دولت پاکستان سعی در فیلتر کردن سایت ویدوئویی یوتیوب دارد

خبرنگاران بدون مرز گزارش می دهد که از روز جمعه دولت پاکستان به تمام سرویس دهندگان اینترنت دستور داده است تا سایت یوتیوب را به خاطر آنچه «ویدئوهای غیراسلامی» می خواند، فیلتر کنند. گروه «وبلاگ را بلاک نکنید» که در پاکستان علیه فیلترینگ فعال است می گوید که این سانسور به خاطر دو ویدئو اعمال شده.

 ویدئوی اول ضد اسلام است

و

 ویدئوی دوم چند شاهد را نشان می دهد که دارند درباره تقلب های انتخابات که شاهد بوده اند، صحبت می کنند.

قابل توجه است که در ایران هم همیشه سایت یوتیوب مورد مناقشه سانسور بوده و بارها و بارها فیلتر شده و از فیلتر در آمده است. در این لحظه، سایت www.youtube.com غیرقابل دسترسی است.

تاملاتی درباب قطع پنجمین کابل اینترنت زیردریایی و وضعیت ایران

در طول دو هفته گذشته، پنج کابل زیردریا یکی یکی قطع شدند تا در روزهای اخیر اینترنت ایران به طور کامل مختل بشه. خوشبختانه جمهوری اسلامی بعد از قطع آب و برق ما در دهه فجر، در این مورد هم اعلام کرد که کابل ها هیچ ربطی به ایران ندارند و هیچ اختلالی در کشور نداریم.

اما وبلاگ I Love Bonnie.net در گزارشی جالب، نظر دیگه ای داره. به نظر من کلیت مطلب این وبلاگ چندان قابل پذیرش نیست ولی مطالب جالبی در نوشته اش هست. این وبلاگ اول نقشه زیر رو از قطعی کابل ها می ده:



داریم می شیم شبیه یک مدرسه ابتدایی که دوست داره تکنولوژیک به نظر برسه و همه نمرات و کارنامه ها رو توی یک
فایل اکسل تایپ می کنه و نه بک آپ می گیره و نه آفیس می خره و هر کی

هم از راه می رسه روی همون کامپیوتر یک گیم نصب می کنه (:

می‌بینید که پنج تا کابل یکی یکی قطع شده‌اند.

کابل اول در بیست و سه ژانویه درست کنار جزیره کیش

کابل دوم در سی ژانویه در راه مصر و ترکیه

کابل سوم در اول فوریه در همون جای قبلی

و کابل های چهارم و پنجم در دو جای مختلف ولی کاملا همزمان، یکی در کنار مالزی و یکی دوباره کنار جزیره کیش

دلایل اعلام شده عبارت بوده اند از «لنگر کشتی» و «مشکلات برق» ولی به گفته وبلاگ بالا، هر بچه ای متوجه می شه که لنگر کشتی و مشکلات برق یکهو با هم و در یک مسیر اینترنت پیش نمی آیند.

ادعای وبلاگ ذکر شده اینه که آمریکا و اسراییل در تلاش برای مبارزه با بورس نفتی ایران هستند که قراره همین ماه در جزیره کیش افتتاح بشه و دلار هم توش جایی نداشته باشه. به نظر من این تعبیر کمی زیادی بچه گانه است ولی من هم به هیچ وجه خوشبین نیستم. آمریکا قبلا در عملیات Ivy Bells نشون داده که به کابل های زیر دریا و مخابرات اونها به عنوان یک موضوع نظامی و جاسوسی نگاه می کنه و حالا هم به ناگهان پنج تا کابل قطع می شه تا اینترنت / مخابرات ایران برای مدت کوتاهی با مشکلات جدی روبرو بشه. این اصلا برای من دلچسب نیست. از یک طرف تسلط بیشتر و بیشتر آمریکا به ما و فحش دادن بیخودی ما رو نشون می ده و از طرف دیگه، شبیه یک آزمایش است برای دیدن نتایج عملی قطع اینترنت بر ما و ما هم تنها کاری که کردیم اضافه کردن یک دروغ بود بر کارنامه پر از دروغ دولت: مشکل خاصی برای اینترنت کشور ایجاد نشده است

یک وبلاگنویس مصری دیگر در زندان


بنا به گزارش Dialy News Egypt، احمد محسن که بلاگر اخوت معرفی شده، سه هفته قبل در شهر فیوم (Fayoum) دستگیر شده و کماکان در زندان طورا (Tora) نگهداری می‌شود. دستگیری او بخشی از سرکوب اعضای اخوت اسلامی بوده که سازمانی غیرقانونی در مصر است. امروز ۱۶ روز است که احمد محسن در زندان است.

محسن یک فعال و نویسنده علیه شکنجه است که در وبلاگ eyestillopen می‌نویسد. او یکی از اولین کسانی بود که علیه شکنجه محمد قوما الدهشوری (Mohamed Gomaa Al Dahshouri) در وبلاگش افشاگری کرد. فعالان ادعا می‌کنند که مرگ مشکوک این فرد پس از انتقال به ایستگاه پلیس فیوم، به خاطر کتک شدید بوده است.

بنا به گزارش منعم پرس گروهی از وبلاگنویسان مصری و عرب که خود را «اتحادیه وبلاگنویسان عرب» می‌نامند، برای آزادی او سایتی به نام هزار وبلاگنویس به راه انداخته‌اند.

احمدی نژاد! حلالت نمی کنم؛ لااقل تا وقتی که رنج کارهات باقیه

شنیدم دیشب اومدی توی تلویزیون و گفتی می خوای بری حج و مردم حلالت کنن. فکر کنم توی دبستان به ما یاد می دادن که اگر ظلمی بکنیم تا وقتی گوشت اون ظلم توی بدنمون باشه نمی تونیم توبه کنیم. من هنوز از گرانی رنج می برم، دامین عزیز jadi.netم هنوز فیلتره، هر صبح می کنی توی چشمم که فلان چیز رو حق ندارم بخونم، کسی نمی تونه فیلم رباتمون که توی یوتوب گذاشتیم رو ببینه، رییسم سابقم نزدیک سی روی انفرادی بوده، دلارام علی به دو سال حبس محکومه و قرار بوده شلاق بخوره، روزنامه های محبوبم تعطیل شدن، پلیس با باتوم خونین و مالینم می کنه و هیچ روزنامه ای حق نداره عکسش رو چاپ کنه، سایت کمپین بسته شده و دو نفر براش توی زندان هستند، عدسی حاج عباسی که پارسال ۳۰۰ تومن بود شده ۵۵۰ تومن، من وقتی می خوام یک هاست بگیرم به خاطر ایرانی بودن هزار جور تحقیر می شم توی اروپا، پولی که باید صرف بهداشت من بشه صرف بمب توی لبنان می شه، تا چادر سرم نکنم حق ندارم از امکانات و خدماتی که با پول من ساخته شده استفاده کنم، ماشینی که خریدم فقط نصف روزها اجازه بیرون اومدن داره و اونهم فقط با سه لیتر و هزار و هزار چیز دیگه که حوصله ندارم خودم رو باهاش عصبی کنم.

ببین احمدی نژاد، من ازت ناراضی ام چون تو در بالاترین سطح قدرت اجرایی این کشور هستی و وضع اینه. حج و حلالیت این نیست که با پول من چهار پنج روز کشور رو ول کنی بری مکه، حج و حلالیت اینه که اول خراب کاری هات رو اصلاح کنی و و هر وقت توی کشور کاری نداشتی و خواستی بری مکه، به خاطر رنج های این روزها از ما حلالیت بخواهی. شکی ندارم که اون روز من یکی حلالت می کنم (: وقتی رنج و ظلم ناشی از علمت باقیه، حلال شدن معنی نداره.

تار و پود عالم ارقام به هم پیوسته است

داستان اول: یک وبلاگنویس اسراییلی که به شکل گمنام در اسراییل مطلب می نویسد در وبلاگ بلاگ اسپات (متعلق به گوگل) مطلبی توهین آمیز نسبت به شورای منطقه‌ای نوشته. شورا به دادگاه شکایت کرده و دادگاه اسراییلی با فراخواندن وکیل گوگل به دادگاه با آن‌ها به توافقی رسیده مبنی بر اینکه شاکیان کامنتی



عمیقا معتقدم که همه ما باید از همه وقایع دنیا مطلع باشیم و نسبت به آن‌ها عکس‌العمل نشان دهیم. شکی
نیست که کار من در کشوری که فرهنگ و زبان‌اش با من یکی است مفیدتر است

اما این به هیچ وجه سبب نمی‌شود چشمم را روی بقیه دنیا ببندم.

برای وبلاگنویس ناشناس بنویسند و اطلاع دهند که اگر با افشای هویت در دادگاه فلان تاریخ حاضر نشود، گوگل شماره اختصاصی IP او را در اختیار دادگاه قرار خواهد داد. به عبارت دیگر، گوگل دارد هویت یکی از کاربرانش که می‌خواسته ناشناس باشد را به قوه قضاییه اسراییل افشا می‌کند. جالب است که درخواست مشابهی به دولت آمریکا داده شده بود تا گوگل هویت وبلاگنویس ناشناسی را افشا کند ولی دادگاه رای داد که افراد حق دارند هویت خود را مخفی نگاه دارند.

داستان دوم: Wael Abbas (وائل عباس؟) وبلاگ نویس مصری‌ای است که نمونه‌هایی از شکنجه توسط پلیس کشورش را در یوتوب می‌گذاشت تا جهان را نسبت به این موضوع آگاه کند. یکی از ویدئوهای او باعث شده دو پلیس خاطی برای سه سال زندانی شوند. از دیروز دسترسی او توسط یوتوب بسته شده است. آن‌هم به دلیل «ترویج خشونت»!

داستان سوم: می‌دانید؛ یک وبلاگنویس ایرانی بدون دسترسی به حقوق اولیه‌ای مثل تماس، وکیل، اخبار و … در زندان است چون خبری را نوشته که به مذاق حاکمان خوش نمی‌آمده.


و اما توضیح: در مطلبی که در مورد حمله پلیس کراچی به تجمع روزنامه‌نگاران و وبلاگ‌نویسان نوشته بود،‌ کسی کامنت گذاشته که:

yani vaghe’an mamlekate khodemoon inghad amne ke pakestan inghad mohem shode ? maa kam zendaanie seaasi darim?

لازم می‌دانم این را توضیح بدهم که همه دنیا برای من به یک اندازه مهم است؛ بخصوص وقتی که بحث اینترنت و دخالت شرکت‌های تجاری در آن باشد (آنهم به منظور سرکوب حقوق بشر در مقابل کسب سود بیشتر)، عمیقا معتقدم که همه ما باید از همه وقایع دنیا مطلع باشیم و نسبت به آن‌ها عکس‌العمل نشان دهیم. شکی نیست که کار من در کشوری که فرهنگ و زبان‌اش با من یکی است مفیدتر است اما این به هیچ وجه سبب نمی‌شود چشمم را روی بقیه دنیا ببندم. اگر گوگل با دولت اسراییل همکاری کند تا انتقادها را خفه کند، اگر یوتوب وائل عباس را از حق اظهار نظر محروم کند و اگر پلیس پاکستان، در دفاع از سرکوب مردم، وبلاگنویسان را کتک بزند و بازداشت کند و همه کشورهای دیگر در دنیا بگویند «به من چه! من من پاکستانی / عرب / سیاه پوست / ضد صهیونیست / زن / کمونیست / … هستم؟» مطمئن باشید که رضا و من و شما هم در زندان خواهیم بود و همه خواهند گفت: «به من چه! مگر من ایرانی / خبرنگار / کارمند فلان روزنامه / فعال فلان جا و … هستم؟».

پس من نسبت به نقض حقوق هر «انسان» عکس العمل نشان می دهم با این باور که هر انسان دیگری هم همینکار را خواهد کرد (: این اندیشه هیچ تناقضی با این ندارد که جایی کار کنم که مفیدترین بازدهی را دارم. خوش و خندان (:

یک وبلاگ نویس دیگر در زندان: رضا ولی زاده

من نمی شناختمش. اکثر کسانی که براش نوشتن رو هم زیاد نمی شناسم. ولی چون وبلاگنویسی است که به خاطر نظرش و به خاطر حرفش در زندانه، عمیقا براش احترام قایلم.

رضا ولی زاده، مدیر بازنگار است و حدس می‌زنند به خاطر ماجرای چند سگ که به مذاق روسا خوش نیامده، دستگیر شده است. بازهم همان حکایت قدیمی است که لازم است تکرار شود: اگر چیزی آنقدر زشت و خجالت آور است که صرف گفتن آن توهین به کسی یا چیزی است، بهتر است آن را انجام ندهید. مجرم واقعی کسی است که کاری می‌کند که گفتنش مصداق تبلیغ علیه نظام و اینجور چیزها است. نمی فهمم چرا این را متوجه نمی شوند.

خیلی از لینک‌ها را از اینجا دنبال کنید

حمله پلیس کراچی به تجمع روزنامه‌نگاران و وبلاگ‌نویسان


حرف خاصی برای گفتن نیست. داستان آشناست. روزنامه‌نگاران و وبلاگ‌نویسان به درخواست اتحادیه فدرال روزنامه‌نگاران پاکستان و اتحادیه روزنامه‌نگاران کراچی ساعت ۳ بعد از ظهر سه شنبه، بدون اسلحه و کاملا صلح آمیز گرد هم آمدند تا بگویند که خواهان آزادی بیان هستند. پلیس ضد شورش با باتوم و سپر و کلاهخود و جلیقه ضد گلوله به تجمع کنندگان حمله می‌کند و ۷ زن و ۲۰ مرد را دستگیر و سوار مینی‌بوس می‌کند و در شهر می‌چرخاند تا زندانی پیدا کند. مردان و زنان حاضر نمی‌شوند از هم جدا شوند و می‌گویند:

– ما زن و مرد نیستیم، ما همه خبرنگار هستیم.

همین اتفاق موقع آزادی می‌افتد. در ساعت پنج و نیم می‌خواهند زنان را آزاد کنند و مردان را نگاه دارند که کسی قبول نمی‌کند و در نهایت ساعت ۹ و نیم شب همه آزاد می‌شوند.

گزارش را از متابلاگ کراچی بخوانید و عکس‌ها را در صفحه فلیکر ببینید.

اعمال فشار بر شرکت‌های سرویس‌دهنده اینترنت برای حذف سایت‌های «نامطلوب»

از دیروز اخباری در جریانه مبنی بر اینکه دولت و به طور خاص «دادسرای وزارت ارشاد» (که من نمی فهمم جزو قوه مجریه است یا مقننه یا قضاییه) با احضار مسوولین شرکت‌های سرویس دهنده اینترنت، به اونها دستور می‌ده تا سرویس‌های ارائه شده به سایت‌هایی که به نظر دولت «نامطلوب» هستند رو مسدود کنه.

این اتفاق تا به حال برای سایت‌های زنستان (فمنیستی) و ساغر (بهایی) افتاده و هر دو سایت هم فعلا با خطای دسترسی به دلیل نبودن هاست، مواجه هستند.

به نظر می‌رسه این روند ادامه روند فیلترینگ باشه. به نظر می‌رسه حکومت از فیلتر کردن چند باره سایت‌ها ناامید شده و اومده به سراغ فشار به هاست ها. این بدون شک استراتژی بسیار ضعیفی است چون سایت‌ها به راحتی می‌تونن هاست‌هاشون رو از خارج خریداری کنن و این فشار هم صد در صد بی ‌اثر بشه.

به نظرم مشکل اصلی الان اینجاست که دولت حاضر نیست قبول کنه که افرادی هستند که نظری مخالف اون دارند. تلاش برای ساکت کردن سایت‌هایی مثل زنستان از طریق فشار غیرقانونی، فقط و فقط به این معنی است که دولت نمی‌خواد تکثر در جامعه وجود داشته باشه. زنستان صدای بخش فعالی از جامعه است. راه حل هم قبول کردن حضور اونه نه تلاش برای خفه کردنش. اتفاقا حضور زنستان و ساغر و هزاران سایت دیگه خیلی هم به نفع دولته چون می تونه بشنوه حرف بقیه چیه و می تونه جواب بده – اگر جوابی داشته باشه -. ولی خب اگر جواب منطقی نباشه بحث سانسور است و قطع کردن صدا و خارج کردن از دسترس و …

این رو قبلا گفتم حالا هم می نویسم: ‌وقتی کسی برسه به جایی که نوشته شدن اخبار واقعی (و نه حتی عقاید) رو برای خودش خطرناک قلمداد کنه،‌ باید بیشتر فکر کنه. البته ترجیحا در آرامش و با لبخند.