سیاست دنیای جذابی است و اکثریت آدمها، قدرت و ثروت ناشی از موفقیت در سیاست رو دوست دارن. این جذابیت قطره قطره به پایین می چکه و آدم هایی که هیچ وقت سیاسی نبودن ناگهان در برهههای سیاسی، سیاسی می شن و کیه که در همه عمر نظراتش در حکومت مطرح نبوده باشه و یکهو نخواد احساس کنه که بالاخره تعیین کننده سرنوشت خودش و دیگرانه؟ در چنین فضایی جنگ ها و دعواها و تهمت ها بالا می گیره و کسی که چند ساله بین بد و بدتر انتخاب می کرده حالا مدعی می شه که اگر همه بین بدتر و بدترین به بدتر رای بدن امید هست و کسی که افتخارش اینه که هیچ وقت حکومت رو تایید نکرده،
⇜ در مورد اولی خطاهای منطقی زیاده. نه انتخابات ما انتخابات است، نه رای دادن به یک آدم یا لیست معنی اش اینه که اون آدم یا لیست قراره اهداف من رو پیش ببره. تا وقتی احزاب وجود ندارن کلا رای دادن به عکس و اسمی که معلوم نیست فردا کیه و چیه بی معنیه. مثلا شما الان می دونین نظر نفر بیست و یک یا دوازدهم یا شونزدهم یا … لیست قدم دوم در مورد فیلترینگ اینترنت چیه؟ پس چطور حاضرین تاییدش کنین؟ چون احتمالا نظرش بهتر از نظر نفر چهارم لیست فلانه؟ من مجلس ششم و خاتمی رو دیده ام. مجلس و رییس جمهور همسو به سمت «اصلاحات» و خوشحالم می شم به قول کروبی دو تا یا سه تا قانون اصلاح طلبانه شون رو یادآوری کنین. اصلی ترین تلاششون یک چیزی بود به اسم منشور حقوق شهروندی که وتو شد و الان ما داریم به کسی در لیست اصلاح طلب ها رای می دیم که … رسیدیم به انتخاب بین بدترین و بدترین (:
⇜ اما نفر دوم حتی از نفر اول هم عجیب تره. اگر کسی هست که ایده اش از مقاومت یا مبارزه یا هر چیز دیگه اینه که هر چهار سال یکبار رای نده، خب واقعا بیخود نیست وضع ما همینه (: رای ندادن در حوزه اخلاقی ممکنه قابل دفاع باشه – من می گم کسی که حکم کشتار فلان رو داده و کسی که یک کشور انقلابی جنگ زده رو دکون خودش کرده و … هیچ وقت نمی تونه امضای من رو هم بگیره ولی این «مبارزه» نیست بلکه «اخلاق منزه طلبانه» است.
درست مثل کسی که یکسری مهمون شلوغ تو خونه اش زندگی می کنن و بیرون هم نمی رن و در حالی که بقیه اعضای خانواده دارن خونه رو تمیز می کنن یا ظرف ها رو می شورن به چیزی دست نمی زنه و بعد که مهمون ها می رن با افتخار می گه «ولی دیدین که من حاضر نشم ظرف اینها رو بشورم – دستای من تمیزه.
از نظر من کسی که رای نمی ده قابل احترامه به شرطی که از اینکارش احساس قهرمانی نکنه و از اون دسته عجیب هم نباشه که فکر می کنه اگر حکومت اصرار می کنه که رای بدیم واقعا استدلال حکومت اینه که «اگر رای بدین ما معتبریم حالا ببینیم رای می دین یا نه». استدلال واقعی اینه که «اگر رای بدین ما معتبریم و شما هم رای دادین» (: این خواهش و اصرار و وظیفه دینی دونستن رای دادن و … دو تا کاربرد داره. اولی کشوندن «همه» طرفدارهای سیستم به پای صندوق و در مرحله بعدی اعلام اینکه وقتی اعلام شد «همه رای می دن» قبلا اعلام شده باشه «اگر همه رای دادن یعنی ما خوبیم» (:
بذارین جمع بندی کنم. نظر نهایی من اینه که اصولا انتخابات همه چیز نیست. اگر دنیای سیاست دنیای شماست مطمئنا انتخابات همه چیز شماست ولی اگر جامعه مدار هستین و دنبال تغییر واقعی بی معنی ترین چیز اینه که کل کنش ِچهار، هشت، دوازده، … ساله شما این باشه که در انتخابات شرکت کردین یا نکردین. در صورتی که عقیده مثبتی رو تبلیغ نمی کنین، در صورتی که با ظلمی مبارزه نمی کنین، در صورتی که اخلاقی رو ترویج نمی کنین و در صورتی که فاصله بین دو تا صندوق رای «بد و بدتر» یا «بدتر و بدترین» کلا ماجرا رو کنار می ذارین، ما هم هیچ وقت حزب نخواهیم داشت، هیچ وقت هم انتخابات آزاد نخواهیم داشت و هیچ وقت هم چیز خاصی عوض نخواهد شد.
من؟ در این انتخابات به احتمال زیاد رای می دم. به فهرست اصلاح طلب ها و ۳۰+۱۶. نه به این خاطر که فکر می کنم به-اصطلاح-اصلاح-طلب ها اصولا معتقد به چیزهایی هستن که من معتقدم بلکه به این خاطر که فکر می کنم رای دادن و ندادن چندان اتفاق بزرگی در زندگی ام نیست و در کل بگم این مجموعه رییس باشن برام بهتر از اینه که چیزی نگم. اصولا در این سیستم که من اجازه ندارم کاندیدا باشم، داشتن نماینده از نظر فلسفی بی معنیه. وقتی قانون صراحتا می گه همعقیده من اجازه نداره کاندید بشه و استدلالش در برابر نظر من سانسوره، چجوری انتظار داره من برم «نماینده عقیده ام» رو بفرستم مجلس؟ ((: اما این باعث نمی شه من رای ندم. به هرحال در همین سیستم در این لحظه و این انتخابات به نظرم بهتره سعی کنم یک-پله-معقولترها یا یک-دور-پچ-شده-ها برن مجلس تا دوستانی که هنوز به روش قدیمشون هستن و حتی ظاهر رو هم پچ نکردن (: از نظر خودم من با این رای دادن نه خیانتکار هستم نه قهرمان. درست همونطور که کسی که رای نمی ده هم نه قهرمانه نه خیانت کار. این انتخابات شبیه اون زمانی است که بچه ۵ ساله وقت خوابش شده و در جواب «تلویزیون رو خاموش کن» غر می زنه اما در جواب «تلویزیون رو خودت دوست داری خاموش کنی یا من خاموش کنم» با سرعت می گه «خودم خاموش می کنم» و هیجان زده می پره که کنترل رو در دست بگیره. کنش ما اگر محدود به قهر کردن یا افتخار به رای دادن و ندادن باشه مهملترینیم چون اصولا انتخابات چندانی در جریان نیست (: از نظر من ارزش توی اینه که از حرف و عقیدهای که صحیح می دونیمش در ایام غیرانتخابات هم دفاع کرده باشیم و دفاع کنیم.