سیمون وکرت، در کاری بین هنر و پرفمنس و اینستالیشن و هک، ۹۹ تا گوشی دست دوم خریده و بعد از باز کردن گوگل مپز، اونها رو توی یه گاری دستی کوچیک گذاشته و خیلی آروم از یه خیابون رد شده. نتیجه؟ گوگل فکر کرده اون خیابون درگیر یه ترافیک خیلی سنگین است که ۹۹ نفر اینقدر آروم دارن از وسطش رد می شن و اونجا رو توی نقشهاش قرمز کرده و ماشینها رو از مسیرهای دیگه هدایت کرده.
آیا این کار هک است؟ بله. هک تو معنی واقعیاش یعنی برخورد هوشمندانه و غیرمرسوم با ابزار. شایدم رسیدن به نتیجه ای که طراح ابزار، انتظارش رو نداشته. گوگل مپز هم به عنوان یک نقشه ویرچوال، چیزهای زیادی رو به جامعه اضافه کرد. وقتی ما ۲۰ سال قبل قرار بود مثلا بریم شهرک غرب خیابان فلان، باید از قبل آماده می کردیم که از چه مسیری باید رفت و چیکار باید کرد و باید بارها می ایستادیم و از مردم محلیتر می پرسیدیم فلان خیابان کجاست. اما الان این شیوه کاملا با نقشههای ویرچوال جایگزین شدن. از اونطرف چیزهای جدیدی با نقشه گوگل ممکن شد. مثلا اگر شما یه کلبه دور افتاده در یه جای جذاب داشته میداشتین، غیرممکن بود ۳۰ سال قبل بتونین باهاش بیزنس خوبی راه بندازین ولی الان عملا «پرت بودن لوکیشن» در مقایسه با چیزهایی که مردم دنبالش هستن، اهمیتش رو کاملا از دست داده.
اما دیتای این نقشههای ویرچوال از کجا میاد؟ از خود ما و سیمون کرت نشون داده که با یه ایده ساده، می شه تاثیری به چه بزرگی در جهانی گذاشت که مردمش بیشتر و بیشتر به الگوریتمها تکیه می کنن. الگوریتمهایی که در عین هوشمند بودن، هنوز با بعضی مفاهیم ما خیلی خنگن و کافیه یه گاری با ۹۹ تا گوشی پشت خودتون بکشین تا هر جایی که شما می رین کاملا بدون ماشین بشه (: چون گوگل به ماشین ها می گه «اونجا نرین خیلی شلوغه!»