همین دیگه (: البته هنوز تثبیت و صد در صد نشده ولی ایده بر این قالب جدید است. هنوز هم پروژه بسته نیست. لینکی از قالب بهتر داشتین خوشحال می شم بذارین. ترجیح یک چیز مینیمال بود ولی خب اینهمه خرت و پرت رو حذف کردن جرات می خواد (: شاید کمی گیک پسند تر یا چنین چیزی. به هرحال… فعلا که این قالب جدید خاطره بر انگیز ماست.
برچسب: شخصی
بهره وری و سلامت در محل کار: خواب و اوپن آفیس
خوابیدن در محیط کار مفیده
یارد میگوید «مردم فکر کردند من دیوانهام، حتی کارمندانم میگفتند ‘چکار می کنی؟!’». پانزده سال بعد، فلزات یارد رشد کرده و حالا تقریبا ۷۰۰ کارمند دارد و ۵۰۰ میلیون دلار سود سالانه و دارای دفترهای مختلف که هر کدام یک اتاق چرت زدن دارند.
اوپن آفیس برای مغز و کارایی بد است
منظور از اوپن آفیس (آفیس باز) شکل جدیدی از دفاتر است که در آنها میزها کنار هم در یک سالن بزرگ قرار گرفتهاند. این شکل از طراحی دفتر این روزها شکل اصلی طراحی دفاتر فعال است و غرفه های پارتیشنی قدیمی و کم کارایی به حساب میآیند.
مشخص است که سلامتی ما برای شرکتهای خبیث زیاد مهم نیست ولی امیدوارم در نبود اتحادیههای شغلی، حداقل افت ۱۵ درصدی راندمان کار عاملی شود که شرکت ها دفاتر را بهتر کنند. پیشنهاد بهینه، داشتن یک محیط کار شخصی به همراه فضاهای عمومی برای جلسات و کارهای تیمی و برین استورم است.
رسیدن به کارایی معقول
من توی زندگی طرفدار خوش گذرونی نسبی هستم. مفید بودن و راحت بودن. اصلا به این اعتقادی ندارم که کل توان بشریت باید صرف رسیدن به حداکثر بهرهوریاش بشه (: و اهل دنبال کردن تکنیکهای تاثیرگذاری روی دیگران، مفید بودن هر لحظه زندگی و غیره و غیره هم نیستم.
اما قبول میکنم که مهمه آدم به کارهای مختلفش برسه و حداقل از قولهاش عقب نباشه. اینجوری باعث می شه زمان بیشتری برای تفریح و کارهای جنبیاش هم به وجود بیاد.
برای اینکار من از چند تکنیک و ابزار مختلف استفاده میکنم. اولی روشی است به اسم «Get Things Done»، دومی یک بحث مدیریت زمان است به اسم «پومودورو» و سومی هم تمرکز روی یک کار در هر لحظه (: اینها رو اضافه کنین به توانایی «نه» گفتن و یک سیستم عامل خوب به اسم گنو/لینوکس و حداقل در مورد من که به نتیجه میرسین.
کارها رو انجام بده
این یک تکنیک مدیریت کارها بر حسب ToDoList است. یعنی فهرستی از کارهایی که می خوام انجام بدم. اصلا مهم نیست برای اینکار از چه ابزاری استفاده کنین. می تونین برین به سراغ نوشتن کارها روی یک کاغذ و خط زدنشون یا خریدن یک دستگاه الکترونیک مخصوص اینکار یا نصب یک برنامه یا هرچی. چیزی که من این روزها ازش استفاده میکنم برنامه Task Warrior است. یک برنامه خط فرمان متنی برای مدیریت وظایف بر اساس ایده تو دو لیست. با این برنامه من میتونم با دستوری ساده مثل task add write about time management یک وظیفه اضافه کنم تحت عنوان write about time management و هر وقت زدم task ls اون رو توی لیست ببینم. کارهایی که می تونم بکنم خیلی زیادن. مثلا الان میتونم بزنم task 6 wait:tomorrow یعنی وظیفه شماره شش باید تا فردا صبر کنه و در نتیجه دیگه لازم نیست توی فهرست دیده بشه.
همینطور می تونم وظاف رو توی پروژه های مختلف بچینم یا به هم وابستهشون کنم و حتی زمان بزنم که فلان پروژه الان شروع شده و حالا تموم شده و بعد فهرست زمانی بگیرم و غیره. مثلا فهرست کارهای امروز (الان که یازده و نیم صبح است) اینه:
و همونطور که می بینین وظیفه نوشتن این مطلب و همینطور وظیفه فرستادن عکس میزم برای سالی تاک رو تموم کردم (:
من یک برنامه نسبتا مشابه توی موبایلم هم دارم که بعضی چیزها رو اونجا نوشتم. فعلا با هم سینک نمیشن ولی برام مهم نیست. در مورد Get Things Done باید بعدا مفصلتر بنویسم چون به نظرم یکی از بهترین چیزهای زندگی است. می بینین که من حتی کارهای خیلی کوچیک رو هم اون تو می نویسم. خوبیش اینه که لازم نیست هیچ چیز رو توی فکرم نگه دارم و درگیرش باشم. حتی مثلا زنگ زدن به خاله ام یا سرچ کردن دنبال یک اسم و گوش کردن به برنامههاش. این باعث میشه فکر آدم خالی باشه و وقتی مشغول انجام یک کار هستین، فکرتون با چیزهای دیگه شلوغ نباشه.
پومودورو
این تکنیک هم یک چیز دیگه است که من همیشه استفاده میکنم و اخیرا هم حضرت مامبوجامبو به خوبی و تفصیل در تکنیک پومودورو نوشته. هسته مرکزی این تکنیک اینه: بیست و پنج دقیقه کار کنین و بعد یک استراحت کوتاه پنج دقیقه ای به خودتون بدین. بعد دوباره بیست و پنج دقیقه کار کنین و یک کم بیشتر استراحت کنین و همینطور ادامه بدین (:
زیادی ساده است؟ ولی دوباره باعث میشه ذهنتون راحت باشه و به کارش برسه. در حالت عادی آدم هی به ساعت نگاه می کنه و استرس داره که چقدر کار کرده و ساعت چنده و کی تموم می شه و نکنه اصلا هیچ وقت کار تموم نشه و این حرفها. اما با روش پومودورو شما اون بالا… بذارین اسکرین شات بذاریم از صفحه این لحظه خودم…
می بینین که اون بالا برنامه تومایتی داره زمان بیست و پنج دقیقه ای من برای نوشتن این مقاله رو میشماره و من می دونم که الان فقط دارم اینکار رو می کنم و به موقع برنامه بهم اطلاع خواهد داد که استراحت کنم پنج دقیقه یا برم سراغ کارهای دیگه یا تصمیم بگیرم که ده دقیقه دیگه همین کار رو ادامه بدم.
توانایی نه گفتن
مهمه که شما بتونین «نه» بگین. قدیمها اینکار برام خیلی سخت بود ولی الان سعی میکنم راحتتر «نه» بگم. آدم گاهی به خاطر خجالت نمیگه نه و گاهی به خاطر اینکه کاری رو خیلی دوست داره. ولی الان یاد گرفتم که جواب مثبت دادن به همه چیز فقط باعث می شه آدم بدقول به نظر بیاد و استرس زندگی اش هم بره بالا. مثلا اخیرا یک شغل مشاورهای کوتاه مدت خیلی جذاب به من پیشنهاد شد ولی جوابم «نه» بود چون میدونستم که اگر قبولش کنم درست و حسابی به اون کار نمیرسم و نه فقط سر کارهای دیگه استرسم بیشتر میشه، که توی اونکار و پیش اون آدم ها هم بدنام میشم.
نکته: الان پومودورو گفت پنج دقیقه استراحت کنم.اینکار رو می کنم، چرخی می زنم، با دوستام خوش و بش می کنم و برمی گردم بقیه این رو می نویسم
تمرکز
مهمه که در هر لحظه یک کار بکنین. یا حداکثر دو تا. حالا سه تا و چهار تا هم قبول ولی واقعا نمی شه در یک لحظه شش هفت تا کار کرد. تکنیکهای GTD (که اول گفتم) و پومودورو به شما در این مورد کمک میکنن. قدم بعدی تنظیم کردن سیستم عامل است. نوتیفیکیشنها باید به خوبی کنترل بشن. در هر لحظه ممکنه یکی توی چت یک چیزی به شما بگه، یکی یک چیزی توییت کنه، یکی از فیدها آپدیت بشن یا خبری بیاد و تلفن زنگ بزنه و اسمس بوق بوق کنه. اگر به همه اینها توجه کنین نمیتونین کارها رو پیش ببرین.
اولویت بندی مهمه. من الان سر کارم و اهمیت کارم بیشتر از این پست است. در همین لحظه یکی از دوبی توی چت ازم خواست در مورد یک چیزی از یک کسی یک چیزی بپرسم. مشخصه که اون چت مهمتر از این نوشته است. پس رفتم سراغش. اما وقتی فهمیدم چی می خواد دیدم که میتونه تا پایان این نوشته صبر کنه، پس F12 رو زدم که خط فرمان بیاد جلوم و توش تایپ کردم task add folan folan. و اینکار به کارهام اضافه شد و بعد از تموم شدن این نوشته توی دستورات task ls خواهم دیدشون. ایناهاش:
لینوکس
سیستم عامل خوب بخشی از زندگی خوبه. نیاز به تعریف زیاد نداره. من طول روز با ویروسها سر و کله نمیزنم، کامپیوترم کند نمیشه، کرش نمیکنه، نرمافزارهاش نیازی به کرک شدن ندارن و اکسپایر نمیشن و سریع هستن و غیره و غیره. مشخصه که آخرین چیزی که در دنیا میخوام اینه که وقتی مشغول نوشتن این متن هستم یکهو یک صفحه آبی بیاد جلوم یا یکی بگه دارم ویروس میگیرم یا یکهو دور پنجرهها سیاه بشه یا هر چی.
نمیگم با ویندوز نمیشه کار کرد ولی در مورد من، سیستم عامل خوبم بخشی از شادی زندگی ام است.
خلاصه
بدونین مشغول چه کاری هستین و مشغول چه کاری نیستین. من دائما مشغول نگاه کردن به فهرست تو دو لیست (کارهای منتظر انجام) هستم و اگر اون لحظه خوب باشه هر کدوم که لازم باشه رو انجام میدم و اگر هیچ کدوم مال اون لحظه نباشن، میدونم که در این لحظه کاری ندارم و میرسم سراغ یک کار دیگه که توی فهرست نیست مثل کتاب خوندن یا چنین چیزی.
همونطور هم که گفتم هیچ اعتقادی ندارم که آدم ها باید تمام وقتشون رو «مفید» پر کنن و شعارم اینه که «وقتی که با لذت تلف شده، تلف نشده». برای من مهمترین نتیجه این تکنیک ها اینه که مثلا الان فکرم درگیر چیزهایی که مال الان نیستن نیست و این خیلی خوبه.
تبلیغ پادکست سرایه
چند وقت قبل گفته بودم که توی وبلاگم تبلیغ قبول میکنم و حالا یک تبلیغ دیگه دارم (:
مشخصه که من اگر خودم با چیزی موافق نباشم براش تبلیغ نمی کنم. من این پادکست رو از روی درخواست تبلیغش شناختم. تا به حال ۴۱ شماره ازش منتشر شده و توی سفر اخیر به دوبی، اکثر اوقات بیکاری و تنهایی من به گوش کردن چندین و چند باره بعضی قسمت های این پادکست گذشت. من شعر دوست دارم. پادکست هم دوست دارم. اینجا به هم می رسن. یک نکته مهم و جذابش برای من فرصتی بود که بهم میداد برای آشنایی با شعرایی که نمیشناسمشون.
پیشنهاد میکنم حتما سری به سایت پادکست سرایه بزنید، اگر شعر دوست دارید عضوش بشین و اگر خوشتون اومد صفحه فیسبوکش رو لایک کنید. مستقل از علاقه به این پادکست، چون می دونم درست کردن پادکست سخته، برای هر کسی که بیشتر از ده قسمت مستمر از یک پادکست رو منتشر کرده باشه ارزش قائلم و ترکیب این دو تا بعث می شه در یکسال آینده، لوگوی تبلیغی پادکست رو کنار وبلاگ من ببینین.
چرا بحث لازم نیست
گاهی دوستان طرفدار سیستم یا طرفدار نسبی سیستم احساس می کنن که باید بحث کرد. اما در این فضا، با این آدمها در مورد چیزی که دوست دارن نیازی به بحث نیست. چرا؟ اگر خلاصه بگم به این دلیل که «بحث بی معنا است».
طولانی تر بگم؟ بحث در مورد حقیقت، واقعیت، دروغ، وضعیت و … مال وقتی است که شرایط بحث باشه. اگر قرار باشه یکطرف بحث فقط به خاطر چیزی که بهش معتقده بدون رعایت مسایل حقوقی بازداشت بشه (یعنی واقعا فکر می کنید مثلا من و شما دسترسی / حق حقوقیمون توی این کشور عزیز بیشتر از مثلا موسوی و کروبی رعایت می شه؟) اجازه وکیل نداشته باشه، حبس انفرادی و احیانا شکنجه فیزیکی بشه (به نقل خاطره کسانی که تحت شرایط مشابه بودن و از ایران خارج شدن یا نشدن گوش بدین) و بعد از چند بار شرکت در دادگاه «تمرینی»، توی دادگاه «اصلی» بدون حضور هیات منصفه و وکیل انتخابی، رسانهها و دفاع آزاد و … به همون چیزی که توی بازجویی، بازجو لازم دیده محکوم بشه خب چه کاریه بحث کنیم (: این از «نتیجه» بحث کردن (مثلا مراجعه کنید به احکام عبدالرضا تاجیک یا بقیه حقوق بشری های ایران).
یک جنبه دیگه هم مواد بحث است. بحث به شواهد نیاز داره و شواهد باید جمع آوری بشن. راستش وقتی خبرنگار خارجی اجازه نداره بیاد توی خیابون ایران، وقتی تلفن قطع می شه، وقتی دومین کشور سانسور کننده اینترنت در جهان هستیم، وقتی طرف فقط چون گفته وقتی رسیده سر یک انسان در حال مرگ از گلوله توی خیابون چه اتفاقاتی افتاده باید از کشور فرار کنه و در تلویزیون دولتی با پول مالیات من علیه اش فیلم ساخته بشه و وقتی داشتن موبایل دوربین دار در خوش شانس ترین حالت جوابش باتوم برقی و ضرری پونصد هزار تومنی است و طرف باید خوشحال باشه که کارش به کهریزک نرسیده، منطقی است که اصولا کسی مثل من دنبال جمع کردن مواد بحث نباشمه چون به نظرم کسی که صادق باشه همین ها براش مواد بحثه.
استدلال های دیگه هم زیاد هستن ولی نیازی بهشون نیست. اگر هنوز متوجه نشیدن چرا، دوباره پاراگرافهای بالا رو بخونین و مثلا به این فکر کنین که کسانی مثل منتظری، موسوی، رفسنجانی، کروبی و غیره و غیره درست لحظه ای که کمی مخالفت با بخشی از سیستم ابراز می کنن اصولا دستشون به هیچ جا بند نیست و غیب می شن و فحش ناموسی می خورن و با یک جمله کنار گذاشته می شن و … و خب انتظار دارین مثلا یکسری این وسط سر میز استدلال و منطق بشینن و نظراتشون رو بگن؟ ((:
بحث منطقی مال وقتی است که فضای بحث باشه. هر وقت دادگاه آزادی بود، هر وقت هیات منصفه بود، هر وقت قانون محترم بود و هر وقت شکنجه جواب استدلال نبود و سازمان ها و افراد مستقل حق داشتن دنبال مدارک بگردن و بهش دسترسی داشته باشن، مطمئن هستم که من می شینم کنار و فقط مفهوم آزادی دیجیتال رو تبلیغ می کنم چون می دونم کلی کلی آدم شریف خواهند بود که بحث های ضروری تر رو دنبال کنن.
چرا در مورد اتفاقات اخیر نمی نویسم
راستش من گاهی در مورد یک چیزهایی می نویسم و در مورد یک چیزهایی نه. معمولا دوستان ایمیل می زنن که چرا مثلا فلان چیز رو ننوشتی یا چرا فلان چیز رو تحلیل نکردی. حتی این اواخر یکی ایمیل زده بود که چون فلان مطلب – به قول خودش بی اهمیت – رو در حالتی که یک جریان مهم دیگه داشت اتفاق می افتاد نوشتم، پیام خیلی خوبی منتقل کردم!
به خاطر این جریانها لازمه چند تا توضیح بدم:
- من اصولا ایدئولوژی خیلی پیچیده ای ندارم. اینجوری نیست که مثلا بگم انقلاب در هر صورتی خوبه و از تحول حتما استقبال می کنم. دوستان انقلابی هستن که از هر انقلابی هر جای دنیا خوشحال می شن. من اینطوری نیستم. بعضیها هم میگن هر چیزی که هست خوبه و بهتره جلوی شلوغی گرفته بشه. من اونطوری هم نیستم.
- من در مورد چیزهایی که بهشون علاقه دارم، اگر در موردشون چیز جالبی یا قابل گفتنی بدونم، می نویسم. مثلا الان واقعا برام جالبه که توی تونس یا مصر چه خبره ولی چون وقت نمی کنم در موردش بخونم، چیزی هم نمی نویسم. اگر هم می خوندم و چیز مستقلی برای گفتن نداشتم، باز هم نمینوشتم.
- به شکل عمومی اهل شعار دادن در گروههای بزرگ نیستم. اگر همه دارن از یک چیزی می گن، خب چه نیازیه من هم تکرار کنم اگر حرف جدیدی ندارم؟ موضع گیری مال اونها است که ازش پول در می یارن یا از طریقش زنده می مونن.
- من برای خودم ارزش های پایه ای ساده ای دارم. مثل آزادی بیان و عدم خودفروشی به خاطر قدرت. اگر این فاکتورها در جامعه ای بالاتر بره خوشحال می شم و اگر پایین بیاد ناراحت می شم. اما الزامی هم ندارم در موردشون بنویسم
- و در نهایت اینکه کیبرد آزاد وبلاگ شخصی یک گیک است که علاقه شدید به سیستم عامل و آزادی بیان داره. اینجا خبرگزاری نیست که رفقا (: هیچ پیام پنهانی هم نداره. همونی است که هست
هاها راستی بگم که:
- آزادی بیان این نیست که هر کس هر جایی هر چیزی بگه. آزادی بیان اینه که آدم ها حق آزادی عقیده و تبلیغ اون رو داشته باشن. هر کس اجازه داشته باشه وبلاگ خودش رو داشته باشه و هر کس بتونه بر رسانهای که توسط پول خودش اداره میشه کنترل داشته باشه. اگر کسی دغدغه آزادی بیان در این کشور رو داره، جای مبارزه زیاده (:
این رو گفتم چون کامنت یکی از دوستان به عنوان اسپم حذف شده بود و من هم باید بخونم و اگر واقعا اسپم باشه تاییدش نمی کنم. ربط زیادی به بحث بالا نداشت ولی خب گفتم حالا که بحث شخصیه اینم همین لا ما ها بگنجونم.
مراسم بزرگداشت دکتر عبداللهی
استاد عبداللهی استادی عالی بود. به من یاد داد که دنیا تک رنگ نیست و نظریهها عینکهایی هستن برای دیدن طیفهای مختلف. البته همین استاد به من یاد داد که درست و غلط در دنیا وجود داره و جامعه شناس باید متعهد باشه. حداقل این خاطره منه. دنیا در حال حاضر کاملا چیز مزخرفی است ولی می تونه بهتر بشه. اونهم آنی. با بهتر بودن ما. شاد بودن ما، دنیایی ساخته میشه که دیکتاتورهاش مایه خنده هستن و حتی اعدامش مایه بزرگواری و زندگی آرومش آرزوی مایی که دنبال قهرمان ها نیستیم. عبداللهی تک تک اینها رو نگفت اما من اینها رو سر کلاسش یاد گرفتم و حتما مراسم یادبودش رو هم میرم. هم از طرف خودم هم از طرف سینا. و خوشحالم که از این آدم در طول حیاتش هم تقدیر شد و میدونست که محبوب ما است.
کاریکاتور دیجیتالی به عنوان هدیه تولدم
امسال هدیههایی عالی گرفتم. کم ولی عـــالی. بهترینش رو نمی تونم با شما شیر کنم اما در رده بهترینها، دومی این بود:
پوف… این رو نارسیس لینوکس کشیده. راستش من درک نمی کنم با چی یا چجوری یا توی چقدر وقت. خیلی خوشحال می شم خودش اینجا یا تو وبلاگ خودش یک توضیح بده! اولا که خیلی خیلی قشنگه… با اینک اسکیپ کشیده شده؟ و چطور اینقدر جزییات دقیق داره؟ از کیبرد آزاد گرفته تا موهام، عینکم، صندلها، ماگ ها، پین ها و حتی سبک تی شرت ها… عالیه رفیق. حتی دماغ و خنده ام. عالی بود (: .