این بریده، مربوط به روزنامه چهارشنبه، ۱۴ فروردین ۱۳۸۷ است؛ روزنامه جام جم. ضرغامی هم رییس صدا و سیمایی که طبق اصل ۴۴ قانون اساسی، منحصرا در اختیار حکومت است و ایران هم یکی از معدود کشورهایی در جهان که هیچ کس حق تاسیس رسانه عمومی (مثل رادیو و تلویزیون) را در آن ندارد.
این را نوشتم تا بگویم که «ما به این حرفها عادت کردهایم» حرف چرندی است. من که عادت نکردهام. آرزو دارم شما هم نکنید. شاید حرف نزنیم، شاید ساکت بمانیم، شاید خفه بشویم ولی عادت نمیکنیم. دروغ همیشه زشت است و وقاحت همیشه منفور حتی اگر خودشان برای خودشان هورا بکشند. وقاحت برای فرار از ترس است. آدمها پشت پر رویی قایم میشوند. کسی عادت نمیکند. آدمها ناامید میشوند، آدمها منزجر میشوند، آدمها رابطهشان را با آنها قطع میکنند ولی به این چیزها عادت نمیکنند. شاید نفهمیم ولی اگر بفهمیم، دیگر عادت نمیکنیم.
مرتبط: از «جوش نزن بابا اینا طبیعیه» یا «خب واقعا هم اینا مخالف انحصارن دیگه» و «حقشه این هلندیه رو اعدام کنن که بدونه با کی طرفه» و … شدیدا بدم مییاد. بخصوص اگر برای شوخی باشه. طبیعی جلوه دادن شکنجه و قتل در جایی که همه تلاش حکومت، مفید جلوه دادن شکنجه و قتل است به هیچ وجه شوخی نیست، حتی اگر آدمها بخندن. این خنده حکم قتل و شکنجه آدمها در نسلهای بعدی است. امروز صبح با یکی بودم که موافق اعدام بود و میگفت تنها راه ایران اعدام ۵۰ میلیون نفر است و حاضر بود خودش هم جزو این ۵۰ میلیون باشه تا بقیه راحت زندگی کنن.