هفته وایبر: چرا گروه‌های وایبری اینهمه محبوبن یا چرا ما از گروه‌های وایبری اشباع خواهیم شد

groupنکته حساس این سوال اینه که اصولا گروه‌های وایبری محبوب نیستن، بلکه محتوای توشونه که محبوبه. گروه‌های وایبری یک مشکل بزرگ دارن: قاطی کردن شبکه‌های قوی و شبکه‌های ضعیف. بذارین اول به این دو تا نگاهی بندازیم.

شبکه‌های ضعیف شبکه‌هایی هستن شامل آدم‌هایی که ما تو زندگی دیدیم، اسمشون رو شنیدیم یا باهاشون همکلاسی و همکار بودیم و حتی دوستای دوستامون بودن. درست همون‌هایی که احتمال داره توی فیسبوک شما «دوست» باشن. در مقابل شبکه های قوی شبکه‌هایی هستن شامل آدم‌هایی که شما حاضرین به خاطرشون مثلا دست به جیب بشین یا یک کار مثبت انجام بدین یا وقت واقعی صرف کنین. اینها معمولا یک مشخصه دارن: شماره تلفنشون تو تلفن شما ذخیره شده. همکار نزدیکتون، پارتنرتون، دوستی که تو پارتی‌هاش شما رو دعوت می‌کنه و دوستانی که چهره به چهره باهاشون برخورد دارین. این آدم‌ها شبکه قوی شما رو تشکیل می دن.

آدم‌ها بارها با قاطی کردن این دو شبکه، تحلیل‌های اشتباه دادن. مثلا فکر کردن که هشتگ زدن می تونه باعث اجرای عدالت توسط یک حکومت ظالم بشه یا فلان بیماری رو درمان کنه. این چیزها نیاز به حضور فیزیکی یا پول واقعی داره که معمولا از شبکه‌های ضعیف ایجاد نمی شه. در مقابل شبکه‌های قوی در این چیزها خیلی خوب هستن و می‌تونن واقعا باعث راه افتادن یک حرکت بشن چون اگر من توی یک سایت بگم لینوکسی ها بیان برای نشریه سلام دنیا پول بدن آدم ها واقعا می دن چون همدیگه رو شخصی می‌شناسن.

دقیقا همین مورد است که باعث می شه هرچقدر هم فیسبوک پول بالای واتس اپ بده، نتونه ازش چیزی رو که می خواد در بیاره چون واتس اپ شبکه‌ای مبتنی بر رابطه‌های قوی است در حالی که فیسبوک ذاتا در تلاش ییوند زدن ما به شبکه‌های ضعیف.

حالا وضعیت وایبر و گروه‌هاش این وسط چیه؟ وایبر شروع کرده به قاطی کردن این دو شکل از لینک. من اول با تمام دوستانی که تلفن من رو دارن در ارتباط قرار گرفتم که خوب بود اما بعدش عضو گروه‌هایی شدم که کافی بود فقط یکیشون شماره من رو داشته باشه. این در طولانی مدت یک اشتباه استراتژیک است که آدم‌هایی که پرایوسی و حریم شخصی شون براشون مهمه رو از وایبر دور می کنه و از اونطرف من نمی دونم که آیا اینجا با دوستان در رابطه هستم یا با دوستای دوستام و دقیقا به همون دلیل که واتس اپ به درد فیسبوک نخورد، وایبر هم آدم هاش رو از دست خواهد داد.

اما چرا گروه‌های وایبر جذابن؟ همه غر می زنیم که خیلی بده که بیخودی ما رو عضو گروه‌ها کردن ولی گاهی بیرون هم نمی یایم و چندان هم ناراضی نیستیم. یک دلیل ساده‌اش «تحریک‌های کوتاه مدت» است. یادتونه قبلا گوشی رو‌ آنلاک می کردیم و بیخودی صفحه هاش رو چپ و راست می رفتیم؟ حالا وایبر بهمون اجازه داده همیشه یک شات هیجان داشته باشیم – تصور کنید یک سرنگ که به شکل موقت آدم رو سرگرم می کنه، تحریک جنسی می کنه، به خنده می ندازه،‌ افتخار برانگیز می شه یا هر چیز مشابه. در خیلی از جوامع برای اینکار ما نیازی به وایبر و گروه هاش نداریم و مثل آدم اجازه داریم خودمون انتخاب کنیم که در اون شات سریع، می خوایم چی ببینیم. مثلا یکی عضو ناین گگ می شه یا یکی دیگه می ره ردیت و هر بار که سری به گوشی می زنه یک شات هیجان به خودش تزریق می کنه و لحظاتی سرگرم می شه ولی خب اینجا که سانسورچی تصمیم می گیره آدم ها چی نبینن، آدم مجبوره به شبکه‌های ضعیفش پناه ببره و در شرایط سانسور، اختیار هیجانش رو بده دست دوستای دوستاش.

گروه‌های وایبر ایران رو ورداشتن چون

۱) سانسورچی سایت‌های اخبار رو بسته
۲) سانسورچی سایت‌های هیجان انگیز رو بسته
۳) سانسورچی سایت‌های سکسی رو بسته
۴) ما آدمیم و برای زنده بودن و سالم بودن نسبی نیازمند ورودی جنسی، خبری، هیجان انگیز و .. هستیم
۵) ما آدمیم و نیاز به خوداظهاری داریم و گروه‌های وایبر برای گروهی فرصتی هستن تا نشون بدن که چقدر در سلسله مراتب چرخش جوک و خبر بالاتر از بقیه هستن

اگر سانسور نبود مطمئن باشین کپی پیست کنندگان وایبر الان گروه های فعال در ۹گگ داشتن و تو ردیت مطلب می نوشتن یا اصولا رفته بودن دنبال این چیزها به عنوان حرفه و خواننده‌ها هم خودشون تصمیم می گرفتن چه سرنگ هیجان موقتی به خودشون تزریق کنن.

هفته وایبر: آیا وایبر فیلتر می شه؟

Toothpaste

خوشبختانه جواب این سوال هم مثل سوال قبلی بسیار ساده است: «آخه من از کجا بدونم؟» (: مگه من سانسورچی هستم؟ (:

البته واقعیت اینه که حتی اگر من مغزم نیمه-تعطیل بود و شغلم تعطیل کردن مغز بقیه و سانسورچی می شدم، بازم دقیق نمی دونستم که آیا در آینده وایبر قراره فیلتر بشه یا نه. حتی کمی قدیمتر که معاون اول قوه قضاییه به وزیر مخابرات اولتیماتوم بستن سرویس ها رو نمی داد حرف زدن از این بحث کمی راحت‌تر بود و همونطور که واتس‌اپ و اسکایپ و غیره بسته شدن، می شد گفت وزارت مخابرات و دولت عزیز از سانسور شدن سرویس های مکالمه اینترنتی (چه مسیج چه صدا) خوشحال می شه؛ دلیلش هم اینه که این سرویس‌ها پول بزرگی رو از جیب یک گروه که کل درآمدشون وابسته به انحصار مخابراتی است، خارج کردن.

اما حالا دیگه غول از چراغ آزاد شده و می دونیم که غولی که از چراغ آزاد بشه رو راحت نمی شه دوباره کرد تو بطری. الان دیگه مردم یاد گرفتن که برای سمس بازی شبانه با دوست دختر یا پسرشون لازم نیست برای هر ۱۴۰ کاراکتر ۱۰ تومن پول به حکومت بدن و پدر مادر ها هم یاد گرفتن که برای حرف زدن با بچه‌شون که به آرزوی بزرگ «خروج از ایران» رسیده، لازم نیست ماهانه شاهد صورتحساب‌های چند صد هزار تومنی باشن. این رو دیگه با سانسور کردن یک سرویس و دو سرویس نمی شه برگردوند (:‌ پس فاکتورها هم پیچیده تر می شن. در این مطلب به جای دادن یک جواب «نه» یا «آره» به این سوال که «آیا وایبر فیلتر می شه»، سوال رو عوض می کنیم به «نیروهای حکومتی موافق و مخالف سانسور شدن وایبر کیا هستن؟»

نیروهای موافق سانسور شدن

هر کی با ارتباط مردم با هم مخالفه

خب این که احتمالا اصلی ترین گروه موافق سانسور است. به هرحال هر جور ارتباط باعث شکل گیری افکار مشترک یا در سطحی بالاتر درک حضور افکار مشترک می شه. مطمئنا کلی آدم در سیستم هستن که دوست دارن تو پیاده روها میله بکشن، بر خلاف نص قانون اساسی هر تجمعی رو ممنوع بدونن، دانشگاه‌ها رو از شهر بیرون ببرن و پراکنده کنن و پادگان‌ها رو به شهرها بیارن و خوشحال‌ها رو دستگیر کنن و آب بازی گروهی رو توطئه علیه خودشون بدونن (: اصلا عجیب نیست که این آدم ها از چیزی مثل وایبر که اجازه می ده گرهی بزرگتر از آدم ها با هم حرف بزنن و در رابطه باشن، منزجر باشن (:

نیروهایی که فرق محتوا و وسیله رو نمی فهمن

یکسری هم هستن که تفاوت بین وسیله و شکل استفاده رو نمی دونن. این گروه می گن اگر در وایبر چیزی به اشتراک گذاشته شد که اینها دوست نداشتن، پس خود وایبر باید تعطیل بشه (: درست همون گروهی که قبلا فکر می کردن دستگاه ویدئو باید ممنوع باشه و الان با ماهواره می جنگن و قبلا معتقد بودن بلندگو ابزار شیطانه. استدلال اینها در مقابل وایبر و نسل سوم موبایل درست مثل اینه که بگن چون یکی با تلفن حرف های بد می زنه باید دستگاه تلفن رو ممنوع کرد.

نیروهایی که از هر چیز جدید می ترسن

جامعه در حال تغییره و خیلی آدم ها نونشون در «وضع فعلی»‌ است. در لایه‌ای دیگه، آدم ها به شکلی بیولوژیک با تغییرات مقابله می کنن چون هر تغییر، تهدید است. فکر کنم حضرت علی می گه «مردم دشمن چیزهایی هستند که نمی دانند» و همین می شه که آدم‌ها دشمن نسل سوم و وایبر و … می شن یا تلاش می کنن با ممنوع کردن و بلند کردن صدای بلندگو و … بهشون غلبه کنن.

گروهی که از مسیج پول در میارن و هنوز آپدیت نیستن که دنیا عوض شده

و در نهایت در بحث اقتصادی که این روزها مهمترین فاکتور گردش کشور و تحلیل وضعیت ماست، کسانی هستن که نون‌شون در اسمس است. اولین حضور برنامه‌های مسیجینگ یک شوک عظیم بود به کسانی که زمانی که حقوق در رده ۲۰۰ هزار تومن بود، سیم کارت ۴۰۰ هزارتومنی ثبت نام می کردن که سال دیگه با قرعه کشی تحویل بدن و با این پول بادآورده، خدایی می کردن. در آمد ثابت چند سال اخیر این آدم‌ها اسمس بازی شبانه و تلفن‌های راه دور و عشق و عاشقی بازی آدم‌ها با تلفن بود. معلومه که هیچ نوجونی دوست نداره هر جمله اش ۱۰ تومن آب بخوره و هیچ پدر و مادری دوست نداره برای حرف زدن با بچه ای که توی آمریکا دنبال آرزوهاش می گرده ماهی ۲۰۰هزار تومن قبض تلفن بده. اینه که یکهو همه گوشی دست می گیریم و لاین و وایبر و واتس‌اپ و .. نصب می کنیم و اینها می رن زیر حمله سانسورچی و … و این (چون مساله مالی است) به نظر من یکی از محکمترین فشارها برای سانسور این تیپ چیزها است.

اما…

غول آزاده شده و نیروهای مخالف سانسور شدن

کسانی که ماجراها رو با وایبر اوکی کردن

وقتی غول از چراغ آزاد شده، دیگه مردم در حال ارتباط با هم هستن و اگر هم مثل واتس‌اپ و غیره سراغ فیلترکردنش بریم، مردم به یک چیز دیگه مهاجرت می کنن. یا باید کل اینترنت رو بست یا راهی برای حرف زدن پیدا می شه. خب در این شرایط حداقل بذاریم همه از یک چیز ثابت و شناخته شده استفاده کنن که ما هم بدونیم چیکاره‌ایم. استدلال معقولی نیست؟ اگر من توی یک شهر دیگه نمی تونم قانون بذارم که «همه باید یک نسخه از کلید خونه شون رو تحویل حاکم شهر بدن» خب حداقل با همین راضی هستم که «به شرطی که از حسن آقا قفل خریده باشین، لازم نیست کلیدها رو به ما بدین». البته این فقط یک مثال است ولی مفهوم رو می رسونه: حق دارین آزادانه برین بچرخین ولی از گله جدا نشین.

کسانی که از دانلود اطلاعات توسط من و شما پول در میارن

این به نظرم یکی از مهمترین فاکتورها است. در حال حاضر کشور ما با سرعتی دیوانه وار در حال رفتن به سمت یک سرمایه داری است و تقریبا همه تناسبات کشور رو کشمکش اقتصادی نیروها تعیین می کنه. در این شرایط مطمئنا یکی از بزرگترین دیوارهای دفاعی سانسور نشدن سیستمی مثل وایبر، گروه‌هایی هستن که پول عظیمی از قبل وایبر به جیب می زنن. مثلا همین ویدئوی لامپ رو مثال می زنم. من هرگز چنین چیزهایی رو نمی بینم ولی فرض کنیم حجم ویدئو یک مگ باشه. از اونجایی که هزینه ایرانسل برای gprs، پنج ریال برای هر کیلوبایت است، هربار دریافت این ویدئو توسط هر فرد در وایبر برای ایرانسل
پونصد تومن درآمد داره (غیرقابل تصوره! اشتباه نمی کنم؟). یعنی کپی پیست این ویدئو در یک گروه وایبری با صد عضو، در لحظه برای ایرانسل پنجاه هزار تومن درآمد درست می کنه.

همین اتفاق در مورد همراه اول هم صادقه و هر روش دیگه ای که شما توی این میهن عزیز به اینترنت بسیار گرون دسترسی دارین. به گفته (احتمالا مهمل) یک نفر در حکومت، ۴۰ میلیون ایرانی وایبر دارن و فقط تصور کنین همین یک ویدئو چه پولی برای این شرکت ها جابجا می کنه. در اصل تمام چرندیاتی که داریم در طول روز می گیریم و می فرستیم منبع درآمد عظیمی برای شرکت هایی است که به پول خون پدر دارن اینترنت می فروشن و حسرت می خورن که چرا ما نمی تونیم پهنای باند رو توی یوتوب و هولو و ۹گگ و .. به فنا بدیم و احتمالا خوشحالن که هر نفر که تلفن هوشمند می خره بدون اینکه حتی یک کلیک برای عضویت هم بکنه ده بار هر عکس و ویدئوی مهملی رو از چند تا گروه مختلف دانلود می کنه (:

اینه که در نسل جدید سرویس‌های مخابراتی، چیزی مثل وایبر به یک گاو شیرده عالی تبدیل می شه،‌ بخصوص که این نرم افزار بر خلاف چیزی مثل لاین، هر ویدئو رو در هر بار آپلود و دانلود به تک تک افراد می فرسته و اصولا نمی فهمه که این همون ویدئو است و دیگه نفرستمش یا آپلودش کنم و به همون قبلی ارجاعشون بدم.

آدم های سالمی که مخالف هر شکلی از سانسور هستن

سانسورچی دو جور است:
– کسی که مطمئنه عقایدش اینقدر داغونن که تنها امید زنده موندنش سانسور کردن بقیه است
– کسی که فکر می کنه عقایدش شاید بدک هم نباشن ولی اینقدر کوته فکره که فکر می کنه سانسور کردن بقیه باعث رشد عقاید خودش می شه
امیدوارم توی حکومت واقعا کسی باشه که جزو دو گروه بالا نباشه و کلا مخالف سانسور باشه (:‌

نتیجه گیری

در کشور عزیز، احتمالا هیچ کس نمی دونه چی، چرا و در چه زمانی سانسور می شه. هر گوشه و کنار یکسری سانسورچی نشستن و سعی می کنن یک چیزهایی رو ببندن و یکسری هم سعی می کنن مقاومت کنن. احتمالا دو تا از اصلی ترین فاکتورها، امنیت‌چی‌ها و اقتصادچی‌ها هستن که نزدیک شدنشون به هم ماجراها رو پیچیده تر هم می کنه. در حال حاضر وایبر از نظر امنیتی خطر بزرگی نیست (حداقل در مقایسه با آلترناتیوها یا بدتر از اون پخش شدن آدم ها در سیستم های متنوع) و از نظر اقتصادی هم که شدیدا به نفع کسانی است که دارن التماس می کنن یک جوری ما اینترنت گرونشون رو مصرف کنیم (بخصوص روی موبایل و gprs). اما از اونطرف گروه‌های سنتی تر احتمالا شدیدا مخالف وایبر و دوستاش هستن و هنوز درست درک نکردن که وقتی خمیردندون از تیوپش بیرون میریزه، برگردوندنش به اون تو خیلی خیلی سخته.

گیک ظاهرا در ایران دیگه کلمه ای استاندارده. خسته نباشین دوستان (:

geek

از این خوشم می یاد که چجوری مفاهیم نوشته می شن و بعد کاملا جا می افتن. از لیلیت تا ترول تا گیک. البته منظورم این نیست که من می گم و جا می افته یا الان کل جامعه این مفاهیم رو می دونه. منم بخشی از جریانم و خیلی ها هم هنوز هیچ چیزی از این کلمات نمی دونن ولی کاملا جالبه که چطوری مفاهیم جدید وارد فرهنگ می شن و جای خودشون رو باز می کنن و حتی معنی خاص فرهنگ ما رو به خودشون می گیرن. مثلا گیک در اینجا واژه ای کاملا مثبت شده چون با معنی املا مثبتش وارد شده در حالی که اونطرف آب ممکنه متلک هم باشه.

منبع عکس رو نمی دونم کجاست و دوستی توی فیسبوک برام فرستاده بود.

صلیب شکسته

من در سایت قدیمی‌ام مجموعه ای داشتم در مورد ادیان، اساطیر و نمادها که با پاک شدن سایت، اونم از دست رفت. حالا یکی از خواننده‌های قدیمی بخشی از اونها رو برام فرستاد که دارم بازنشرشون می کنم.

swastika

طرحی که ما امروزه آن را با نام صلیب شکسته می شناسیم یک نماد مذهبی قدیمی و تقریبا جهانی است. این نماد تقریبا در تمامی قاره ها مشاهده شده و ازگذشته بسیار دور در فرهنگ انسان های اعصار مختلف حضور داشته است. گاهی در میان مردمان غیرسلتی انگلستان (پیکت ها) به نشانه سفرهای خورشید بر روی صخره ها حک شده است. گاهی تزیین بخش کوزه های سفالی یونان باستان بوده و گاهی روی سلاح های جنگی مردم اسکاندیناوی دیده شده است و حتی بیش از هفت هزار سال قبل، در منطقه‌ ای که امروزه آن را فرانسه می شناسیم این نشان روی دیوار غارها کنده شده. صلیب شکسته مشخص کننده آغاز بسیاری از متون مقدس بودایی است و معمولا در مجسمه سازی شرقی، نمادی از جای پای بودا محسوب می شود. در دین جین، صلیب شکسته مشخص کننده تیرتانکارا سوپارسوا (Tirthankara Suparsva) هفتمین جینا (مقدس) است. برای بومیان آمریکا، این نماد نشان دهنده خورشید، چهار جهت و چهار فصل است.

صلیب شکسته، یک صلیب خورشیدی است با شاخه هایی که نود درجه به راست خم شده اند که این خم شدگی نشانه چرخش و دوران است. قرن ها پیش از آنکه این علامت توسط حرب نازی و هیتلر در آلمان استفاده شود، نمادی مقدس در ادیان هندو، جین و بودیسم بوده است و در ادیان الحادی اسکاندیناوی، باسک، بالتیک و سلتیک نیز رواج داشته است و بارها و بارها در تروا، مصر، چین، کره و ژاپن باستان نیز مشاهده شده است.

نام این نماد (Swastika) از زبان سانسکریت مشتق شده است. عبارت Su به معنای “خوب” و عبارت Vasti به معنای “وجود” است و ترکیب آن ها را می توان چیزی شبیه به “خوش زیستی، رفاه، سلامتی” ترجمه کرد. به همین دلیل در هند این نماد به عنوان طلسم باروری و شانس استفاده می شود. حتی در اوایل قرن حاضر نیز این نماد به عنوان نماد شانس در کارت های پستی استفاده شده و حتی در جنگ جهانی اول صلیب شکسته نشانه روی دوش لشکر چهل و پنجم آمریکا بوده است.

صلیب شکسته پیچیده به راست در هند نماد خورشید و انرژی مثبت نیز هست و معمولا در ارتباط با خدای گانش (Ganesh، خدای موفقیت و ثروت) قرار می گیرد و حتی در نقاشی ها، این خدا نشسته بر گل نیلوفری نشان داده می شود که روی یک صلیب شکسته قرار دارد. این نماد نشان دهنده سیرتکاملی جهان و در عین حال مرتبط با خورشید و خدای خورشید (سوریا) است. هر بازوی صلیب شکسته به یک جهت اشاره می کند و به همین دلیل نشانی از استواری و پایداری است و به همین دلیل بر دیوار معابد نقاشی می شود، در مراسم عروسی حضور پیدا می کند و بر روی هدایا قرار می گیرد. بعضی هندوها، معکوس این نماد (یعنی صلیب شکسته با پیچش به سمت چپ که گاهی Sauwastika نامیده می شود) را نشانه نیروهای مخالف و حمایت کننده از تاریکی و نمادی از خدای کالی می دانند. ترکیب این دو صلیب در کنار یکدیگر برای شرقی ها نشان دهنده نماد یین و یانگ در تائوئیسم خواهد بود. همچنین صلیب شکسته در نمادهای مرتبط با خانواده های فئودال اروپایی بسیار به کار رفته است.

صلیب شکسته در هنر و متون بودایی با عنوان مانجی (Manji) استفاده شده است و نشان دهنده دارما (دکترین بودا درباره نظم جهانی) و توازن نیروهای متضاد است. هنگامی که به چپ پیچیده باشد به آن اومته مانجی (Omote Manji) یا مانجی پیشین می گویند که نمایاننده عشق و رحمت است. هنگامی که به راست پیچیده باشد، اورا اوموجه (Ura Omoje یا اوموجه معکوس) نام می گیرد و نمایشگر قدرت و هوش هستند. مانجی متعادل معمولا در آغاز و پایان متون بودایی گذاشته می شوند. این نماد گاهی بر سینه مجسمه های بودا دیده می شود اما باید توجه کرد که پس از جنگ جهانی دوم، بسیاری از بودایی ها برای جدا نگاه داشتن خود از ایدئولوژی نازیسم، سمت شکستگی صلیب را تغییر داده اند و شکستگی را به سمت چپ تصویر کرده اند. این نماد این روزها روی غذاهای ژاپنی و چینی دیده می شود که نشان دهنده گیاهی بودن مطلق آنان است تا نشان دهد که مصرف آن برای بودایی های راست ایمان ایرادی ندارد. همچنین چینی ها و ژاپنی های بودایی برای پیشگیری از شرور، این نماد را بر یقه پیراهن کودکان نقش می کنند. البته باید توجه کرد که صلیب شکسته با شکستگی به سمت چپ، در داخل هند بسیار کم دیده می شود چرا که همانگونه که ذکر شد، نمادی از نیروهای تاریکی و شر است.

swastika

در دین جین، صلیب شکسته تنها نماد مقدس است و یکی از 24 نشانه مبارک به حساب می آید. این نماد نشان دهنده هفتمین آرهات عصر حاضر است. این نماد باید در تمامی کتاب ها و معابد جین حضور داشته باشد و جشن ها معمولا با ایجاد این نماد توسط برنج در محراب ها شروع می شود و خاتمه می یابد.

در اروپای پیش از مسیحیت که ادیان الحادی در آن حکمفرما بودند، صلیب شکسته یک نماد خورشیدی محسوب می شد اما در بسیاری از موارد دیگر، کاربرد آن آنقدر قدیمی است که نمی توان درباره مفهوم آن اظهار نظر قطعی کرد. در مناطق بالتیک صلیب شکسته گاهی “صلیب رعد” خوانده شده و با خدای رعد پرکونز (Perkons) مرتبط دانسته شده است.

این نماد در منطقه تروا نیز مشاهده شده و به گمان مورخین، نمادی از مهاجرت مردم آریایی بوده است و به همین دلیل نیز به عنوان نماد نژادپرستان آلمانی انتخاب شده است.

عکسی که در پست قبلی گرفته شده: سیخچه سلفی آرش

توی پست قبلی در مورد سیخچه سلفی این عکس رو گذاشتم:

و حالا آرش عکس حاصلش رو برامون فرستاده که گفتم خوبه اینجا بذارم که ببینیم از این سیخچه های سلفی چی در میاد:

arash_haghighat

کاملا بی ارتباط: از دیروز بچه ها تو شرکت دارن تو سایت ها دنبال مونوپاد یا همون سیخچه سلفی می گردن (:

امروز ۱۸ تیر است

امروز ۱۸ تیر است. روزی که در زمان دانشجویی ما وقتی پلیس و گروه‌های فشار به خوابگاه دانشگاه تهران ریخته بودن و به خاطر دفاع دانشجوها از آزادی یک روزنامه همه جا رو به خون کشیده بودن، امتحان ها تعطیل شد و اعتراض‌هایی طولانی به وضعیت حقوق بشر ایران شروع شد. انسان‌ها مردن و در نهایت گفته یک سرباز به خاطر دزدیدن یک ریش تراش محکوم شد. ده سال بعدش مردم در خیابان بودن تا به تقلب یک کاندیدا در انتخابات اعتراض کنن. صاحبای تلویزیون انحصاری کشور می گفتن اون کاندیدا منتخب امام زمان است و کسانی که معترض بودن باید سرکوب می شدن حتی اگر این سرکوب به معنی آدم کشتن در محرم و شلیک از مسجد به مردم و رد شدن با ماشین از روی آدم ها باشه. اون سال آدم ها مردن و مهندس موسوی و کروبی رفتن به حبس خانگی‌ای که قبلا افرادی مثل منتظری توش بودن چون معتقد نبودن که باید هزاران نفر رو قتل عام کرد. حالا بعد از پونزده سال یکی از مسوولین اون قتل عام ها مرده. دقیقا امروز محمدی گیلانی مرده. حاکم شرعی که یکی از مسوولین کشتارهای دهه ۶۰ است. کشتارهایی که هزاران زندانی‌ که قبلا دادگاه رفته بودن و مشغول گذروندن دوران زندانشون بودن رو به پای دار فرستاد تا سعی کنه تنها جریان سیاسی بمونه. امروز ۱۸ تیره، آدم ها می میرن ولی اسم خوب بد آدم‌ها تا ابد باقی می مونه. امروز ۱۸ تیره و پیامش برای ما اینه که شریف باشیم و آزاده و ببینیم کجا حق انسان ها در حال سرکوبه و از حق انسان ها دفاع کنیم. امروز ۱۸ تیره و ما انسانیم.

شما به جلسه ۲۰۰ تهران لاگ دعوت هستین

لاگ‌ها یکی از جاهای زنده بودن و فعال بودن دنیای آزاد هستن: گروه‌های کاربری شهرها. تهران لاگ که از خیلی وقت قبل به همت بچه‌های آزاد شروع به کار کرد، حالا به جلسه دویستمش رسیده و این هفته چهارشنبه از ساعت شش تا هشت عصر توی حوزه هنری این عدد رو جشن می گیره؛ آدرس حوزه هنری هست: خیابان سمیه، نرسیده به خیابان حافظ، حوزه هنری.

شما هم مثل هر آدم دیگه ای می تونین به این جلسه برین و با لینوکسی ها گپی بزنین و اگر خواستین توی کارگاه برنامه نویسی یا مونگو دی بی، اسکریپت نویسی با بش، کمپایل کرنل شرکت کنین و حتما هم سری به اتاق گپ و گفت بزنین و خوش بگذرونین. من قرار بود باشم و حرف هم بزنم ولی تولد عروسی یکی از دوستای خیلی خوبم همزمان شده با همون روز و احتمالا حضور نخواهم داشت ولی شدیدا توصیه می کنم که توی جشن شرکت کنین چون کیک لینوکسی‌ها رو خوردن، شگون داره!

برای اطلاعات بیشتر به سایت تهران لاگ مراجعه کنین.

الگوی مسی هست محسن بنگر | توز به ما گل نزن امروزو بگذر

این شما و این کار جدید جعفر: جام جهانی.

دلیلی که من رپ ایرانی رو دوست دارم اینه که آدم ها می تونن راحت حرفشون رو بزنن بدون دردسر زیاد برای کارهای فنی (: این جعفرها هم یک نمونه جالبش است.