جدید:
با نادر فتوره چی یکسری نامه رد و بدل کردیم. آدم بسیار معقولی بود و گفت که به همین دلایل از این ترجمه راضی نیست و ایرادها رو قبول داره و مدت ها است که کار می کنه تا بهتر و بهتر بشه (: دیدن آدم های فهیم واقعا مایه خوشحالیه. من متن رو کمی تلطیف کردم (: و منتظر کتاب بعدی این مترجم هستم که انگار فعلا در ارشاد گیره… به خاطر دخیل بودن یک نفر دیگه، کامنتهای تند رو هم حذف کردم.
خلاصه کنم: یک ترجمه ضعیف از نادر فتوره چی برای یک کتاب خوب از انتشارات فرهنگ صبا ! کتاب ایده فوقالعادهای دارد: گزیدههایی از رویدادها و متون دهه ۶۰ آمریکا. یک کتاب کوچک با ۸ مطلب از متون اصلی جنبشهای دانشجویی آرمانگرا و الهامبخش.
چیزی که از اول کار توی ذوق من زد مقدمه پیچیده کتاب بود. جنبش هیپیها مخالف این عبارتهای پیچیده و اخته کننده بحث بود در حالی که مقدمه پر است از نوشتههای در حد «این مجموعه در پی آن است که به این پرسش عمومی دامن زند که آیا انتخاب مشی رادیکال در سپهر کنش سیاسی / اجتماعی، فرجامی مستدام و درونماندگار دارد؟»
محتوای کتاب واقعا فوقالعاده است. مجموعهای واقعا خواندنی و تفکربرانگیز و کوتاه و ساده. اما ترجمه در عین روان بودن از متن اصلی دور است. این را هم لحظه اول میتوانید بفهمید. لغتهای قلمبه سلمبه زیاد هستند و خیلی جاها حس میکنید که مترجم معنی متن اصلی را نفهمیده و فقط کلماتی را با هم ردیف کرده که گاهی حتی از محتوای مورد انتظار یک متن هیپی دورند.
متاسفانه مثل خیلی از مترجمها، وقتی مترجم معنی متنی را دقیق متوجه نشده، سعی کرده یک چیزی نزدیک به معنی رو ترجمه کنه. البته در موارد بدتر اصولا آن قسمت را از متن حذف کرده و بعد تلاش کرده با یکی دو جمله، جملات یتیم مونده رو به هم پیوند بده.
من مقاله مانیفست هیپیزم از جری روبین را که میخواندم کاملا حدس میزدم که ترجمه بد است. فارسی روان و قابل قبول بود ولی متن پیچیدهتر از صحبتهای یک هیپی و گاهی اصولا مغایر با منطق آنها. پاراگراف اول را با هم مرور کنیم:
متن انگلیسی:
This is a Viet Cong flag on my back. During the recent hearings of the House Un-American Activities Committee in Washington, a friend and I are walking down the street en route to Congress – he’s wearing an American flag and I’m wearing this VC flag.
The cops mass, and boom! I am going to be arrested for treason, for supporting the enemy.
And who do the cops grab and throw in the paddy wagon?
My friend with the American flag.
And I’m left all alone in the VC flag.
“What kind of a country is this?” I shout at the cops. “YOU COMMUNISTS!”
ترجمه نادر فتوره چی:
به من گفتهاند در اینجا درباره اصول و مبانی فکری هیپیها صحبت کنم. این کار را خواهم کرد، اما به شکل خود هیپیها! پس بگذارید سخنانم را با خاطرهای از حماقت پلیس مرزی آمریکا-کانادا آغاز کنم. در روز چهارم جولای که سالگرد استقلال آمریکاست پیراهنی که پرچم ویتکنگها بر روی آن منقش بود به تن داشتم و در حوالی مرز با دوستی در حال قدم زدن بودم. آن دوست هم پیراهنی به شکل پرچم آمریکا به تن داشت. ناگهان یک هنگ پلیس مرزی به ما حمله کرد و مرا بازداشت کردند. آنها میگفتند که «لعنتی! لباس دشمن را میپوشی؟». پلیسها به دوستم که لباساش پرچم آمریکا بود کاری نداشتند. فاشیستهای لعنتی!
عجب! ترجمه منطقا باید چیزی به این شکل باشه:
ترجمه نسبتا صحیح:
این که در پشت من است یک پرچم ویتکنگ است ( شاخه نظامی حزب کمونیست ویتنام جنوبی ). حین بررسی دادگاه در مورد فعالیتهای ضد آمریکایی در واشنگتن، من و یک دوستم در خیابان منتهی به کنگره در حال قدم زدن بود. او لباسی با پرچم آمریکا پوشیده بود و من لباسی با پرچم ویتکنگ.
پلیسها حمله کردند و بوم! فکر کردم که من را به جزم خیانت و حمایت از دشمن دستگیر خواهند کرد.
و پلیسها چه کسی را به داخل ماشین خود کشیدند؟
دوستم که پرچم آمریکا روی لباسش بود.
و من با پرچم ویتکنگ تنها ماندم.
رو به پلیسها فریاد کشیدم «کمونیستها! این چه جور کشوری است؟!»
ظاهرا مترجم متوجه متن نشده ولی فهمیده اطلاق «کمونیست» به پلیس آمریکا در متنی که اون نوشته بی معنیه و به همین خاطر با «فاشیست» عوضش کرده.
اگر فکر میکنید این اتفاقی است مثال دیگهای میزنم:
متن انگلیسی:
Dig the movie Wild in the Streets! A teenage rock-and-roll singer campaigns for a Bobby Kennedy-type politician.
Suddenly he realizes: “We’re all young! Let’s run the country ourselves!”
“Lower the voting age to 14!”
“14 or FIGHT!”
They put LSD in the water fountains of Congress and the Congressmen have a beautiful trip. Congress votes to lower the voting age to 14.The rock-and-roll singer is elected President, but the CIA and military refuse to recognize the vote. Thousands of long-hairs storm the White House, and six die in the siege. Finally the kids take power, and they put all people over 30 into camps and given them LSD every day. (Some movies are even stranger than OUR fantasies.)
“Don’t trust anyone over 30!” say the yippies – a much-quoted warning.
I am four years old.
We are born twice. My first birth was in 1938, but I was reborn in Berkeley in 1964 in the Free Speech movement.
ترجمه نادر فتوره چی:
فیلمهای خبری را نگاه کنید. توحش در خیابانها موج میزند. یک خواننده جوان راک برای کسانی امثال «بابی کندی»ها مبارزه انتخاباتی میکند. اما او ناگهان میفهمد که «جوان» است و باید به جنبش اعتراضآمیز همسالانش بپیوندد.
ما خواهان کاهش سن رای تا ۱۴ سال هستیم. اگر مخالفید، با شما میجنگیم.
باید کمی ال.ای.دی. در منبع آب کنگره بریزیم تا اعضای کنگره یک «سفر زیبا» داشته باشند و با کاهش سن رای تا ۱۴ سالگی موافقت کنند.
آیا به یاد میآورید که در تجمع افسانهای لینکلن پارک، همان خواننده راک به عنوان رییس جمهور انتخاب شد؟ اما چه فایده؟ نیروهای سی.آی.ای. و ارتش و اف.بی.آی. هرگز این رای را تایید نکردند.
اما هزاران «موبلند» کاخ سفید را به هم ریختند و شش کشته دادند. در همان تجمع سرانجام موبلندها پیروز شدند. و همه سی سال به بالاها را به جشن خود دعوت کردن و هر روز به آنها ال.اس.دی دادند.
هیپیها معتقند که نباید به افراد بالای ۳۰ سال اعتماد کرد، و این را هشدار میدهیم.
من، جری روبین، ۴۰ ساله هستم.
اما نسل ما دوباره به دنیا آمده است. خود من، اولین بار در ۱۹۳۸ و بار دیگر در برکلی در سال ۱۹۶۴ و در کوران مبارزات جنبش آزادی بیان متولد شدم.
اوه ! شانس من این بوده که به اینترنت دسترسی داشتم و تونستم اسم فیلم رو سرچ کنم. نادر که به این منبع دسترسی نداشته یا چک اش نکرده، مجبور شده حدس بزنه که ماجرا به یک فیلم خبری مربوط است و واقعا هیپیها در حمله به کاخ سفید کشته دادهاند. داستان در واقع باید چیزی نزدیک به این باشد:
ترجمه نسبتا صحیح:
سراغ فیلم «شیفته در خیابانها» بروید! یک خواننده نوجوان راک-اند-رول به نفع یک سیاستمدار شبیه به «بابی کندی» کمپین برگزار میکند.
او ناگهان کشف میکند که «ما همه جوان هستیم! بگذار کشور را خودمان اداره کنیم!»
«سن رای را به ۱۴ کاهش دهید!»
«یا ۱۴ یا جنگ!»
آنها در منبع آب کنگره ال.اس.دی. میریزند و اعضای کنگره را به یک «سفر زیبا» میبرند. کنگره به تقلیل سن رای به ۱۴ سال رای مثبت میدهد.
خواننده راک-اند-رول به عنوان رییس جمهوری انتخاب میشود اما سی.آی.ای. و ارتش آرا را قبول نمیکنند. هزاران موبلند به کاخ سفید حمله میبرند و ۶ نفر آنها در زد و خورد کشته میشوند. در نهایت بچهها قدرت را به دست میگیرند و همه ۳۰ سال به بالاها را به کمپ میفرستند و به شکل روزانه به آنها ال.اس.دی. میدهند (بعضی فیلمها حتی از فانتزیهای ما هم خفنترند).
هیپیها میگویند «به سی سال به بالاها اعتماد نکنید» و این را به عنوان یک اندرز تکرار میکنند.
من چهار سال دارم.
ما دوبار به دنیا آمدهایم. تولید اول من در ۱۹۳۸ بود ولی یکبار دیگر هم در جنبش آزادی بیان ۱۹۶۴ برکلی زاده شدم.
این جریان دائما در این متن تکرار میشه. ترجمهها دقیق نیستند، کلمات برای تزیین انتخاب شدهاند و … تزیین؟ به این نگاه کنید:
Classrooms are totalitarian environments. The main purpose of school and education in America is to force you to accept and love authority, and to distrust your own spontaneity and emotions.
spontanei
و این ترجمه انجام شده:
چرا مدارس و دانشگاهها باید به شیوهای دیکتاتوری اداره شوند؟ اصلیترین هدف آموزش و پرورش در آمریکا وادار کردن جوانان به پذیرش احساس مسوولیت و فراموش کردن توان خلاقیت و عشقورزی است.
نه دیکتاتوری در متن هست و نه اداره شدن. عبارت اول میشه «کلاسها محیطهایی توتالیتر/تمامیتخواه هستند» و عبارت دوم اصولا بیارتباط با متن اصلی که منطقا هست «هدف اصلی مدرسه و تحصیل در آمریکا، اجبار شما است به پذیرش قدرت و عشق ورزیدن به آن و عدم اعتماد به خواستهها و احساساتتان.»
و البته گاهی هم متن اصولا اشتباه ترجمه شده که متن را به چیزی دقیقا برعکس نظر نویسنده تبدیل میکند. مثلا
You can’t learn anything in school. Spend one hour in a jail or a courtroom and you will learn more than in five years spent in a university.
ترجمه شده
بنابراین چیزی درباره «زندگی واقعی» در دانشگاه آموزش داده نمیشود. دانشگاه درست مثل دادگاه یا زندان است که صرفا وقت را تلف میکند و فرصت زندگی آزاد را از شما میگیرد.
زندان وقت هیپی را تلف نمیکند و درست مثل دانشگاه نیست بلکه «یک ساعت را در زندان یا دادگاه بگذران و بیشتر از پنج سال دانشگاه، چیز یاد خواهی گرفت.»
این نمونهها زیادند. بگذارید یکی دیگر مثال بزنم. سخنران میگوید
The yippies asked that the presidential elections be cancelled until the rules of the game were changed.
و مترجم بدون درک محتوا ترجمه میکند:
هیپیها اعلام کردند که زمان انتخابات باید به تعویق بیافتد تا فرصت برای دیگر تفکرات سیاسی خواهان شرکت در انتخابات فراهم شود.
که مشکل ترجمهاش بدون رجوع به متن انگلیسی قابل مشاهده است. هیچ هیپیای نمیگوید باید برای انتخابات صبر کرد تا تفکرات سیاسی خواهان شرکت در انتخابات دیگر هم آماده شوند. «هیپیها درخواست کردند انتخابات ریاست جمهوری تا زمانی که قواعد بازی عوض نشده، ملغی اعلام شود.»
بدون شک متوجه شدهاید که مشکلات محدود به همینها نیست. حتی جاهایی که جمله یک فعل «سخت» داشته، مترجم ظاهرا جمله را اصولا حذف کرده! شاید بحث سرعت ترجمه مطرح بوده و کسی نمیخواسته برای سر زدن به لغتنامه وقت صرف کند. مثلا «Wallace stirs the masses. Revolutions should do that too.» از متن حذف شده شاید چون مترجم از حفظ نمیدانسته که Stir یعنی «به جنبش/حرکت درآوردن». این حذف جملات تا اونجا پیش رفته که اصولا بعضی پاراگرافها حذف شدن و
تکرار میکنم که این کتاب کتاب خوبی است و ارزش خریدن و خواندن دارد. در مورد مترجم هم به هرحال بسیار عالی است که مترجمی سراغ این ترجمهها میرود و احتمالا کل مجموعه «کتابهای کوچک» هم خریدنی و خواندنی هستند. چند تا از دلایل نوشتن این متن این بود که
اگر حرفهای من درست است، مترجمها و ناشرها دقت بیشتری بکنند تا اندیشههایی که خودشان دقت زیادی دارند، با دقت زیاد هم منتقل شوند.
اگر حرفهای من درست نیست، نقد متناسبی از ناشر یا مترجم دریافت کنم و بدون هیچ شکی خوشحال تر میشوم اگر بفهمم که اشتباه کردهام و ترجمه خوب است.
کلا بحث نقد مرسوم بشه. شاید من منتقد حرفهای نباشم ولی باید افرادی باشن که به شکل حرفهای نقد کنن تا ترجمه در ایران بتونه پیشرفت کنه.
و اما دلیل اصلی:
میخواستم این سخنرانی رو بخونم و به شکل یک فایل صوتی برای گوش کردن شما بذارم. به ذهنم رسید به خاطر شکهایی که به ترجمهام کردهام نگاهی به متن اصلی بندازم تا اگر ترجمه واقعا مطابق متن نیست، سراغ خوندن و پخش بیشترش نرم. متاسفانه همینطور هم شد پس پیشنهادم اینه که خودتون «مانیفست یک هیپی» رو به انگلیسی بخونید
پ.ن. به نظر من عنوان مقاله هم باید «مانیفست هیپی» یا «مانیفست یک هیپی» ترجمه بشه و احتمالا خود سخنرانی از عبارت «هیپیزم» خوشحال نخواهد بود و عنوان انگلیسی مقاله هم چنین چیزی نیست.