حالا کم کم داریم به آخرهای چالش کتاب ۱۳۹۴ نزدیک میشیم و در این قسمت کتابی رو خوندم که خیلی وقت بود در فهرست کتابهایی که قراره خونده بشن بود: لولیتا اثر ولادیمیر ناباکوف با ترجمه اکرم پدرام نیا؛ ظاهرا نسخه فارسی با ترجمه بد ذبیح الله منصوری هم موجوده.
لولیتا کتابی بسیار عجیبه. در پنجاه صفحه اول من میخواستم خوندن رو قطع کنم چون موضوع عجیب رابطه با یک کودک زیر ۱۸ سال برام فشار روانی زیادی داره. اما خب.. لولیتای ناباکوف یکی از کتابهای بالای تقریبا تمام فهرست کتابهایی که باید بخوانید است و منطقا خیلی زود تونست منو جذب خودش بکنه و در دو سه روز خوندن تموم بشه.
داستان اصلی ماجرای عشق و رابطه راوی نامطمئن داستان یعنی آقای هامبرت هامبرت با دخترخواندهاش لولیتا است. این مرد که شیفته گروهی خاصی از دخترهای بین تقریبا دوازده تا شونزده سالهای است که اونها رو نیمفت مینامه، ظاهرا در زندان و در انتظار دادگاه در حال نوشتن این مجموعه خاطره است که به نظر من با تردستی شگفت انگیز ناباکوف باعث میشه شما تا حدی حس همدردی بهش ابراز کنید. ناباکوف نه به زبان روسی و نه حتی به زبان فرانسوی که به زبان سومش انگلیسی لولیتا رو نوشته تا من و شما حتی در جاهایی فکر کنیم که پدرخوانده بدبخت توسط فرزندش که دختر سیزده چهارده سالهای بیشتر نیست اغفال شده؛ بخصوص در روایت صحنههایی که فقط پدر و فرزند در اون حضور دارن.
این کتاب رو شاید بشه کتابی اروتیک دونست هرچند که تا آخرش حتی یکبار هم مستقیم به سمت پورنوگرافی نمیره. خود نویسنده مدعی است تلاش کرده خط مرز هنر و پورن رو کمرنگ کنه – چون این خط مرز در غرب بیش از حد پر رنگ و غیرطبیعی به نظر میرسه. از نظر من لولیتا یک کتاب عمیق روانشناسی است که شما رو با کسی که خودش میدونه درگیریهای پیچیده ذهنی و عدم سازگاریهای قطعی با دنیای اطراف داره همراه میکنه.
فیلم ۱۹۶۲ کوبریک از این رمان از نظر بسیار دور از کتاب بود. کتاب شدیدا عمق روح یک فرد آگاه به مشکلات و تضادهاش با جامعه رو میکاوه و ما رو با درگیر کردن در ژرفای فکر هامبرت به سمت جنایت سوق میده در حالی که فیلم – بخصوص از نیمه به بعد – فضایی پلیسی به خودش میگیره و فاقد روح روانکاوانه کتاب میشه.
در صورتی که علاقمند به خوندن کتاب بودین حتما سراغ ترجمه اکرم پدرام نیا برین که قابل مقایسه با ترجمه نادقیق ذبیح الله منصوری نیست. البته معلومه که سانسورچی علاقمند به ترجمه درست این کتاب نیست و در ایران اجازه چاپ نداشته ولی خوشبختانه انتشارات زریاب کتاب رو در کشوری با آزادی بیان بسیار بیشتر از ما چاپ کرده و چند ده هزار نسخه از کتاب در ایران موجوده.