حکایتی هست از پادشاهی که در روزگاری که نه تلفنی بود و نه دولتی و نه سیستمهای مدیریت، با لباس مبدل در خیابانهای شهر و روستا میگشت تا ببیند که مردم در چه وضعی زندگی میکنند و دربارهاش چه فکر میکنند. یکبار این پادشاه در شب سرد به روستایی رسید و از یک نفر خواست برایش لباس گرم بیاورد، روستایی لباس گرم آورد و شاه پوشید ولی هنوز سردش بود. لباس بیشتر را هم آوردند و پوشید ولی هنوز سردش بود. از روستایی پرسید: «چیز دیگری برای پوشیدن و گرم شدن ندارید؟» و روستایی گفت «فقط پالان خر مانده که میتوانم بیاورم بیندازید رویتان.» شاه کمی مکث کرد. پوشیدن پالان خر برای پادشاه؟ مطمئنا نه. اما سرما را هم که نمیشود کاری کرد. پس یک فکر خوب به ذهنش رسید: «همان را بیار. ولی اسمش را نگو.»
حالا جریان لینوکس است و پست آخر جف هوگلند در وبلاگ «اندیشههایی درباب تکنولوژی». نوید در وبلاگ آیلینوکس هم آن را ترجمه کرد. بحث این است که ظاهرا اسم لینوکس به تنهایی ترسناک است و برای غیر گیکها یک جور علامت خطر مترادف با «نزدیک نشوید.». این پست استدلال میکند که دو تا از موفقترین پروژههای دنیای لینوکس امروز (اوبونتو و آندروید) هر دو شدیدا مواظب هستند که برای کاربران عادی اسمی از لینوکس نبرند. این سایت اشاره میکند به صفحه اول این دو وبسایت و تاکید میکند روی نبودن نام لینوکس در آن.
شاید برای ما گیکها، استدلالی مشابه اینکه «این لینوکس دارد.» به معنی این باشد که «حتی اگر بد باشد میخواهمش.» ولی در دنیای آن بیرون «این لینوکس دارد.» معمولا معنیاش این است میشود که «حتی اگر خوب باشد به درد من نمیخورد.» و این شاید واقعا رازی باشد که اوبونتو و آندروید با آن به موفقیت رسیدهاند. حتی شاید بتوانیم اپل را هم قاطی استدلال کنیم و بگوییم اینکه اپل هیچ وقت به طور مشخص برای کاربران نهایی از یونیکسی بودن سیستمش حرفی نزده مبتنی بر همین استراتژی است.
حالا سوالی که پیش میآید این است که ما این وسط چکار کنیم؟ ما میتوانیم دو استراتژی کاملا متضاد داشته باشیم. اولی اینکه وقتی آدمهایی را میبینیم که اپل دارند، گنو/لینوکس اوبونتو دارند یا از گوشی آندروید استفاده میکنند و از آن راضی هستند به شکلی غیر ترسناک توضیح دهیم که لینوکس یک هسته بزرگ است که این چیزهای خوب، روی آن رشد کردهاند یا حتی از گنو حرف بزنیم و جذابیتی که حضور آن به هر چیزی اضافه میکند بدون اینکه کاربر نهایی لازم باشد با پیچیدگیهایش درگیر شود.
استراتژی دوم هم میتواند همان استراتژی بازاریابی گوگل و کانونیکال و آندروید باشد: با گنو/لینوکسهایمان کار کنیم بدون اینکه روی گنو/لینوکس بودن آن تایید کنیم. احتمالا مادر من اگر بخواهد اینترنت را براوز کند و با من چت کند، یک کامپیوتر که به راحتی بتواند به اینترنت وصل شود و ویروس نگیرد برایش کافی است و اصلا هم لازم نیست اسم آن را گنو/لینوکس بگذاریم چون همه شروع خواهند به توضیح دادن اینکه «لینوکس برای شما راحت نیست.»
اینکه کدام استراتژی را انتخاب میکنیم زیاد مهم نیست. حتی شاید هر دوی آنها را همزمان با هم پیش ببریم اما چیزی که به نظر من مهم است که هیچ وقت کسی را مجبور به استفاده از چیزی نکنیم فقط چون خودمان از آن خوشمان میآید. یک ابزار از نظر من خوب است چون قابلیتهای بالاتر و بهتری دارد و فلسفه خوبی را تشویق میکند نه چون اسمش لینوکس است.