تبلت‌های ۳۵ دلاری هند (می شد برای هر ایرانی، یک تبلت)


هند تبلیت‌های ارزونی که قول داده بود برای مبارزه شکاف دیجیتال می سازه رو ساخته. این تبلت‌ها هر کدوم فقط ۳۵ دلار قیمت دارن و می شه روشون به اینترنت رفت و دو تا هم پورت یو اس بی هم دارن. انتظار میره این تبلتها با رسیدن به دانش‌آموزان و دانشجوهای هندی در هر کجای کشور که هستن، اونها رو با پایه‌های اینترنت و تکنولوژی جدید آشنا کنن تا نسلی که بزرگ می شه توان بیشتری برای تبدیل به شهروند پیشرفته بودن و نقش ایفا کردن توش، داشته باشه.

اسم این تبلت آکاش است (آسمان) و حداقل کاری که می کنه اینه که باعث می‌شه هیچ بچه هندی ای از تکنولوژی نترسه یا حسرت داشتن حداقل‌های دیجیتال رو نخوره.

دولت هند در مرحله اول خودش صد هزار تاش رو خواهد خرید و بین دانش‌آموزان تقسیم خواهد کرد. این تبلت ۷ اینچی از اندروید استفاده می کنه و یک یک حافظه ۲ گیگ قابل ارتقاء تا ۳۲ گیگ داره. همچنین قابلیت شبکه بی سیم وای فای، احتمالا می تونه درصد کاربری اینترنت در هند که ۵.۱ هست رو بالا ببره (این درصد توی برزیل ۳۹.۲ و توی چین ۲۸.۵ است).

مشخصه که این تبلت نباید با تبلت‌هایی که پونزده یا سی برابرش قیمت دارن مقایسه بشه و اینکه دقیقا باهاش چکارهایی می شه کرد مورد سواله اما چیزی که مشخصه اینه که هر بچه‌ مدرسه‌ای، ترجیح می ده اینو برای اینترنت گردی و کتابخوندن داشته باشه تا اینکه هیچی نداشته باشه. به هرحال با یک تبلت نمی انقلاب کرد ولی هر کشوری با تمام وجودش باید تلاش کنه تا توی دنیای آینده که کالای اصلیش نرم‌افزاره و شیوه چرخشش، دیجیتال، سهمی برای خودش به دست بیاره (:

راستی! با ۳۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ تومن می شد ۸۴ میلیون تا از این تبلت‌ها خرید (: برای هر ایرانی، یک دونه و یک انبار ده میلیونی هم می موند برای بعد (:

یک روز پر هیجان برای برنامه‌نویس‌ها: مسابقه برنامه‌نویسی بیان

فکر می کنین مهارت برنامه‌نویسی‌تون خوبه؟ حوصله لذت بردن از حل مساله دارین؟ می خواین خودتون رو بسنجین؟ می ‌خواین جایزه‌های عالی در حد یک میلیون تومن ببرین؟ شرکت بیان داره یک مسابقه برنامه‌نویسی برگزار می‌کنه. ساختارش به نظر من شبیه ACM اومد. زبون توش آزاده و چون مراحل اولش آنلاین هم هست کلا فان می شه و لذت (:

پیشنهاد می‌کنم اگر برنامه‌نویسی براتون جالبه و به یکی از زبون‌های استاندارد حرف می‌زنین توش شرکت کنین.

جایزه‌هاش خیلی خوبه: یک و نیم میلیون تومن به نفر اول و در همین حد به نفرات بعدی و نفر شش تا سی هم تی شرت که به نظرم عالیه (:

مسابقه هم جالبه: به سبک ای سی ام، یکسری سوال می گیرن که یکسری فایل ورودی رو باید تحلیل کنن و خروجی صحیح رو تولید کنن. احتمالا برنامه‌ها رو آپلود می کنین و تست می شه. امتیاز بر اساس سرعت حل و تعداد کسایی است که حل کردن مساله رو.

و سطح بندی هم داره: آزاد و دانش آموزی و سوالات از آسون تا سخت در هر مرحله با مسابقات‌ آزمایشی قبل از مسابقه اصلی و نمونه سوال و غیره (: به نظرم هر کسی که برنامه نویسی دوست داره می تونه یک روز پر لذت رو با این مسابقه بگذرونه.

و تقریبا بیشتر از صد ساعت دیگه برای ثبت نام وقت ندارین. بدوین برای ثبت نام (((:.

نکته: این مسابقه یک جذابیت دیگه هم داره. در خیلی از شرکت‌های بزرگ برنامه نویسی دنیا که برای استخدام برین، ازتون می خوان توی مصاحبه برنامه بنویسین. سوال‌های اینجا احتمالا علمی تره و خاص تر اما به هرحال تجربه تقریبا مشابهی است.

به دنبال ناشر برای دو ترجمه آماده از دو کتاب مطرح

یکی از علایق من ترجمه است. یکی دیگه شون خوندن. و جذابترین چیزهایی که می‌خونم این دو تا علاقه رو به هم پیوند می زنن چون ترجمه‌شون می‌کنم. نه برای پول و نه برای شغل بلکه برای اینکه هم از ترجمه لذت می برم و هم فکر می کنم شاید فرصتی بده به کسانی که در غیر اینصورت، این متون رو نخواهند خوند.

ترجمه‌هام نسبتا روونه و حدس می‌زنم اگر یکی ترجمه‌های کتاب‌های مشابه توی بازار رو نقد و بعد مرتب کنه مال من توی چهل درصد بالایی باشه (: ژانرهایی که می‌خونم خیلی کم تو ایران ترجمه شدن و به نظرم مخاطب خوبی هم دارن. اما تیپ آدمی نیستم که برم پیش ناشرها باهاشون حرف بزنم یا حوصله وزارت ارشاد اسلامی داشته باشم.

خلاصه حرفم اینه: دو تا کتاب خوب دارم با ترجمه قابل قبول و خیلی خیلی خوشحال می شم اگر چاپ بشن. اگر کسی می‌تونه کمکی بکنه بسیار خوشحال می شم.

کتاب‌هایی که ترجمه‌شون تموم شده اینها هستن:

Just for Fun: The Story of an Accidental Revolutionary. یک کتاب عالی در مورد زندگی نویسنده هسته لینوکس و روند نوشته شدن این هسته و ماجراهای جانبی اش. می تونم حدس بزنم که هر کسی که با لینوکس کار می کنه حتما دوست داره این کتاب رو بخونه و هر کسی هم اهل کامپیوتره متن براش بسیار جذابه چون مروری است بر تاریخچه به وجود آمدن چیزی که داره بخش عظیمی از جهان رو می چرخونه. اونهم از زبون خود نویسنده اصلی برنامه با همه بالا و پایین‌های داستان و قصه‌های پشت پرده. چند هزار نفر کاربر لینوکس همه توی اینترنت هستن و همه در ارتباط با همدیگه توی انواع فروم‌ها، چت‌ها و حتی همین وبلاگ (: به نظر من فروش معقول این کتاب در مقایسه با کتاب‌های دیگه تضمین شده است. (این کتاب در آمازون)
Snow Crash. نوشته نیل استفنسون. کتاب بیست سال پیش نوشته شده ولی این نباید گولمون بزنه (: بهترین رمان علمی تخیلی بزرگسالان که من خوندم. اولین کتابی که از لفظ آواتار استفاده کرد و اونو جا انداخت و نویسنده‌ای که رویای همه علمی تخیلی خون ها است. قرار گرفته در لیست بهترین رمان‌های انگلیسی زبان معاصر توسط مجله تایم با حضور یک هکر عالی که هر گیکی دوست داره خودش رو جاش بذاره. به نظر من با خوندن اسنو کرش، دید همه به دنیای مجازی، اینترنت، مواد مخدر، هک، شمشیربازی، تاریخ، آینده سرمایه داری، اسطوره‌های بابل و غیره و غیره تغییر می کنه (: (اسنو کرش در آمازون)

همین! بهترین روش تماس در این مورد ایمیل است به jadijadi@gmail.com و این رو هم بگم که بیشترین چیزی که من دوست دارم خونده شدن این کتاب‌ها توسط آدم‌ها هستن و هنوزم معتقد هستم که نسخه چاپی کاغذی بیشتر خونده خواهد شد از نسخه دیجیتال صرف. به همین دلیل شدیدا دوست دارم کتاب‌ها چاپ بشن. اما اگر نشه… می ریم سراغ انتشار دیجیتال (:

پی.نوشت.۲. شرمنده ام از همه دوستان لینوکسی که به شکل بی معنایی دو سه ساله منتظر کتاب توروالدز در مورد لینوکس هستن. هر ماه فکر می کردیم که این ماه دیگه چاپش اوکی می شه… ولی … احساس بد قولی و خباثت دارم ولی … به هرحال (:

پی.نوشت.۱. این کتاب‌ها حتی می تونن اسپانسر چاپ داشته باشن (: اولی از هر سازمانی که دوست داره کامپیوتر و عشق به کامپویتر و برنامه‌نویسی تو ایران پروش پیدا کنه (که احتمالا نداریم) ولی دومی توسط سازمان مبارزه با مواد مخدر! کتاب حول محور آمریکای فروپاشیده آینده است و یک مخدر در حال گسترش که یک هکر مستقل با دوست دخترش به جنگشون می ره. پر از اسطوره، دنیاهای دیجیتالی و هک و شمشیربازی.

اول مهر، مدارس و برنده مسابقه کاغذ دیواری نارنجی

من از مدرسه متنفر بودم. با ناراحتی می رفتم و تقریبا همه کلاس‌ها رو با بدبختی تحمل می‌کردم. هیچ وقت درس نمی‌خوندم و همیشه استرس داشتم از اینکه معلم برای هر درسی ازم هر سوالی بکنه یا بخواد تمرینی حل کنم. معمولا نه دفتری داشتم و نه چیزی می خونم. درس‌های دینی، کامپیوتر، ادبیات و زبانم عالی بود ولی کماکان متنفر از تک تکشون. عاشق علم بودم ولی متنفر از سیستم مدرسه و واقعا فکر می کنم مدرسه در مقابل تلف کردن دوازده سال از بهترین سال‌های آموزش پذیری زندگی آدم، کمترین چیزها رو بهش می ده.

خودم توی داوری مسابه کاغذدیواری‌های نارنجی یکی از رای هام رو به این کار حسین پور توکلی دادم و خوشحالم که بین برنده ها است چون معنی اش اینه که بقیه داورها تا حدی با من هم نظر بودن:

1028×768 و 1920×1200

اما خودم نمی‌ذارمش پشت دیوار کامپیوترم چون اولا در یک استفاده بهنیه از کامپیوتر حداقل کاغذدیواری باید دیده بشه و در نتیجه کاغذدیواری خیلی چیز مهمی نیست (: اما بالاتر از اون، علاقه‌ای ندارم هیچ چیز یادآور مدرسه یک ماه جلوی چشمم باشه. می دونم که خیلی ها توش زحمت کشیدن و برای بعضی معلم ها واقعا ارزش قایلم. مدرسه‌های خوبی رفتم و خاطرات بسیار شیرینی دارم (دبیرستان البرز) ولی به نظرم در کل چیزیه مزخرف و من تمام زندگی‌ام توش مشغول تقلب بودم و جیم زدن و قرض گرفتن از بقیه و غیره و غیره و حتی جعل و تغییر نمیرات (: مطمئن هستم اگر تیپ گول زنک درسخونی‌ام نبود و معلم ها پیش فرض مثبت بهم نداشتن، مشکلاتی بسیار بسیار جدی تر داشتم توی زندگی ام.

برای دانش آموزها هم بگم که اگر مدرسه رو دوست دارن که خوش بخالشون. اگر دوستش ندارن اما … بذارن وقتی بزرگ شدن در موردش عمل کنن. الان مدرسه نرفتن و الان تنبلی کردن فقط باعث می شه توی آینده آدم کمتر تاثیرگذاری بشین. اگر می خواین با مدرسه بجنگین، مجبورین توی سیستم خودش باهاش بازی کنین. متاسفانه واقعیته. من در این لحظه برای کار قطر هستم. برای استخدام توی شرکتم مدرک مهندسی لازم داشتم. حتی بعد از اینکه شرکتم منو قبول کرد، برای انتقال به شعبه قطر شرکت و دو ماه کار کردن اینجا، دولت قطر هم ازم مدرک مهندسی می خواست. این دنیای خبیثه (: نمی تونین نفی اش کنین. اگر می خواین باهاش بجنگین مجبورین یا توی این سیستم عظیم بازی کنین و آروم درگیر بشین یا انقلاب کنین و از پایه به همش بریزین (که نه من موافقشم نه به نظرم موفق می شه و نه به نظرم حتی اگر موفق بشه مشکل خاصی رو حل می کنه).

خلاصه کنم… سیستم آموزشی مدرسه [ و به شکلی ملایمتر دانشگاه ] برای من چیز مزخرفی بود ولی خوشحالم که با شناختن قواعدش – و استفاده یا سوء استفاده از باگ‌هاش – ازش نیمه سربلند بیرون اومدم. الان هم مخالفشم و بی علاقه بهش و بسیار مفتخرم که دوره کوتاه یکساله ای که توی مدرسه درس دادم (علامه حلی) با جزء جزء سیستم حاکمش ناسازگاری کردم و اخراج شدم (:

داستان صوتی خوناشام های نیمروز از نشریه شگفتزار

می‌خواستم آکادمی فانتزی و نشریه عالیشون شگفتزار رو معرفی کنم. مجموعه ای عالی از دوستان علاقمند به علمی تخیلی و فانتزی و انیمه و کتاب‌های کمیک و مانگا که علاوه بر سایت خوب و ویکی جذابشون، مجله شگفتزار رو هم در می یارن. یک ماهنامه با موضوعات مورد علاقه شون.

شماره ۹ و ۱۰ این ماهنامه (شهریور و مهر) در مورد خوناشام‌ها است؛ ومپایرها (: با اینکه من احتمالا شماره بعدی که در مورد ربات‌ها است رو بیشتر ترجیح می‌دم ولی این شماره هم برام بسیار جذاب بود. ترجمه‌های عــــالی، مطالب جذاب و یک صفحه بندی عالی که کاملش کرده. اونقدر قشنگ بود که معرفی متنی اش کم بود به نظرم.. براتون یک داستانش رو خوند: داستان فاکس ترات در نیمروز (فاکس ترات ظاهرا یک جور موسیقیه یا رقص) نوشته سرگئی لوکیاننکو و ترجمه شیرین سادات صفوی. داستان اصلا پر از خون و هیولا نیست… من ازش خوشم اومد (:

آنلاین

به داستان صوتی خون آشام های نیمروز با کیفیت بالا گوش کنید:
[audio:shegeftzar.9.10.khoonasham.sample.story.mp3]
به داستان صوتی خوناشام های نیمروز با حجم کمتر گوش کنید:
[audio:shegeftzar.9.10.khoonasham.sample.story_low.mp3]

دانلود پادکست

اصل مجله

فایل پی دی اف شماره نه و ده شگفتزار با تمرکز روی خوناشام‌ها رو از اینجا بگیرین و از اینجا به شکل آنلاین بخونینش.

فقط … نترسید!

تجاوز در غرب… پس ما خوبیم!

راستش من نمی دونم از کجا ولی یکی از همین خبرگزاری-طوری هایی که اصلا مهم نیست چیزی که می نویسن راسته یا دروغ نوشته که توی بی بی سی فارسی یکی به یکی تجاوز کرده.

الان هم که خود کسی که گفته بودن بهش تجاوز اومده گفته «از این خبرها نیست»، افترازنندگان حتی یک معذرت خواهی هم از دروغشون نمی کنن (مرتبط: مطلب نیوزبان در این مورد)

اما… یک چیز رو باید سعی کنیم بفهمیم. حتی اگر تجاوزی هم شده باشه، حتی اگر یک مامور پلیس آمریکا با گلوله یکی رو کشته باشه و حتی اگر فلان آدم در فلان چیزی که ما باهاش مخالفین، یک کار زشت کرده باشه، معنی اش این نیست که ما خوبیم.

جدیدا یکی از طرفداران رژیم در مقابل خبر دزدی‌ها و فساد می گفت که خب زمان اصطلاحات اونطرفی ها دزدیدن، حالا اینطرفی ها (: برای من این حرف یعنی دقیقا آدم هایی که بیشتر از همه حرف از دین و خدا و وااسلاما می زنن، فساد براشون کاملا پذیرفته است و این یعنی دیگه خودشون هم با خودشون صادق نیستن.

دو تا نکته رو بگم و برم..

  • غرب خوب نیست چون آدم هاش خوبن. اونجا هم فساد هست، دزدی هست، آدم مریض هست، تجاوز هست و غیره و غیره. اما تا وقتی اینها به قدرت وابسته نیستن و روابط قدرت باعث نمی شه این آدم ها در امان بمونن و تا لحظه ای که دادگاهی هست که من حق دارم توش آزادانه علیه یکی دیگه اعلام جرم کنم و دادگاه مستقل و خارج از چارچوب سیاسی رسیدگی می کنه و تا زمانی که رسانه‌ها آزادن در این موارد چیز بنویسن یا تحقیق کنن، غرب خیلی خیلی بهتر از ما است
  • شکنجه بده. کشتن آدم ها هم بده. سرکوب آزادی بیان هم بده. چه غرب چه اینجا. الگوی من غرب نیست ولی ظاهرا الگوی خیلی خیلی از بچه های طرفدار حکومت شده غرب. تا می گی چرا سانسور کردین می گن خب غرب هم اون گوشه کوچولو رو سانسور کرده. تا می گی چرا شکنجه هست می گن خب توی غرب هم فلان مدل شکنجه علیه فلانی استفاده شده… رفیق جان! غرب برات الگو نشه. کار بد همه جا بده

این دقیقا ذهنیت دیکتاتوری است که تصور کنیم یک نفر آدم خوب باید بشه رییس و مواظب بقیه و بعد بحث کنیم که «اوهو!‌ دیدین فلان پلیس فرانسه آدم بدیه؟ پس فرانسه جای بدیه؟» .. به قول دکتر مجد .. عموجان! غرب از ما بهتره چون توش قانون بیشتر از اینجا با توجه به خواسته مردمش وضع شده و خیلی بیشتر از اینجا برای همه به شکل مساوی رعایت می شه. چه دوست داشته باشی چه دوست نداشتی باشی (:

نقدی بر فیلم آموزش جنسی آشنای محبوب

داروخونه بودیم برای یک چیز دیگه که توی ویترین آشنای محبوب رو هم دیدم! اسمش رو نمی دونستم ولی می دونستم که یک فیلم مجاز آموزش جنسی منتشر شده و قطعات خنده دارش رو شنیده بودم. مثلا اینکه زن موقع ارگاسم نه فقط شل می شه که در مقابل جاذبه هم سنگین می شه (؟!).

به فروشنده گفتم اونم بده (: گذاشت توی کیسه مشکی و بهم داد. چهار و پونصد.

یک روز تو خونه که دو تا از دوستان خوب هم بودن گفتیم نگاه کنیم (: با این صحنه ای عجیب شروع شد. سکس گل ها از ویدئوی The Wall.یعنی سکس دو تا گل با هم به شیوه آدم ها یا چنین چیزی. کمی هم زیادی خشن برای این آموزش. اسکرین شات من از لحظات آخرشه و لحظاتی بعد صفحه پر می شه از اسپرم‌های سریع و کوچیک! واقعا نمی دونم نیازی به این هنرنمایی بوده یا نه. شاید برای جلب توجه.

در بقیه فیلم، یکسری حدیث نشون می دن، سه تا استاد دانشگاه صحبت می کنن و گاهی عکس های دانلود شده از اینترنت میکس شده بین حرف ها و حدیث ها (مثلا عکس کاندوم یا نقاشی اجزای داخلی تناسلی مثل تخمدان ها و این حرفها).

احادیث چیزهایی هستن مثل این صحنه‌ها:

که توشون سعی شده در فضایی دیجیتالی و پلاسمایی ولی با صدایی عرفانی گفته‌های بزرگان دین اسلام در این مورد خونده بشه. اینها یک جور ووله(؟) هستن بین صحبت سه نفر استاد دانشگاه که محوریتشون اینه که آقا سکس چیز بدی نیست.

در اکثریت دقایق فیلم، سه تا استاد (یک زن و دو مرد) به شکل نیمه سربسته سعی می کنن یکسری موضوع رو توضیح بدن. یک جاهایی علمی و یک جاهایی با تکنیک «بچه های من به حرف عمو گوش کنین». خانمه و یکی از آقاها ماخوذ(؟) به حیا هستن و بیشتر هم در مورد بیماری ها و پیشگری توضیح می دن ولی دکتر مجد نقطه اوج آموزشه و خیلی جذاب حرف می زنه. کاملا نزدیکتر به چیزی که یک فیلم آموزشی جنسی باید باشه:

اینجا هم داره توضیح می ده که باید «زبون رو روی پوست قطع و وصل» کنین. احتمالا چون نمی تونه پوست یا قطع و وصل رو درست نشون بده، روی زبون تاکید کرده (:

خب مشخصه که ما چهارنفری کلی خندیدیم. اما به نظرم گروه هدف این سی دی ما نیستیم. بدون شک کسایی تو ایران هستن که خیلی از اینها رو نمی دونن و گفتن همینکه «در یک رابطه جنسی سالم هم مرد باید ارگاسم بشه هم زن» براشون یک آموزش بسیار پایه ای و مهمه. به هرحال این قدم خوبه. نقدش خوبه و اتفاق افتادنش هم خوب. البته قیمت و نحوه عرضه احتمالا باعث می شه به کسانی که بیشترین احتیاج رو بهش دارن نرسه. نظر من اینه که لازمه دولت سرمایه گذاری کنه برای آموزش درست در این زمینه توی همه ایران (: نه اینکه یکسری آدم خودش رو بفرسته ولی بودجه ای اختصاص بده برای اینکار و سازمان های آزاد غیر دولتی واقعی بتونن پروپوزال بدن برای اون بخشی از اون بودجه – حالا بگیریم توی یک ایران شفاف (:

اشکالات

اصولا ساخت یک محصول آموزشی پیچیده است. می دونین که من مخالف سانسورم – شاید به خاطر زندگی توی یکی از سانسورچی ترین کشورهای جهان. ولی اگر بخوام در مورد قوانین نظر بدم به این فکر می کنم که آیا یک محصول آموزشی باید از جایی مجوز داشته باشه یا نه. آیا آدم ها می تونن آموزش های اشتباه بدن؟ به هرحال.. اینها توی این سی دی اشتباهه:

<

ul>

  • اسمش هست آشنای محبوب. ما اول فکر کردیم آشنای محبوب همون «سکس» است. بعدا دکترها توضیح دادن که سکس به شکل عجیبی اصلا با کسی که باهاش صمیمیت ندارین و عاشقش نیستین جذاب نیست در نتیجه «آشنای محبوب» نه به سکس که به کسی که می خواین باهاش سکس کنین اشاره داره. این تعمیم اشتباهه. احتمالا سکس با کسی که دوستش داریم بهتره و جذابیت داره دیدن کسی که سکس رو فقط با کسی که دوستش داره تجربه می کنه، ولی گفتن اینکه بدن مکانیزمی داره که باعث می شه سکس با غیرآشناهای_محبوب نخواستنی بشه حرفیه که به هر مخاطب فیلم می گه که با یک فیلم تبلیغاتی طرفه و نه با یک توضیح علمی.
  • دکتر مجد می گه که «مرد ممکنه چند بار به ارگاسم برسه». قبول. احتمالش هست بخصوص در شرایط خاص تر. بعد توضیح می ده که «مردهای عزیز اصلا از این موضوع ناراحت و نگران نشین!» انگار همه چند بار ارگاسم می شم و بعد وحشت می کنن که چرا اینطوری شد (: در نهایت «اضافه می کنه که راه حل زود انزالی اینه در یک شب چهار بار سکس کنن تا طولانی تر بشه». نمی دونم دکتر چند بار در زندگی چهار بار ارگاسم در یک شب رو تجربه کرده ولی این یک موضوع معمول نیست. جوری ازش حرف زده که اگر کسی فقط یکبار ارگاسم بشه و بعد دیگه میلی به سکس نداشته باشه، ممکنه فکر کنه غیرطبیعی است (: شاید هم یک جور تبلیغ زیرپوستی کرده برای خودش (((: به هرحال چهار بار در یک شب سکس داشتن در یک زندگی معمول به نظر من حرفیه که فقط از پسرهای باکره توی چت روم های یاهو بر می یاد (:
  • جایی دیگه می گه زن باید در دوران قاعدگی تمیز باشه و برای اینکار «روز اول قاعدگی باید سیزده بار پد رو عوض کرد» دکتر؟ ساعتی یکبار یعنی؟ ممکنه برای بعضی آدم ها لازم باشه ولی این سی دی مال کسانی است که داری زبون رو بهشون نشون می دی که چطوری باید قطع و وصل کنن یا توضیح می دی که چطوری آدم ها باید آروم جلو عقب کنن پس بهتره چنین اطلاعاتی رو با احتیاط بدی یا حداقل ذکر کنی که در صورت نیاز در یک فرد خاص غیر عادی نیست هر چند بار که لازم باشه پد رو عوض کنه.
  • روی جلد سی دی چاپ شده ۱۸- ! منطقا باید باشه ۱۸+ (:
  • افکت ها عجیبه (مثلا افکت دائمی پلاسما در پشت سر یک سخنران جدی) و نشون دادن چیزهایی که نمی خوان نشون بدن هم به نظر من بی معنی. توضیح میده که اتاق خواب نباید توش هیچ چیز باشه و تصویر عجیب به دیوار نباشه و فقط یک تخت باشه و میزتوالت و آینه. بعد یک اتاق خواب اینچنینی نشون می ده که توش یک زن با چادر سفید داره قرآن می خونه و مردم هم رو سجاده در حال نمازه! (((: چه حرکتیه آخه؟
  • در مورد ارگاسم می گه وزن بدن زن سنگین می شه! (: ما گفتیم حتما منظورش اینه که شل می شه بدن. بعد توضیح داد که نه فقط شل می شه که سنگین هم می شه. یعنی در مقابل جاذبه مقاوم‌تر می شه یا چنین چزی. (: البته درک می کنم که تلاش می کرد یک نکته معقول رو توضیح بده ولی می تونستن یک برداشت دیگه بگیرن با توضیحی معقول تر و کلماتی مربوط تر.
  • سایتشون اصلا قشنگ نیست و الان هم داون شده به خاطر احتمالا تموم شدن ترافیک ماهانه: Ashenaye-Mahboub.com.
  • <

    ul>

    و از همه بدتر

    دکتر مجد گفت که دوش موضعی بگیرین با صابون مایع! اگر منظورش از دوش موضعی استفاده از دستگاه‌های زیر برای «تمیز کردن» یا «تازه کردن» یداخل بدنه، کاملا اشتباه می کنه.

    این ابزارها رو تبلیغات چی ها می فروشن ولی حتی استفاده ازشون با آب خالص هم به دلایل مختلف برای سلامتی نامناسبه چه برسه به اینکه از چیزهایی مثل سرکه رقیق یا بدتر از همه قلیای غلیظ (صابون مایع) استفاده بشه (لینک سایت دولتی آمریکا در مورد سلامت زنان)

    جمع بندی

    دیدن این سی دی به شکل قانونی توی مغازه ها بسیار خوبه. نوید بخش و باعث شادی. مخاطبش ما نیستیم ولی باید خوشحال باشیم که هست. البته بخش هایی مثل روش های پیشگیری می تونه به درد هممون بخوره (بخش مهم گفته نشده: در سکس خارج از خانواده حتما از کاندوم استفاده کنین). بهترین بخش فیلم دکتر مجد است و به نظرم ادیت و کارهای فنی اش ضعیفترین بخشش. یک ایده عالی اینه که یکی دو نفر مستقل، خودشون به شکل آزاد یک فیلم بسازن در تکمیل این و بذارن روی اینترنت. کافیه سه چهار نفر معقول حرف بزنن و نکات مهم رو بگن (: البته کاملا مبتنی بر تحقیقات جدید نه بر اساس باورهای عمومی مهملی که پر است توی جامعه.

    ۳۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰

    برام مهم نیست باهاش چیکار می شد کرد و کی دزدیده و غیره. من معتقدم دزدی توی کشورم کاملا طبیعی حساب می شه و تا وقتی کشمکش خاصی هم پیش نیاد و مثلا شعیب جریان انحرافی نشه و کروبی لازم نشه بره حبس خونگی، کسی دنبال اونیکی نیست چون خودش اینقدر گیر داره که چه کاریه با هم کشمکش کنن.

    اما چیزی که خواستم خیلی کوتاه بگم اینه که اگر می خواین یک روز کشور آبادی رو ببینین، نیازمند قوه قضاییه مستقل هستیم و آزادی بیان و شفافیت که اونهم متاسفانه در شرایط فعلی ممکن نیست.

    چرا؟ چون در فضای شفافی که آدم ها می بینن و حق سوال دارن کنن و نظر بدن و نقد کنن و در صورت وقوع جرم هم، جزایی هست متناسبش و مستقل از روابط قدرت اصولا این آدم ها باید جاشون رو بدن به یکی دیگه.

    بد هم نیست. این هم می ره ور دست هزار تا چیز دیگه از نماز جماعت رییس پلیس تا حمایت از رژیم بعث سوریه در کشتار مردم مسلمونش تا ببینیم چقدر «ارزش» هست که حرف می زنه و چقدر «قدرت و سیاست».