حالا دو هفته است که لپتاپ مک بوک اپل با سیستم عامل OS X رو دارم و خوشبختانه از روزهای اول هم ازش راضیتر هستم.
راستش نوشتن درمورد مکبوک مشکل است. یکهو با دنیای جدیدی مواجه شدهام و وقتی میخواهم شروع به نوشتن کنم آنقدر جنبههای مختلف به ذهنم میرسد که کل مطلب از بین میرود (: پس به نظرم بهتر است در بخشهای مختلف بحثهای مختلف مربوط به مک را بنویسم. امروز قرار است به این سوال جواب بدهم: چرا رفتی سراغ مک؟ چرا ویندوز نه؟ مگه تو طرفدار نرمافزار آزاد نیستی؟ بازهم تکنوتاکس (فروم لینوکسیهای ایران) مییای؟ و …
خب بدون شک من طرفدار نرمافزار آزاد بوده و هستم و به احتمال زیاد خواهم بود. من لینوکس را دوست دارم چون آزاد است و نظر فنیام هم این است که نرمافزارهای آزاد زیباتر از نرمافزارهای بسته هستند. اما من مخالف سرسخت نرمافزارهای بسته هم نیستم. نظرم این است که برنامه نویس، اگر بخواهد [حق دارد] برنامه اش را بسته اعلام کند و از استفاده کنندگان پول بگیرد. با این دیدگاه، من هیچ مشکل اخلاقی برای استفاده از مک ندارم. لینوکس برایم جذاب تر است اما خریدن سیستم عامل مک، از نظر من کار بدی نیست.
فاکتور اصلی این است که کامپیوتر برای من یک وسیله کار است. حتی در دنیای لینوکس هم من یک گیک لینوکس نیستم. لذت ناب من یاد گرفتن جزییات سیستم عامل نیست بلکه انجام کارهای لازم با یک ابزار قدرتمند (سیستم عامل و جزییاتش) است. بعضیها عاشق لینوکس هستند چون تا ابد میتوانند در آن چیز یاد بگیرند. من تا لازم نداشته باشم، جزییات چیزی را یاد نمیگیرم. من از گنو/لینوکس لذت میبرم چون یک ابزار واقعا قوی است اما مشکلم با لینوکس این بود که زمانی که ویندوزیها مشغول غر زدن درباره یا زل زدن به ویندوز خود بودند تا بوت شود یا یک برنامه را بعد از چهل ثانیه مکث اجرا کند، من مشغول تنظیم کردن جزییات سیستم عامل لینوکسم بود. درست است که من کرش کمتری داشتم، اما انتقال ایمیلهای مایکروسافتی شرکت را هم با قدرت کمتری روی KMail میخواندم. این مشکل لینوکس نیست، مشکل انحصار مایکروسافت است ولی به هرحال شرایط اینطور بود.
در عین حال – بخصوص به خاطر کیفت نه چندان خوب اوبونتوی جدید – من گاهی با لپتاپم برای هایبرنیت و اینجور چیزها دچار مشکل میشدم و … تکرار میکنم که من طرفدار لینوکسم و میدانم که این مشکلات قابل حل هستند اما بحث دقیقا همین است که من نمیخواستم مشغول حل این مشکلات بشوم.
اصلا بگذارید حرفهایم را در یک جدول خلاصه کنم:
موضوع | ویندوز | لینوکس | مک |
---|---|---|---|
کیفیت | متوسط | بالای متوسط | بالا |
آزادی | غیرآزاد | آزاد | نیمه آزاد. یک رابط گرافیکی زیبا ولی بسته روی یک هسته قوی و باز اما تقریبا تمام نرمافزارهای آزاد لینوکس در اینجا هم قابل استفاده هستند |
زنده ماندن بدون کرک در ایران | به سختی. تقریبا محال. | بسیار ساده | با کمی زهد و تقوا |
قدرت یونیکسی | پایین | بالا | بالا. با داشتن هسته مبتنی بر بی.اس.دی و bash و سازگاری کامل با POSIX، این سیستم از لینوکس، یونیکس تر است |
سازگاری با اطرافیان | بسیار بالا. همه با هم در یک دردسر شریک هستیم! | به نسبت پایین. میشود با دیگران کار کرد ولی نه با سازگاری صد در صد | تا وقتی بحث انگلیسی باشد با همه سازگار هستم (: در بحث فارسی وضعیت به خوبی لینوکس نیست |
جامعه کاربری | مطلقا وجود ندارد | بسیار عالی. فرومها و جامعه لینوکسی همیشه با من است | خوب. مکارها(!) فرهنگ بازمتن و آزادی و جامعه را دارند و از هم به خوبی حمایت میکنند |
خب شاید توانسته باشم تا حدی نظرم را بنویسم. خلاصه جدول بالا این است که Productivity در مک به وضوح بالاتر است. منظورم از «تولید» زمانی است که بدون سر و کله زدن با ابزار، صرف حل مشکل میشود. مک علاوه بر راحتی استفاده و زیبایی، شدیدا پایدار و با کیفیت است. خود سیستمعامل واقعا عالی است و من کاملا حس میکنم که دارم عادت Save کردن دائمی که جزوی از کار در ویندوز است را از دست میدهم. در عین حال من به تمام ابزارهای قدرتمند پروژه گنو که عملا دستمال قدرت لینوکس است هم دسترسی دارم.
مک ترکیبی است از قدرت لینوکس و پایداری عالی. انتخاب من برای کار در شرکت نوکیا، مک است چون میخواهم حداقل زمان ممکن را به سر و کله زدن با سیستمعامل بپردازم و در عین حال تمام قدرت لینوکس را هم با خودم داشته باشم. بدون شک ترجیح میدادم مک باز باشد ولی کیفیت بالایش من را راضی میکند که از لینوکس آزاد به آن سوییچ کنم. به قول یکی از دوستان مکار: بعد از آمدن به دنیای مک، هیچ وقت بیرون نمیروی ولی قلبت همیشه با لینوکس باقی میماند.
در نهایت این را هم اضافه کنم که عاشق چشم بسته یا Fanboy مک نیستم. در پست بعدی، در مورد مشکلات مک برایتان خواهم نوشت.