چرا من لینوکس رو به کسی توصیه نمی کنم

مدت ها قبل از یک دوست خیلی خوب ایمیل خیلی خوبی گرفتم که توش سوالاتی در مورد لینوکس بود و انتقاداتی نسبت به نوشتن و تبلیغ در مورد لینوکس. به نظرم، الان که می خوام چندین پست در مورد لینوکس بنویسم بهترین وقت برای جواب دادن به این ایمیل است. مخالفین لینوکس حتما این رو بخونن چون می خوام علیه اش حرف بزنم! (: اما نامه:

سلام جادی جان.
اول بگم اصلا توقع جواب ندارم. چون هم می‌دونم سرت شلوغه و هم خودت گفتی فراموش کاری. ضمنا ترجیح می‌دم وقتی رو که صرف جواب دادن به من می‌کنی رو صرف وبلاگ نوشتن کنی چون جنبه تولید محتوایش بیشتره.
راستش من یه چیزی رو نمی‌فهمم و اونم تشویق بی امان ملت به استفاده از لینوکسه. بزار اول بگم که همه ویژگیهای رو که برای لینوکس می‌گی قبول دارم. حتی طرفدار استفاده از نرم افزارهای اوپن سورس هم هستم. حداقلش اینکه دزدی نمی‌کنیم. همونطور که من روی کامپیوترم غیر از ویندوز که اونم دزدی نیست هیچ نرم افزار کرک شده‌ای ندارم. می‌تونم بگم که خیلی از این نرم‌افزارهای اوپن سورس از مدلهای تجاریش بهتره.

ولی راستش من با لینوکس مشکل دارم :

۱- به نظرت برای کاربری که حتی ساده‌ترین اصطلاحات کامپیوتر رو هم نمی‌دونه لینوکس گزینه مناسبیه؟

۲- برای کاربری که زبان انگلیسی قوی نداره چطور؟

۳- اگه سیستم به اینترنت وصل نشه چی؟ ( فرض کن من لینوکس رو نصب کردم ولی شبکه‌ اینترنتم کار نکرد اونوقت تکلیف چیه؟)

۴- به نظرت من چندتا دوست می‌تونم پیدا کنم که از لینوکس سر در بیارن و بتونن اگر کامپیوتر من مشکل داشت بیان و کمکم کنند؟

۵- درباره ادارات نظرت چیه؟ مثلا اگر تو سرپرست شبکه یه شرکت باشی حاضری روی همه سیستمها لینوکس بریزی یا حس می‌کنی اینها که با ویندوز هم مشکل دارن اگه با لینوکس کار کنند منو بیچاره می‌کنن.
و …

به نظرم این تشویقهای لینوکسی بیشتر شبیه هل دادن توی چاه می‌مونه. یعنی من اگه امروز تشویق بشم لینوکس روی سیستمم نصب کنم باید تا یکسال دیگه همینطور با لینوکس سروکله بزنم تا بفهمم چی به چیه یا باید قیدش رو بزنم. به نظرت بهتر نیست یه حداقل سطح در نظر بگیریم و بگیم اگر این چیزها رو می دونید می‌تونید از لینوکس استفاده کنید اگر نه برید یاد بگیرید بعد.

ممنون از وقتی که برای خوندن این نامه گذاشتی.

با احترام
مهدی



ندیدین از ویندوز دفاع کنم؟ نگران
نباشید! آخر این مقاله از ویندوز

هم دفاع کرده ام

به این می گن یک نامه زیبای مخالفت. کامنت های مطلب کارهایی که من می تونم روی لینوکسم بکنم ولی روی ویندوز برام محال بود رو یک نگاه کنید و ببینید تفاوت این مخالفت چقدر با مخالفت هایی که اونجا شده مشهوده (: اما پیش از جواب به سوال های مستقیم باید بگم که در طول این همه سال، من فقط و فقط به دو نفر پیشنهاد دادم که از لینوکس استفاده کنن و به شهادت خیلی از دوستان نزدیک تر، حتی وقتی کسی پیشم اومده و گفته به خاطر تعاریف من می خواد از لینوکس استفاده کنه، بهشون گفتم بهتره فعلا از اینکار فعلا صرفنظر کنه (مثلا وارش عزیز. اجازه بدین اول به سوال ها جواب بدم:

۱- به نظرت برای کاربری که حتی ساده‌ترین اصطلاحات کامپیوتر رو هم نمی‌دونه لینوکس گزینه مناسبیه؟ بله (: به نظرم مناسبه. لینوکس هم مثل ویندوز یک سیستم عامل است که روی آیکون کلیک می کنی اجرا می شه، فایرفاکس رو باز می کنی می ری اینترنت، دگمه پرینت رو می زنی پرینت می گیره و … به نظر من استفاده از لینوکس ساده تر از ویندوز است چون مثلا اگر بخوای خاموشش کنی دگمه کوچیک «خروج» رو فشار می دی و کامپیوتر خاموش می شه و لازم نیست توی منوی Start دنبال کلمه انگلیسی Turn Of بگردی. ما به ویندوز عادت کردیم ولی این به معنی منطقی بودن اون برای یک آدم آماتور نیست.

۲- برای کاربری که زبان انگلیسی قوی نداره چطور؟ کلا کسی که هیچ چیز از انگلیسی متوجه نمی شه، توی دنیای امروزی کامپیوتر مشکل خواهد داشت. در این شکی نیست. ولی واقعا اگر من بخوام برای مادر بزرگم (که ۴ سال پیش فوت کرده) کامپیوتر راه بندازم حتما از لینوکس استفاده می کردم چون بسیار بیشتر از ویندوز فارسی شده و تازه می تونم خیلی راحت خودم در عرض یکی دو روز پیام های برنامه های مورد نظر مادربزرگم رو با اصطلاحات خانوادگی/ترکی جایگزین کنم تا راحت تر متوجه بشه. اما یک جنبه دیگه ارتباط با جامعه است. در دنیای لینوکس شما تنها نیستید،‌ برای یاد گرفتن، برای تفریح و برای فرهنگ خیلی زیباتره که در ارتباط با بقیه دنیا باشید، زبان اصلی این جامعه هم انگلیسی است. اگر انگلیسی بلد نباشید، جامعه پشت سر لینوکس رو تا حدی از دست می دهید و بر می گردید به دنیای بسته ویندوز. البته کماکان به فارسی انجمن هایی مثل تکنوتاکس یا IRCش هستند که هر لحظه حاضر به کمک به شما هستند. ولی بازم تکرار می کنم که بدون زبان، مفیدترین جنبه امروزی کامپیوتر که ارتباط با همه دنیا باشه،‌ تضعیف می شه و محدود می شید به جامعه فارسی. ویندوز و لینوکس هم نداره (:

۳- اگه سیستم به اینترنت وصل نشه چی؟ ( فرض کن من لینوکس رو نصب کردم ولی شبکه‌ اینترنتم کار نکرد اونوقت تکلیف چیه؟) دو حالت داریم: یا اینترنت نداری یا اینترنت داری ولی تو لینوکس نمی تونی بهش وصل بشی. در حالت دوم بهتره کابل رو تعمیر کنی یا کارت شبکه سالم بخری یا پسورد شبکه رو از مدیر سیستم بپرسی و اینجور چیزها تا بتونی به اینترنت وصل بشی. اما در حالت اول، بخش مهمی از قابلیت های یک کامپیوتر رو از دست می دی. بدون اینترنت، اصولا کامپیوتر خیلی از قابلیت هاش رو از دست می ده. کامپیوتر این روزها در اصل داره تبدیل می شه به یک وسیله ارتباطی. کماکان می تونی لینوکس داشته باشی (مثلا توزیعی مثل دبیان که فکر کنم ۷ تا DVD است و همه نرم افزارهای خوب و مهم دنیای لینوکس رو در خودش داره) و ازش لذت ببری. داستان ویندوز هم دقیقا همینه. بدون اینترنت می تونی ویندوز داشته باشی و کل نرم افزار از بازار بخری و نصب کنی ولی «که چی؟» (:‌ بازی کنی ؟ تایپ کنی و پرینت بگیری؟ بخشی از زیبایی های لینوکس به قدرتش در شبکه است در نتیجه اگر به اینترنت وصل نشی، لینوکس بیشتر ضرر می کنه تا ویندوز (: مثلا یکی از قدرت های لینوکس به روز بودن همیشگی کامپیوتر است اما اگر به اینترنت وصل نباشی، تازه لینوکس می شه شبیه ویندوزی که به شبکه وصله (:

۴- به نظرت من چندتا دوست می‌تونم پیدا کنم که از لینوکس سر در بیارن و بتونن اگر کامپیوتر من مشکل داشت بیان و کمکم کنند؟ خیلی زیاد. این برگ برنده لینوکس است. در همین لحظه ۱۲۵ نفر در انجمن های فارسی زبان تکنوتاکس حاضر هستند، ۵۰۰۰۰۰ نفر در فروم اوبونتو ثب نام کرده اند، ۱۵ نفر در کانال آی آر سی فارسی لینوکس آنلاین هستند (همین لحظه جواب می دهند) و ۶۵۷ نفر هم در کانال زنده لینوکس جهانی. از این بیشتر؟ همه این آدم فقط و فقط اونجا هستن تا به تو کمک کنن. هر هفته هم چند تا از بهترین لینوکس کارهای هر شهری در هر جای دنیا مثلا تحت عنوان تهران لاگ (گروه کاربران لینوکس تهران) دور هم جمع می شن و می تونن حضوری مشکلاتت رو حل کنن. من که کنیا بودم، لینوکس مبنای دوستی ام بود: هم با خانواده ای که من پیششون زندگی می کردم و هم با دوستانی که در فروم می دیدیم. این رو هم مطمئن هستم که اگر روزی مجبور بشم از ایران برم، اولین کاری که در هر شهر و کشور غریب می کنم، کشف لاگ اون شهر است: Linux User Group. خب مطمئنا این شکل از همکاری شباهتی به این نداره که زنگ بزنم به دخترخاله ام (یا دوست پسرم) و ازش خواهش کنم بیاد کامپیوترم رو درست کنه و بعد یک کامپیوتر فرمت شده که روش یک ویندوز جدید نصب شده تحویل بگیرم (:

۵- درباره ادارات نظرت چیه؟ مثلا اگر تو سرپرست شبکه یه شرکت باشی حاضری روی همه سیستمها لینوکس بریزی یا حس می‌کنی اینها که با ویندوز هم مشکل دارن اگه با لینوکس کار کنند منو بیچاره می‌کنن.
و …
خب پیش فرضت اینه که لینوکس سخت تر از ویندوزه ولی اولا اینطور نیست و ثانیا بسیار پایا تره. به شبکه بیمه کشور نگاه کن که کامپیوترهای نمایندگی های بیمه اش لینوکسی است (بیمه ایران). این کامپیوترها الان سال‌ها است که دارن کار می کنن بدون اینکه آخ بگن (: ولی مثلا اگر در یک شرکت تایپ مشغول به کاری، اشتباهه که لینوکس نصب کنی چون اکثر مشتری ها ویندوز می خوان. اینجا می رسیم به اون چیزی که در خیلی از سوالات گم است. مطمئنا یک جواب ثابت برای همه وجود نداره و جواب بر اساس افراد متفاوت است. اما چرا؟ چی این وسط گم شده؟


جیزی که توی همه این سوال ها گم شده بود هدف است و دقیقا همین هدف باعث می شه که من به کسی استفاده از لینوکس رو توصیه نکنم. من از خوبی های لینوکس می گم چون زندگی ام رو زیباتر کرده و به نظرم باید بیشتر شناخته بشه ولی هدف استفاده از لینوکس نیست. باید با آدم ها حرف بزنی. بعضی ها دوست دارن همه خم و چم قابل شناخت سیستم عاملشون رو بلد باشن، اینکار توی ویندوز حداکثر یک ماه زمان می بره و توی لینوکس یک عمر هم براش کمه اونقدر که وسیع و حرفه ای است. ممکنه هدف‌ یک نفر بازی باشه. لینوکس بازی های زیاد و خوبی داره اما ویندوز برای بازی بهتره. ممکنه هدف یکی دیگه رد و بدل کردن فایل با فرمت غیراستاندارد word باشه و برای اونهم ویندوز بهتره.

ابزار باید با نگاه به هدف انتخاب بشه. سیستم عامل ابزاره و انتخابش بستگی به هدف داره. فرض کن کسی بخواد برنامه نویس C# بشه! برای چنین آدمی انتخاب لینوکس بلاهت است. اما اگر هدف کسی راه اندازی یک کامپیوتر راحت و بی دردسر برای مادر بزرگش باشه تا مادربزرگش بتونه توی اینترنت بچرخه و چت کنه، ویندوز بدترین انتخاب است چون خیلی «خراب» می شه؛ انتخاب این فرد باید لینوکس یا اپل باشه.

دلیلی هم که من هیچ وقت لینوکس رو به کسی توصیه نمی کنم، ندونستن «هدف» اونها است. لینوکس بسیار قوی است و بسیار آزاد اما بیشترین چیزی که یک خبرنگار لازم داره، مشابه بودن با اکثریت است و به همین دلیل ویندوز ایکس پی براش از همه چی بهتره. در مقابل یک آدم عامی علاقمنده که اگر در یک مهمونی یا مدرسه یکی گفت «WinAmp جدید رو دیدین؟» بتونه بگه «آره» و در نتیجه لینوکس با وجود داشتن قدرتمندترین نرم افزار پخش موسیقی (Amarok) براش چندان مناسب نیست چون قدرت پخش موسیقی رو نمی خواد بلکه جزیی از جمع دوستان بودن رو می خواد.

این روزها من فقط و فقط به سه دسته آدم گنو/لینوکس پیشنهاد می دم:

غیرحرفه ای هایی که دقیقا می دونن چه استفاده ای می خوان از کامپیوتر بکن (به جز بازی)

حرفه ای هایی که دقیقا می دونن دنبال چی هستن (به جز بازی و برنامه نویسی ویندوز)

کسانی که اونقدر اخلاقی هستند که حاضر نیستند از برنامه‌های دزدی استفاده کنن

برای بقیه افراد توصیه ام اینه که فعلا از همون چیزی استفاده کنن که قبلا می کردن ولی فراموش نکنن که آزادی و اخلاق حتی اگر ما شخصا رعایتشون نکنیم مهم هستند. اصلا دوست ندارم کسی رو ببینم که احساس می کنه پیدا کردن قفل‌شکن برنامه ها در اینترنت کار خیلی خفنی است (:

نکته نهایی: بحث آزادیای که پشت گنو/لینوکس نهفته است اینجا ناگفته موند. خوبه یک جایی درباره اش بحث کنیم.

کارهایی که من می تونم روی لینوکسم بکنم ولی روی ویندوز برام محال بود

گاهی می شنویم دوستان از کارهایی صحبت می کنند که می تونن روی ویندوز بکنن ولی روی لینوکس امکانش نیست. حالا من می خوام با اقتدا به مقاله Things I can do in Linux that I can’t do on Windows کارهایی رو بنویسم که من می تونم روی گنو/لینوکس بکنم اما اگر ویندوز استفاده می کردم، مجبور بودم از خیرشون بگذرم.

۱- در یک حرکت کل نرم‌افزارهای موجود در سیستم رو به روز کنم. واقعا لذت بخشه، یک آیکون کوچیک باز می شه و می گه یکی یا چند تا از نرم‌افزارهایی که من استفاه می کنم نسخه جدید دارند (یا اصولا سیستم عاملم نسخه جدید داره). من روی آیکون کلیک می کنم و چند لحظه بعد نه فقط لینوکس که کل نرم افزارهایی که من ازشون استفاده می کنم با بهترین نسخه موجود به روز شده‌اند. فرقی نمی کنه برنامه من دیکشنری باشه، برنامه چت باشه، بازی باشه یا هسته سیستم عامل؛ به هرحال دائما، ریز به ریز و در یک حرکت به روز می شه.



لینوکس قابلیت های فراوانی داره اما خیلی از این قابلیت ها دقیقا همون هایی هستند که ویندوز هم داره ولی لینوکس بهترش رو
داره. مثلا لینوکس کمتر «خراب» می شه، سریعتر و سبک تر از ویندوز است، برنامه های بیشتری داره و

… اما اینجا خواستم چیزهایی رو بنویسم که لینوکس داره ولی ویندوز اصولا نداره! (:

۲- بدون اینکه ریبوت کنم، تقریبا همه چیز رو می تونم تغییر بدم یا به روز کنم. اگر بخوام یک برنامه جدید نصب کنم، یک برنامه قدیمی رو حذف کنم یا همه چیز رو به روز کنم، مجبور نیستم کامپیوتر رو ریبوت کنم. برام وحشتناکه که وسط کار، یکهو کامپیوتر پیام بده که برنامه پخش فیلم رو به روز کرده و حالا باید ری استارت بشه.

۳- کامپیوترم امن باشه بدون اینکه وقت و منابع برای اینکار حروم کنم. توی ویندوز اگر بخوام امن باشم حداقل باید سه تا چیز داشته باشم. ۱: ضد ویروس که کامپیوتر رو کند می کنه. ۲: فایروال که اگر ویستا داشته باشم دم به ثانیه ازم می پرسه که می خوام به اینترنت وصل بشم یا نه. ۳:‌ ضد تبلیغ و جاسوس و بد افزار که هی باید آپدیت بشن و کلی وقت برای اجرا بگیرن تا چرت و پرت هایی که آی ای اتوماتیک دانلود می کنه. و البته فراموش نشه که وقتی ویندوز دارم باید دائما هم مواظب این باشم که توی فلان سایت نرم یا فلان چیز دانلود نشه یا فلان درایور ویروسی نباشه و … این داستان کامپیوتر من رو کند می کنه و بخش عمده ای وقت کارم با کامپیوتر رو می گیره. روی لینوکس نیازی نیست من به فکر ویروس و تروجان و جاسوس افزار و بدافزار و اینا باشم چون از این چیزها روی یک سیستم عامل با طراحی درست وجود نداره.

۴- می تونم یک سیستم عامل و مجموعه کامل نرم‌افزارهام رو به رایگان داشته باشم بدون اینکه قانونی رو بشکنم یا کاری غیراخلاقی بکنم. وقتی ویندوز کار می کردم، همیشه مشغول شکستن قانون و اخلاق بودم و استدلالم این بود که «چاره ای نیست». حالا می بینم که اشتباه می کردم و همیشه برام سواله که چطور بیشترین استفاده کنندگان نرم افزارهای آزاد «آزاد اندیش»ها هستند و نه مذهبی ها (:

۵- تنظیماتم رو بدون دردسر به همه جا منتقل کنم. شناسه ایمیل؟ تنظیمات چت؟ تنظیماتم در فلان بازی؟ تنظیمات صفحه کلید؟ عکس پشت زمینه؟ ایمیلهایی که گرفته‌ام؟ قرار ملاقات‌ها؟ اندازه پنجره‌های گیمپ؟ همه و همه در یک دایرکتوری هستند:‌دایرکتوری خانه. پشت هر لینوکس دیگه که بشینم و این فایل ها رو توش کپی کنم، تمام تنظیمات ریز و درشتم و تمام فایلهام به اون منتقل می شن. توی ویندوز منتقل کردن تنظیمات تمام برنامه‌ها از یک کامپیوتر به کامپیوتر دیگه وحشتناک بود چه برسه از یک ویندوز به یک ویندوز دیگه!

۶- می تونم اینترنت اکسپلورر ۵،‌ ۵.۵، ۶ و ۷ رو کنار همدیگه اجرا کنم‌ و باحالیش اینه که خود ویندوزی ها نمی تونن اینکار رو بکنن (:‌ در عین حال اجرای IE در لینوکس نگرانی ندارد چون بد افزارها حتی در صورت عبور از IE نمی توانند لینوکس را «خراب» کنند.

۷- می‌توانم هر چیزی که در کامپیوترم اتفاق می افتد را بفهمم. این برای من خیلی خیلی مهم است. کامپیوتر یک بار درست بوت نشد؟ dmesg را می زنم و اشکال را می بینم. یک نفر می گوید که نمی تواند به سیستم اف.تی.پی. کند؟ ftplog رو می بینم و … هر اشکال دیگری هم که پیش بیاید قابل پیگیری است و احتمالا قبلا یک نفر جایی آن را حل کرده. راستی!‌ در ویندوز هم ممکن است شما باگ ریپورت پر کنید و بفرستید اما نکته این است که باید منتظر بمانید که آیا مایکروسافت تصمیم به اصلاح آن بگیرد یا نه و در عین حال شما دارید از وقت خودتان برای کمک مالی به یک شرکت چند میلیارد دلاری هزینه می کنید که چندان دلچسب نیست. در مقابل در لینوکس هر حرکت کوچک شما کمک داوطلبانه به میلیون ها کاربر در سطح جهان است؛ افرادی مثل خود شما.

۸- می‌توانم هر جزئی از میزکارم را تنظیم کنم.‌ در ویندوز من فقط همان چیز واحدی را داشتم که مایکروسافت به من داده بود. البته چند برنامه پر از باگ و دردسر دیگر هم برای میز کار بود ولی عملا من منحصر بودم به میزکار پیش فرض مایکروسافت. حداکثر می توانستم چند تم را تغییر دهم. در لینوکس می توانم مدیر پنجره‌ام را تغییر دهم، تم را تغییر دهم، GTK را تغییر دهم، آیکون ها را عوض کنم، محیط را سه بعدی کنم یا جلوه‌های ویژه ای مثل Compiz را تنظیم کنم، مرورگر پیش فرض فایل را تغییر دهم، پنل ها را اضافه و کم کنم و روی دسکتاپ برنامه‌های مختلف بگذارم.

۹- از رقابت بین پروژه‌ها متنفع شوم. در دنیای آزاد، رقابت باعث پیشرفت است. برای ویندوز غیرقابل تصور است که دو درایور مختلف برای یک دستگاه وجود داشته باشد اما در لینوکس این موضوع بسیار طبیعی است. در سطح بالاتر هم مثلا میزکارهای مختلف در تلاش برای پیشرفت هستند و هر کدام سعی می کند دائما خصوصیت های جدید را بکار بگیرد. نفع همه اینها به من می رسد.

۱۰- هزاران برنامه عالی را اجرا کنم که فقط تحت لینوکس اجرا می شوند. سورپریز شدید؟ این معمولا حرف مخالفان لینوکس است که می گویند سراغ لینوکس نمی آیند چون فلان برنامه فقط روی ویندوز اجرا می شود. جریان برای من هم صادق است. من از PIM میزکار KDE استفاده می کنم، همینطور از آماروک برای پخش موسیقی و wget برای دریافت فایل و کلی برنامه ریز و درشت دیگر که فقط و فقط تحت لینوکس امکان اجرا دارند.

۱۱- جوری کار کنم که انگار همه اینترنت بخشی از کامپیوتر من است.‌ شبکه برای من شفاف است. من می توانم ادیتور برنامه نویسی مورد علاقه ام (Quanta) را باز کنم و از منوی Open یک فایل در فلان وب سرور را باز کنم، تغییر دهم یا ذخیره کنم. در عین حال می توانم کل فایل های یک دایرکتوری را با یک دستور در حد
scp folansite jadi@folasite:/public_html/ به یک سرور اینترنتی کپی کنم.

۱۲- آزادم و حق انتخاب دارم. در لینوکس من آزادم که انتخاب کنم اما در ویندوز از قبل انتخاب هایی شده که من باید از آن ها پیروی کنم. من آزادم که به دیگران کمک کنم و جهان را بهتر کنم اما اگر ویندوز کار می کردم فقط باید یک کاربر صرف باقی می ماندم و در بهترین حالت فقط می توانستم آنقدر یاد بگیرم که به دیگران راهنمایی کنم تا در نهایت یک شرکت غول، غولتر بشود. در عین حال من تنوع دارم. هر لحظه احساس بی حوصلگی کنم، ادیتورم را با یک ادیتور دیگر تعویض می کنم، میزکارم را به یک میزکار آلترناتیو که مثلا می تواند بدون ماوس کار کند تغییر می دهم یا برنامه چت کردنم را عوض می کنم و یک تجربه جدید به روزم اضافه می کنم (: برای نصب این برنامه ها سه چهار کلیک کافی است و هیچ نیازی به رفتن به بازار و خرید برنامه و این حرفها هم ندارم (:

آخر دنیا چه شکلیه؟

درباره آخر دنیا، روزی که یک جنگ جهان رو نابود کرده، روزی که انرژی اتم کار دست ما داده، روزی که موجودات فضایی به ما حمله کردن و … فیلم‌های زیادی ساخه شده. حالا یک وبلاگ علمی تخیلی‌نویس، جدولی تهیه کرده از مفاهیم این فیلم‌ها و طبقه بندی اونها. این وبلاگ، ۱۴ تا از مشهورترین فیلم‌های علمی تخیلی رو از لحاظ مفاهیمی مثل «کمبود منابع»، «حضور جنگ سالاران»، «آدم‌های تغییر یافته» و حتی «نوشیدن ادرار توسط آدم‌ها» طبقه بندی کرده و یک جدول در این باره کشیده.
به نظر من اون جدول خیلی جذاب نیست. نتیجه باید به شکل نموداری رسم بشه که تاثیر هر کدوم از این مفاهیم رو در کل فیلم‌ها نشون بده.

این نمودار به راحتی می تونه به ما نشون بده که در یک دید کلی، آخر دنیا در فیلم‌های هالیوود به چه شکل ترسیم می شه. مثلا مفهوم زمین‌های سوخته که برمی‌گرده به نابودی طبیعت و ناتوانی انسان از استثمار زمین، کاملا پر رنگه، ترس از حیوانات آدم‌خوار خیلی کمه و فرقه‌های مذهبی هم پر رنگ نخواهند بود. خطر بزرگ در نابودی طبیعت است (زمین‌های سوخته + کمبود منابع + تولید نسل اجباری) و جنگ انسان‌ها با یکدیگر (جنگ سالاران +‌ آدم‌های تغییر یافته (mutant) ). من که زمانه فعلی رو ترجیح می دم به اون موقع (:

بررسی مصور جی.او.اس،‌ مشهور به سیستم‌عامل گوگلی

امروز بنا به لطف دوستان خوبم در شرکت گردو یک نسخه از gOS که در اصل greenOS است ولی به googleOS مشهوره به دستم رسید و در یک فرصت کوتاه به شکل زنده امتحانش کردم؛ شعار این سیستم‌عامل مبتنی بر هسته لینوکس، یک سیستم‌عامل خوب را کشف کنید است.

gOS به نظر من یک برنامه هوشمندانه است برای پولدار شدن یکسری آدم دوست داشتنی و باهوش. کاری که اونها کرده‌اند اینه که جدیدترین نسخه [اوبونتو رو با مدیر پنجره Enlightment 17 مشهور به E
ترکیب کرده‌اند و به شکل پیش فرض هم سیستم عاملشون رو با لینک‌ها، سرویس‌ها و نرم‌افزارهای گوگلی و وب ۲ هماهنگ کرده‌اند. این ترکیب باعث یک لینوکس زیبا، سریع، زنده و به روز شده که تونسته از طرف وال‌مارت به عنوان سیستم‌عامل پیشفرض کامپیوترهای ارزون ۲۰۰ دلاری، انتخاب بشه.

سیستم روی دو تا PC اول به خاطر کارت گرافیک به مشکل بر می‌خوره.من هم خیلی جدی نمی گیرم جریان رو چون هدف اصلی‌ام دیدن محیط است و اینه که روی لپ تاپ خودم به شکل زنده بوت میکنم باهاش. صفحه اولی که بعد از بوت شدن می‌بینید اینه:


به راحتی شبکه بی‌سیم رو می‌شناسه و با گرفتن پسورد کلید ایمنی بهش وصل می‌شه (البته من یکی دوبار پسورد کلید ایمنی رو اشتباه می‌دم (: )). درایوهای دیگه سیستم بالا هستند، منو چپ پایین و یک داک قشنگ، کل میانبرهای موجود رو نشون می‌ده: از اسکایپ و یوتیوب و نقشه‌های گوگل گرفته تا میبو و فایرفاکس و بلاگر. جای وردپرس خالیه و تقویت کننده این فرض که هدف اصلی طرف، جلب رضایت گوگل بوده.

ماوس رو که روی اون آیکون‌ها حرکت می‌دهید به چپ و راست قل می‌خورند و آیکون زیر ماوس بزرگ می‌شه (به افتخار مزیدی و خواهش اینکه دوباره بنویسه، روی فیس‌بوک ایستاده‌ام). ساعت قشنگی سمت چپ است و گزینه Install بالای صفحه. زدن اینستال باعث خواهد شدسیستم عامل شروع به نصب روی دستگاه من بکنه.


آفیس نسخه ۲.۳ روی این سیستم نصبه. به راحتی می‌شه بهش زبان فارسی اضافه کرد و به شکل پیش‌فرض به خوبی زبان فارسی رو نشون می‌ده.


یکی از قابلیت‌های جالب و زیادی گوگلی، اون جعبه جستجوی بالا است. این روزها بیشتر و بیشتر و بیشتر هر چیزی رو گوگل می‌کنیم، کافی است هر عبارتی رو در اون مربع بالای سمت راست تایپ کنید و با زدن انتر، نتیجه جستجو رو در یک جعبه تحویل بگیرید.


اسم مدیر فایل رو نمی‌دونم ولی یک برنامه ساده است با یکسری جینگولک بازی مثل اینکه drag /drop رو از نظر فیزیکی هم واقعا مثل افتادن تفسیر می کنه: اگر فایلی در مدیر پنجره بیاندازید، کمی کوچیک و بزرگ می شه تا ثابت بشه. بامزه است ولی نمی دونم این مدیر فایل ساده تا چه حد امکان شخصی شدن داره.


به شکل پیش فرض، جی.او.اس. با سه تا تم عرضه شده. الان من تم رو عوض کرده‌ام به تمی که بیشتر شبیه به تم پیش‌فرض اینلایتمنت است. به نظر من زیادی جینگول وینگول می‌یاد. در عین حال همونطور که می‌بینید فایل‌های روی دسکتاپ ممکنه بروند زیر اون پنجره جستجوی گوگل. برای سیستم‌عاملی که اون جعبه جستجو جزو حالت‌های پیش‌فرض‌اش است، این زیاد دوست داشتنی نیست. در تصویر می‌بینید که نرم‌افزار پیش‌فرض برای پخش موسیقی هم Rhytmobox است.


و حالا سیستم رو خاموش می‌کنم. گیمپ بازه برای ادیت تصاویر (معادل فتوشاپ) و سمت بالا راست هم برنامه مربوط به تنظیمات شبکه رو می ‌بینید،‌ کار این برنامه اینه که در حین انتقال لپ‌تاپ بین شبکه‌های مختلف به شکل خودکار ارتباط با اینترنت و شبکه رو حفظ کنه و برای من هم که در این مدت کوتاه خوب کار کرد. این یکی از قابلیت‌های مهم این روزها است: بدون اینکه بفهمید باید همیشه وصل باشید.

در کل به نظرم جی.او.اس. چیز جالبی است. قشنگه و مجموعه نرم افزاری خوبی هم داره. در عین حال اتصال به آپدیت‌های اوبونتو مطمئنا مزیت فوق العاده‌ای است ولی من نیازی به انتخاب E نمی‌بینم. حداقل در مورد من و دراین مدت کوتاه، E دو بار کرش کرد و هر دوبار هم دقیقا هنگام یک کار: انتخاب چند فایل و رایت کلیک و انتخاب Open. به نظرم این انتخاب بیشتر به خاطر مجزا شدن از اوبونتو اومد تا هر دلیل دیگه، گرافیک خوبی که ای در اختیار قرار می‌ده به راحتی در کی.دی.ای. هم قابل رسیدن است (:

اگر کسی بخواد به راحتی به اینترنت متصل باشه و با کامپیوترش هم کار پیچیده‌ای نکنه و خیلی هم اهل سرویس‌های گوگل، خوشگلی بدون نیاز به تنظیمات پیچیده و وب ۲ باشه، من ممکنه بهش این سیستم عامل رو پیشنهاد کنم اما کماکان پیشنهاد اول من کوبونتو (کی.دی.ای.+اوبونتو) است (:

مرتبط:‌

 نصب gOS روی اوبنتوی میمون شجاع / مداد آی تی

 gOS نسخه یی بزک شده از اوبونتو برای خوره های اینترنت و گوگل

 کامپیوتری برای کار با سرویس‌های وب 2.0

نمودار آماری واقعیت را افشا می‌کند: پوتین تقلب کرده

نمودار جالب و هوشمندانه ای است که تقلب حزب پوتین را نشان می‌دهد:


تا جایی که من فهمیدم، هر نقطه نشان دهنده یک صندوق رای حوزه رای گیری است. محور افقی نشان دهنده درصد آرای قبول شده در صندوق در آن حوزه است و محور عمودی نشان دهنده درصد رایی که حزب پوتین آورده. به راحتی می‌بینید که هر وقت پوتین رای آورده، آرای حوزه قبول شده و هر وقت رای حزب پوتین کم بوده،‌ آرای حوزه ابطال شده. به سبک ایران هم کار تا جایی پیش رفته که بعضی از حوزه‌ها که بالای صد در صد شرکت کننده داشته اند (!)، صد در صد به پوتین رای داده بودند (: جالب، روشن کننده و دردناک است که Correlation چیزی در حدود ۹۰٪ است. یعنی تعداد آرای پوتین به راحتی می‌تواند میزان رای‌های باطله را پیش‌بینی کند:‌ اگر حزب پوتین رای آورده باشد رای‌ای باطل نمی‌شود ولی اگر کس دیگری رای آورده باشد، رای باطل است.

حالا هی بپرسید چرا ما با روسیه اینقدر دوستیم یا چرا احمدی نژاد می‌گوید که ما هیچ وقت در طول تاریخ خاطره بدی از روسیه نداشته ایم (:

سایت CNet ویندوز ویستا در فهرست بدترین محصولات تکنولوژی سال قرار داد

سایت بررسی فن‌آوری‌های CNet امروز فهرست ده تا از بدترین محصولات تکنولوژی را معرفی کرد. ویندوز ویستا یکی از این ده محصول است. دلایل ذکر شده سایت CNet اینها هستند:

 سیستمی که باعث شود فروشنده‌هایی مثل Dell دوباره فروش xp را انتخاب کنند

 سیستمی که باعث شود مردم بعد از ارتقاء به آن، دوباره سیستم‌های خود را به سیستم‌عامل قبلی تقلیل دهند

 سیستم عاملی که طراحی و اجرای آن شش سال طول بکشد و در نهایت هم حرفه‌ای‌ها از آن راضی نباشند

 سیستمی از نظر سخت‌افزاری سازگاری نداشته باشد

 سیستمی که آدم دائما باید به سوال‌های مربوط به ایمنی آن پاسخ غیرفنی بدهد

 و در نهایت سیستمی که از DRM استفاده کند (به اصطلاح مدیریت حقوق دیجیتال به این معنا که شما دیگر حق تصمیم‌گیری در مورد عملکرد کامپیوتر خود را ندارید و این فایل‌ها هستند که قوانین را به شما تحمیل می‌کنند)

واقعا هم باید در فهرست بدترین محصولات تکنولوژیک قرار گیرد.

تعداد فراوانی حروف فارسی در نوشته‌های روزمره

در مقاله با چینش صفحه کلید دووراک آشنا شوید دیده بودیم که بهترین حالت کیبرد، این است که پرکاربردترین حروف در ردیف وسط بیافتند و بعد در ردیف بالا و در نهایت در ردیف پایین. برای اینکار نیاز داریم بدونیم که کدوم حروف فارسی بیشترین کاربرد رو دارند. جالب است که این جدول یا اطلاعات (که کاربرد زیادی در رمزنگاری هم دارد)‌ هیچ جای اینترنت نبود.

این بود که یک برنامه نوشتم تا در یک متن طولانی تعداد درصد تکرار هر حرف را بشمرد. متن کامل همه مقالات موجود در صفحه اول سایت تغییر برای برابری را انتخاب کردم. این انتخاب کاملا نقد پذیره و شاید مثلا بهتر باشه از مجموعه ویکیپدیا چند مقاله در علوم مستقل رو انتخاب کنیم ولی خب به هرحال این انتخاب اول بود و نتیجه اش این شد:


واقعیت اینه که هر نموداری زیبا و لذت بخشه و البته جای «و» در کیبرد فارسی دردناک. این کاراکتر با اینکه اینهمه استفاده می‌شه ولی جاش خیلی بده و عملا باعث مچ درد دست راست. نکته بامزه هم عملا اضافه بودن این «ژ» بیچاره است که خیلی خیلی کم ظاهر می شه.

اگر همچین نموداری قبل از طراحی کیبردفارسی توسط کشیده شده بود احتمالا طی چندین نسل کلی به سلامت دست و مچ ایرانیان کمک می‌کرد. مثلا بهترین جای ممکن در کیبرد الان داده شده به حرف «ت» که از نظر اهمیت در جای نهم است و جای برتر بعدی داده شده به «ب» که رتبه دهم رو از نظر ارزش تایپ داره.

کاری که باقی می مونه این است که اولا یکبار دیگه برنامه رو روی یک متن معرف‌تر اجرا کنیم و دوم هم این که جالبه یکبار روی چیزهایی مثل قانون اساسی یا وبلاگ‌های مختلف اجرا کنیم و ببینیم درصد استفاده از حروف خیلی فارسی (مثل گچپز) و خیلی عربی (صضطظغعذ) در اونها چه تفاوتی می کنه. بامزه است.

در محیط دیجیتال به هویت‌ها اطمینان نکنید (یا: در اینترنت دختر نیست)

روزگاری بود که با دیدن یک آی شبیه به mona69 [کپی رایت از فیلم توفیق اجباری]، همه به PM فرستادن می‌افتادند و فکر می‌کردند حتما یک دختر پشت کامپیوتر نشسته است. این روزها [امیدوارم] سطح تجربه‌ها بالاتر رفته و اکثر افراد حاضر در چت روم‌ها و فروم‌ها، قانون شانزدهم اینترنت را یاد گرفته‌اند:

قانون شانزدهم: هیچ دختری در اینترنت نیست

با در نظر داشتن این قانون، اگر دختری در اتاقی باشد و بخواهد مطمئن شود که طرف مقابل هم دختر است از او می‌خواد تا با میکروفون کمی صحبت کند و خودش هم برای اثبات حاضر می‌شود دوربین / وبکم را روشن کند تا ادعای دختر بودنش ثابت شود.


قانون طلایی اینترنت:هرگز به کسانی که ادعای دختر بودن می‌کنند چیز تندی نگویید چرا
که قبیله‌ای از پسران دختر ندیده به کمک آنان خواهند شتافت

تا ای-دستمال شوند و شما کلی دردسر خواهید داشت

یک لحظه صبر کنید! من و شما که قانون شانزدهم را فراموش نکرده‌ایم؟ درست است! هیچ کدام از این دو نفر دختر نیستند. نفر اول پسری است که با دختر جا زدن خودش دنبال دختری (احتمالا با گرایشات همجنس خواهانه) می‌گردد و نفر دوم هم پسری است که فکر می‌کند اگر دختر باشد، راحت‌تر می‌تواند دوست دختر پیدا کند و بعد بگوید «راستش من پسرم!» و طرف هم خوشحال شود. (هیچکدام به این فکر نمی‌کنند که این هیجان، با قانون ۲۴ در تضاد است: هیچگاه به سـ‌کس نخواهید رسید.)

اما رابطه وبکمی و میکروفونی این دو پسر چگونه پیش می‌رود و کسی هم متوجه جنسیت طرف مقابل نمی‌شود؟ چرا این رابطه بامزه در نهایت به یک سورپریز احمقانه در خیابان منجر می‌شود؟ جواب ساده است: نرم‌افزار + فرهنگ.

فرهنگ ما خراب است. شکی نیست. حاضریم دروغ بگوییم تا به عنوان بزرگترین هیجان زندگی‌مان یک پسر تظاهر کند که دوست دختر ما است (و ما هم تظاهر کنیم دوست دخترش هستیم!). اما در این میان نرم‌افزار خوب هم بی‌تاثیر نیست.

پسر دوم داستان ما، چگونه پسر اول را قانع می‌کند که دختر است؟ او با استفاده از نرم‌افزارهایی مثل Fake Voice صدایش را تغییر داده. من می‌توانم با هر صدایی حرف بزنم و کامپیوتر در لحظه صدای من را پیرتر، جوان‌تر، دخترتر یا پسرتر بکند. این صدا به هر پسری که عقلش به گوشش باشد و قانون شانزدهم را هم نداند، ثابت خواهد کرد که من دختر هستم. اما من همین کلک را نمی‌خورم و حتما از طرف می‌خواهم وبکمش را نشانم بدهد تا مطمئن شوم که با یک دختر طرفم. اما از کجا بدانم او نرم‌افزارهای بهتری ندارد؟ مثلا ممکن است Fake Webcam داشته باشد که به او اجازه می‌دهد بدون داشتن وبکم یا هر دستگاه تصویری دیگر، به هر مسنجری دروغ بگوید و ادعا کند که وبکم دارد و هر فیلمی را هم که بخواهد روی آن نمایش دهد. به عبارت دیگر کافی است چند صحنه از وبکم یک دختر حرفه‌ای را بگیرد و هر وقت قرار شد اثبات کند که دختر است آن را به عنوان وبکم خودش برای من بفرستد و خلاص (:

نکته اخلاقی: در اینترنت محتاط باشید. دوربینی که می‌بینید ممکن است واقعی نباشد. صدا ممکن است ساختگی باشد. آدم‌ها ممکن است آن چیزی نباشند که ادعا می‌کنند و چیزی که روی وبکم نمایش می‌دهید به راحتی می‌تواند ضبط شود

پ.ن. در این نوشته، منظور از «اینترنت» همان شبکه‌ای است که حدود صد سال قبل در آمریکا اختراع شد تا حتی در صورت بروز یک جنگ اتمی هم افراد کشورهای درگیر در جنگ، بتوانند پـور ‌ن نگاه کنند. این شبکه در سالی مابین ۱۹۸۱ تا ۲۰۰۷ توسط یک پسر نوجوان که پشت آتاری ۲۶۰۰ش با یک مودم ۳۰۰ باود کار می‌کرد هک شد و کل ارتباطات در اختیار او قرار گرفت. بر طبق بعضی نظریه‌ها، از آن زمان و بخصوص بعد از به وجود آمدن 3gp و بلوتوث، چند پاکت حاوی اطلاعات ارزشمند و مفید هم در بعضی از تیوب‌های اینترنت دیده شده‌ است ولی بررسی نتایج کلمات جستجو شده منجر به ورود به اکثر وبلاگ‌ها، به سادگی این نظریه را رد کرده است.