دو کلمه با نویسندگان مسنجر ایرانی

کلمه اول

شرکت عزیز «گروه حرفه ای های تکنولوژی ارتباطات»! من درک می کنم دوست دارین بیاین نمایشگاه رسانه‌های دیجیتال و دوم بشین و محصول ملی درست کنین و بودجه بگیرین و چیزهای غیره.. ولی دیگه نیاین بگین اولین مسنجر ایرانی که ساختین با هر سه نسخه ویندوز ویستا، سون و ایکس پی سازگاره. ضایع است این حرفها حالا مسوولین نمایشگاه دستشون تو حساب نیست و مثلا چنین پوستری رو نصب می‌کنن:

ولی خب بعدا نمی تونین سرتون رو بین چهار تا برنامه‌نویس معقول ایرانی بلند کنین ها. حالا اون به کنار، این چه حرفیه که توی شب هفت دنیس ریچی گفتین؟! می‌خواستین تو خبر بیاد که بدون روحیه بسیجی این اتفاق نمی‌افتاد خب می‌چسبوندین به یک چیز دیگه که مثلا هنوز ماهی دو میلیون تومن حقوق نمی‌گیرین و این معجزه رو کردین یا دولت پشتیبانی فلان میلیونی نکرده از این پروژه ملی و غیره. ولی آخه گفتن اینکه در ساخت این برنامه از هیچ برنامه نرم‌افزاری خارجی استفاده نشده اونم وقتی که کفن ریچی بدبخت هنوز خشک نشده آخه چه کاریه؟ ((:

اگر اهل کامپیوتر باشین که منطقا باید چرخ رو دوباره اختراع نکنین و از اینجا کل جریان رو دانلود کرده باشین و حتی اگر هم به سبک غارنشینی خودتون یک سرور جمع و جور و یک کلاینت چت نوشته باشین (لازمه بگم که این تمرین دبیرستانی بوده؟) باید بگم که اول از همه از برنامه ایشون استفاده کردین:

که نه فقط دستش با کلینتون آمریکای جهانخوار حین دریافت جایزه برای اون برنامه‌ای که شما استفاده کردین یک جاست، که از قضا چند روز پیش هم به رحمت خدا رفته. برنامه‌ای که این آقا نوشته، باعث شده سیستم عاملی که شما ازش استفاده کردین رو بنویس (به قول خودتون هر سه نسخه) و بعدش هم یک زبون و محیط برنامه‌نویسی روی این سیستم عامل درست شده و در نهایت شما اونو – به احتمال زیاد دزدی – نصب کردین و برنامه کمپایل کردین باهاش. گفتم اگر نمی‌دونین بدونین (:

کلمه دوم

پول خوبه ولی تمیز بودن هم مهمه و در طولانی مدت خوب تر حتی از پول. ما همدیگه رو نمی‌شناسیم. حداقل من شما رو نمی‌شناسم. شدیدا خوشحال می شم که پوشش خبری جریان بد بوده باشه و ببینم که در مورد خبر یک توضیح درست می دین. در ضمن استفاده از نرم‌افزارهای بقیه اصلا بد نیست. کلا دنیا اینطوری پیش می ره. اگر کشوری بخواد علم رو از صفر اختراع کنه فقط داره خودش رو مسخره می‌کنه یا به بی‌سوادهایی که پول رو تقسیم می کنن دروغ می گه. به هرحال… زندگی کوتاهه برای با دروغ زندگی کردن. امیدوارم کل جریان سوء تفاهم یکسری رسانه بی‌سواد باشه و ببینم که توضیحات معقولی می دین و چقدر هم خوشحال می‌شم یک روزی بدونم پول کثیف توی شرکتتون نیست.

پاسخ به هشت سوال از ده سوال اصلی ایرانیان از گوگل

مهرداد مومنی که یکی از مطرح‌ترین برنامه‌نویس‌های ایران است یک اسکرین شات گرفته از حدس‌هایی که گوگل بعد از وارد شدن «چگونه» در مورد چیزی که می‌خوایم تایپ کنیم می‌زنه. مدتی قبل اسکرین شات مشابهی باعث شد دوستان طرفدار قدرت سیاسی حاکم، شروع کنن به داد و بیداد که گوگل می‌خواد ارزش‌های ما رو از بین ببره و غیره ولی واقعیت اینه که گوگل اینها رو بر اساس بیشترین سرچ‌هایی که هموطنان عزیز می‌کنن، نمایش می‌ده. در اصل وقتی ام.تاکس نوشته «چگونه» گوگل نگاه کرده ببینه قبلا مردم با این کلمه چه چیزهایی رو همراه می‌کردن و پر استفاده‌ترین‌هاش رو نشون داده. اما واقعا پر تکرارترین سوال‌ها چیا هستن؟

و آیا کسی واقعا به جواب درستی می‌رسه؟ بذارین حداقل من جواب‌هام رو بهتون بدم.

چگونه لب بگیریم ؟

بهترین روش لب گرفتن اینه که به زور نباشه. با کشش دوطرف باشه و علاقه. همیشه مسواک بزنین و نخ دندون. هیچ چیز منزجر کننده‌تر از دهنی نیست که بوی بد بده و یکی کشف کنه که اتفاقا طعم بد هم می ده!

برای خوب لب دادن یا گرفتن، ریلکس باشین. کارهای عجیب نکنین. طبیعی رفتار کنین و رمان‌های پورنو رو بندازین دور. لازم نیست زبونتون رو تا حلق بکنین تو دهن طرف یا هر کار دیگه. کارهای پیشرفته تر رو بذارین وقتی یاد گرفتین. کمی رمانتیک باشین و نه گاز بگیرین نه بادکش کنین. راحت و ساده.

چگونه بکنیم ؟

جواب کوتاه اینه: با کاندوم. اما جواب بلند پیچیده‌تر و مبتنی بر این که بدونیم رابطه جنسی، معاشقه یا سکس، یک رابطه دو طرفه است. اینطوری نیست که یکی یک جایی باشه شما برین بکنین و برگردین. باید بذارین کارها پیش برن. عجله نکنین. ابتکار عجیب نزنین. فیلم‌های پورنوی بی معنی رو از فکرتون بیرون کنین و بلوف بیخود هم نزنین که استاد همه چیز هستین و دینامیت و این حرفها. معاشقه جذابه. عجله نکنین. بدونین که تقریبا صد هزار ساله مردم دارن به شیوه‌ای نسبتا مشابه بچه دار می شن. پس شما هم از پسش بر می یان. در مورد سکس چیزهای معقول بخونین. حرف‌های مزخرف رو بریزین دور.. اگر جایی کوچکترین اثری از پورنوگرافی دیدین، بدونین که احتمالا اطلاعاتی که اونجا ارائه می‌شه به درد نمی خوره (مثال نقض؟ ککک). به فروم های پورن توجه نکنین چون اکثر آدم‌هایی اونجا چرخ می‌زنن که دسترسی به سکس درست ندارن و غیره و غیره.

برای یک رابطه خوب، همدیگه رو بشناسین و اعتماد داشته باشین. آروم باشین و بذارین کارها طبق غریزه پیش بره. با هم حرف بزنین و دائما فیدبک بدین. زور نزنین و بدونین که اگر بخواین کارها رو سریع پیش ببرین، اینبار ممکنه به نتیجه برسین ولی طرف علاقه و کشش نسبت به شما رو از دست می ده و منزجر کننده می شین براش. تکرار می کنم: جواب خلاصه اینه: کاندوم. بارداری دردسرهای زیاد داره و بیماری دردسرهایی بسیار بسیار بزرگتر.

چگونه جذاب باشیم؟

با طبیعی بودن. اولا که تمیز و مرتب باشین (عطر بوی جوراب رو از بین نمی بره و رول زیر بغل، بوی حمام نکردن رو). بعد هم اینکه بخش عظیمی از جذابیت به شخصیت بر می گرده. باز باشین، ساده باشین، دوستانه باشین، لبخند بزنین، در مورد چیزهای مهم اطلاعات کافی داشته باشین، دروغ نگین، مهربون باشین،‌ کمک کنین و غیره. اینجا فیلم‌های کمدی خیلی می تونه بهتون کمک کنه. سریال‌های کمدی رو نگاه کنین و ببینین چقدر مسخره است وقتی یکی سعی می کنه مصنوعی خودش رو جذاب نشون بده یا چقدر زننده است وقتی یکی سعی می کنه از طریق شوخی‌های جنسی با یک دختر، باب سکس رو باز کنه. ژست گرفتن مایه خنده است. طبیعی باشین و خوشحال. اگر پسر هستین داشتن شوخ طبعی کمک خوبیه و اگر دختر هستین، تلاش نکردن برای نشون دادن چهره‌ای متفاوت از چیزی که هستین.

چگونه مخ بزنیم؟

مخ زدن رو به معنی علاقمند کردن یک نفر به دوستی با خودمون گرفتم

با احترام گذاشتن. توی ایران باب شده که آدم ها برای «مخ» زدن توهین میکنن. شوخی مرسوم سریال‌های در پیت اینه که «حالا می خوای قبل از خوردن دستپختت زنگ بزنم بیمارستان که آماده باشن» و شیوه آشنایی ما توی خیابون اینکه «چطوری میمون؟» و طرف بگه «خفه شو»‌ و ما بگیم «منظورم گل میمون بود که خب هنوز میمونه» یا چنین چیزهایی. محترم باشین، از زیبایی واقعی تعریف کنین، ریلکس باشین. چشمک بزنین (چشمک عالیه!) و اگر طرف براتون ارزشمنده، براش ارزش قایل بشین.

اگر هم منظورتون از مخ زدن مربوط به همون دو سوال قبلیه که خب چه کاریه وقت و انرژی خودتون رو حروم کنین؟ پنجاه تومن پول خرج کنین و به چیزی که می خواین برسین (: هم راحت تره هم سر راست تر هم بی دردسرتر و بدون شک بسیار کم هزینه تر.

چگونه پولدار شویم؟

از تخصص من خارجه. ولی برای یک شغل معمول، کارهایی که دوست دارین رو خوب یاد بگیرین و داوطلبانه به بقیه کمک کنین تا شناخته بشین.

چگونه چاق شویم؟

از تخصص من خارجه ولی اگر در مناطق ۲ یا ۳ یا ۸ یا ۹ هستین شاید سوپرمارکت اینترنتی اش به دردتون بخوره. در غیر اینصورت هم برین به سوپر مارکت اینترنتی چاره.

چگونه لاغر شویم؟

اولا خوشحالم که این سوال پایینتر از چگونه چاق شویم است، دوم هم جواب کاملا ساده است: یک جوری که اگر پنج کیلو لاغرتر شدین فوت نکنین (: فراموش نکنین که کمی انحنا برای بدن لازمه (:

چگونه حامله شویم؟

حاملگی نتیجه رسیدن اسپرم مرد است به تخمک زن. در زندگی معمول هم فقط و فقط از طریق سیدن منی مرد به داخل مجرای تناسلی زن پیش می یاد. کارهایی مثل سینما رفتن، بوسیدن، بغل کردن و حتی ریختن منی روی بدن باعث بارداری نمی شه ولی مهمه بدونیم که در حین سکس ممکنه کمی منی قبل از ارگاسم خارج بشه و در نتیجه تنها روش معقول پیشگیری از طرف مرد کاندوم است. روش‌های دائمی که به کنار، چیزهایی مثل ارگاسم شدن در خارج بدن، سکس در تاریخ‌های خاص و غیره و غیره هیچ کدوم به طول صد در صد جریان رو امن و راحت نمی‌کنه.

پس برای حامله شدن… سکس کنین (: اگر دارین سعی می کنین ولی حامله نمی شین بیشتر سکس کنین (: مثلا سه بار در هفته. بحث اینه که تخمک بعد از رها شدن تقریبا بیست و چهار ساعته می‌تونه به بچه تبدیل بشه… سه بار سکس در هفته شانس برخورد اون توی این هفته با اسپرم رو بیشتر می کنه. کیت‌هایی هستن به اسم OPK که می‌تونن تخمک‌گذاری رو مشخص کنن ولی با همون توصیه سه بار سکس در هفته احتمالا به راحتی موفق می شین (: در دوره «تلاش» الکل و سیگار رو ترک کنین و سکس‌ها رو رمانتیک‌تر جلو برین و از پوزیشن‌هایی استفاده کنین که باعث می‌شه اسپرم بیشتر و عمیق‌تر توی بدن بمونه. مشخصه که دیدن دکتر زنان و گفتن اینکه می خواین برین سراغ بارداری همیشه توصیه می شه.

چگونه سایت بسازیم؟

یکهو بحث عوض شد! سایت در اصل یکسری فایل است به یکی از زبون‌های قابل فهم در وب (مثلا html یا php). این فایل‌ها باید روی یک هاست قرار بگیرن (که مثل یک هارد دیسک در اینترنت می مونه) و یک اسم باید بهشون اشاره کنه تا از طریق اون بتونین به این سایت وصل بشین (مثلا jadi.net). اگر به یک فروشنده هاست و دامین مراجعه کنید (مثلا پرشین تولز) با قیمتی حدود ۲۵ هزار تومن در سال بهتون اینها رو می فروشه. بعد باید با برنامه‌هایی مثل Microsoft Frontpage فایل‌های سایت رو آماده کنین و از طریق ftp یا ابزارهای دیگه که هاست در اختیارتون گذاشته به روی هاست منتقلش کنین و حالا مردم می تونن سایت شما رو ببینن! سایت‌های پیچیده‌تر نیاز به برنامه نویسی دارن و بانک‌های اطلاعاتی و غیره. گاهی هم می‌تونین برنامه‌های آزادی مثل وردپرس یا دروپال رو دانلود و روی هاست نصب کنین تا بدون دردسر به یک سایت پیچیده و بزرگ برسین.

اما همیشه نیاز به این تیپ کارها ندارین. کارهای بالا مثل ساختن یک خونه است. گاهی فقط کافیه برین و یک اتاق توی یک مجتمع بزرگ اجاره کنین. اصلا هم کار بدی نیست. دردسرش کمتره و احتمالا مردم هم راحت‌تر خونه‌تون رو پیدا می کنن. تازه لوله‌ها هم که خراب بشن، یکی دیگه خودش بدون اینکه شما درگیر بشین تعمیرش می کنه. مثلا می‌تونین به وردپرس دات کام برین و با باز کردن یک اکانت اونجا، برای خودتون یک وبلاگ بسازین که بی دردسر می شه توش نوشت و بعد از مدتی تصمیم گرفت که آیا واقعا لازمه برای خودتون یک سایت مستقل داشته باشین یا نه.

چگونه ایمیل بسازیم؟

برای ساختن ایمیل توی یاهو کافیه به این آدرس برین و فرم رو بر اساس این راهنما پر کنین:

اینجوری یک شناسه براتون ساخته می شه که باهاش وارد یاهو می‌شین. حالا با فشار دادن Mail از ستون دست چپ یاهو (به آدرس www.Yahoo.com)، می‌تونین Mail که معمولا اولی توی لیست است رو فشار بدین و در صفحه بعدی بعد از وارد کردن یوزری که انتخاب کردین (توی مثال من jaditest بود) و پسوردش وارد ایمیلتون بشین.

پایان

هزار و ششصد کلمه نوشتم ولی خوشحالم که به هشت تا از مطرح‌ترین سوال‌های ایرانی‌ها توی اینترنت، جواب دقیق دادم (:

تنوع صوتی در اینترنت: معرفی رادیوی اینترنتی فارسی: رادیو آنلاین

من کلا با صدا رابطه خوبی دارم. معمولا تلویزیون رو روشن می ذارم تا یک صدایی باشه یا تقریبا هر جایی که تنها باشم و حداقل تمرکز رو هم داشته باشم، پادکست گوش می دم.

رادیو رو هم دوست دارم. از قدیم زیاد گوش می کردم. از داستان شب تا کتاب شب تا راه شب. این روزها هم به رادیو آنلاین گوش می‌دم که بر خلاف پادکست‌ها، بیست و چهار ساعته برنامه پخش می کنه… آهنگ های متنوع (که معمولا انتخاب های خوبی هستن) و بینشون اخبار یا خوندن مطالب از وبلاگ‌ها و وبسایت‌ها.

به شکل مشخص سعی می‌کنه اصلا سیاسی نباشه ولی در عوض همینکه از داخل ایران پخش می‌شه جذابش می کنه. در ضمن خیلی هم انتقاد پذیرن (: مثلا من گفتم چون توی شرکت نمی تونم با پروکسی به آهنگها گوش بدم یک پخش کننده فلش اضافه کردن به سایت و هر بار هم که غلط تلفظی گرفتم با علاقه گوش دادن و یک اخیرا یک مجری نسبتا حرفه ای هم به سیستم اضافه شده.

پیشنهاد بعدی براشون اینه که بیشتر و بیشتر پادکست‌ها یا داستان‌های صوتی یا هر چیزی که توی اینترنت پخش می شه رو بین برنامه‌هاشون بذارن یا مثلا وبلاگ‌های بیشتری رو بخونن و معرفی کنن و از همه مهمتر به کار ادامه بدن. گرفتن اینجور چیزها زمان می خواد و آروم پیش می یاد ولی در آینده موفق کسی خواهد بود که زودتر و بهتر شروع کرده. راستی! دو طرفه کردن ارتباط هم خیلی خوبه. ایمیل ها رو بخونین یا یک اکانت توییت تعریف کنین برای رابطه سریع و توییت ها رو بخونین و کلا اجازه بدین مشارکت مردم بیشتر و بیشتر بشه تا بمونن با رادیوتون.

راستی! این سیستم نیازی به پهنای باند خیلی زیاد هم نداره و احتمالا می شه حتی با اون اینرنتی که فرمودن برای هر کاربر ایرانی کافیه، بهش گوش کرد – خودشون می گن دوازده مگ در هر ساعت. خودتون امتحان کنین:

www.RadioOnline.ir

روز جهانی معلم مبارک

دو روز پیش (۵ اکتبر) روز جهانی معلم بود (: من نمی دونستم و تازه فهمیدم. توی لیست کارهام گذاشته بودم در مقابل اون مطلبی که در مورد اول مهر نوشتم یک مطلب هم در مورد معلم ها بنویسم.

معلم ها … فکر کنم دو جورن. یا از سر بدبختی معلم شدن یا از سر علاقه و هر دو گروه نیازمند احترام خاص هستن. من یادمه معلم‌هایی که بچه‌ها رو کتک می زدن و بدبختی خودشون رو سر بچه‌های مدرسه خالی می‌کردن و یادمه معلم‌هایی رو که با همه وجود می‌خواستن به ما چیز یاد بدن.

کار معلمی غیرقابل باور سخته. من یک سال، هفته‌ای یک روز، دو زنگ توی یک مدرسه که بچه هاش همه از خانواده های متوسط به بالا بودن معلم بودم.. و من آدمی هستم بسیار با حوصله و خونسرد و شاد. و یکبار سر کلاس سر یکی داد کشیدم! دعواش کردم که چرا مزاحم همه می شه. خودم باور نمی کردم عصبانی شده باشم. از اون روز فهمیدم که چقدر باید برای معلم ها ارزش قایل بود.. هرچند که در زمان بچگی ما، افتخارمون این بود که کی معلم رو بیشتر اذیت کرده (:

به هرحال.. گذاشته بودم اینو یه جا بگم و چه جایی بهتر از روز معلم. البته منتظر بودم روز معلم دولتی بنویسم ولی اون واقعا نچسبه چون من حتی یک کتاب معقول هم تو کارهای مطهری ندیدم که واقعا بتونم احساس کنم مثل یک معلم خوب داره چیزی می گه و نه مثل یک موعظه گر غیرصادق [ کسی اگر دیده خوشحال می شم بگه کدوم یکی ].

به هرحال… من از اون روز که عصبانی شدم سر کلاس – با وجودی که سی ثانیه بعدش از طرف معذرت خواهی کردم – فهمیدم که معلمی واقعا کار سختیه و اگر کسی توی کلاس‌های ما با چهل پنجاه نفر بچه از همه مدل چک و چونه زده باشه واقعا حق ندارم به خاطر عصبانی‌شدن‌هاش سرزنشش کنم. هنوز هم کتک بسیار بده، عصبانیت کاملا بده و غیره ولی فردی که اینکار رو می کنه هنوز فقط چون معلمه، قابل احترامه و باید مشکل رو جای دیگه ای حل کرد تا بچه هایی که می خوان در آینده این کشور رو دستشون بگیرن، زیر دست سالمترین آدم های شاد بزرگ شده باشن نه فقیرترین قشری که درخواست حقوقشون با زندان و سرکوب همراه می شه. معلم ها شدیدا محترم هستن و باید باشن و من رسما اعلام میکنم «معلم هاتون رو اذیت نکنین بچه ها! اگر هم حتما می خواین یکی رو اذیت کنین خب برین یکسری دیگه رو اذیت کنین (:»

پی.نوشت. این پست در مورد معلم های مریض نیست که ملعم می شن برای دسترسی به بچه ها و مال معلم های پرورشی هم نیست و مال استادهای دانشگاه هم نیست (:

پی.نوشت.۲. یکی از کامنت گذارها گفته:

منون به خاطر پست‌های خوبتون. فقط یک نکته را راجع به روز معلم می‌خواستم یادآور بشوم. روز ۱۲ اردیبهشت به خاطر سالروز شهادت دکتر خانعلی در سال ۱۳۴۰، روز معلم نامیده شده و نه به خاطر درگذشت آیت‌الله مطهری (که در واقع شب ۱۱ اردیبهشت اتفاق افتاده). برای اطلاع بیشتر میتونید به این لینک مراجعه کنید.

تبلت‌های ۳۵ دلاری هند (می شد برای هر ایرانی، یک تبلت)


هند تبلیت‌های ارزونی که قول داده بود برای مبارزه شکاف دیجیتال می سازه رو ساخته. این تبلت‌ها هر کدوم فقط ۳۵ دلار قیمت دارن و می شه روشون به اینترنت رفت و دو تا هم پورت یو اس بی هم دارن. انتظار میره این تبلتها با رسیدن به دانش‌آموزان و دانشجوهای هندی در هر کجای کشور که هستن، اونها رو با پایه‌های اینترنت و تکنولوژی جدید آشنا کنن تا نسلی که بزرگ می شه توان بیشتری برای تبدیل به شهروند پیشرفته بودن و نقش ایفا کردن توش، داشته باشه.

اسم این تبلت آکاش است (آسمان) و حداقل کاری که می کنه اینه که باعث می‌شه هیچ بچه هندی ای از تکنولوژی نترسه یا حسرت داشتن حداقل‌های دیجیتال رو نخوره.

دولت هند در مرحله اول خودش صد هزار تاش رو خواهد خرید و بین دانش‌آموزان تقسیم خواهد کرد. این تبلت ۷ اینچی از اندروید استفاده می کنه و یک یک حافظه ۲ گیگ قابل ارتقاء تا ۳۲ گیگ داره. همچنین قابلیت شبکه بی سیم وای فای، احتمالا می تونه درصد کاربری اینترنت در هند که ۵.۱ هست رو بالا ببره (این درصد توی برزیل ۳۹.۲ و توی چین ۲۸.۵ است).

مشخصه که این تبلت نباید با تبلت‌هایی که پونزده یا سی برابرش قیمت دارن مقایسه بشه و اینکه دقیقا باهاش چکارهایی می شه کرد مورد سواله اما چیزی که مشخصه اینه که هر بچه‌ مدرسه‌ای، ترجیح می ده اینو برای اینترنت گردی و کتابخوندن داشته باشه تا اینکه هیچی نداشته باشه. به هرحال با یک تبلت نمی انقلاب کرد ولی هر کشوری با تمام وجودش باید تلاش کنه تا توی دنیای آینده که کالای اصلیش نرم‌افزاره و شیوه چرخشش، دیجیتال، سهمی برای خودش به دست بیاره (:

راستی! با ۳۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ تومن می شد ۸۴ میلیون تا از این تبلت‌ها خرید (: برای هر ایرانی، یک دونه و یک انبار ده میلیونی هم می موند برای بعد (:

یک روز پر هیجان برای برنامه‌نویس‌ها: مسابقه برنامه‌نویسی بیان

فکر می کنین مهارت برنامه‌نویسی‌تون خوبه؟ حوصله لذت بردن از حل مساله دارین؟ می خواین خودتون رو بسنجین؟ می ‌خواین جایزه‌های عالی در حد یک میلیون تومن ببرین؟ شرکت بیان داره یک مسابقه برنامه‌نویسی برگزار می‌کنه. ساختارش به نظر من شبیه ACM اومد. زبون توش آزاده و چون مراحل اولش آنلاین هم هست کلا فان می شه و لذت (:

پیشنهاد می‌کنم اگر برنامه‌نویسی براتون جالبه و به یکی از زبون‌های استاندارد حرف می‌زنین توش شرکت کنین.

جایزه‌هاش خیلی خوبه: یک و نیم میلیون تومن به نفر اول و در همین حد به نفرات بعدی و نفر شش تا سی هم تی شرت که به نظرم عالیه (:

مسابقه هم جالبه: به سبک ای سی ام، یکسری سوال می گیرن که یکسری فایل ورودی رو باید تحلیل کنن و خروجی صحیح رو تولید کنن. احتمالا برنامه‌ها رو آپلود می کنین و تست می شه. امتیاز بر اساس سرعت حل و تعداد کسایی است که حل کردن مساله رو.

و سطح بندی هم داره: آزاد و دانش آموزی و سوالات از آسون تا سخت در هر مرحله با مسابقات‌ آزمایشی قبل از مسابقه اصلی و نمونه سوال و غیره (: به نظرم هر کسی که برنامه نویسی دوست داره می تونه یک روز پر لذت رو با این مسابقه بگذرونه.

و تقریبا بیشتر از صد ساعت دیگه برای ثبت نام وقت ندارین. بدوین برای ثبت نام (((:.

نکته: این مسابقه یک جذابیت دیگه هم داره. در خیلی از شرکت‌های بزرگ برنامه نویسی دنیا که برای استخدام برین، ازتون می خوان توی مصاحبه برنامه بنویسین. سوال‌های اینجا احتمالا علمی تره و خاص تر اما به هرحال تجربه تقریبا مشابهی است.

به دنبال ناشر برای دو ترجمه آماده از دو کتاب مطرح

یکی از علایق من ترجمه است. یکی دیگه شون خوندن. و جذابترین چیزهایی که می‌خونم این دو تا علاقه رو به هم پیوند می زنن چون ترجمه‌شون می‌کنم. نه برای پول و نه برای شغل بلکه برای اینکه هم از ترجمه لذت می برم و هم فکر می کنم شاید فرصتی بده به کسانی که در غیر اینصورت، این متون رو نخواهند خوند.

ترجمه‌هام نسبتا روونه و حدس می‌زنم اگر یکی ترجمه‌های کتاب‌های مشابه توی بازار رو نقد و بعد مرتب کنه مال من توی چهل درصد بالایی باشه (: ژانرهایی که می‌خونم خیلی کم تو ایران ترجمه شدن و به نظرم مخاطب خوبی هم دارن. اما تیپ آدمی نیستم که برم پیش ناشرها باهاشون حرف بزنم یا حوصله وزارت ارشاد اسلامی داشته باشم.

خلاصه حرفم اینه: دو تا کتاب خوب دارم با ترجمه قابل قبول و خیلی خیلی خوشحال می شم اگر چاپ بشن. اگر کسی می‌تونه کمکی بکنه بسیار خوشحال می شم.

کتاب‌هایی که ترجمه‌شون تموم شده اینها هستن:

Just for Fun: The Story of an Accidental Revolutionary. یک کتاب عالی در مورد زندگی نویسنده هسته لینوکس و روند نوشته شدن این هسته و ماجراهای جانبی اش. می تونم حدس بزنم که هر کسی که با لینوکس کار می کنه حتما دوست داره این کتاب رو بخونه و هر کسی هم اهل کامپیوتره متن براش بسیار جذابه چون مروری است بر تاریخچه به وجود آمدن چیزی که داره بخش عظیمی از جهان رو می چرخونه. اونهم از زبون خود نویسنده اصلی برنامه با همه بالا و پایین‌های داستان و قصه‌های پشت پرده. چند هزار نفر کاربر لینوکس همه توی اینترنت هستن و همه در ارتباط با همدیگه توی انواع فروم‌ها، چت‌ها و حتی همین وبلاگ (: به نظر من فروش معقول این کتاب در مقایسه با کتاب‌های دیگه تضمین شده است. (این کتاب در آمازون)
Snow Crash. نوشته نیل استفنسون. کتاب بیست سال پیش نوشته شده ولی این نباید گولمون بزنه (: بهترین رمان علمی تخیلی بزرگسالان که من خوندم. اولین کتابی که از لفظ آواتار استفاده کرد و اونو جا انداخت و نویسنده‌ای که رویای همه علمی تخیلی خون ها است. قرار گرفته در لیست بهترین رمان‌های انگلیسی زبان معاصر توسط مجله تایم با حضور یک هکر عالی که هر گیکی دوست داره خودش رو جاش بذاره. به نظر من با خوندن اسنو کرش، دید همه به دنیای مجازی، اینترنت، مواد مخدر، هک، شمشیربازی، تاریخ، آینده سرمایه داری، اسطوره‌های بابل و غیره و غیره تغییر می کنه (: (اسنو کرش در آمازون)

همین! بهترین روش تماس در این مورد ایمیل است به jadijadi@gmail.com و این رو هم بگم که بیشترین چیزی که من دوست دارم خونده شدن این کتاب‌ها توسط آدم‌ها هستن و هنوزم معتقد هستم که نسخه چاپی کاغذی بیشتر خونده خواهد شد از نسخه دیجیتال صرف. به همین دلیل شدیدا دوست دارم کتاب‌ها چاپ بشن. اما اگر نشه… می ریم سراغ انتشار دیجیتال (:

پی.نوشت.۲. شرمنده ام از همه دوستان لینوکسی که به شکل بی معنایی دو سه ساله منتظر کتاب توروالدز در مورد لینوکس هستن. هر ماه فکر می کردیم که این ماه دیگه چاپش اوکی می شه… ولی … احساس بد قولی و خباثت دارم ولی … به هرحال (:

پی.نوشت.۱. این کتاب‌ها حتی می تونن اسپانسر چاپ داشته باشن (: اولی از هر سازمانی که دوست داره کامپیوتر و عشق به کامپویتر و برنامه‌نویسی تو ایران پروش پیدا کنه (که احتمالا نداریم) ولی دومی توسط سازمان مبارزه با مواد مخدر! کتاب حول محور آمریکای فروپاشیده آینده است و یک مخدر در حال گسترش که یک هکر مستقل با دوست دخترش به جنگشون می ره. پر از اسطوره، دنیاهای دیجیتالی و هک و شمشیربازی.

اول مهر، مدارس و برنده مسابقه کاغذ دیواری نارنجی

من از مدرسه متنفر بودم. با ناراحتی می رفتم و تقریبا همه کلاس‌ها رو با بدبختی تحمل می‌کردم. هیچ وقت درس نمی‌خوندم و همیشه استرس داشتم از اینکه معلم برای هر درسی ازم هر سوالی بکنه یا بخواد تمرینی حل کنم. معمولا نه دفتری داشتم و نه چیزی می خونم. درس‌های دینی، کامپیوتر، ادبیات و زبانم عالی بود ولی کماکان متنفر از تک تکشون. عاشق علم بودم ولی متنفر از سیستم مدرسه و واقعا فکر می کنم مدرسه در مقابل تلف کردن دوازده سال از بهترین سال‌های آموزش پذیری زندگی آدم، کمترین چیزها رو بهش می ده.

خودم توی داوری مسابه کاغذدیواری‌های نارنجی یکی از رای هام رو به این کار حسین پور توکلی دادم و خوشحالم که بین برنده ها است چون معنی اش اینه که بقیه داورها تا حدی با من هم نظر بودن:

1028×768 و 1920×1200

اما خودم نمی‌ذارمش پشت دیوار کامپیوترم چون اولا در یک استفاده بهنیه از کامپیوتر حداقل کاغذدیواری باید دیده بشه و در نتیجه کاغذدیواری خیلی چیز مهمی نیست (: اما بالاتر از اون، علاقه‌ای ندارم هیچ چیز یادآور مدرسه یک ماه جلوی چشمم باشه. می دونم که خیلی ها توش زحمت کشیدن و برای بعضی معلم ها واقعا ارزش قایلم. مدرسه‌های خوبی رفتم و خاطرات بسیار شیرینی دارم (دبیرستان البرز) ولی به نظرم در کل چیزیه مزخرف و من تمام زندگی‌ام توش مشغول تقلب بودم و جیم زدن و قرض گرفتن از بقیه و غیره و غیره و حتی جعل و تغییر نمیرات (: مطمئن هستم اگر تیپ گول زنک درسخونی‌ام نبود و معلم ها پیش فرض مثبت بهم نداشتن، مشکلاتی بسیار بسیار جدی تر داشتم توی زندگی ام.

برای دانش آموزها هم بگم که اگر مدرسه رو دوست دارن که خوش بخالشون. اگر دوستش ندارن اما … بذارن وقتی بزرگ شدن در موردش عمل کنن. الان مدرسه نرفتن و الان تنبلی کردن فقط باعث می شه توی آینده آدم کمتر تاثیرگذاری بشین. اگر می خواین با مدرسه بجنگین، مجبورین توی سیستم خودش باهاش بازی کنین. متاسفانه واقعیته. من در این لحظه برای کار قطر هستم. برای استخدام توی شرکتم مدرک مهندسی لازم داشتم. حتی بعد از اینکه شرکتم منو قبول کرد، برای انتقال به شعبه قطر شرکت و دو ماه کار کردن اینجا، دولت قطر هم ازم مدرک مهندسی می خواست. این دنیای خبیثه (: نمی تونین نفی اش کنین. اگر می خواین باهاش بجنگین مجبورین یا توی این سیستم عظیم بازی کنین و آروم درگیر بشین یا انقلاب کنین و از پایه به همش بریزین (که نه من موافقشم نه به نظرم موفق می شه و نه به نظرم حتی اگر موفق بشه مشکل خاصی رو حل می کنه).

خلاصه کنم… سیستم آموزشی مدرسه [ و به شکلی ملایمتر دانشگاه ] برای من چیز مزخرفی بود ولی خوشحالم که با شناختن قواعدش – و استفاده یا سوء استفاده از باگ‌هاش – ازش نیمه سربلند بیرون اومدم. الان هم مخالفشم و بی علاقه بهش و بسیار مفتخرم که دوره کوتاه یکساله ای که توی مدرسه درس دادم (علامه حلی) با جزء جزء سیستم حاکمش ناسازگاری کردم و اخراج شدم (: