در یاد دادن فارسی به دیگران لطفا بامزه نباشید

معنی این دقیقا چیه؟ یک نفر به من اعتماد کرده تا چند عبارت از زبونم یاد بگیره تا بعدا بتونه دوستانش رو متعجب کنه یا خوشحالشون کنه یا رابطه ای برقرار کنه یا هر چی…. و من چیزهایی که همیشه دوست داشتم بگم ولی روم نمی شده رو به جای ترجمه واقعی چیزی که می خواسته بهش گفتم تا توی جمع بر خلاف منی که همیشه بهم گفتن باید مودب باشم و حرف زشت نزنم و … حرف زشت بزنه و بی ادب باشه و احتمالا بقیه هم بهش بخندن.

اینجا من دارم به اعتماد طرف مقابلم خیانت می کنم، بهش دروغ می گم و احتمالا مورد تمسخر قرارش می دم و حتی شاید مشکلات بزرگتری رو هم ایجاد کنم فقط به این خاطر که سعی می کنم بامزه باشم یا یک لایه پایینتر سعی می کنم چیزهایی که دوست داشتم می تونستم بکنم رو توسط یک نفر دیگه انجام بدم.

فکر کنین کسی که مورد این شوخی واقع شده بعدا با این سوالها مواجه بشه که «آیا می شه به یک ایرانی اعتماد کرد؟ آیا می شه در مورد چیزی که نمی دونیم به حرف یک ایرانی اتکا کنیم؟‌ آیا ایرانی ها زیاد دروغ میگن؟» فکر می کنین جوابش چیه؟ حالا من هر چقدر که می خوام از کورش کبیر تا اسلام ناب دستاویز پیدا کنم که ایرانی ها خیلی خوبن.

راستش این برای من مثل یک مریضی دیده می شه. مریضی جامعه ای سرکوب شده که دوست داره از هر کجا که می تونه فریاد بکشه. کسی که یک عمر دوست داشته به خانواده اش بگه «سلام بی شعورها» ولی روش نشده و حالا اینو می ندازه گردن یکی دیگه. کسی که همیشه جلوی یک «خارجی» احساس تحقیر می کنه و بعد در فرصتی که به دست می یاره سعی می کنه کاری کنه که اون خارجی مورد تمسخر، خشونت یا تحقیر قرار بگیره و ثابت بشه که اون «خارجی» هم بی ادب و بی نزاکت است و کسی که با دروغ شنیدن دائمی ، دروغ گفتن به آدم ها – وقتی که مطمئنه اونها راهی برای فهمیدن این دروغ ندارن – براش یک تفریحه.

خلاصه این بحث اینه: وقتی یک نفر از ما می خواد یک چیز سطحی از فرهنگ ایرانی بهش یاد بدیم، ما واقعا نیازی نداریم عمق این فرهنگ رو بهش نشون بدیم.

(اگر مطلب نامفهومه بگم که بالای این مطلب یک عکس هست (: اگر دیده نمی شه بعد از ذکر عباراتی که سانسورچی هر ساعت برای اجداش به ارمغان می فرسته بگم که توی اون اسکرین شات یک نفر نوشته که یک خارجی بهش رسیده و گفته «سلام بی شعور» و فکر می کرده این یعنی Hi Beautiful )