دروغ هایی که می شنویم: ابررایانه ایران

امیدوارم ۱۹۸۴ را خوانده باشید. حکومتی فاشیستی که با زور دشمن دشمن کردن زنده است و دائما به مردم خودش دروغ می گوید که در حال پیشرفتیم ولی وقتی مردم به زندگی شان نگاه می کنند، فقیرتر و فقیرتر شده اند. تا چند روز پیش پس‌زمینه لپ تاپ من عکسی بود که می گفت «قرار نبود ۱۹۸۴ یک راهنما باشد».

دیروز خبر را خواندم که ايران به جمع كشورهاي پيشرفته سازنده قويترين ابررايانه هاي فوق سريع پيوست. در شرح خبر دکتر احمد معتمدی می گفت که ایران ۲۱۶ CPU را با استفاده از لینوکس موازی کرده و با ساخت یک «ابرکامپیوتر» به جمع معدود کشورهایی پیوسته که این تکنولوژی را دارند. خنده دار است و مسخره (: و یکی از دروغ هایی که لازم است هر روز گفته شود تا احساس کنیم علی رغم فقیرتر شدن و منزوی شدن، در حال پیشرفت دائمی و جلوزدن از جهان هستیم.

به قول دوستی ایران یک میکروپروسسور ۸ بیتی هم نساخته و مدعی ساختن «سوپرکامپیوتر» است (: ماجرا از این قرار است که شما هر چند تا کامپیوتر با سیستم عامل لینوکس که داشته باشید، می توانید در یک شبکه و فقط با استفاده از دو نرم افزار رایگان آزاد قابل دریافت از اینترنت آن ها را با هم موازی (از نظر فنی کلاستر) کنید و قدرت پردازشی بالاتری به دست بیاورید. عملا ما با این هیاهو پیوسته ایم به آدم هایی که برای کارهایی مثل رندر تصاویر در خانه شان از اینترنت این برنامه ها را دانلود می کنند و استفاده.

البته به نفسه، ساخت این کلاستر دوست داشتنی است و یک قدم به جلو و من خوشحالم ولی وقتی بحث می کشد به دروغ گفتن و مساله را جوری جلوه دادن که انگار ما چیزی به علم اضافه کرده ایم، بدم می آید. این خبر می توانست این گونه باشد «ایران با کلاستر کردن فلان قدر میکروپروسسور، قدرت پردازشی فلان را به دست آورد که در خاور میانه منحصر به فرد است (که البته من شک دارم). از این کامپیوتر در کارهای هواشناسی استفاده خواهد شد.» ولی وقتی به دروغ جوری جلوه داده می شود که ما قهرمان جهان هستیم (با تقلید تکنولوژی ای که هندی ها حدود ده سال قبل اختراع کردند و در اختیار همه گذاشتند)، حالت تهوع به آدم دست می دهد (:‌

بلاگر فیلتر شد

حدود یک هفته ای بود که همه با لاگین کردن به بلاگر مشکل داشتند. صفحه منحوس و‌‌ آشنای سانسورچی ها ظاهر نمی شد ولی صفحه هم باز نمی شد (فیلتر به سبک چینی). امروز ایتنا اعلام کرد که بلاگر فیلتر شد و به نقل از مسوولین «امن افزار شریف» که شغل شریف سانسورچی بودن را بر عهده گرفته اند نوشت که «از سوي مراجع مربوطه، درخواست بستن نشاني «beta.blogger.com» به ما ابلاغ شده اما از آنجا كه اين نشاني با خود سايت داراي IP يكساني هستند، ناگزير از بستن كل هاست اين سرور شده‌ايم.».

بلاگر از اولین سیستم های وبلاگ نویسی عمومی رایگان است و قبلا هم دو سه بار دولت تلاش کرده استفاده از کل آن را فیلتر کند. مایه خجالت است. هم برای کشوری که از حرف زدن مردم می ترسد و هم برای برنامه نویس ها و مدیر سیستم هایی که از سانسور پول در می‌ آورند و پشت استدلال مسخره و احمقانه «فقط مجری بودن» مخفی می شوند.

می خواهم از مسوولین «امن افزار شریف» بپرسم که آیا به نظرشان یک قاتل دولتی می تواند بگوید که «مجری دستور» بوده؟ آیا شکنجه گر می تواند بگوید که «فقط مجری» بوده و چون تصمیم شکنجه شدن افراد را کسی دیگری می گرفته او بی گناه است؟ آیا کسی که خلبان هواپیمایی است که بمب شیمیایی پرتاب می کند می تواند بگوید که فقط یک خلبان بوده و در برابر آنهمه تاول و رنج مسوولیتی ندارد؟ پس چطور یک برنامه نویس و یک مدیر سیستم و … می تواند بپذیرد که مسوول خفقان چند ده میلیون انسان باشد، مسوول سلب حق خواندن انسان ها باشد، وظیفه اش جلوگیری از حرف زدن و ابراز عقیده آدم ها باشد و در نهایت هم به سادگی بگوید که «ما فقط مجری» هستیم ؟ می دانم که نه ولی این را هم درک می کنم که پول نفت من برای بعضی ها وسوسه کننده است (: بعضی ها آن را به زور از من می گیرند و بعضی ها با دستمال به دستی و التماس، مثل سگ خواهش می کنند تا بخشی از آن جلویشان بیافتد. درک می کنم (: درک ولی به هرحال از خودفروشی آدم های مدعی حالم به هم می خورد.

وزیر ارتباطات: در ضریب نفوذ اینترنت در از مالزی جلو زدیم: ۱۶ بزرگتر از ۳۵!

این وزیر همیشه مایه تعجب من بوده و حالا دیگه رکورد شکسته.
اولا که اعلام کرده در سال گذشته ضریب نفوذ اینترنت در ایران ۶۰٪ رشد داشته که واقعا جای سپاسگذاری و قدردانی داره و بعد هم با این جهش یک شبه ۶۰ درصدی، اعلام کرده ضریب نفوذ اینترنت در ایران ۱۶٪ درصد است و در نیتجه ضریب نفوذ ایران بیشتر از مالزی است.

یکسری آدم هم طبق معمول جلوی آقای وزیر به به و چه چه راه انداخته اند و احتمالا براش دست زدن (صلوات فرستادن دیگه انگار منسوخ شده در سخنرانی ها) و هیچ کس نپرسیده حتی اگر واقعیت داشته باشه، چطور ۱۶ بزرگتر از ۳۶ است؟!!

شاید هم به خاطر سانسور بودن عبارت انگلیسی «ضریب نفوذ اینترنت» هیچ کس دسترسی نداشته جستجو کنه و ضریب نفوذ مالزی رو نگاه کنه. بنا به تمام منابع اینترنتی، ضریب نفوذ اینترنت در مالزی از ۳۵ کمتر نیست و در ایران هم از ۱۱ بالاتر نمی ره. حالا چطور جناب وزیر یک ضرب ضریب نفوذ ایران رو ۵ درصد برده بالا و به این نتیجه رسیده که ۱۶ از ۳۵ بزرگتر است، خدا عالمه.

در صورتی که می خواهید ضریب نفوذ کشورهای مختلف و نقشه نفوذاینترنت در کشورها رو ببینید، نگاهی به نقشه تعاملی ضریب نفوذ اینترنت در جهان بیاندازید.

نامه سرگشاده به وزیر فن آوری اطلاعات درباره «سرعت ۱۲۸ برای کاربران خانگی کافی است»

با تشکر از همه دوستان خوبم و بخصوص امیرحسین و مهدی، سی دی های اوبونتو و کوبونتو رو روز بعد گرفتم و حالا هم روی لپ تاپم اوبونتو دارم و پروژه ام رو شروع کرده ام. با تشکر از همه دوستان دیگه ای که پیشنهاد کمک کردند

جناب آقای وزیر ارتباطات و فن آوری اطلاعات،

در جایی گفته بودید «سرعت ۱۲۸
کیلوبایتکیلوبیت
برای کاربران خانگی کافی است» و زمینه سانسور در سرعت دسترسی شهروندان به اینترنت را فراهم کرده بودید. مطمئن هستم سرعت اینترنت مورد استفاده خودتان این محدودیت را ندارد برای همین می خواهم یک خاطره کوچک برایتان تعریف کنم.

از سه روز قبل تصمیم گرفتم برای اجرای یک پروژه، لینوکس اوبونتو (www.Ubuntu.com) را نصب کنم. نسخه جدید این سی دی در بازار تکثیر نمی شود چون (لااقل فعلا) کاربر خاص دارد ولی از آنجایی که یک «نرم افزار آزاد» است به شکل قانونی از اینترنت قابل دریافت است. برای اجرای این پروژه باید سی را از اینترنت دانلود می کردم ولی شما فرموده بودید «سرعت ۱۲۸ برای کاربران خانگی کافی است» و به همین دلیل من که یک آدم معمولی این جامعه هستم و به سرعتی بالاتر از این دسترسی ندارم، باید بیست و دو ساعت در انتظار دریافت شدن این سی دی بنشینم. بعد از بیست و دو ساعت اول، سی دی مشکلی دارد و مجبور هستم دوباره آن را دریافت کنم. برایم غیر ممکن است از خانواده ام بخواهم یک شب دیگر صدای کامپیوتر را تحمل کنند و به همین خاطر شروع می کنم به تلفن زدن به هم رشته ای ها. هیچ کس به این سی دی دسترسی ندارد. الان که در حال نوشتن این نامه هستم، دو سه نفر قرار است بررسی کنند و خبر بدهند که آیا کسی می تواند این سی دی را بگیرد یا نه.

شاید سه روز انتظار من برای شما هیچ ارزشی نداشته باشد ولی من به این فکر می کنم که اگر در کشوری که سی سال پیش اسمش برای هیچ کس مترادف با تکنولوژی نبود (مثلا سنگاپور، دوبی، مالزی، تایوان، …) کسی بخواهد پروژه مشابهی را انجام دهد، با یک خط ADSL واقعی بعد از ده دقیقه می تواند کل این سی دی را دریافت کند و مشغول کار شود اما من در کشور جمهوری اسلامی ایران – بدترین کشور در سانسور اینترنت بعد از چین – فعلا سه روز است معطل دسترسی به این سی دی هستم.

می دانم که تا وقتی که از این بترسید که مردم از طریق اینترنت خبر بخوانند، فیلم ببینند، موسیقی گوش کنند و با هم حرف بزنند، آش همین آش است و کاسه همان کاسه. اما شما هم بدانید که تا وقتی که بترسید که مردم از طریق اینترنت خبر بخوانند، فیلم ببینند، موسیقی گوش کنند و با هم حرف بزنند،، توسعه هم اتفاق نخواهد افتاد. توسعه مانند سلامت حاصل از ورزش است. با داشتن چهار قهرمان جهانی، جامعه سالم نمی شود؛ همه جامعه باید بتوانند ورزش کنند. توسعه از طریق اینترنت بدون محدودیت دفتر یا خانه شما شروع نمی شود. توسعه به معنی استخدام دانشمندان روس در موسسات تحقیقاتی نیست. برای توسعه جامعه باید بتواند به اطلاعات دسترسی داشته باشد. بله ! می فهمم که دسترسی به اطلاعات برای کسی که می خواهد قدرت را در دست خودش نگهدارد خطرناک است، ولی گفتم شاید حداقل بفهمید که سرعت ۱۲۸ برای کاربران خانگی کافی نیست.

جادی

سایتم را در هیچ جا ثبت نخواهم کرد

در فیلترینگ و میزان آن، ایران یکی از معدود کشورهای جهان است که اطلاعات اینترنت را برای شهروندانشان غیرقابل دسترسی می کنند و حالا هم می خواهد قدم دیگری بردارد تا از چین (تنها کشوری که قانون مشابهی دارد)‌عقب نماند:‌ هر چیزی در اینترنت باید از دولت مجوز بگیرد.

فراموش نکنید که این روزهایی که به اخراج کارمندان می گوییم تعدیل نیرو و به فروختن املاک مردم (مثل بانک ها و …) می گوییم خصوصی سازی برای توسعه، طبیعی هم هست که به مجبور کردن هر نوشته اینترنتی به کسب مجوز بگوییم ساماندهی.

این ثبت درست مانند این است که از شما بخواهند

 اگر دفتر خاطراتتان را به بیشتر از سه نفر می دهید که بخوانند،‌ باید یک کپی اش را به وزارت ارشاد بفرستید.

 اگر ایمیلی را به بیشتر از پنج نفر می فرستید، یک نسخه برای وزارت اطلاعات هم بفرستید.

 اگر جزوه ای از دوستتان کپی کرده اید و کنار جزوه یک شعر عاشقانه نوشته، یک نسخه به بسیج دانشجویی هم بدهید

و … دوستان ! من و شما حق داریم حرف بزنیم. حق داریم بنویسیم و هیچ کس حق ندارند بگوید «اگر می خواهی حرف بزنی اول از من اجازه بگیر». طرح ساماندهی حق دارد اجرا شود، دولت زور دارد و می توانند مثل قبل به کسانی که از کارهایش تعریف می کنند جایزه بدهد و تشویقشان کند ولی در وبلاگستان هیچ کس حق ندارد یک تشکل دولتی درست کند و همه را مجبور به عضویت در آن کند.

می خواهند بگوید هیچ کس حق ندارد درباره دین بنویسد،‌ هیچ کس حق ندارد از وضعیت کشور انتقاد کند، هیچ کس حق ندارد نظری درباره انقلاب یا امام بدهد، هیچ کس حق ندارد از مشکلات بگوید چون مردم ممکن است ناامید شوند، هیچ کس حق ندارد از زندگی اش بنویسد، هیچ کس حق ندارد از فیلتر رد شود و هیچ کس حق ندارد با هیچ کسی که همچین قوانینی را به چالش می طلبد هیچگونه رابطه ای داشته باشد. من مخالفم. بخصوص با بند آخر که می گوید هیات وزیران می توانند بعدا هر چیزی را به این مصوبه زیاد یا از آن کم کنند. من زیر این را امضا نمی کنم.

من حق دارم بنویسم، من حق دارم نظرم را داشته باشم و حق دارم نظرم را بگویم. این بسیار ساده است. طرح ساماندهی (با همه اشکالاتش) دو حالت بیشتر ندارد: یا می خواهد کمک کند یا می خواهد سانسور را بیشتر کند. اگر دنبال کمک است من عطایش را به لقایش می بخشم و کمکش را نمی خواهم. اگر در پی سانسور است، من کسی نیستم که با امضا کردنش اولا به دولت گفته باشم به این قوانین عجیب و بی ربط پایبندم و ثانیا نمونه ای باشم که دولت من را به دیگران نشان بدهد و بگوید: «ببینید‌! این که مشکلی نداره خودش رو عضو کرده. شما که عضو نشدید حتما مشکل دارید پس باید سانسور شوید». من مشکلی ندارم و دقیقا به همین دلیل نیازی نمی بینم خودم را جایی ثبت کنم ساده است.

ساماندهی وبلاگ ها / دو نکته خنده دار

چند وقتی است که از طرح ساماندهی وب سایت و وبلاگ ها زیاد می شنویم. در تاریخ پنج آذر هیات وزیران مصوبه ای تصویب کرد که طبق آن، همه وب سایت ها و وبلاگ ها باید خود را ثبت کنند. این مصوبه که دارای اشکالات منطقی و فنی بسیار مشهودی است (مثلا صحبت از خدمات www به تصور اینکه www سروریسی است به نام وب. در حالی که عبارت درست می توانست http باشد) تلاش می کند هر گونه فعالیت غیرمجاز در فضای وب را ممنوع کند.

دوستان تا به امروز نکات جالبی را در مورد این مصوبه تذکر داده اند. از اشکالات فنی گرفته تا مشکلات قانونی. دو مورد از جالبترین ها را نگاه کنید.

دزدی سایت
نگاهی به سایت http://www.samandehi.ir بیاندازید:


طرح نسبتا قابل قبولی است نه ؟ حالا نگاهی به سایت Dynamic Delivery Tech بیاندازید:


من چیزی نمی گم. ولی اگر علاقمند به مراجعه به پلیس بودید به سایت پلیس ایران مراجعه کنید. شک نکنید که چه شما سایت خود را ثبت کرده باشید و چه نکرده باشید، و حرف ناپسندی بزنید، همین پلیس در دستگیری شما کوتاهی نخواهد کرد (:

امنیت ملی
نکته بامزه دوم را در وبلاگ یک پزشک خواندم و بسیار خلاصه می گویم: سرورهای طرح در چین و آمریکا هستند ! به موقعیت جغرافیایی یکی از آن ها نگاه کنید:


هاها بامزه نیست ؟‌ حالا فرض کنید من یا شما اطلاعات کل وب سایت های کشور را در یک سرور در آمریکا در شهر Asbury Park ذخیره می کردیم. می خواستم لینک وزارت اطلاعات را بدهم که نسبت به جاسوسی احتمالی و از بین رفتن امنیت ملی اخطار بدهید ولی متاسفانه نه وب سایتی داشتند و نه ایمیلی. بگذریم.


این متن را شروع کردم برای اینکه بگویم من چه برخوردی با این جریان خواهم داشت. بدون شک من سایتم را ثبت نخواهم کرد… بیایید تا بگویم

لینک های مربوط به مصوبه ساماندهی وبلاگ ها و وب سایت ها

 تلفنچی: مگر ساماندهی ایراد دارد؟

 یک لیوان چای داغ: سایتم را ثبت کردم

 علف هرزه: مجوز وبلاگم صادر شد

 بیلی و من: نامه سرگشاده بیلی و من به وزیر ارشاد

 رها: مجوز ارشاد برای وبلاگ

 زد فاکتور :‌ بياييد خائنان را بشماريم

 فواد : قیچی کند سانسورچیان و چاقوی تیز نقد ما

 نیمه گمشده : نگاهی از یک زاویه دیگر به طرح ساماندهی پایگاه های اینترنتی ایران

 متتی : به سامانم نمی پرسی، نمی دانم چه سر داری

 متتی : وقتی نه راه پیش داری و نه راه پس

 کمانگیر : A Law Not Even Obeyed By The President

 دنیای مجازی یا فاجعه مجازی در ایران: سایت ساماندهی و چند مشکل فنی و امنیتی

 ایستگاه: افشای ۱۷ خطای امنیتی و حرفه ای در طرح ساماندهی پایگاه های اینترنتی

 متن مصوبه

 خورشید خانوم سکوت در برابر طرح ساماندهی اینترنت در ایران

 رها: مجوز ارشاد برای وبلاگ

 یک پزشک: امنیت اطلاعات ملی در طرح ساماندهی به وبلاگ‌ها و سایت‌های ای

 یک دانشجوی ایرونی : ساماندهی نمی شوم

اگر شما هم در این باره مطلبی نوشته اید و می خواهید به این صفحه اضافه شود با ایمیل من

تماس بگیرید.

زنان سانسورند ! می رویم سراغ قدم بعدی

روز اولی که نوشتم فیلتر کلمه women حذف شد. برویم سراغ قدم بعدی لیلا گفت که در Datak هنوز فیلتر داریم. واقعا هم داشتیم ولی در مخابرات و بسیاری جاهای دیگر فیلتر حذف شده بود. لیلا می گفت برای جشن گرفتن و اعلام پیروزی هنوز زود است (: انگار واقعا هم بود. از دیروز جستجو به دنبال women دوباره به صفحه فیلتر منجر می شود.

ناراحتی ندارد. نکته مثبت این است که می دانیم چکار باید بکنیم. اول باید یک گروه واکنش سریع تشکیل بدهیم. در این باره بعدا صحبت می کنم. کار دوم هم این است که دوباره پیگیر جریان women باشیم. احتمالا کار خوب این است که نتیجه صد جستجوی اول را تحلیل کنیم و میزان «پورنوگرافی» بودن آن را در بیاوریم. نتیجه می تواند بامزه باشد و قابل ارائه به یکسری آدمی که انتظار چندانی هم نداریم اقدام منطقی بکنند ولی مجبور خواهند بود چشم هایشان را محکم تر و محکم تر بر روی واقعیت ببندند. اراده ها محکم برای حرکت (: با خنده‌!