به عنوان کتاب شعر، «اسکی روی شیروانی ها» رو خریدم از «رسول یونان» و سعی کردم با آرامش و طی چند روز بخونمش. به نظرم مجموعه ضعیفی بود – حتی از یک شاعر تازه کار و خب معلومه که از رسول یونان انتظار کیفیت بسیار بالاتری می رفت. خیلی جاها بندهای آخر شعر فقط نوشته شدن تا شاعر مطمئن بشه که مخاطبش فهمیده منظورش چیه که توی شعر کار خوبی نیست. مثل نقاشی می شه که بخواد کنار نقاشی بایسته و توضیح بده منظورش چی بوده. مثلا شعر زیر رو نگاه کنین:
گاه رسیدن به مقصد
رسیدن به آغاز ناامیدی هاست
دعا میکنم
این راه زود به آخر نرسد
وگرنه میمیرد
این لاک پشت پیر
گاه ادامهی راه، ادامهی زندگیست.
از نظر من به عنوان یک شعر، بدون بند آخر زیباتره. این رو هم باید اشاره کرد که اکثر کارها شبیه ایده های مینمالی هستن که بینشون یک enter هم زده شده باشه. مثلا در همین شعر بالا به جای
وگرنه می میرد
می شد بگیم
وگرنه
میمیرد
و تعلیق بیشتری هم ایجاد می شد و تغییری هم در شعر نمی داد. درسته که این توی اکثر شعرهای نو ممکنه ولی در عمل باعث شده این کتاب از کارهای خوب یونان نباشه.