حقیقت این بود که از این چیزها ننوشته ام معمولا و نمی خواستم هم بنویسم ولی گاهی وقاحت به جایی می رسد که آدم لازم است بنویسد. نه نه ! فعلا نمی خواهم درباره «تعداد سایت های فیلتر شده از تعداد انگشتان دست هم کمتر است» بنویسم. از طرح ساماندهی (سانسور دولتی) وبلاگ ها و سایت ها هم حرف نمی زنم.
نوشته الناز
(اوه اوه لینک رو اشتباه داده بودم به بیانیه دفتر تحکیم ! اصلاح اش کردم به وبلاگ خوب الناز)
و فواد و کوچه باعث شد بنویسم. موضع های اخیر من :
در باره روز ۱۶ آذر با تجمع خاصی همراه نیستم. تجمع دفتر تحکیم وحدت برایم مسخره است چون بعد از دو سال و دم انتخابات تازه یاد دانشجو افتاده اند. من هیچ وقت حضور دفتر تحکیم را در دانشگاه هایم احساس نکردم به جز در مواقعی که انتخاباتی بود یا رای گیری ای. فعالیت های سیاسی دفتر تحکیم برای من بی معنا است چون من مستقیما به دوستان آزاداندیشم در انجمن اسلامی رای می دادم و آن ها به انجمن می رفتند. بعد این دوستان خوب من در کنار دوستان خوب کسان دیگر از دانشکده های دیگر دور هم جمع می شدند تا دفتر تحکیم را شکل بدهند که بتوانند کار بزرگتری بکنند. بعد این دفتر تحکیم فکر می کرد تنها هنرش این است که بیاید برای دانشجوها مراسمی برگزار کند و به حرکت ما جهت بدهد (: خب تحکیمی عزیز ! اگر قرار بود من تو را انتخاب کنم که بگی من چکار کنم که خودم از اول می دانستم. من تو را انتخاب کرده ام که بگویم تو چکار کنی.
در مورد انواع انتخابات هم باید بگویم که من شرکت نمی کنم. حق طبیعی و شهروندی من هم هست که وقتی نماینده ای ندارم که نظرم را نمایندگی کند شرکت نکنم. من طرفدار آزادی بیان و جلوگیری از شکنجه آدم ها و دموکراسی به معنایی هستم که مردم حق تصمیم گیری کلان در کشور را داشته باشند. هیچ نماینده ای نه در شورای شهر و نه در مجلس خبرگان در این باره نظری ندارد. حالا من بروم بر اساس رنگ چشم یا شغل یا طرفدار واردات بنزین بودن یا داشتن مدال طلای جهانی شنای کرال یا فلان و بهمان بیخودی به یکی رای بدهم که چی ؟ من رای نمی دهم تا وقتی نماینده ای داشته باشم که گوشه ای از نظرات من را نمایندگی کند
اسم کیبرد آزاد دو تفسیر دارد: کیبردی در دفاع از آزادی کیبرد و کیبردی که محدودیتی در گفتن چیزی ندارد. الان دومی است !