یورش حکومت به تجمع کنندگان طرفدار صلح در غزه

گاهی چیزی ندارم بگم ولی لازمه حرفی بزنم. امروز یک حکومت مفتضح، یک خجالت تاریخی دیگه برای خودش خلق کرد. دولت اسلامی امروز صبح با کتک و فحش رکیک و دزدی و ضرب و شتم و نیروی لباس شخصی و نیروی نظامی، به مادران صلح حمله کرده و تا جایی که از دستش بر اومده مادرانی که برای صلح در غزه جلوی سفارت فلسطین تجمع برگزار کرده بودند رو کتک زده و دوربین‌های عکاسی رو بدون مجوز و بدون بازگشت ضبط کرده و شعار «مرگ بر صلح طلب» و «جنگ جنگ تا پیروزی داده». خجالت آوره… نمی دونم چجوری ممکنه کسی ذهنش توان استدلال عقلانی داشته باشه و خجالت نکشه… خجالت آوره.

توضیح: به علت سرقت دوربین عکاسی توسط حمله کنندگان، ‌عکسی از حمله پلیس ایران به طرفداران فلسطین ندارم. به جاش عکس پلیس اسراییل رو گذاشتم که به خود فلسطینی ها حمله کرده.

کمکی که کسی سعی نخواهد کرد مبلغ و سازمان مورد دریافتش رو پنهان کنه

امروز که دولت برام روی موبایل اسپم فرستاد که برای غزه پول بفرستم، حالم از دولتم به هم خورد. بدون اینکه من بخوام، بخشی از مالیات سنگینی که می دم رو خرج جنگ افروزی در دنیا می کنن و بازهم کاسه گدایی و اسپمشون درازه تا جنازه مردم عادی رو بکنن پیرهن عثمان و کاسه گدایی جدید و بهانه جنگ بیشتر. من واقعا قلم خوبی ندارم و نمی تونم بهتر از آقا اجازه بنویسم…

حسادت، خودخواهی و اسید دست به دست هم دادند و زیبایی، زندگی و نور را از آمنه بیگناه گرفتند. بیایید دست به دست هم دهیم تا کمی نور و شادی به زندگی آمنه بازگردانیم.

به یاری آمنه بهرامی بشتابیم! در بالای وبلاگ های خود فراخوان و بانر بگذاریم و وبلاگستان را برای کمک مالی به آمنه، برای ادامه معالجه اش در اسپانیا بسیج کنیم! به این سایت بروید و کمک های مالی خود را به حساب بانکی آمنه در اسپانیا واریز کنید. این حساب تنها به ادامه معالجه او در اسپانیا اختصاص دارد.

آقای احمدی نژاد! چرا کمک دولتی برای معالجه آمنه را قطع کرده اید؟

ماجرای آمنه طولانی است ولی خلاصه اش اینه که یک مرد به یک زن اسید پاشیده و زن چشمش رو از دست داده. زن در اسپانیا تحت معاجله بوده تا اینکه احمدی نژاد می یاد و بودجه معالجه رو قطع می‌کنه. نمی دونم دادن بودجه درست بوده یا نه ولی قطع کردنش نادرسته. زن، نابینا به ایران برمی‌گرده. یکی از بهترین آدم‌هایی که دور و برم دیدم – آقا اجازه! – مثل همیشه موضوع رو اونقدر دنبال می‌کنه تا کانالی برای کمک به وجود می‌یاره. من بهش اعتماد دارم و این مطلب رو نوشتم تا اگر کسی می تونه به حساب اسپانیا کمک مالی کنه… اگر نمی‌تونید کمک کنید هم به نظرم خوبه درخوست رو توی وبلاگ ها بنویسید، شاید خیلی‌ها باشن که اگر ببینن، کمک کنن…. کمکی که بر خلاف کمک به جنگ طلبان دنیا، کسی خجالت نخواهد کشید مبلغش رو بگه یا روشن و واضح بگه که اون رو به کی داده.

گزارش کمیته حمایت از روزنامه‌نگاران در سال ۲۰۰۸: بشترین روزنامه‌نگاران، آنلاین نویس‌ها بوده‌اند

امروز، «کمیته حمایت از روزنامه‌نگاران
» گزارش سالانه خود در مورد وضعیت خبرنگاران جهان در سال ۲۰۰۸ را منتشر کرده است. بر اساس این تحقیق با گسترش تاثیر خبرنگاری آنلاین، تعداد آنلاین نویسندان زندانی نیز در سراسر جهان در حال افزایش است و ۴۵٪ کل فعالان رسانه‌ای جهان که در زندان به سر می‌برند را وبلاگنویسان، خبرنگاران آنلاین و فعالان در سایت‌ها تشکیل می‌دهند.

این گزارش نشان می‌دهد که در اول دسامبر ۲۰۰۸، حداقل ۱۲۵ خبرنگار در زندان‌های جهان بوده‌اند که ۲ نفر از سال گذشته کمتر است. چین کماکان بزرگترین زندان روزنامه‌نگاران و این آمار خجالت آور را ۱۰ سال است که ادامه داده. در مرحله بعدی کوبا، برمه، اریتره، ازبکستان و آذرباییجان و ایران کشورهای بعدی هستند.

از این ۱۲۵ نفر، ۵۶ نفر فعالان رسانه‌های آنلاین هستند و تعداد آنلاین نویسان زندانی از سال ۱۹۹۷ که اولین مورد این موضوع گزارش شد تا کنون دائما در حال افزایش بوده است.

مدیر اجرایی کمیته حمایت از روزنامه‌نگاران می‌گوید: «روزنامه‌نگاری آنلاین چشم‌انداز رسانه و شیوه‌ای که ما بایکدیگر ارتباط برقرار می‌کنیم را تغییر داده است. این قدرت و تاثیر نسل جدید روزنامه‌نگاران آنلاین، توجه حکومت‌های سرکوبگر را در سراسر جهان جلب کرده و باعث شده به این شکل از خبرنگاری حمله کنند».

تقریبا ۱۳ درصد خبرنگارانی که در زندان هستند،‌ محاکمه نشده‌اند. این تاکتیک توسط کشورهای اریتره، اسراییل، ایران، آمریکا و ازبکستان استفاده می‌شود که طی آن، افراد دستگیر شده و تحت عنوان بازجویی، برای مدت‌های طولانی در زندان نگاه داشته می‌شوند.

در ایران، پنج خبرنگار در زندان هستند که عبارتند از:

 محمد حسین فلاحیازاده : دستگیر شده در اول نوامبر ۲۰۰۶. دلیل دستگیری این خبرنگار العالم، گزارش او در مورد سرکوب شدید دولت علیه معترضین ایرانی-عرب استاد خوزستان بوده است.

 عدنان حسن‌پور: خبرنگار کرد که در شهر مریوان دستگیر شد و به دلیل اقدام علیه امنیت ملی به مرگ محکوم شد.

 محمد صدیق کبودوند : از نشریه پیام مردم و عضو سازمان حقوق بشر کردستان. نشریه او پس از ۱۳ شماره توقیف و مدیر مسوول آن دستگیر شد. این خبرنگار به سپری کردن ۱۱ سال در زندان محکوم شده است.

 مسعود کردپور: خبرنگار مستقل. این خبرنگار کرد در شهر بوکان دستگیر شد. اتهامش تبلیغ علیه نظام است به دلیل مصاحبه‌اش با بی.بی.سی. و رادیو فرانسه. به اتهام فوق الذکر، به یکسال زندان محکوم شده است.

 مجتبی لطفی: خبرنگار آزاد. این طلبه وبلاگنویس در قم دستگیر شد و اتهامش انتشار نظرات آیت الله منتظری علیه محمود احمدی نژاد بوده است. او در دادگاه به پنج سال تبعید محکوم شد.

علی رغم تغییر از اعدام به ۲۰ سال زندان، محکومیت پرویز کامبخش هنوز مایه شرم است


دو روز قبل دادگاه تجدید نظر پرویز کامبخش برگزار شد. در عکس پرویز کامبخش را در حال مذاکره با وکیلش (محمد افضل نورستانی) می‌بینید.

پرویز کامبخش تقریبا یک سال قبل توسط پلیس دستگیر و بدون دادگاه زندانی کرد. «جرم» او دانلود کردن یک مقاله درباره حق زنان و پرینت و پخش آن در سر کلاس درس بوده است. او به جرم «توهین به مقدسات» و «کفر» دادگاهی و به مرگ محکوم شد!

در نتیجه اعتراضات گسترده جهانی، سه شنبه دادگاهی متشکل از سه قاضی، حکم او را به بیست سال زندان تقلیل دادند. برد آدامز، مدیر بخش آسیایی دیده‌بان حقوق بشر، حکم را «مسخره‌امیز» خوانده و اعلام کرده که حکم بیست سال زندان تقلیل اعدام به حساب نمی‌آید چرا که حکم اعدام باید توسط رییس جمهور کرزای امضا می‌شده ولی حکم زندان بلافاصله به اجرا درخواهد آمد.

افراط‌گراهای اسلامی اما از حکم اعدام استقبال کرده بودند و پس از اعلام تغییر آن، راه پیمایی‌هایی در کشور انجام به راه انداختند و بعضی از روحانیون عالی رتبه نیز اعلام کردند که پرویز باید اعدام شود. وی هنوز فرصت یک فرجام خواهی دیگر در دادگاه عالی را دارد. او در هنگام خروج از دادگاه به خبرنگار آسوشیتد اعلام کرد که «من حکم دادگاه را قبول ندارم».

هفته خواندن کتاب‌های ممنوعه


این هفته در ایران تلویزیون پر شده از تبلیغات پلیس برای خودش تحت عنوان «هفته نیروی انتظامی»، اما در جهان خبرهای دیگری است. این هفته هفته کتاب‌های ممنوعه است. البته تقریبا در هیچ کشوری از جهان مثل ایران سانسور کتاب و خواندن خط به خط هر کتاب قبل از چاپ مرسوم نیست ولی به هرحال مفهوم «کتاب ممنوعه» معنای خود را حفظ کرده است. این روزها کتاب‌های ممنوعه ممکن است کتاب‌هایی باشند که در فلان کتابخانه اجازه ورود ندارند، در کتابخانه مدارس قرار نمی‌گیرند، کلیسا خواندن آن‌ها را قبیح اعلام می‌کند و …

در این میان یک کتابخانه این هفته را جشن گرفته است. کتابخانه عمومی Twin Hickory برای جلب توجه عموم به زشت بودن ممنوعیت خواندن کتاب از داوطلبان خواهش کرده است تا در ویترین کتابخانه بنشینند و در سکوت کتاب‌های ممنوعه را بخوانند.

هفته قبل هم به همین مناسبت گفتگویی را می‌خواندم با نویسنده کتاب «قطب‌نمای طلایی». نویسنده توضیح می‌داد که کتابش یکی از پرماجراترین کتاب‌های امسال بوده و به دلایل متنوعی مثل نگاه متفاوت به دین،‌ در بعضی از کتاب‌خانه‌ها اجازه حضور نیافته است. لب کلام نویسنده این بود که با نگذاشتن این کتاب‌ در کتابخانه، فقط مردم را از وارد شدن به کتابخانه دلسرد کرده‌ایم و البته آن‌ها را تشویق کرده‌ایم تا دنبال کتاب بگردند و آن را بخوانند. راستش من هم این کتاب را دیدم ولی نخریدم و الان افسوس می‌خورم (: حتما در سفر بعدی، هر سه جلد را خواهم خرید (:

راستی شما می‌خواهید در طول این هفته کدام متن ممنوعه را بخوانید؟

در تظاهرات مجازی خبرنگاران بدون مرز در جلوی استادیوم اصلی المپیک شرکت کنید

کمتر کسی هست که مشکلات کشور چین را ندارد. این کشور در بین چهارده کشوری که اینترنت را سانسور می‌کنند، مقام نخست را دارد. در شکنجه مخالفان سابقه طولانی دارد. خبرنگارانش را زندانی می‌کند. وبلاگنویس‌ها را در دادگاه محکوم می‌کند. دیروز یکی از مخالفان رسمی‌اش گم شده. افراد خارجی حق رفت و آمد آزاد بین شهرهایش را ندارند و …

یکی از ایده‌های دادن المپیک به چنین کشوری، این بود که المپیک باعث خواهد شد بخشی از این فشار کم شود و کشور به سمت نقض کمتر حقوق بشر حرکت کند اما این اتفاق نیافتاد. در این کشور افراد اجازه تجمع و اعتراض ندارند و توریست‌های المپیکی شجاعی هم که حین المپیک به کشتار مردم تبت، شکنجه مخالفان و زندانی بودن روزنامه‌نگاران اعتراض می‌کنند دستگیر می‌شوند. در این شرایط سازمان گزارشگران بدون مرز تصمیم گرفته است تا یک تظاهرات مجازی در جلوی استادیوم برگزار کند.


برنامه ساده است. وارد بخش تظاهرات مجازی می‌شوید روی کلید کوچک سمت چپ فلش کلیک می‌کنید و محل تظاهرات را مشخص می‌کنید: پکن یا همان Beijing. بعد با انتخاب See یا Participate، تظاهرات را ببینید یا در آن شرکت کنید. در صورت شرکت کافی است اسم، کشور و ایمیل خود را بدهید و شعار خود را از بین شعارهای موجود انتخاب کنید. تا به حال ۱۷۹۱۰ در این تظاهرات مجازی شرکت کرده‌اند.

ایده

نوشتن یک برنامه مشابه برای تظاهرات علیه مشکلات دیگه. شاید هم یک موتور تظاهرات برای استفاده در مناسب‌های(!) مشابه.

مرتبط

مساله المپیک و چین برای من مهم است. خبر جنگ زیر المپیک دفن شده. خبر فروختن دارایی‌های مردم به شرکت‌های خصوصی در ایران فراموش شده. کسی به لایحه اعدام وبلاگنویسان در ایران توجه ندارد و … حتما شماره جدید مجله سرپیچ را بخوانید. مجله سرپیچ یکی از معدود مجله‌هایی است که در این چند وقت دیده‌ام و لذت برده‌ام. آدم‌های چپی که دیگر آن چپ‌های خسته کننده قدیم نیستند.

قدمی برای احترام به یعقوب مهرنهاد

خبر اعدام یک روزنامه نگار، وبلاگنویس و فعال جامعه مدنی آنقدر شوکه کننده است که نیازی به هیچ توضیحی ندارد.

به پیشنهاد خوب بوی خاک، یک هفته اسم وبلاگم رو می ذارم به یاد یعقوب مهرنهاد تا ادای احترام خیلی کوچکی کرده باشم به اولین وبلاگنویس اعدامی در ایران. من یعقوب رو نمی شناختم و نمی‌شناسم ولی می ‌دونم که یک فعال مدنی بود و در دنیای اینترنت هم حضور داشت و با اینکه مخالف خشونت بود، وحشیانه اعدام شد. به احترامش یک هفته اسم وبلاگم رو به نامش می‌ذارم و یک عکسش رو می‌زنم به میز کار اداره‌ام تا هر کس پرسید این کیه بتونم داستان رو براش توضیح بدم.

توضیح لازم

در کامنت‌ها دوستان تذکر داده‌اند که شاید این آدم واقعا با ریگی رابطه داشته یا شاید تروریست بوده و وبلاگ نویس بودن یک نفر به معنی این نیست که باید از او دفاع کنیم. در این موردها شکی نیست. شاید اصلا جنایتکار بوده و یک وبلاگنویس بدون شک می‌تواند برای فعالیت‌هایش محکوم شود (حتی برای وبلاگ نوشتن؛ از نظر من هم دروغ نوشتن، جرم است و در صورت شکایت شخصی، قابل پیگیری).

اما به چند نکته توجه کنید:

بحث ما گناهکار بودن یا نبودن این آدم نیست. شاید با یک گروه مجرم ارتباط داشته باشد (که به نظر من به خودی خود جرم نیست) یا شاید هم جرم دیگری مرتکب شده باشد. در این مورد بحثی ندارم. بحث من این است که این آدم ناعادلانه محاکمه شده، وکیل نداشته، هیات منصفه نداشته، حق دفاع در برابر مردم نداشته، خبرش در روزنامه نبوده و … و بعد اعدام شده. این شیوه ای است که علیه هر مخالفی قابل استفاده است پس باید به آن اعتراض کرد و خواستار نظام قضایی بی طرف، عادل و شفاف شد.

وبلاگنویس بودن، کسی را بی گناه نمی‌کند ولی اگر کسی به خاطر کلامی که گفته یا نوشته محکوم شود، سرکوب آزادی بیان است. اگر وبلاگنویسی به دلیل نوشتن وبلاگ محکوم شود،‌ مایه شرم حکومتی است که از کلمه می‌ترسد. یک آدم را نمی‌شود به خاطر نوشتن نظرش، محکوم کرد.

اعدام در هر صورتی زشت است چون اولا صورت مساله را پاک کردن است و ثانیا از بین برنده مدارک اصلی است (دیگر هیچ وقت نمی‌شود ثابت کرد یعقوب بی‌گناه است یا گناهکار) و ثالثا بزرگترین حربه حکومت‌های دیکتاتوری است علیه مخالفان.