بازیابی محیط گرافیکی لینوکس یا به طور خاص تر یونیتی اوبونتو

سوال در ایمیل:

تو ابونتو 11.10 وقتی میخوام لاگین کنم وارد محیط گنوم نمیشه، و چون محیط دیگه ای هم نصب نیست کلا حتی نمیشه محیط رو تغییر داد.
یعنی به این شکل هست که وقتی یوزر و پسورد صحیح رو میزنم، لاگین میشه و میخواد صفحه لود بشه، اما زود ازش خارج میشه.

چند تا پروژه مهم و بزرگ متاستفانه روو دسکتاپم هست. * میدونم مسخره هست که پروژه بزرگ رو بزنی رو دسکتاپ ولی این ماجراش فرق میکنه.

جواب ها چند مرحله هستن:

۱) پرسیدن سوال به شکل شخصی کار خوبی نیست. سوال ها باید در جمع پرسیده بشن. هم برای احترام به وقت و انرژی بقیه و هم برای گرفتن جواب کاملتر و هم برای ماندگار شدن جواب ها برای نفرات بعد و چیز یاد گرفتن بقیه (: اما همونطور که من همیشه فقط کاری که خوبه رو نمی کنم ، قبول هم می کنم که بقیه در شرایطی احساس کنن که بهتره یک کاری که می دونن خوب نیست رو بکنن. ما کی قول دادیم هر لحظه بر اساس اصول اخلاقی تصمیم بگیریم؟ (:

۲) ذخیره اطلاعات در دسکتاپ کار بدی نیست. دسکتاپ هم یک فولدر است دیگه (: توی ویندوز گاهی می گفتیم بده چون دسکتاپ ویژگی‌های کمی متفاوت از یک فولدر کاملا عادی داشت ولی توی لینوکس HOME هر آدم یک دایرکتوری است که دایرکتوری های توش فرق خاصی با هم ندارن. من هم اکثرا پروژه های در حال کارم روی دسکتاپم هستن.

۳) حواست باشه که تو اولین نفر در تاریخ نیستی که این کار رو کردی. حتما قبلا یکی دیگه کرده، به شکل خوبی توی یک فروم پرسیده و جواب گرفته و اون جواب برای تو هم کار می کنه. اگر هم واقعا کاری کردی که اولین نفر در تاریخی خیلی خیلی بهتره که خیلی جدی بگیریش، عمومی بنویسی و جوابی که بهش رسیدی رو هم اضافه کنی به نوشته ات تا بقیه بتونن توی جای پایی که ساختی راه برن. گنو/لینوکس یک جامعه زیباست. یک فرهنگ جمعی.

۴) راه حل! سه تا می تونه باشه: نصب یک محیط کار دیگه و لاگین کردن توی اون و راه انداختن علی الحساب کار، پاک کردن صورت مساله و شبیه کردن تنظیمات محیط گرافیکی اوبونتو به روز اول، کشف و حل مشکل.

اما چجوری

در لینوکس همه چیز فایله. تازه اونهم فایل های متنی قابل ادیت. فایل های تنظیمات عمومی معمولا توی etc/ قرار دارن و تنظیمات شخصی هر کس توی فولدر خونگی اش در دایرکتوری هایی که اسمشون با یک نقطه شروع می شه ( مثلا compiz-1. ) اگر این فایل ها رو پاک کنی (از رو اسم باید تشخیص بدی کدوم ها مفید هستن) اون برنامه ای که تنظیماتش پاک شده مثل روز اول می شه.

اما چجوری به این فایل ها دسترسی پیدا کنی؟ از طریق کامند لاین که مثل بالا زدن کاپوت ماشینه. برای اینکار کافیه Ctrl و Alt رو فشار بدی و یکی از دگمه‌های اف.فلان رو بزنی. مثلا Ctrl+Alt+F3 یک کامند لاین بهت می ده که می تونی توش لاگین کنی. یا مثلا اف۴ یا اف۶ یک کامند لاین دیگه. انگار همزمان پشت پنج شش تا کامپیوتر نشستی و بینشون سوییچ می کنی. این یکی از خصوصیات خیلی منحصر به فرد لینوکس بود از روز اول. در سیستم های مختلف زدن کنترل+آلت+اف۱ یا کنترل+آلت+اف۷ ممکنه کارهای جالبری بکنه (مثلا باز کردن اون یک یوزری که به محیط گرافیکی وصله). به هرحال همه اف ها رو امتحان کن و ببین چی می شه.

از محیط گرافیکی که وارد شدی توی خونه خودت هستی. پاک کردن دایرکتوری های تنظیمات یونیتی ممکنه کمک خوبی باشه:

cd
rm -rf .compiz-1
rm -rf .config/compiz-1/

و خب مشخصه که اگر کار خاصی کرده باشی باید اونها رو هم پاک کنی. مثلا اگر توی گنوم شل تم نصب کرده باشی باید اونم پاک کنی. اگر بالایی کار نکرده می تونی تنظیمات بیشتری رو پاک کنی:

cd 
rm -rf .gnome .gnome2 .gconf .gconfd .metacity .compiz-1 .config/compiz-1 .config/dconf

یا حتی از روش های معقول وارد بشی که البته روش من نیست:

 gconftool-2 --recursive-unset /apps/compiz-1
 unity --reset
 unity --reset-icons
 gsettings reset com.canonical.Unity.Launcher favorites

راه دیگه اینه که کامپیوتر رو به اینترنت وصل کنی (از توی همون کامند لاین که می تونه به سادگی وصل کردن کابل اترنت باشه) و یک دسکتاپ جدید نصب کنی:

sudo apt-get install lubuntu-desktop

وبعد لاگین کردن توی این دسکتاپ. در ضمن توی هون کامند لاین همه فایل های روی دسکتاپ از اینجا قابل دسترسی هستن:

cd Desktop
ls

(: دوستانی که می خوان بگن «دیدین لینوکس خراب شد» زود بگن تا من برم سراغ پست بعدی که مقایسه انواع سیستم عامل با انواع خودرو است (: از حالا بگم که ویندوز ایکس پی پرایده!

نکته آخر: همیشه قبل از کپی و پیست کردن هر دستوری توی سیستم عاملتون وقت کوتاهی بذارین و یاد بگیرین که این دستور چیکار می کنه (: اینجوری هم لینوکس یاد می گیرین هم کنترل کامپیوتر و زندگی تون رو نمی دین دست یک آدم ناشناس توی اینترنت که ممکنه هر جور مریضی ای داشته باشه (:

آی کافی ؛ سایتی برای قهوه دوستان

خب معرفی زیاد که نمی خواد. با یک دامین عالی به اسم iCoff.ee یک سایت عالی راه افتاده در مورد قهوه. در مورد خودش می گه :

«نوشیدن قهوه‌ی خوب حق طبیعی هر انسانی است»
آیکافی تلاشی‌ست برای بازتعریف رویکرد جامعه فارسی‌زبان به قهوه.

ارائه تعاریف در حوزه قهوه و قهوه‌جات٬ آداب قهوه‌نوشی در بین ملل مختلف٬ روش‌های تهیه انواع قهوه٬ اخبار اقتصادی قهوه٬ معرفی ادوات رست‌ کردن٬ آسیاب و دم کردن قهوه٬ مباحث مرتبط با تاثیرات نوشیدن قهوه بر سلامت بدن٬ نقد و معرفی کافی‌شاپ‌ها در شهر‌های مختلف و بسیاری موضوعات دیگر با محوریت قهوه جزو مطالب ارائه شده در این سایت است.

«قهوه و ادبیات» از دیگر دسته‌های آیکافی‌ست که در آن به اشعار و داستان‌هایی که به نوعی با قهوه مرتبط هستند پرداخته شده است.

در بخش دیگری از سایت آیکافی از خوانندگان دعوت شده تا با نوشتن از آداب قهوه‌نوشی شهر و کشوری که در آن زندگی می‌کنند و کنکاش در ترجیحات مردم آن منطقه در تهیه قهوه٬ در تولید محتوای سایت سهیم شوند.

گردانندگان سایت درباره اهداف راه‌اندازی این پایگاه اینترنتی می‌گوید: «قهوه در فرهنگ عمومی ایرانیان همیشه در سایه رقیب سنتی خود٬ یعنی چای قرار داشته. همین باعث شده چنان که شایسته است٬ در فضای اینترنت فارسی به آن پرداخته نشود. در آیکافی تلاش خواهیم کرد مطالب خواندنی برای علاقمندان به قهوه٬ کافی‌شاپداران٬ تجار قهوه و دست‌اندرکاران این صنعت ارائه دهیم.»

من معمولا توی معرفی سایت های جدید سخت می گیرم چون سایت‌های زیادی راه می‌افتن اما معمولا کارشون خیلی ادامه دار نمی‌شه. حالا که مدتی از عمر آی کافی می گذره، دیدم خوبه معرفی کنم… بخصوص که موضوع قهوه هم برام بسیار جذابه.

انتقاد؟ وقتی مطلبی از کسی نقل می کنه بهتره لینک رو بالا بذاره یا توی متن بگه که این متن رو از فلان جا برداشتیم تا خواننده از اول بدونه که با مطلبی از یک سایت دیگه طرفه.

کسی آن پشت هست؟

همچنین چاپ شده در روزنامه اعتماد

همگانی شدن ایمیل، هیجانات زیادی به همراه داشت اما مثل هر تکنولوژی دیگری، حضور آن باعث مشکلات جدیدی هم شد. مشهورترین این مشکلات که بعد از چهل سال هنوز هم ادامه دارد، بی توجهی گیرنده به نامه و بی جواب گذاشتن ایمیل است.

امروز همه کسانی که در اینترنت حضور دارند به نوعی وابسته به ایمیل هستند و همه هم بارها و بارها تجربه زدن ایمیل بدون دریافت جواب را داشته‌اند. روزگاری می‌شد این را به گردن نرسیدن ایمیل یا اسپم شدن آن انداخت ولی این روزها اصلی‌ترین حدس باید بی توجهی گیرنده باشد. شاید کلمات قشنگی مثل مشغله زیاد یا جواب دادن سر فرصت، ظاهر قضیه را کمی زیباتر کنند ولی به هرحال نمی‌توانند این واقعیت را پنهان کنند که جواب دادن به ایمیل ما، برای گیرنده اهمیتی کمتر از کارهای دیگر داشته.

ایمیل یک مفهوم غیررسمی است که در جامعه رسمی ما داخل شده. ما برای چند سده هر متن نوشته شده‌مان را با کلی تعارف همراه کرده‌ایم و حتی در یک گفتگوی ساده رو در رو هم طول می‌کشد تا بتوانیم حرف اصلی‌مان را شروع کنیم. حالا فرض کنید این جامعه ناگهان مجبور شود روابط دوستانه‌اش را به شکل متنی و غیرهمزمان صورت بندی کند.

اما این مشکل منحصر به جامعه ما نیست. ارین مک کین جدیدا تحقیقی منتشر کرده در مورد این مشکل. او می‌گوید جواب ندادن به ایمیل‌ها چند دلیل اصلی دارد. اول اینکه می‌دانیم باید به کسی جواب منفی بدهیم و چون اینکار برایمان سخت است آن را عقب می‌اندازیم. حالت دوم مربوط به افرادی است که آنقدر ورودی ایمیل دارند که مطمئنا نمی‌توانند به همه آن‌ها جواب بدهند و در نهایت هم خطای انسانی که باعث می‌شود به اشتباه بعضی ایمیل‌ها را پاک کنیم و هرگز به آن جواب ندهیم.

نتیجه این است که گیرنده چشم به در می‌دوزد تا شاید جواب ایمیلش برسد. او رنج می‌کشد، اسپم‌ها را چک می‌کند، صفحه را ریفرش می‌کند دوباره ایمیلی می‌زند و می‌پرسد که آیا ایمیل قبلی به دست ما رسیده یا نه. در اینطرف هم شرایط دائما بدتر می‌شود. جواب دادن یک نامه که سه هفته است نیازمند جواب است سخت تر از نامه ای است که امروزه رسیده و درنتیجه نوبت پاسخگویی به آن بازهم عقب‌تر می‌افتد و این روند ادامه پیدا می‌کند تا جایی که پاک کردن نامه به تنها راه ممکن تبدیل شود. در تمام این مدت، فرستنده با خودش فکر می کند که اصولا کسی آنطرف خط هست یا نه.

همین سوال در مورد تاخیر در پاسخ را اخیرا نویسنده نیویورک تایمز از راهبان بودایی پرسید؛ آنهم با ایمیل. اولین راهب بعد از ۷۵ ساعت پاسخ داد. استاد جیشو پری در جواب گفته بود «صبر، روش پایان دادن به خواسته‌ها است.» او اضافه کرده بود که وعده تکنولوژی برای دائما سریعتر کردن پاسخگویی به نیازهای بشر، چیزی بیشتر از یک توهم نیست و انسان باید با قائل شدن تفاوت بین عکس العمل بی واسطه به محرک‌ها و پاسخ اندیشه شده، پیش از هر جوابی به اندازه کافی تامل پیشه کرد، خود را آرام سازد.

ناهار با ژیژک و آسانژ

ژیژک فیلسوف است و آسانژ بنیانگذار ویکیلیکس. این دو نفر برای جلب کمک مالی برای ویکیلیکس یک ایده عالی دارند: یک ناهار با حضور این دو نفر و هشت مهمان که صندلی‌شان را از طریق دادن پیشنهاد بالاتر در سایت حراج eBay رزرو کرده‌اند (:

برنامه اصلی در یکی از رستوران‌های لندن خواهد بود. دوم جولای از ساعت دوازده تا سه. این دو نفر هم هر دو خوش تیپ، خوش حرف و با ایده. فقط باید دعا کنید که هفت نفر دیگر بچه پولدار لعنتی نباشند.

در این لحظه بالاترین قیمت پیشنهادی حدود پونصد پوند است ولی به احتمال زیاد سریعا بالا و بالاتر خواهد رفت.

نقشه بزرگ لینوکسی جهان

اصلاح نقشه بزرگ جهان یک میم اینترنتی است. یعنی اصطلاحی که دهن به دهن در اینترنت پخش می شود و یک هو بخشی از اینترنت خودش را در حال تکرار آن می‌بیند.

در این میم خاص، آدم‌ها چیزهایی که دوست دارند را روی نقشه جهان می‌اندازند. مثلا یک نفر شبکه‌های اجتماعی مثل فیسبوق، توییتر، چن‌ها و غیره رو می‌ندازه روی نقشه جهان و یکی دیگه خودروهای مشهور رو.

حالا هم یک نفر نقشه بزرگ لینوکسی جهان را ساخته:

نقشه لینوکس جهان

از امپراتوری کمونیستی اوبونتو وسرزمین‌های اطرافش مثل مینت و منطقه خودمختار یونیتی گرفته تا کوبونتوستان که به خلیج لینوس و دریای کانونیکال مشرف است تا جمهوری دبیان که با خلیج FOSS از آن جدا شده در این نقشه حضور دارند.

قاره بزرگ دیگر ردهت است با جمهوری خودمختار فدورا و شبیه جزایر سنتوزیا و ساینتیفیک. قطب، کمپایل عظیم نامیده می‌شود که متشکل از سرزمین گرمتر آرچلند و سرزمین ممنوع جنتو است که درست بالای دریای سابایون واقع شده. تصویر اصلی برای بک گراوند هم جذاب است.

راهنمای مرکز کنترل بیماری‌های آمریکا برای مقابله با حمله زامبی‌ها

زامبی یا مرده متحرک یک مفهوم گیک پسند است. من طرفدارشون نیستم. شاید هم هستم. درست نمی دونم ولی می‌دونم که توی دنیا زامبی مورد علاقه خیلی از گیک ها است. مثلا فیلم‌های زامبی یا کلا استفاده از عبارت اپل زامبی برای کسانی که لینوکسی هستن ولی از اپل استفاده می کنن یا حتی نامگذاری پروسس‌ها به اسم زامبی در دنیای یونیکس وقتی که مادرشون فوت شده ولی اونها هنوز زنده هستن کارشون تموم شده ولی مامانشون هنوز مقدار برگشتی شون رو چک نکرده.

توی فیلم‌ها، زامبی‌ها از یک جایی به وجود می‌یان و بعد شروع به تکثیر کرده و به انسان‌ها حمله می‌کنن. این زامبی‌ها در مقابل گلوله و غیره مقاوم هستن و راه‌های کشتنشون خیلی کمه (از جمله از بین بردن مغز که مانند یک گیرنده دستورات رو از یک مرکز احتمالی می‌ٰگیره و بدن رو کنترل می‌کنه).

مقابله در برابر زامبی‌ها هم کار پیچیده‌ای است که در دنیای اینترنت در موردش کلی مقاله و راهنما هست. یک جور فانتزی تخیلی جذاب و پر کشش برای یکسری آدم جوون – از جمله گیک‌ها و بخشی از هکرها.

حالا نکته جذاب اینه که مرکز رسمی کنترل و پیشگیری آمریکا، یک راهنمای آخرالزمان زامبی‌ای منتشر کرده (زامبی آپوکالیپس)! چرا؟ چون احتمالا کلی از جوون‌های دنیا – از جمله من و شما – که محاله بریم وبلاگشون رو بخونیم با علاقه می‌ریم به این صفحه و بعد از خوندن تاریخچه زامبی‌ها، یاد می‌گیریم که اگر با وضعیت فاجعه‌ باری مثل حمله زامبی‌ها برای از بین بردن کل انسان‌ها مواجه شدیم چیکار باید بکنیم:

مثل هر وضعیت اضطراری مشابه بهتره امن باشیم تا بعدا غصه نخوریم. جلو بودن از زامبی، زلزله، آتشفشان و غیره همیشه بهتر از سورپرایز شدن است.

برای مقابله با زامبی هم مثل مقابله با سیل باید این وسایل رو دم دست داشته باشیم:

  • آب
  • غذا
  • دارو
  • ابزار و وسایلی مانند چاقو، نوارچسب، باتری، …
  • وسایل بهداشتی مانند صابون، ضد عفونی کننده، نوار بهداشتی و …
  • لباس و وسایل خواب
  • اسناد مهم جمع شده در یک کیف
  • کمک‌های اولیه

و بعد هم باید از حالا یک برنامه داشته باشیم تا زامبی‌ها و بلایای دیگه ما رو غافلگیر نکنن. چیزهایی مثل دونستن بلایای احتمالی که ممکنه در منطقه زندگی اتفاق بیافتن، داشتن محل ملاقات تعیین شده، حفظ بودن ارتباطات مورد لزوم مانند شماره تلفن و اینها، دونستن مسیر تخلیه ساختمون و غیره و غیره.

خلاصه اینکه با این ایده جذاب، یک موسسه خشک که هیچ کس حوصله‌اش رو نداره باعث شده همه ما یکبار به خودمون یادآوری کنیم که برای روزهای فاجعه، برنامه داشته باشیم.

حالا شما گیک عزیز! نمی‌خوای برای مقابله با زامبی‌ها آماده بشی؟

ویدئویی از منصور بهرامی

منصور بهرامی عالیه (: من یکبار در حد ده سالگی یک مقاله در موردش خوندم توی یک مجله ورزشی و تا این لحظه طرفدارش هستم و برام الگو است (: اینهم یک ویدئوش که مثل «رییس» داره تنیس بازی می‌کنه. اینم جزو فرهنگ اینترنت بگم که «مثل رییس یک کاری کردن» یک اصطلاح جدید اینترنتی است که در مورد آدم هایی که متفاوت با بقیه و با اعتماد به نفس کامل یک کاری رو می کنن بکار می ره. اینجا هم منصور بهرامی داره مثل رییس تنیس بازی می کنه.

اگر ویدئو رو اون بالا نمی بینن دلیلش اینه که فیلتر شکن ندارین و ویدئوی تنیس بازی کردن منصور بهرامی برای ایران اسلامی خطر جانی داشته احتمالا (: لینکش هست http://www.youtube.com/watch?v=d6Vqp6UveIU&feature=player_embedded

دو سه تا میز دیگه برای ایستاده کار کردن

گفته بودم که ایستاده کار کردن داره کم کم بین هکرها مد می‌شه. توی کامنت‌های همون مطلب، ابوالفضل گفته بود که خط مرزهای خیلی محکم بین «ایران» و «خارج» نکشم. حرفش هم درست بود. اینجا دو تا عکس جدید براتون می‌ذارم از آدم‌هایی که فکر می‌کنن به خاطر سلامتی بهتره ایستاده کار کنن و اینکار رو هم می‌کنن.

عکس بالا متعلق به ست براو است. طراح گرافیک که خودش پایه‌های میزش رو با یک هزینه کم بلندتر کرده و از میز نشسته‌اش یک میز ایستاده در آورده.

اما عکس دوم مال یک هنرمند دیگه به اسم کای رومهر است از eBoy که در کنار میز ایستاده‌اش یک میز نشسته با صندلی توپی هم درست کرده برای مواقعی که می‌خواد مصرف کالری‌اش رو به صفر برسونه (:

گذاشتن این عکس‌ها در اینترنت نشون می‌ده که این امر اصلا در سطح جهان «عادی» نیست و گرنه کسانی که تمام روز اینطوری کار می‌کنن عکسشون رو نمی‌ذاشتن. راستش من هم این روزها تقریبا نیمی از وقت کار توی خونه رو برای فان ایستاده کار می‌کنم تا ببینم این مد چی می‌گه. اینم عکسش:

برای تموم کردن بحث بگم که معمولا خط مرزهای عجیبی توی دنیا نیست. درسته که ایران تنها کشوری در جهان است که توش حجاب اجباریه ولی کماکان این نظریه قابل پذیرشه که کشورها خیلی عجیب و غریب با هم تفاوت ندارن. دوستی دارم که هر وقت کسی از خارج حرف می‌زنه یادآوری می‌کنه که سومالی و گواتمالا هم خارج هستن و من خودم هم یکی از مباحث دائمی‌ام با همه اینه که جاهای مختلف دنیا در کلیت ماجراشون تفاوت‌های خیلی عجیبی با هم ندارن و زندگی در همه جا تا حدی شبیه همدیگه است و معمولا اینطوری نیست که مثلا مردم عادی یک کشوری یک جوری زندگی روزمره داشته باشن که ما با شنیدنش شوکه بشیم و برعکس. درسته که اتفاقات جزیی تفاوت‌های بزرگ دارن (مثلا ممکنه یکی از کشته شدن یک معترض خیابانی بدون خشونت تعجب کنه یا از شلاق خوردن یک آدم به خاطر نوشیدن الکل به قول خودش فکش بیافته) ولی در نهایت در نود و نه درصد جنبه‌های روزمره زندگی و در دیدی گسترده‌تر، زندگی مردم مردم در تمام دنیا به هم نزدیکه و اینجوری نیست که مثلا هکرهای دنیا یک چیزهای جدیدی کشف کرده باشن که ما اصلا نفهمیم یا برامون عجیب باشه.

برگ برنده ما باید پیوند خوردن با دنیا باشه اونهم از طریق دیدن شباهت‌هاش.

پی.نوشت. تصویر پشت زمینه لپ تاپم عکس پیش فرض ویندوز ایکس پی نیست، اینه

آپدیت: این رو هم یکی از خواننده ها فرستاده (: گفته فعلا راضی است. راستی.. یک نکته مهم هم تو کامنت ها بود: اینجوری آدم مفیدتر کار می کنه چون واستاده نمی شه زیاد علافی کرد و مغز دائم مقایسه می کنه و می گه اینکار ارزش داره و فلان کار ارزش نداره