متاسفانه دیدم که سایت کانون دفاع از حقوق کودکان هم فیلتر شده. آدرس این کانون http://www.koodekan.com/ است. به نظر من شرم آور است پاسخ یک انجمن را با سانسور و فیلتر دادن. آنهم انجمن حمایت از حقوق کودکان را – حتی اگر بخشی از کارهای نامرتبط با کودکان باشد. جواب حرف حرف است و جواب منطق منطق. سانسور جواب کسی است که برای حرف حساب جوابی ندارد و تلاش می کند تا با ساکت کردن صدای دیگران، صدای خودش را تنهای صدای موجود کند. متاسفم که دولت یک بار دیگر تصمیم گرفته صدایی را خفه کند. متاسفم.
برچسب: حقوق بشر
نوشته ای دلگرم کننده برای پرستوی زن نوشت و هر فیلترشده دیگر
این نوشته ای است دلگرم کننده برای پرستوی زن نوشت که برای تکمیل مقاله «نوشته ای بیرحمانه تقدیم به پرستوی زن نوشت» در وبلاگ کوچه نوشته شده است.
کوچه درست نوشته. یک وبلاگ بعد از سانسور شدن نیمه جان می شود و به سختی زنده می ماند هرچند که به راحتی می توان نمونه هایی از وبلاگ های فیلتر شده ولی فعال و تاثیر گذار نیز نام برد.
کوچه می گوید وبلاگ ها آنلاین می میرند ولی به نظر من باید مطلب اش را تکمیل کند. فیلتر شدن ضربه روانی بدی به وبلاگ نویس می زند ولی نکته مثبتی هم دارد:وقتی فیلتر می شوید تازه می فهمید که دارید درست کار می کنید. فیلتر شدن وبلاگ را از خوانندگان اش دور می کند (طبق تجربه، خوانندگان تقریبا نصف می شوند) ولی به نویسنده نشان می دهد که کارش درست است.
درمورد بازی موش و گربه کاملا با کوچه موافقم. کار ما موش و گربه بازی با سیستمی نیست که این حق را به خودش می دهد که پول نفت مرا علیه من به کار بگیرد. من باید حقوق ماهانه ام را خرج گرفتن یک دومین جدید کنم در حالی که سیستم مقابل من، پول نفت سرزمین مرا حقوق می کند برای کسی که شغل اش خفه کردن صدای من است و مطمئنا در این بازی برنده او است.
فیلتر شدن سخت است ولی نباید با تکرار و دامن زدن به این سختی ها افراد را از ادامه راه مایوس کرد. وقتی کسی فیلتر می شود خودش به اندازه کافی ناراحت است و لازم نیست من با تکرار مشکلات، روحیه او را خراب تر کنم. وقتی کسی فیلتر می شود، باید نشست و همفکری کرد تا فیلتر به ضرر فیلتر کننده تمام شود نه به ضرر فیلتر شونده.
من اعتقاد دارم پرستو حق دارد حرف بزند، پس وقتی فیلتر می شود باید اعتراض کنم. فیلتر کننده می خواهد پرستو حرف نزند و من می خوانم حرف بزند، پس من در راه حرف زدن اش تبلغی می کنم نه در راه مایوس کردن اش.
پرستوی عزیز ! من پیشنهاد می کنم:
- یک سایت دیگر شروع کنی ولی نه با مطالب سابق. فیلتر کننده از نظر منطقی به خود حق می دهد که سایت دقیقا مشابه قبل تو را فیلتر کند ولی در صورت شروع یک سایت جدید باز باید بهانه جدیدی پیدا کند. این کاری بود که من کردم. خوانندگان ام از ۲۰۰۰ به ۴۰۰ تقلیل پیدا کرده ولی کار می کنم تا رشد کند.
- با دیگر سایت ها همکاری کنی کلی سایت حرفه ای هست که در حوزه های خاص کار می کنند. مثلا سایت های زنان، حقوق بشر و … به راحتی می توان برای آن ها مطلب فرستاد
- وبلاگ انگلیسی بزنی. تو حق داری حرف بزنی. سانسورچی اجازه نمی دهد سایت فارسی ات را داشته باشی. به نظر من حق داری برای مخاطب دیگری بنویسی. دردناک است برای هم زبان های خودت ننویسی ولی مسوول اش سانسور چی است نه تو.
- یک پله حرفه ای تر بشوی. تو حرفه ای هستی ولی در وبلاگ نویسی فعال تر بوده ای. حدود ۶۹۹۹۹ نفر دیگر هم هستند که در این کار با تو همکار هستند. می توانی اصولا بیخیال این تیراژ ۲۰۰۰ تایی روزانه بشوی و وقت وبلاگ نویسی را بگذاری برای یک کار ریشه ای تر. مثلا نوشتن کتاب، نوشتن بیشتر در روزنامه ها و مجلات، فعالیت های مدنی و …
- اعتراض مدنی. سانسور در ایران وضعیت جالبی دارد. هیچ کس پاسخگوی چرایی نیست. در کم جایی از جهان دولت اینترنت را سانسور می کند ولی اگر به فرض در آمریکا مدرسه ای خصوصی سایتی را سانسور کند موظف است به کاربران توضیح دهد که چرا آن سایت سانسور است (مثلا بگوید که به دلیل مسایل جنسی یا توهین به اقوام یا …). در ایران می شود این را از دولت خواست که لااقل به صاحب سایت پاسخگو باشد که چرا سایت سانسور است. کارهای مدنی بسیاری می شود در باره فیلترینگ کرد.
- گروه ایمیل تاسیس کنی. یک گروه ایمیلی، یک وبلاگ نیست. آدمهای زیادی نیستند که علاقمند باشند کلیه نوشته های یک نفر دیگر را در یک ایمیل روزانه بخواند. ولی می شود گروه های ایمیلی تخصصی درست کرد. مثلا گروهی که اخبار تخصصی یک حوزه را پوشش بدهد یا گروهی که برگزیده وبلاگستان در حوزه های مختلف را برای کاربران بفرستد.
- علیه سانسور تبلیغ کنی. در ایران گروهی هستند که فکر می کنند سانسور خوب است. من با آن ها جنگ ندارم و چون قانون با آن ها است می پذیرم که در این قانون حق دارند سایت من را فیلتر کنند ولی شدیدا جزو حقوق شهروندی خودم می دانم که با قانون موافق نباشم و از آن انتقاد کنم و از مردم طرفدارش بخواهم درباره اش توضیح دهند. من حق دارم در عین پذیرش قانون با آن مخالف باشم و تبلیغ کنم تا روزی قانون تغییر کند. لازم است من توضیح بدهم که چرا سانسور برای جامعه مضر است، چرا هیچ کشور پیشرفته ای سانسور دولتی ندارد، چرا نباید به بهانه امنیت، آزادی را لگدمال کرد و چرا سانسور مخالف امنیت انسان ها است نه مدافع آن. در حال حاضر حجم ادبیات مربوط به سانسور در ایران بسیار کم است،می توان از آزادی بیان دفاع کرد. باید این کار را کرد.
پرستو یا هرکس دیگری که فیلتر شده ای ! تو حق داری حرف بزنی. من قدرت زیادی ندارم ولی با همین قدرت کم از حق ات دفاع می کنم، می دانم سانسور شدن سخت است. می دانم سلب شدن حق آزادی اظهار عقیده تفاوت زیادی با سلب شدن حق تنفس ندارد.. چون اینها را می دانم لازم می دانم برایت بگویم که به آزادی کیبرد اعتقاد دارم. تا آن حد که شاید روزی سایت کیبردآزاد، انجمن کیبردآزاد باشد. پرستو و هر سانسور شده دیگر ! وبلاگ تو نمی میرد و اگر بمیرد، مطمئن هستم که وقت آزادتری خواهی داشت برای کاری بهتر. همانطور که من شخصا جادی.نت را کشتم تا کاری بهتر را شروع کنم و می دانم سانسورگر نگران است که اگر «سایت» کیبردآزاد بمیرد، چه چیزی ممکن است شروع شود. پرستو… دلگرم باش.
پ.ن. مقاله کوچه را می پذیرم. حرف هایش منطقی است. من عملا خواسته ام نوشته اش را تکمیل کنم. در همین رابطه نقدی بر نگاه به وبلاگ های زنان آلیس را هم بخوانید.
سخنی با دپارتمان مجازی حقوقی ایران درباره جاسوسی سایبر رامین جهانبگلو
سایت «دپارتمان مجازی پژوهش های حقوقی ایران» در خبری اعلام کرده است که سردبیر آن در یک صحبت شامگاهی با یک «کارشناس جرایم جاسوسی» به این اطلاعات رسیده است که رامین جهانبگلو قصد داشته با راه اندازی یک وب سایت اینترنتی «اطلاعات طبقه بندی شده از لایه های گوناگون سیاسی، حزبی، اجتماعی و حاکمیتی» را جمع آوری کند.
در ادامه رییس دپارتمان از فعالیت گروه های اینترنتی در یاهو و گوگل می گوید و آوردن عبارت «چندین سایت فیلتر شده» به گویا لینک می دهد و از این می گوید که انقلاب مخملی اینترنتی (!) قریب الوقوع است و در نتیجه باید علیه آن فعالیت کرد.
اینجا لازم است به دو نکته توجه کنیم:
- اینترت رسانه ای همگانی است که در آن افراد می توانند نظراتشان را بدون ترس از تعقیب ابراز کنند. اگر کشوری شروع به بستن و محدود کردن آن کند به این معنی است که از ابراز آزاد نظرات شهروندان می ترسد. ایران کشوری مسلمان است با حکومتی اسلامی که ترسی از مردم اش ندارد و معتقد است اکثریت مردم طرفدار آن هستند. پس چرا آقای پیام فضلی نژاد جوری که انگار منافع ایشان در این کار است، دولت را از اینترنت می ترساند ؟
- وب سایت رسانه ای است برای مخاطبین. یک وب سایت با این هدف تاسیس می شود که اطلاعاتی را در دسترس تعداد زیادی از مردم قرار دهد. به فرض جاسوس بودن رامین جهانبگلو، این نوع از رسانه چه کمکی به وی می کند ؟ آیا قرار است جهانبگلو اطلاعات خودش و چند همکارش را روی یک سایت بگذارد تا همه مردم آن را ببینند ؟
شدیدا لازم می دانم به آقای پیام فضلی نژاد بگویم که اگر می خواهد برای «حقوق امنیت» کار کند بهتر است به جای تبلیغ برای بستن دسترسی مردم به ابزارهای تکنولوژیک جدید و کسب درآمد از دامن زدن به ترس حکومت از تکنولوژی،از حقوق مردم مانند حق خلوت (Privacy)، حق دسترسی به اطلاعات، حق آزادی بیان و … دفاع کند. آقای پیام افضلی نژاد – دانش آموخته رشته حقوق قضایی و کاندیدای بورد تخصصی حقوق قراردادها در دانشگاه AUOL انگلستان – در صورتی که علاقمند هستید از تخصص خود استفاده کنید، بهتر است به کسی که می گوید «جاسوس سایبر» توضیح دهید که این جاسوس فرقی با «جاسوس نامه ای» و «جاسوس تلفنی» و «جاسوس صحبت رو در رو» و «جاسوس میکروفیلمی» ندارد و ذات فعالیت در اینترنت و انتشار اخبار در آن، عملی دموکراتیک و بسیار شفاف است و حتی اگر رامین جهانبگلو می خواسته سایتی علیه جمهوری اسلامی تاسیس کند، پاسخ اش باید سایتی در دفاع از جمهوری اسلامی و افشای دروغ های احتمالی باشد و نه زندانی کردن و جلوگیری از اظهار عقیده وی.