این روزها نامه مرتضوی تو خبرها است. من اطلاعات تاریخی زیادی ندارم ولی این رو میدونم که در هیچ جایی، وقتی کسی کار زشتی میکنه، گفتن «ببخشید» بدون اعتراف دقیق و مشخص ارزش خاصی نداره چه برسه به مقایس کشورداری و کشتن آدمها.
اگر قراره کسی تقاضای بخشش کنه باید اولین قدمش اعتراف مستقیم به اشتباهاتش باشه و بعد اعلام جزییات اشتباهها. اگر یادمون باشه احمدی نژاد هم در زمانی که قهرمان دوستان حساب میشد و مغضوب بارگاه نشده بود موقع حج درخواست کرده بود مردم حلالش کنن. اون درخواست هم چرندی بود در حد درخواست بی ربط فعلی چون اگر کسی گندی به چیزی میزنه، حداقل معذرت خواهی اش اینه که بیاد دقیق بگه چیکار کرده و چه اتفاقهایی افتاده و بعد تا جایی که میتونه تقاصش رو بده و بعد درخواست بخشش کنه. اگر من پول کسی رو بدزدم، نمی تونم بعدا بهش بگم «من یه کار بدی کردم که اگر می شه بیخیال شو». روش درست اینه که بگم «من فلان تاریخ اینقدر از تو پول برداشتم و الان بهت بر می گردونم و ازت معذرت میخوام».
آفریقای جنوبی در ۱۹۹۴ که از شرایط آپارتاید خارج شد، لازم داشت با مسالهای مشابه روبرو بشه: رنج کشیدهها باید اجازه پیدا میکردن تاریخ رنجشون رو روایت کنن و رنجشون ثبت و به رسمیت شناخته بشه و رنج دهندهها اگر بخشش میخواستن باید میرفتن در دادگاهی رسمی و کارهای ناشایستشون رو اعتراف میکردن و بعد از ثبت رسمی سیاهه رنجهای داده شده، مسوولیت اونها رو میپذیرفتن و از مردم درخواست بخشش میکردن. این باعث شد بدون جنگ و خونریزی مجدد، شرایط جامعه به وضعیت جدید منتقل بشه.
حتی کسانی مثل منتظری و موسوی که شرافت رو انتخاب کردن هم در صورتی که بخوان پروندهای واقعا پاک داشته باشن لازمه به رنجهایی که دادن اعتراف کنن و حقایق رو به مردم و تاریخ بگن و بعد درخواست بخشش کنن. این دقیقا خط مرزی است که ممکنه منو به اصطلاح طلبها «امیدوار» کنه. مثلا به نظرم لازمه خاتمی بیاد بپذیره که در دورانش امضا کرد که اینترنت باید سانسور بشه یا مثلا دکتر سروش لازمه در مورد عضویتش توی شورای عالی انقلاب فرهنگی حرف بزنه و به رنجهایی که به انسانها داده شفاف و روشن اعتراف کنه و مطمئنا اونهای خیلی ضایع تری که در سرکوب قومیتها و اعدام ها و کهریزکها و قارنا ها و قتلهای زنجیرهای و … نقش داشتن هم تا دقیق نگن چه کردن تا وجدان عمومی حقیقت رو بفهمه، مسخره است که بگن «ببخشید».