نامه سرگشاده به وزیر فن آوری اطلاعات درباره «سرعت ۱۲۸ برای کاربران خانگی کافی است»

با تشکر از همه دوستان خوبم و بخصوص امیرحسین و مهدی، سی دی های اوبونتو و کوبونتو رو روز بعد گرفتم و حالا هم روی لپ تاپم اوبونتو دارم و پروژه ام رو شروع کرده ام. با تشکر از همه دوستان دیگه ای که پیشنهاد کمک کردند

جناب آقای وزیر ارتباطات و فن آوری اطلاعات،

در جایی گفته بودید «سرعت ۱۲۸
کیلوبایتکیلوبیت
برای کاربران خانگی کافی است» و زمینه سانسور در سرعت دسترسی شهروندان به اینترنت را فراهم کرده بودید. مطمئن هستم سرعت اینترنت مورد استفاده خودتان این محدودیت را ندارد برای همین می خواهم یک خاطره کوچک برایتان تعریف کنم.

از سه روز قبل تصمیم گرفتم برای اجرای یک پروژه، لینوکس اوبونتو (www.Ubuntu.com) را نصب کنم. نسخه جدید این سی دی در بازار تکثیر نمی شود چون (لااقل فعلا) کاربر خاص دارد ولی از آنجایی که یک «نرم افزار آزاد» است به شکل قانونی از اینترنت قابل دریافت است. برای اجرای این پروژه باید سی را از اینترنت دانلود می کردم ولی شما فرموده بودید «سرعت ۱۲۸ برای کاربران خانگی کافی است» و به همین دلیل من که یک آدم معمولی این جامعه هستم و به سرعتی بالاتر از این دسترسی ندارم، باید بیست و دو ساعت در انتظار دریافت شدن این سی دی بنشینم. بعد از بیست و دو ساعت اول، سی دی مشکلی دارد و مجبور هستم دوباره آن را دریافت کنم. برایم غیر ممکن است از خانواده ام بخواهم یک شب دیگر صدای کامپیوتر را تحمل کنند و به همین خاطر شروع می کنم به تلفن زدن به هم رشته ای ها. هیچ کس به این سی دی دسترسی ندارد. الان که در حال نوشتن این نامه هستم، دو سه نفر قرار است بررسی کنند و خبر بدهند که آیا کسی می تواند این سی دی را بگیرد یا نه.

شاید سه روز انتظار من برای شما هیچ ارزشی نداشته باشد ولی من به این فکر می کنم که اگر در کشوری که سی سال پیش اسمش برای هیچ کس مترادف با تکنولوژی نبود (مثلا سنگاپور، دوبی، مالزی، تایوان، …) کسی بخواهد پروژه مشابهی را انجام دهد، با یک خط ADSL واقعی بعد از ده دقیقه می تواند کل این سی دی را دریافت کند و مشغول کار شود اما من در کشور جمهوری اسلامی ایران – بدترین کشور در سانسور اینترنت بعد از چین – فعلا سه روز است معطل دسترسی به این سی دی هستم.

می دانم که تا وقتی که از این بترسید که مردم از طریق اینترنت خبر بخوانند، فیلم ببینند، موسیقی گوش کنند و با هم حرف بزنند، آش همین آش است و کاسه همان کاسه. اما شما هم بدانید که تا وقتی که بترسید که مردم از طریق اینترنت خبر بخوانند، فیلم ببینند، موسیقی گوش کنند و با هم حرف بزنند،، توسعه هم اتفاق نخواهد افتاد. توسعه مانند سلامت حاصل از ورزش است. با داشتن چهار قهرمان جهانی، جامعه سالم نمی شود؛ همه جامعه باید بتوانند ورزش کنند. توسعه از طریق اینترنت بدون محدودیت دفتر یا خانه شما شروع نمی شود. توسعه به معنی استخدام دانشمندان روس در موسسات تحقیقاتی نیست. برای توسعه جامعه باید بتواند به اطلاعات دسترسی داشته باشد. بله ! می فهمم که دسترسی به اطلاعات برای کسی که می خواهد قدرت را در دست خودش نگهدارد خطرناک است، ولی گفتم شاید حداقل بفهمید که سرعت ۱۲۸ برای کاربران خانگی کافی نیست.

جادی

سایتم را در هیچ جا ثبت نخواهم کرد

در فیلترینگ و میزان آن، ایران یکی از معدود کشورهای جهان است که اطلاعات اینترنت را برای شهروندانشان غیرقابل دسترسی می کنند و حالا هم می خواهد قدم دیگری بردارد تا از چین (تنها کشوری که قانون مشابهی دارد)‌عقب نماند:‌ هر چیزی در اینترنت باید از دولت مجوز بگیرد.

فراموش نکنید که این روزهایی که به اخراج کارمندان می گوییم تعدیل نیرو و به فروختن املاک مردم (مثل بانک ها و …) می گوییم خصوصی سازی برای توسعه، طبیعی هم هست که به مجبور کردن هر نوشته اینترنتی به کسب مجوز بگوییم ساماندهی.

این ثبت درست مانند این است که از شما بخواهند

 اگر دفتر خاطراتتان را به بیشتر از سه نفر می دهید که بخوانند،‌ باید یک کپی اش را به وزارت ارشاد بفرستید.

 اگر ایمیلی را به بیشتر از پنج نفر می فرستید، یک نسخه برای وزارت اطلاعات هم بفرستید.

 اگر جزوه ای از دوستتان کپی کرده اید و کنار جزوه یک شعر عاشقانه نوشته، یک نسخه به بسیج دانشجویی هم بدهید

و … دوستان ! من و شما حق داریم حرف بزنیم. حق داریم بنویسیم و هیچ کس حق ندارند بگوید «اگر می خواهی حرف بزنی اول از من اجازه بگیر». طرح ساماندهی حق دارد اجرا شود، دولت زور دارد و می توانند مثل قبل به کسانی که از کارهایش تعریف می کنند جایزه بدهد و تشویقشان کند ولی در وبلاگستان هیچ کس حق ندارد یک تشکل دولتی درست کند و همه را مجبور به عضویت در آن کند.

می خواهند بگوید هیچ کس حق ندارد درباره دین بنویسد،‌ هیچ کس حق ندارد از وضعیت کشور انتقاد کند، هیچ کس حق ندارد نظری درباره انقلاب یا امام بدهد، هیچ کس حق ندارد از مشکلات بگوید چون مردم ممکن است ناامید شوند، هیچ کس حق ندارد از زندگی اش بنویسد، هیچ کس حق ندارد از فیلتر رد شود و هیچ کس حق ندارد با هیچ کسی که همچین قوانینی را به چالش می طلبد هیچگونه رابطه ای داشته باشد. من مخالفم. بخصوص با بند آخر که می گوید هیات وزیران می توانند بعدا هر چیزی را به این مصوبه زیاد یا از آن کم کنند. من زیر این را امضا نمی کنم.

من حق دارم بنویسم، من حق دارم نظرم را داشته باشم و حق دارم نظرم را بگویم. این بسیار ساده است. طرح ساماندهی (با همه اشکالاتش) دو حالت بیشتر ندارد: یا می خواهد کمک کند یا می خواهد سانسور را بیشتر کند. اگر دنبال کمک است من عطایش را به لقایش می بخشم و کمکش را نمی خواهم. اگر در پی سانسور است، من کسی نیستم که با امضا کردنش اولا به دولت گفته باشم به این قوانین عجیب و بی ربط پایبندم و ثانیا نمونه ای باشم که دولت من را به دیگران نشان بدهد و بگوید: «ببینید‌! این که مشکلی نداره خودش رو عضو کرده. شما که عضو نشدید حتما مشکل دارید پس باید سانسور شوید». من مشکلی ندارم و دقیقا به همین دلیل نیازی نمی بینم خودم را جایی ثبت کنم ساده است.

ساماندهی وبلاگ ها / دو نکته خنده دار

چند وقتی است که از طرح ساماندهی وب سایت و وبلاگ ها زیاد می شنویم. در تاریخ پنج آذر هیات وزیران مصوبه ای تصویب کرد که طبق آن، همه وب سایت ها و وبلاگ ها باید خود را ثبت کنند. این مصوبه که دارای اشکالات منطقی و فنی بسیار مشهودی است (مثلا صحبت از خدمات www به تصور اینکه www سروریسی است به نام وب. در حالی که عبارت درست می توانست http باشد) تلاش می کند هر گونه فعالیت غیرمجاز در فضای وب را ممنوع کند.

دوستان تا به امروز نکات جالبی را در مورد این مصوبه تذکر داده اند. از اشکالات فنی گرفته تا مشکلات قانونی. دو مورد از جالبترین ها را نگاه کنید.

دزدی سایت
نگاهی به سایت http://www.samandehi.ir بیاندازید:


طرح نسبتا قابل قبولی است نه ؟ حالا نگاهی به سایت Dynamic Delivery Tech بیاندازید:


من چیزی نمی گم. ولی اگر علاقمند به مراجعه به پلیس بودید به سایت پلیس ایران مراجعه کنید. شک نکنید که چه شما سایت خود را ثبت کرده باشید و چه نکرده باشید، و حرف ناپسندی بزنید، همین پلیس در دستگیری شما کوتاهی نخواهد کرد (:

امنیت ملی
نکته بامزه دوم را در وبلاگ یک پزشک خواندم و بسیار خلاصه می گویم: سرورهای طرح در چین و آمریکا هستند ! به موقعیت جغرافیایی یکی از آن ها نگاه کنید:


هاها بامزه نیست ؟‌ حالا فرض کنید من یا شما اطلاعات کل وب سایت های کشور را در یک سرور در آمریکا در شهر Asbury Park ذخیره می کردیم. می خواستم لینک وزارت اطلاعات را بدهم که نسبت به جاسوسی احتمالی و از بین رفتن امنیت ملی اخطار بدهید ولی متاسفانه نه وب سایتی داشتند و نه ایمیلی. بگذریم.


این متن را شروع کردم برای اینکه بگویم من چه برخوردی با این جریان خواهم داشت. بدون شک من سایتم را ثبت نخواهم کرد… بیایید تا بگویم

لینک های مربوط به مصوبه ساماندهی وبلاگ ها و وب سایت ها

 تلفنچی: مگر ساماندهی ایراد دارد؟

 یک لیوان چای داغ: سایتم را ثبت کردم

 علف هرزه: مجوز وبلاگم صادر شد

 بیلی و من: نامه سرگشاده بیلی و من به وزیر ارشاد

 رها: مجوز ارشاد برای وبلاگ

 زد فاکتور :‌ بياييد خائنان را بشماريم

 فواد : قیچی کند سانسورچیان و چاقوی تیز نقد ما

 نیمه گمشده : نگاهی از یک زاویه دیگر به طرح ساماندهی پایگاه های اینترنتی ایران

 متتی : به سامانم نمی پرسی، نمی دانم چه سر داری

 متتی : وقتی نه راه پیش داری و نه راه پس

 کمانگیر : A Law Not Even Obeyed By The President

 دنیای مجازی یا فاجعه مجازی در ایران: سایت ساماندهی و چند مشکل فنی و امنیتی

 ایستگاه: افشای ۱۷ خطای امنیتی و حرفه ای در طرح ساماندهی پایگاه های اینترنتی

 متن مصوبه

 خورشید خانوم سکوت در برابر طرح ساماندهی اینترنت در ایران

 رها: مجوز ارشاد برای وبلاگ

 یک پزشک: امنیت اطلاعات ملی در طرح ساماندهی به وبلاگ‌ها و سایت‌های ای

 یک دانشجوی ایرونی : ساماندهی نمی شوم

اگر شما هم در این باره مطلبی نوشته اید و می خواهید به این صفحه اضافه شود با ایمیل من

تماس بگیرید.

زنان سانسورند ! می رویم سراغ قدم بعدی

روز اولی که نوشتم فیلتر کلمه women حذف شد. برویم سراغ قدم بعدی لیلا گفت که در Datak هنوز فیلتر داریم. واقعا هم داشتیم ولی در مخابرات و بسیاری جاهای دیگر فیلتر حذف شده بود. لیلا می گفت برای جشن گرفتن و اعلام پیروزی هنوز زود است (: انگار واقعا هم بود. از دیروز جستجو به دنبال women دوباره به صفحه فیلتر منجر می شود.

ناراحتی ندارد. نکته مثبت این است که می دانیم چکار باید بکنیم. اول باید یک گروه واکنش سریع تشکیل بدهیم. در این باره بعدا صحبت می کنم. کار دوم هم این است که دوباره پیگیر جریان women باشیم. احتمالا کار خوب این است که نتیجه صد جستجوی اول را تحلیل کنیم و میزان «پورنوگرافی» بودن آن را در بیاوریم. نتیجه می تواند بامزه باشد و قابل ارائه به یکسری آدمی که انتظار چندانی هم نداریم اقدام منطقی بکنند ولی مجبور خواهند بود چشم هایشان را محکم تر و محکم تر بر روی واقعیت ببندند. اراده ها محکم برای حرکت (: با خنده‌!

رای گیری برای بهترین ایرانی ها

سایت ایرانیان یک رای گیری داره برای انتخاب بهترین ایرانیان سال. کار جالبی است برای یادآوری کسانی که در سال گذشته فعالیت کرده اند و ازشون شنیدیم. کلا از این کارها خیلی خوشم نمی یاد ولی وقتی فهرست کاندیداها رو دیدم علاقمند شدم: نازنین جم (برای کمپین نجات جان نازنین)، اکبر گنجی، شهره آغداشلو (هالیوود)، موسوی خویینی (تنها سیاستمدار ایرانی که برای حمایت از زنان هزینه داده)، یک میلیون امضا (همه بیش از پنجاه نفری که به دنبال حقوق برابر هستند)، اوسانلو، دانشجویانی که در دانشگاه تهران تظاهرات کردند و …

من به کمپین رای دادم

چون یک کار جمعی است. چون ادامه دارد. چون دوست دارم ادامه پیدا کند. چون از همه کارهای دیگر سخت تر و بزرگ تر است و چون بزرگترین عمیقترین و تاثیرگذارترین اقدام در حال انجام است. شما هم اگر علاقمند هستید رای بدهید البته فیلتر است ولی می شود رد کرد. همیشه می شود.

ماجرای دانشگاه UCLA

الان فیلم ماجرای دانشجوی ایرانی دانشگاه UCLA آمریکا رو دیدم. پلیس در یک روند طبیعی وارد کتابخونه می شه و از بعضی ها کارت دانشجویی می خواد. یک پسر کارت نشون نمی ده و مقاومت می کنه. پلیس بیرون می ره با نیروی بیشتر بر می گرده و در رفتاری بسیار زشت پسر رو دستگیر می کنه و با دادن چندین بار شوک با باتوم الکتریکی اون رو در بین شلوغی زیاد و با رفتاری بسیار توهین آمیز از کتابخونه بیرون می بره. اسم این پسر مصطفی طباطبایی نژاد است.

فیلم تکان دهنده است و بسیار زشت برای آمریکا. خیلی ها بهش بی اعتنا هستند و خیلی ها هم سعی می کنند ماجرا رو توی بوق بکنند تا بگویند آمریکا بد است. در اینکه آمریکا بد است شکی نیست. در این اینکه در این کشور بد این فیلم زشت و ضد دولتی بدون مشکل حق ضبط شدن و پخش شدن دارد نیز شکی نیست (در ایران ما اقدام مشابه می تواند به زندان های پانزده ساله برای فیلمبردار منجر شود).

احتمالا به زودی دولت ایران هم این حادثه را کشف خواهد کرد و مساله در بوق خواهد شد تا نانی و آبی برایش فراهم شود. اما من افتخار می کنم به آقای امیرقاسمی در تلویزیون طپش که با اینکه یک ایرانی مقیم آمریکا است تمام برنامه هایش را به این ماجرا اختصاص داده و از مردم می خواهد به این جریان مودبانه اعتراض کنند. من مشغول نوشتن ایمیلم هستم به این آدرس ها:

Norman Abrams
chancellor@conet.ucla.edu

Evc Neuman
evc@conet.ucla.edu

william Bratton
brattonw@lapd.lacity.org

Antonio Villaraigosa
mayor@lacity.org

این ایمیل ها متعلق به مدیران و روسای دانشگاه، شهردار لوس آنجلس و رییس پلیس آنجا هستند. امیرقاسمی می گوید در ایمیل بنویسیم : We want justice for Mostafa. من کمی مفصل تر می نویسم. امروز هم تظاهراتی در UCLA برای این مساله جریان خواهد داشت.

خبر اولیه را از اینجا بخوانید : http://dailybruin.com/news/articles.asp?id=38958

پری دریایی صید شده در آب های ایران

چند وقت قبل در وبلاگ آسیه خواندم که پری دریایی افسانه نبوده است ؟!!!!. در صحبت ها هم متوجه شدم که ماجرا از این قرار است که در جایی از کشور ماهیگیران یک پری دریایی از آب گرفته اند و چون اندام زنانه داشته گفته شده که باید بر آن نماز بخوانند و همه شگفت زده هستند و این حرف ها.

در بحث ها گفتم که بسیار بسیار موافقم پیگری این جریان هستم چون جالب است و ارزشمند. یک در چندهزار ممکن است کشف یک گونه جدید باشد و به احتمال بیشتر ممکن است حادثه ای جذاب باشد برای روزنامه ها (اگر گونه جدید یا خود پری دریایی زیبا نباشد، نماز خواندن بر یک ماهی واقعا نیازمند پیگیری است. از نظر من بامزه است و امیدوارم که از نظر خیلی ها باید توبیخ در پی داشته باشد). به هرحال پیگیری خاصی نکردم تا عکس یا فیلم ببینم.

دیروز وارش لینک فیلم این پری دریایی را هم در وبلاگش گذاشت. چون مساله عکس نیست احتمال تقلب بسیار کمتر است (این تقلب سال قبل در پی حادثه سونامی با ادیت یک عکس انجام شده بود). فیلم را که دیدم موضوع برایم جالب تر شد: واقعا یک جور موجود عجیب روی تخت دراز شده بود و صدای قرآن در حال پخش بود. لینک را برای بیولوژیست ها و متخصصین علوم دریایی و محققان پستانداران دریایی (اکثرا نیوزلند، آمریکا و انگلیس) فرستادم و پرسیدم جریان چیست. آن‌هایی که جواب دادند متفق القول بودند که این نوعی skate از خانواده کوسه ها است. خوشبختانه کسی نپرسیده بود در اتاق چه خبر است یا صدایی که می آید چیست. نمونه یکی از نامه ها این است:

Dear Jadi,

According to our expert on elasmobranches, John Mandelman, it is a Skate of some kind, probably a female, and it looks a little dried out. Skates are relatives of sharks, and are definitely strange looking. Hope this helps.

Sincerely,

Scott Kraus

مساله حل شد (: البته هنوز علاقه مند هستم ببینم سر این جسد چه آمده و شایعات محلی چه می گویند. احتمال می دهم با مراسم مذهبی دفن شده باشد. اگر اینطور باشد واقعا متاسف هستم. امیدوارم دولت زودتر دست به کار شده باشد و یک کارشناس زیست دریایی مساله را حل و جسد را دفن بهداشتی کرده باشند (:

مرتبط: دروغ علمی در مورد پری دریایی یافت شده در فیجی البته سانسور است ! شاید چون علم حق ندارد بگوید پری دریایی فیجی دروغ بوده.