی بی ام ایریکس:
و البته میدونین که من اهل گفتن اینکه برای اولین بار این تکنولوژی در ایران کشف شده و این چیزها نیستم، به همین خاطر عکس این لپتاپ ۱۹۹۷ توشیبا رو هم میذارم (که روش لینوکس DSL اجرا میشه) تا کسی ادعا نکنه که این تکنولوژی جدید جهان است و برای اولین بار در ایران اجرا شده (: