بعضی رژیمها متنفر کننده اند. بخصوص اونهایی که برای ایجاد ترس توی آدمها، دیروز یک نفر رو دستگیر میکنن و امروز اعدام. طرف تروریست هم که باشه (البته نه از اون نوعی که اسمشون رو روی خیابونها میذارن)، حق داره بره دادگاه، وکیل بگیره، دفاعیه بنویسه، محکوم بشه، استیناف بده و خیلی کارهای دیگه که یک روزه نمیشه انجامش داد.
ماه: می 2009
التماس مخاطب
این فرستادن اسپم هم شده دردسر. آدمها شده با کلمات کلیدی سکسی و رکیک، توی وبلاگی که این ماه ها در مورد جومونگه دنبال اینن که تعداد خوانندههاشون بره بالا. به این هم فکر نمی کنن که یک کلیک و یک فحش بعدش چه فایده ای داره؟ واقعا درک نمی کنن که مخاطب فقط یک عدد نیست؟ اگر یک نفر در روز بیاد وبلاگ رو بخونه خیلی خیلی جذابتر از اینه که هزار نفر از ملت غیور دنبال سکس بگردن و بیان «جدیدترین اس ام اس ها» رو ببینن و فحشی بدن و برن.
حالا این جذب مخاطب زوری، از ایمیل کردن مقالات و لینک ها و مجلهها گذشته و یکسری «به زور مخاطب کن» برمیدارن هر عکس و لینکی و متنی که توی فیس بوک مینویسن رو با کلی آدم بی ربط لینک میکنن… دوستان (: لطفا این کار رو نکنین. با اینکار مخاطب پیدا نمی کنین. شما مطلب رو بذارین و به اندازه جذاب بودنش، مخاطب خودش رو پیدا می کنه. این تگ کردن های الکی، فقط گند می زنه به طبقه بندی اطلاعات در سایت و عدم امکان پیدا کردن مطالب مرتبط با یک نفر.
سی پی یوی خانگی؛ مشهور به آشفتگی عظیم سیمها
اگر چیزی راجع به علاقمندی آدمها به فعالیتهای خاص باشه من در موردش مینویسم. همینطوره وقتی که مطلبی مربوط به تاریخچه کامپیوتر بشه، حالا این دو تا به هم گره خوردن: استیو چمبرلین در طول ۱۸ ماه و خرج هزار دلار، ۱۲۵۳ رشته سیم رو به هم وصل کرده یک سی پی یو خانگی بسازه. اسمش رو هم گذاشته «Big Mess of Wires».
اون میگه «کامپیوترها مثل جعبههای سیاه میمونن. ما نمیدونیم توشون چی می گذره. درک میکنیم که چیکار میکنن اما نمیفهمم چطوری اینکارو میکنن.» برای جوابگویی به این سوال، اسیو هر وقت که از سر کار به خونه برمیگشت، مشغول میشد به وصل کردن ترانزیستورها به هم. اون هم بر اساس طرح یک سی پی یو هشت بیتی که خودش ریخته بود.
حالا کارش تموم شده و کامپیوتر در نمایشگاه چیزهایی که خود مردم ساختن به نمایش در اومده.
این آشفتگی عظیم سیمها، خیلی شبیه به پردازشگر MOS Technology 6502 است که توی اپل ۲، کمودور ۶۴ و آتاریهای اولیه به کار رفته بود. این سی پی یو، سه تا رجیستر ۸ بیتی دیتا داره، یک آدرس ۲۴ بیتی و ۱۲ مد آدرس دهی.
برای اتصال اجزا به همدیگه از وایرپ استفاده شده که با وجود وقت گیر بودن، از لحیم مطمئن تر هستن.
آشفتگی عظیم سیمها، فقط یک سی پی یو نیست. این کامپیوتر دارای کیبورد، یک خروجی ال سی دی (که یک خط متن رو نشون می ده)، یو اس بی، صدا و خروجی وی.جی.ای هم هست. البته اینها اجزایی هستن که کنار سی پی یو ساخته شده نصب شدن.
و فکر میکنین استیو چمبرلین چرا اینکار رو کرده؟ خودش میگه «نمیدونم… ولی واقعا مفرح بوده».
– منبع
نظرم در مورد شبه انتخابات ریاست جمهوری
خب من هنوز تصمیم نگرفتم توی این شبه انتخابات شرکت کنم یا نه. می گم شبه انتخابات چون توش عقاید متنوع حق انتخاب شدن ندارن. انتخابات وقتی است که توش تنوع وجود داشته باشه.
- به موسوی که نمی تونم رای بدم چون رسما دروغ می گه و از نظر حقوق بشری هم در دوران فعالیتش کارنامه خوبی نداره.
- به احمدی نژاد رای نمی دم چون عقاید پوپولیستی داره و در این چهار سال هم واقعا ضعیف عمل کرده.
- به رضایی رای نمی دم چون سپاهی است و رسما خارج از چارچوب های اخلاقی من.
تنها گزینه احتمالی که برای من باقی می مونه کروبی است. من نگاه می کنم که چه فاکتورهایی برام مهمه. حداقل چیزی که می خوام
- حمایت نسبی از حقوق بشر است
- به طور خاص تر دفاع از آزادی بیان
- و یک نکته دیگه برام داشتن اخلاق سیاسی است
توی اخلاق سیاسی، کروبی رای قبولی مییاره. رک و صریح است و می دونه که می خواد رییس جمهور بشه. تنها کسی است که چهار ساله می دونیم حتما کاندیدا میشه. یک حزب تشکیل داده و روزنامه داره. سمت های دولتی رو قبول نکرده و تصریح کرده که توی انتخابات تقلب هست و گفته که می خواد حزبش واقعی و مستقل از دولت باشه. در عین حال تنها کسی است که ایده ای از کابینه اش داده. در واقع تنها کسی است که چیزی بیشتر از یک اسم و قسم و آیه که «فلانی خوبه» است. این دلایل برای من کافیه که به کسی مثل کروبی فکر کنم.
نکته دوم برام اینه که کروبی تلویحا از خیلی چیزها دفاع کرده. در مورد دستگیری ها همیشه پیگیری کرده. درباره حقوق زنان ساکت نمونده و درباره آزادی بیان هم عملا قدم برداشته. همینکه معاون اول کروبی معرفی بشه و در یک مصاحبه تلفنی با بی بی سی صحبت کنه، به نظر من دفاع عملی از آزادی بیان است. این کار بزرگی نیست اما وقتی آدمها به خاطر مصاحبه با رادیوهای بیگانه تهدید به شکنجه و زندان می شن، صحبت کردن آدمی در این سطح از دولت (معاون رییس جمهور احتمالی) با یک رسانه خارجی برای من جذابه.
البته نکات منفی هم هست. مثلا اینکه کروبی دیروز گفته که «در این دوره حساس تاریخی باید تحمل وبسایتها را داشت». فقط در این دوره حساس تاریخی؟ میتونست به شکل عمومی بگه که فیلتر کردن این سایت درست نبوده. حداقلش این بود که روی اینکه فقط الان بده تاکید نمیکرد.
به هرحال در طول روزهای آینده به شکل کلی اخبار رو دنبال می کنم و داستانها رو میبینم و تصمیم میگیرم. اگر موسوی از دروغ و برخی کارهاش پشیمون بشه، ممکنه بهش رای بدم ولی احتمال نمی دم اینکار رو بکنه.
تکمله: بدون شک ترجیح می دم موسوی بیاد تا احمدی نژاد. الان بحث سر چهار تا کاندیدا است (:
شجاعت، مقاومت و پایداری
دیشب احمدی نژاد بعد از تعریف دم به دقیقه از ملت بزرگ ایران (که یک زمانی فحش حساب میشد و قرار بود نوروز از بین بره و تخت جمشید با خاک یکسان بشه و …) گفت:
برخلاف تصور برخي که تهديد را با سازش مي توان رفع کرد ملت ايران نشان داد که تنها با شجاعت ، مقاومت و پايداري مي توان با تهديد مقابله کرد.
راستش این رو که خوندم به فکرم رسید که یک جایی کم آوردیم. خانم صابری که به جرم جاسوسی قرار شده بود بره هشت سال زندان، یک شبه رفت دادگاه تجدید نظر و قرار شد دو سال حبس تعلیقی داشته باشه و دو سه روز بعدش هم با دست خالی ایران رو ترک کرد! به نظرم اینجا یک کم بوی سازش مییاد. در واقع برای حفظ شجاعت و مقاومت و پایداری، باید هنگام رفتن از کشور، رییس جمهوری شخصا به خانم صابری یک دست کت و دامن و یک سری صنایع دستی تقدیم میکرد. آخه مگه چی خانم صابری از ملوانهای انگلیسی کمتره؟
نرم افزار برای توییت از توی مک
یک دوست پرسیده بود و اینجا جواب می دم که عمومی باشه تا شاید به درد یکی دیگه هم بخوره (:
من از برنامه توییترپاد استفاده میکردم. ساده بود و سر راست. اما مشکلش این بود که انگار به روز نمیشد. توش دایرکت مسیج و ستاره دار کردن و اینها رو نداشتم ولی خب سر راست بود و راحت.
الان از ایریکس پرسیدم. اون از توییتی استفاده میکنه که خوشگلتره و با امکاناتتر
برنامه در اصل پولیه ولی اگر پولش رو ندیدن، تنها مزاحمتش اینه که گاه گداری یک توییت تبلیغاتی نشون میده. ایده بامزهای است و نسبتا بی آزار.
البته شکی نیست که گزینه توییت کردن از توی فایرفاکس هم همیشه محبوب بوده… هرچند که من خیلی دوستش ندارم چون همش که توی فایرفاکس نیستم (:
ترجمه جلد سوم ترنسمتروپلیتن، به افتخار امیریعقوبعلی
ترنسمتروپلیتن جزو کتابهای جذابیه که من دوستشون دارم. ترنسمتروپلیتن یک کمیک استریپ است با شخصیت محوری اسپایدر اورشلیم. این قهرمان توی این داستانهای پست سایبرپانک، علیه فساد و سوء استفاده از قدرت توسط حاکمان آمریکا میجنگه. اونهم به عنوان یک خبرنگار.
امیریعقوبعلی هم خبرنگاری خونده و من اولین بار که ترنسمتروپولیتن رو خوندم، یاد امیر افتادم. حالا امیر برای بیست و سومین روز زندانه. به جرم بودن در یک تجمع. تجمع روز کارگر. من هم چون کاری نمیتونم بکنم، حداقل این رو ترجمه میکنم تا وقتی اومد بیرون بخونه… هم یادش میافتیم و هم یک شماره از یکی از فوقالعادهترین کمیک استریپهای دنیا (مشخصا به سلیقه من) بیشتر پخش و خونده میشه… حرف بسه (:
رکورد پرواز هواپیمای کاغذی
اصل خبر ساده است و حواشیاش جذاب. خلاصهاش اینه که یک مهندس ژاپنی با یک پرواز ۲۹ ثانیهای رکورد پرواز هواپیماهای کاغذی رو شکسته.
هواپیمای اون که طبق قانون از یک برگ کاغذ بدون بریدگی درست شده، ده سانتیمتر طول داره. این خبر بامزه است ولی واقعا چیزی بیشتر از بامزگی داره. یک مهندس اینجا هست که معتقده میشه کارها رو بهتر انجام داد و میشه رکوردها رو شکست. کسی به کسی دروغ نمیگه. نه برای اولین بار هواپیمای کاغذی رو اختراع کرده و نه الزاما اینکار رو در بچگی کرده (: در عین حال برای کسی توی این سن و سال،هنوز این سرگرمی وجود داره که عصر بره یک باشگاه و در باشگاه هواپیماهای کاغذی با دوستاش کاغذ تا کنه و بحث کنه و گپ بزنه. باشگاه اون در سال ۱۹۸۰ افتتاح شده. باشگاه اون موسسه هوایی ژاپن رو متقاعد کرده که ۶۲۰ هزار پوند هزینه کنه تا یک دارت کاغذی زو از ایستگاه هوایی به بیرون پرت کنن و احتمالا یک هفته بعد اون رو روی زمین پیدا کنن.
اینها برای من جذابه (: بخصوص وقتی میبینم که توی کشوری زندگی میکنم که اکثر آدمها بالغش در اکثر مواقع حوصلشون سر رفته و دانشمندهاش تلاش میکنن تکنولوژیهای چندین دهه قبل رو کپی کنن یا بخرن تا رسانهها اون رو به اسم پیشرفت علمی جا بزنن (: علم لازم نیست پیچیده باشه. پیشرفت علم یک قدم کوچیکه در ادامه قدم قبلی نه یک اختراع عظیم از صفر (: