برمه: هزاران کشته در جنگل رها شده اند

من کمتر پیش می یاد سر حال نباشم و وقتی هم می گم سرحال نیستم، منظورم اینه که لبخند روی لبم نیست (:

این یک ساعت اخیر هم از همین روزها بود. جنگ داره به ایران نزدیک تر می شه و من باهاش مخالفم و در برمه هم هزاران آدم آزادی خواه کشته شده اند.

برمه یک کشور کوچیک بودایی است و مثل ایران، دولت در دین اجبار داره. اینجا دین اجباری است و اونجا ممنوع. اینجا چادر برای بیمار اجباری است و اونجا سربازان به مجسمه های بودا تیر شلیک می کنند. اینجا بدون چادر حق ندارید از دادگاه درخواست عدالت کنید و اونجا دولتی‌ها در بخورسوزهای معابد غذا می‌پزند. اینجا منتظر در حصر خانگی است و اونجا آنگ سان سوچی. آزادی خواهان اینجا در زندان هستند و بودایی‌های آنجا در جنگل.

دردناکه ولی واقعی. حقیقت اینه که من به فرد اعتقاد زیادی دارم. این شکست برای آزادی خواهان جهان و برای بودایی‌های تاریخ، افتخار است. پیروزی برای دیکتاتور مایه خجالت است. به نظر من بحث واقعی، نگه داشتن قدرت و رییس ماندن نیست. بحث واقعی فرد است و اینکه یک نفر دیکتاتور است و یک نفر مخالف نژاد پرستی، مخالف عقیده اجباری و مخالف سکوت و خفقان (:

من همه آزادی خواهان جهان رو کنار بودایی‌های برمه می‌بینم و بهشون افتخار می‌کنم… الان هم حالم بسیار بسیار بهتره.

منبع خبر و عکس‌ها: دیلی میل

مرتبط: شکلات بسیار برای حال و احوال و بیماری قلبی و … مفیده (: شاید درباره اش ترجمه کردم (: این شکلات تلخ هم فوق‌العاده بود.

کم مونده ونزوئلا هم مثل ایران بشه


ایران جزو معدود کشورهای جهان است که هیچ رادیو تلویزیون آزاد / غیردولتی حق فعالیت در اون رو نداره.

چاوز هم داره سعی می کنه ونزوئلا رو به همین سمت بیاره. از فردا محبوب ترین تلویزیون غیردولتی ونزوئلا تعطیل خواهد شد و جدای از بیکاری صدها نفر، صدای مخالفت در کشور خاموش خواهد شد.

متاسفم که اینها رو می نویسم. چاوز به عنوان یک چپ گرا وقتی به قدرت رسید من خوشحال شدم ولی هر روز و هر روز به سمت یک حکومت تمامیت خواه پیش رفت و می ره.

من دوست ندارم، ونزوئلا هم مثل ایران، بدون صدای مستقل باشه. به همین خاطر اینجا می نویسیم تا بگم که چاوز عزیز، با سانسور صدای مخالفان مخالفم! در عکس اعتراض گردانندگان تلویزیون رو می بینید که در اعتراض به تعطیلی فردای تلویزیون، دهان ها رو بسته و برنامه اجرا می کنند.

یک لپ تاپ برای هر کودک در اروگوئه عملی شد

پروژه One Laptop Per Child را یادتان هست ؟‌ لپ تاپ هایی که قرار بود در تیراژ بالا با قیمت فقط صد دلار ساخته شوند و هر کشوری بتواند یک میلیون از آن ها را سفارش دهد و به رایگان در مناطق محروم بین بچه ها تقسیم کند تا بتواند کمکی کند به کم شدن شکاف دیجیتال.

دنیای آینده دنیای کامپیوترها است و مشخصا کسی که نتواند با کامپیوتر کار کند یا از آن بترسد، بی سواد محسوب خواهد شد. مثلا همین ایران خودمان در حالی که وزیر بدون هیچ استدلال و آماری ادعا می کند ۱۶ درصد مردم به اینترنت دسترسی دارند(!)‌، ثبت نام کنکور ارشدش را اینترنتی کرده و عملا آن ۸۴ درصدی که به اینترنت دسترسی ندارند، از کنکور حذف شده اند. در این وضعیت، دولت ها باید به فکر بالابردن توان تکنولوژیک شهروندان باشند.

پروژه یک لپ تاپ برای هر بچه هم با همین هدف شروع شد. دانشگاهی در آمریکا اعلام کرد که می تواند به سفارش کشورها، میلیون ها لپ تاپ ۱۰۰ دلاری بسازد و کشورها می توانند لپ تاپ های سفارش داده شده را به رایگان بین بچه های نیازمند، تقسیم کنند. این لپ تاپ ها با لینوکس کار می کنند (تا ارزان باشند و کارا) و حتی بدون برق (با هندل! بله از طریق چرخاندن یک دسته) قابل کار کردن هستند.

پروژه، فراز و نشیب هایی داشت ولی حالا وعده ها متحقق شده اند و اروگوئه به عنوان اولین کشور، یک میلیون لپ تاپ خود را دریافت کرده و مشغول توزیع آن ها بین بچه های مدرسه ای است.


این دبستان، این روزها مرکز توجه اصلی این پروژه است. اولین مدرسه ای که هر دانش آموز آن، یک لپ تاپ گرفه است و دولت اروگوئه امیدوار است با این کار، نسل آینده اش آشنایی بیشتری با کامپیوتر و تکنولوژی روز داشته باشند. قابل توجه است که ایران هم یکی از کشورهای شرکت کننده در کنفرانسی بود که این لپ تاپ ها در آن معرفی شدند ولی احتمالا مسوولین کشور ما معتقد بودند ارسال پول برای حزب الله لبنان مهمتر از خریدن لپ تاپ برای هر کودک ایرانی است. متاسفم. دوست داشتم شبیه این عکس را در ایران ببینم.

وبلاگ نویس مصری در زندان: ۴ سال برای توهین به اسلام و رییس جمهور


این هفته یک دادگاه مصری عبدلکریم نبیل سلیمان را به چهار سال زندان محکوم کرد. این اولین مورد از زندانی شدن یک روزنامه نگار به خاطر مطلب درون وبلاگش است. او به جرم توهین به اسلام و حسنی مبارک (رییس جمهور مصر) محاکمه می شد. آدرس وبلاگ او (عربی) http://karam903.blogspot.com/ است.

این مجازات سه سال پس از این اعمال شده که حسنی مبارک اعلام کرد هیچ کس به خاطر «جرایم مطبوعاتی» به زندان نخواهد رفت.

این دستگیری و زندان از طرف گزارشگران بدون مرز و عفو بین الملل محکوم شده و دوستان او سایتی به آدرس http://www.freekareem.org/ برای درخواست آزادی او به راه انداخته اند.

 گزارش آسوشیتد پرس از جریان

 گزارش خبرنگاران بدون مرز از جریان

 عفو بین الملل از جریان

فیلتر شدن سایت تغییر برای برابری

احتمالا تا حالا با سایت تغییر برای برابری آشنا هستید. از چند روز قبل سایت قدیمی این دوستان به آدرس http://we-change.org فیلتر شد و این روزها با دومین جدید کار می کنند: http://we-change.biz. این موش و گربه بازی سخت است ولی ممکن است باعث چیزهای جالبی هم بشود. این چند وقت خیلی خیلی سرم شلوغ است. نه به نوشتن می رسم و نه به عملی کردن فکرها ولی موفق خواهیم بود بدون شک (: خوش بینم و خندان (:

فهرست دوستان شما در GMail به راحتی قابل سرقت است

با استفاده از cross scripting دزدی فهرست دوستان هر کسی در جیمیل ممکن و بسیار ساده شده است. فقط کافی است در GMail لاگین کرده باشید و بعد به هر وب سایتی که به دنبال دزدی این اطلاعات باشد سر بزنید. کلیه فهرست دوستان شما در اختیار صاحب آن سایت قرار خواهد گرفت. این مشکل به این خاطر بروز می کند که GMail این اطلاعات را توسط جاوااسکریپت نگهداری می کند.

این اشکال روی فایرفاکس، IE و اپرا آزمایش شده و کار می کند. برای دیدن نمونه آن کافی است به اینجا بروید و بعد از لاگین فهرست دوستان خود را خواهید دید (یا به هر طریق دیگر در گوگل لاگین کنید). حالا کافی است برای مثال به این سایت بروید و فهرست دوستان خود را ببینید (ریسک اش با خودتان).

برای جلوگیری از لو رفتن فهرست دوستان، علی الحساب در حینی که در گوگل لاگین کرده اید وارد هیچ سایت دیگری نشوید تا مسوولین گوگل در این مورد فکری بکنند.

فیلتر کلمه women حذف شد. برویم سراغ قدم بعدی

همه می دانستیم که کلمه women در جستجوهای اینترنتی فیلتر بود. یک فیلتر ابلهانه بر اساس ادعای اینکه اکثر نتایج این جستجو، محتوای جنسی دارند. این مساله بارها و بارها توسط دوستان مختلف مورد بحث قرار گرفت و در یک کمپین در انجمن بدون مرز مورد پیگیری جدی قرار گرفت.

در طول کمپین برای افراد و سازمان های مختلفی نامه نوشته شد. از مجلس گرفته تا وزارت مخابرات و رییس جمهور و در نهایت کار به قوه قضاییه رسید که متولی اصلی فیلترینگ کشور است. در قوه قضاییه به ما گفته شد که نتایج این جستجو مستهجن است و باید فیلتر باشد. بحث طولانی ای بود و در نهایت به اینجا رسید که طی بررسی ها، سایت های مستهجن فیلتر خواهند بود ولی فیلتر کلی برای کلمه زنان روزی رفع خواهد شد. امروز آن روز است !

از دیروز، دوست خوبمان TheOne اطلاع داد که انگار فیلتر کلمه زنان برداشته شده است. من هم در جاهای مختلفی تست کردم:

فیلتر کلمه women حذف شده است

ولی فراموش نکنید ! این قدم اول بود. راه درازی که قدم به قدم طی خواهد شد. کار ما این نیست که هر سه ماه یکبار یک کلمه یا یک سایت را از فیلتر در بیاوریم. کار ما این است که سیستمی تشکیل بدهیم که بتواند به فیلتر اعتراض کند. سیستمی که از آزادی بیان دفاع کند و سیستمی که بتواند ثابت کند ما گوسفند نیستیم و چوپان لازم نداریم. شروع می کنیم !

موضع این روزهای من در مقابل این چیزها

حقیقت این بود که از این چیزها ننوشته ام معمولا و نمی خواستم هم بنویسم ولی گاهی وقاحت به جایی می رسد که آدم لازم است بنویسد. نه نه ! فعلا نمی خواهم درباره «تعداد سایت های فیلتر شده از تعداد انگشتان دست هم کمتر است» بنویسم. از طرح ساماندهی (سانسور دولتی)‌ وبلاگ ها و سایت ها هم حرف نمی زنم.

نوشته الناز
(اوه اوه لینک رو اشتباه داده بودم به بیانیه دفتر تحکیم ! اصلاح اش کردم به وبلاگ خوب الناز)
و فواد و کوچه باعث شد بنویسم. موضع های اخیر من :

در باره روز ۱۶ آذر با تجمع خاصی همراه نیستم. تجمع دفتر تحکیم وحدت برایم مسخره است چون بعد از دو سال و دم انتخابات تازه یاد دانشجو افتاده اند. من هیچ وقت حضور دفتر تحکیم را در دانشگاه هایم احساس نکردم به جز در مواقعی که انتخاباتی بود یا رای گیری ای. فعالیت های سیاسی دفتر تحکیم برای من بی معنا است چون من مستقیما به دوستان آزاداندیشم در انجمن اسلامی رای می دادم و آن ها به انجمن می رفتند. بعد این دوستان خوب من در کنار دوستان خوب کسان دیگر از دانشکده های دیگر دور هم جمع می شدند تا دفتر تحکیم را شکل بدهند که بتوانند کار بزرگتری بکنند. بعد این دفتر تحکیم فکر می کرد تنها هنرش این است که بیاید برای دانشجوها مراسمی برگزار کند و به حرکت ما جهت بدهد (: خب تحکیمی عزیز ! اگر قرار بود من تو را انتخاب کنم که بگی من چکار کنم که خودم از اول می دانستم. من تو را انتخاب کرده ام که بگویم تو چکار کنی.

در مورد انواع انتخابات هم باید بگویم که من شرکت نمی کنم. حق طبیعی و شهروندی من هم هست که وقتی نماینده ای ندارم که نظرم را نمایندگی کند شرکت نکنم. من طرفدار آزادی بیان و جلوگیری از شکنجه آدم ها و دموکراسی به معنایی هستم که مردم حق تصمیم گیری کلان در کشور را داشته باشند. هیچ نماینده ای نه در شورای شهر و نه در مجلس خبرگان در این باره نظری ندارد. حالا من بروم بر اساس رنگ چشم یا شغل یا طرفدار واردات بنزین بودن یا داشتن مدال طلای جهانی شنای کرال یا فلان و بهمان بیخودی به یکی رای بدهم که چی ؟ من رای نمی دهم تا وقتی نماینده ای داشته باشم که گوشه ای از نظرات من را نمایندگی کند

اسم کیبرد آزاد دو تفسیر دارد: کیبردی در دفاع از آزادی کیبرد و کیبردی که محدودیتی در گفتن چیزی ندارد. الان دومی است !