من توی سایت قدیمیم که الان پاک شده، یک مدت کوتاهی معنای سمبل ها رو می نوشتم، این نوشته از اون مجموعه است
در مفهوم قرون وسطایی اش، جادوی سیاه شکلی از جادو است که با نیت شیطانی اجرا می شود. البته گاهی هم با یک نگاه دینی، جادوی سیاه – مستقل از نیت – به هر نوع جادویی اطلاق می شود که بدون مبدا الهی باشد. لویس اسپنس (Lewis Spence) در سال 1920 در کتاب «دانشنامه امور سری» (An Encyclopaedia of Occultism)- که یکی از اولین و اصلی ترین دانشنامههای مربوط به امور خفیه است – مفهوم جادوی سیاه را با توجه به برداشت قرون وسطای اروپا از آن، به این گونه توضیح می دهد :
انسان کژراه، وسیله پاسخگویی به وحشتناکترین خواستهها و سیاهترین تصورات اش را در جادوی سیاه یافت. به منظور به دست آوردن قدرت نامحدود دربرابر خدا، اهریمن و انسان؛ برای تجلیل و بزرگنمایی خود؛ برای تقلب، نیرنگ و تقلید؛ برای ارضای شهوات؛ برای یاری تعصبات و حسادتهای دینی، برای پاسخگویی به دشمنیهای شخصی و عمومی، برای پیشبرد توطئههای سیاسی، برای گسترش بیماریها، فجایع و مرگ – اینها اهداف و مقاصد جادوی سیاه و پیروان آن هستند.
باید توجه داشت که جادوی سیاه معمولا با مرگ و تخریب یا تغییر اجباری فرد یا رفتار انسانها – بدون خواست خودشان- همراه است و توسط جادوگران بد استفاده می شود.
در ادیان امروزی سه نگاه نسبت به جادوی سیاه وجود دارد.
در نگاه اول (هندوئیسم، بودیسم، یهود و اسلام) جادوی سیاه مثل دیگر انواع جادو، امری شیطانی تصور شده است. در این ادیان، تفاوتی بین جادوی خوب و بد وجود ندارد و اصولا قدرت جادویی افراد معمولی، امری شیطانی تصور شده است.
نگاه دوم مربوط می شود به تفاوت گذاری ماهوی جادوی سیاه و جادوی سفید. در این نگاه، این دو جادو حتی اگر به دنبال نتایج مشابه باشند هم به دو شیوه متفاوت انجام می شوند. البته از آنجایی که جادو اصولا تجربه علمی تاریخی نیست، این نگاه که مدعی دو شیوه متفاوت اجرای آن است بیشتر از همه در ادبیات تخیلی – مانند هری پاتر – جلوه کرده است.
آخرین نگاه به جادو مربوط می شود به نگاهی که طی آن، جادوی سیاه و سفید یک شکل از جادو تلقی می شوند و تنها هدف جادوگر است که این دو را از هم جدا می کند. اهداف خوب منجر به جادوی سفید می شوند و اهداف شرورانه، منجر جادوی سیاه.