منابع آگاه خبری

خبر گذاشتن بدون فهمیدنش، یک دردسر بزرگ توی خبرگزاری‌های جدید است. قدیم‌ها سیستم توزیع به شکل انحصاری در دست شرکت‌های بزرگ بود و در نتیجه هر کی می رفت اونجا هم منابع بهتری داشت هم شنونده‌های بهتر اما حالا کم کم مفهوم خبرگزاری در حال از بین رفته و کسانی هم که واقعا کار بلدن توی اکثر اونها کار نمی کنن. از جمله دوست لحظه‌های شادی مون، فارس نیوز مشهور به فالز نیوز که احتمالا اگر قرار باشه توی بازار آزاد رقابت کنه، کلا زنده نخواهد موند (:

بگذریم و سوتی جدیدشون رو ببینیم:

فرض کنید شما این خبر رو قبلا توی یک سایت طنز ندیده باشین و حتی به عنوان خبرنگاردیجیتال، weekly world news رو هم با شعار «قابل اتکاترین خبرگزاری جهان» نشناسین ولی آیا کماکان حتی اگر حتی توی منابع خیلی محتاط هم یک مطلب ببینین که از دو ماه دیگه، فیسبوک تعطیل می‌شه محاله اگر کوچکترین درکی از دنیای دیجیتال داشته باشین جرات کنین خبرش رو کار کنین چه برسه به نقل قول کردنش از منابع آگاه.

و البته از یک منظر دیگه: بیخود نیست وضعیت ما اینه با این منابع آگاه و این کارشناس هامون (:

آپدیت: فالزنیوز خبرش رو حذف کرده. یک کار مسخره و کاملا غیرحرفه ای دیگه در دنیای دیجیتال. اگر جایی به خودش می گه خبرگزاری و دنبال اعتبار است،‌ حتی وقتی کشف می کنه در موردی اشتباه کرده یا حتی اگر بهش ثابت بشه که بی سواده ، فقط باید زیر خبر بنویسه که به فلان دلیل اشتباهه یا با خط زدن یک بخش، اصلاحش کنه. حذف کردن خبر و تغییر دادنش در طول زمان و اینها فقط باعث بی آبرویی بیشتر می شه (:

هدایایی از لینوکس شاپ

آپدیت: پین‌ها و برچسب‌ها از فروشگاه سیتو هستن و ماگ ها از فروشگاه لینوکس شاپ. چون اونها رو توی یک روز دریافت کردیم به اشتباه فکر کردم همه از لینوکس شاپ هستن (:

توی عصر دیجیتال، معمولا عادت به دریافت بسته‌های پستی فیزیکی نداریم. بخصوص اگر بسته سورپرایز باشه. اما امروز از پذیرش شرکت زنگ زدن و گفتن جادی جان یک بسته پستی دارین! رفتم پایین و گرفتم. پست واقعی!‌ حتی پیک هم نه. پست واقعی، اونهم از مشهد. سریع و ارزونتر از پیک توی تهران. خیلی کیف داد.

بازش که کردم کیفش بشیتر هم شد (: دو تا لیوان عالی از لینوکس شاپ. لینوکس شاپ مرکز فروش سی‌دی‌های لینوکس و هدایای تبلیغاتی است. مشخصه که سی دی های لینوکس با تنوع زیاد و سرعت پستشون به درد خیلی‌هایی که به اینترنت سریع دسترسی ندارن می‌خوره ولی من همیشه به شکل جدی‌تر طرفدار کالاهای تبلیغاتی از جمله تی شرت و ماگ لینوکسی بوده و هستم. توی این بسته این دو تا ماگ باحال بود:

سریع ماگ قدیمی دبیان رو به یکی از دوستان هدیه دادم و خودم اون ماگ گنو/لینوکس رو برای قهوه و ماگ Eat, Sleep, Linux رو برای چایی اختصاص دادم (: در عین حال اگر بخواین ظاهرا این امکان هم هست که طرح‌های خودتون رو هم چاپ کنین. به من که حسابی خوش گذشت، بخصوص با برچسب‌ها و پین‌های اوبونتویی که کنارش گذاشته بودن… بذارین یک عکس هم از پینی که زدم به کیفم‌ بگیرم و بذارم:

ممنون از لینوکس شاپ و مستقل از هدیه‌شون، پیشنهاد می‌کنم شما هم اگر اهل لینوکس و آزادی نرم افزار هستین، سری به سایتشون بزنین. در مقابل شیش تومن می‌ارزه آدم یک بسته پستی واقعی دریافت کنه، چه برسه به اینکه توش یک ماگ لینوکسی یا تی شرت کی دی ای، گنوم یا حتی جنتو هم باشه.

از سر باز کردن

عکس رو توی جردن گرفتیم… پله‌هایی که کنارشون یک سطح شیب‌دار هم ساخته شده. تا جایی که من می‌دونم این سطوح رو می‌سازن تا صندلی چرخدار بتونه از روشون رد بشه. یکبار توی دابلین (پایتخت ایرلند) بودم و کشف کردم که تمام پیاده‌روها یکسری برجستگی دارن. بعدا کشف کردم این‌ها به خاطر نابیناها است تا بتونن بفهمن چقدر با لبه پیاده رو فاصله دارن یا کجا می‌تونن به پیاده روی کناری بپیچن. همینطور همه چراغ‌های عابر، صداهای تیک تیک مختلفی داشتن تا بدون چشم هم بشه فهمید کی می‌شه از خیابان رد شد. همینطور همه جا سطوح شیب‌داری درست شده بود که بشه با صندلی چرخدار به پیاده رو رسید یا ازش خارج شد.

حالا جدی این رو اینجا برای معلولین ساختن؟ عمیقا امیدوارم اینطور نباشه و یک کاربرد دیگه داشته باشه وگرنه واقعا سمبل کردن است. حتی مسخره کردن. عرضش که کمه و شیبش… ما با دوستان مسابقه دادیم که تازه با دورخیز کی می تونه از این سنگ صیقلی بالا بره و برسه به بالاش… از سه نفر فقط دو تامون موفق شدیم!

دولت رومانی، جادوگری را به لیست مشاغل رسمی اضافه کرد

رومانی زادگاه دراکولا است و یکی از فعالترین کشورهای اروپایی در امور متافیزیک، جادوگری و فالگویی. حتی رییس جمهور این کشور، بعضی روزها با لباسی ارغوانی در جمع ظاهر می‌شود که وظیفه‌اش پیشگیری از شرور است. این کشور، از سال ۲۰۱۱، جادوگری و فالگویی را به فهرست مشاغل شناخته شده اضافه کرده و با اینکار، جادوگرها و فالگوها هم باید از سال ۲۰۱۱ مالیات درآمدهای خود را به دولت پرداخت کنند.

جواب جادوگرها هم مشخص است: اعتراض. روز پنجشنبه این هفته تمام جادوگرها در کرانه جنوبی رود دانوب جمع خواهند شد تا دولت را نفرین کنند. آلیسیا که در این مراسم گیاه‌های جادویی را برای نفرین دولت در آب خواهند انداخت، می‌گوید «این قانون احمقانه است. از چه چیزی می‌خواهند مالیات بگیرند؟ ما درآمد خیلی کمی داریم. چرا قانونگذارها به خودشان و مقدار پولی که خودشان در می‌آورند نگاه نمی‌کنند؟‌ آن‌ها حقه سوار می‌کنند و پول‌ها را بالا می‌کشند و بعد پیش ما می‌آیند تا دشمنانشان را نفرین کنم و حالا می‌خواهند از ما مالیات هم بگیرند.»

منبع

هکر ماهیانه – شماره هشت

شماره هشتم مجله هکرماهیانه هم منتشر شده. می‌دونین که این یک مجله پولی است از بهترین مطالبی که در طول ماه در سایت‌های خبری هکرها منتشر می‌شه و من هر شماره، براتون مطالبی که به نظر خودم جذاب‌تر می‌یاد رو لینک می‌دم. در شماره هشتم، مطالبی که توجه من رو جلب کردن اینها بودن:

  • مطلب خیلی جذاب این هفته، آزمایشگاه همبرگر است. یک نفر عاشق همبرگرهای Ins-n-Outs است ولی توی بخشی از آمریکا که زندگی می‌کنه، این همبرگرها پیدا نمی‌شن. به شاگردش سفارش می‌ده چهار تا از اینها رو بخره، فریز کنه و پست کنه براش. بعد اونها رو تکه تکه می‌کنه و با کلی محاسبه مبتنی بر کالری اعلام شده و تفاوت کالری‌ها و وزن و این چیزها در می‌یاره که چطور باید یک همبرگر دقیقا به همون شکل پخت. این یک هک است. مهندسی معکوس روی یک محصول نهایی و عمیق شدن توش تا جایی که می‌شه و رسیدن به نتیجه‌ای که غیرممکن تصور می‌شده.
  • بدیهی برای تو، اعجاب‌انگیز برای دیگران مطلب بعدی هکرنیوز است. یک مطلب جالب در این مورد که چرا کارهای بقیه به نظرت اعجاب انگیز و پر از ایده و جذاب می‌یان ولی پروژه‌های خودت، عادی و پیش پا افتاده.
  • در حوزه برنامه‌نویسی هم مقاله طولانی به پایتون مربوط می‌شود. ۱۰ دلیلی که چرا پایتون برای کارهای تحقیقاتی فوق العاده است.
  • یک مطلب به روز در مورد سرورهای ابری آمازون وبحثی در این مورد جالب که چرا آمازون در سیستم‌های کلاود امکان استفاده از GPU های ابری را هم فراهم کرده: برای شکستن پسورد و توضیح نصب برنامه‌های مورد نیاز برای اینکار.
  • مطلب طولانی دیگر این شماره، تقلب گوگل برای استارت آرام است. یک مقاله کاملا فنی و بسیار سطح پایین (از نظر لایه بندی البته) در این مورد که چرا صفحه گوگل اینقدر سریع لود می‌شود. بحث از اینکه وزن صفحه چقدر است و اینها بسیار جدی تر شده و به لایه‌ TCP/IP می‌رسد.
  • چرا باید یک کمی Awk بلد باشید هم مقاله جالبی است. راستش را بخواهید Awk من هم چندان خوب نیست و همیشه هم دیده‌ام که باید بلدش باشم. این مقاله مدعی می‌شود – به نظرم به درستی – که هر کسی باید تا حدی با این ابزار آشنا باشید و بعد در پنج دقیقه به مقدار نیاز آن را یاد می‌دهد. خواندنش به هر کسی که به این ابزار دسترسی دارد – مشخصا لینوکسی ها – توصیه می‌شود
  • و البته هک فقط کامپیوتر نیست و مقالات هکر ماونتلی هم فقط در مورد هک. این را مطلب راهنمای چای برای هکرها و زندگی و چگونگی دوام آوردن در آن ثابت می‌کند. اولی خلاصه بامزه‌ای است از اطلاعاتی جذاب در مورد این نوشیدنی مرسوم و دومی هم که از اسمش مشخص است.

زندگی به مثابه بازی: خودروی سبز لیف نیسان

یک دیدگاه هست که می‌گه توی دنیا همه چیز در حال تبدیل شدن به یک بازی و رقابته. این موضوع جنبه‌های خوب و بد داره که می‌شه در موردشون خوند اما چیزی که عجیب می‌شه وقتی است که شروع می‌کنیم به دیدن این موضوع در اطرافمون. شاید اولین بارهایی که اینجور چیزها رو می‌بینیم، با خوشحالی بهش نگاه می‌کنیم ولی راستش رو بخواین من هربار که چنین چیزی می‌بینم بیشتر و بیشتر حس گیجی در مورد موضوع توم ایجاد می‌شه. در واقع گیج می‌شم از اینکه آیا تبدیل شدن همه چیز به یک بازی بزرگ، زیاد کردن لذت زندگی و تشویق انسان‌ها به انجام کارهای خوب است یا به مسخره گرفتن هر چیز آلترناتیو و رقابتی کردن یکسری مفهوم اساسا کم معنی در بین انسان‌ها و گرفتن لذت واقعی ازشون با تزریق القاب و جوایز بدون ارزش واقعی.

به هرحال… یکی از جدیدترین این ابتکارها که زندگی رو با زندگی پیوند زدن، خودروی لیف نیسان است. این ماشین سال ۲۰۱۰، یک ماشین سبز است که از نیروی برق استفاده میکنه و ظاهرا اولین ماشینی هم هست که در مقیاس بالا توسط یک تولید کننده مشهور خودرو ساخته شده. این خودرو که به خاطر کاملا برقی بودن اصولا اگزوز و گازهای آلاینده نداره، از حالا خودروی سال ۲۰۱۱ اروپا شناخته شده.

اما بحث من سر بازی بود و لیف یک بازی لحظه به لحظه است. ظاهرا خودوری سبز لیف نیسان یک سیستم جذاب برای گیک‌ها داره. این سیستم که CARWINGS اسم گذاری شده اطلاعات جالبی رو از ماشین جمع می‌کنه و در صورت درخواست اونها رو روی نمایشگر هفت اینچی خودرو نشونشون می‌ده. این اطلاعات شامل مسیر طی شده هستند و میزان انرژی مصرف شده برای هر مایل یا کیلومتر.

بازی از وقتی شروع می‌شه که شما شروع می‌کنید به مقایسه شدن با بقیه راننده‌های لیف. کسی که لیف خریده احتمالا یک آدم سبز است و حداقل از نمودار بالا که به نظر می‌یاد افراد می‌تونن با بهینه کردن مصرف به جام پلاتینی لیف برسن. در عین حال شما این امکان رو دارین که خودتون رو توی نمودارهای مختلف با دارندگان دیگه لیف توی محل خودتون، شهر خودتون، قاره خودتون یا کل جهان مقایسه کنین و ببینین از نظر مصرف انرژی کجا ایستادین. مشخصه که در هر منطقه، شهر، کشور یا کل جهان ممکنه شما قهرمان باشین یا نباشین. البته هنوز مشخص نیست که نیسان برای برنده‌های محلی یا جهانی این بازی سبز گره خورده با زندگی جایزه‌ای هم خواهد فرستاد یا نه ولی واقعا اگر بفرسته من اصلا تعجب نمی‌کنم چون هر روز دارم می‌بینم که زندگی اطرافم بیشتر و بیشتر داره تبدیل به یک بازی بزرگه می‌شه.

میزهای کار سال ۲۰۱۰

چاپ شده در عصر ارتباط

به آخر سال میلادی که نزدیک می‌شویم، مجلات و سایت‌های خارجی به سراغ معرفی «بهترین توزیع‌های سال ۲۰۱۰»، «خبرسازترین‌های ۲۰۱۰» و غیره و غیره می‌روند. بگذارید به این بهانه نگاهی بیندازیم به میزکارها و تغییر و تحول آن‌ها.

دوازده ماه گذشته، از نظر میزهای کار سال جالبی بود. شاید فکر کنید مهمترین چیزی که باید از آن حرف بزنیم کی دی ای باشد و فراز و نشیب‌های نسخه جدیدش یا با یک درجه ارفاق، گنوم و بحث‌های مربوط به نسخه سه و گنوم شل و این روزها یونیتی. اما راستش را بخواهید برای من بامزه ترین جریان مربوط به میزکار در طول سال ۲۰۱۰ – با یکی دو ماه اینطرف و آنطرف – جریای زوبونتوی ۹.۱۰ بود. همانطور که می‌دانید زوبونتو نسخه‌ای از اوبونتو است که به جای گنوم از ایکس اف سی ای به عنوان میزکار استفاده می‌کند. این میزکار نوشته شده تا با وجود ظاهر زیبا، از منابع سیستم استفاده کمتری کند و در نتیجه برای کامپیوترهای رده پایین یا کسانی که نمی‌خواهند حافظه و سی پی یو را صرف چشم‌نوازی‌های میزکار کنند، مناسب است. اما بامزه‌ترین اتفاق امسال این بود که بنا به بررسی‌های نشریه لینوکس، نسخه ۹.۱۰ زوبونتو در یک نصب تمیز حافظه بیشتری از اوبونتوی مبتنی بر گنوم استفاده می‌کرد – حداقل در نسخه بتا.

اما برگردیم به دو غول میزهای کار: کی دی ای و گنوم. کی دی ای که به قول خودمان شهره آفاق است. با پشت سر گذاشتن نسخه ۳.۵ و حرکت به سمت چهار و بعد قدم به قدم پیش رفتن تا رسیدن به ورژن ۴.۵، هنوز هم که هنوز است با روزهای اوج فاصله دارد و تقریبا فقط طرفداران قدیمی به امید روزهای روشن آینده در حال استفاده از آن است. درست است که نسخه‌های آخر بسیار پایدارتر شده‌اند اما مشخص است که هنوز تغییرات زیادی لازم است تا کی دی ای، بشود همان میز کار قرص و محکم سابق.

گنوم اما از برادر بزرگترش درس گرفته و دائما انتشار نسخه ۳ را عقب می‌اندازد، آنقدر عقب که پوسته‌های ساده‌تری مثل گنوم شل یا یونیتی مجبور می‌شوند پا پیش بگذارند و جوابگوی هیجان‌های طرفدارانش شوند. هنوز کسی از تغییرات رادیکال گنوم ۳ حرفی نمی‌زند و نظر من را بخواهید، حتی اگر در سال ۲۰۱۱ هم هیچ توزیع بزرگی از آن استفاده نکند نباید متعجب شویم.

مطلب را با صحبت از ایکس اف سی ای و ایده میزکارهای سبک شروع کردم و گفتم که ایکس اف سی ای در این ایده موفق عمل نکرده. اما نگران نباشید. امسال واقعا سال موفقیت میزکارهای سبک بود. نسخه پایدار آوسام در ماه اکتبر عرضه شد که شاید با مفهوم عمومی ما از میزکار فرق داشته باشد اما ال ایکس دی ای هم که تقریبا دوازده ماه بیشتر از عرضه نسخه نهایی اش نمی‌گذرد با سوار شدن روی اوپن باکس یک محیط کار بسیار قابل تنظیم و به معنی واقعی سبک به وجود می‌آورد. راستش را بخواهید من مدت‌های مدید است که از این محیط خارج نشده‌ام. شاید شخصی و تنظیم کردن و اولیه و یادگیری شیوه کار با این محیط در یکی دو روز اول کمی سخت ساخت باشد اما قول می‌دهم اگر سراغش بروید و به آن عادت کنید، حداقل برای مدتی با خودتان خواهید گفت که واقعا برای چه ممکن است کسی در خارج از چنین محیطی کار و قدرت کامپیوتر را به با جای کار واقعی، صرف افکت‌های تصویری حوصله سر بر کند.

چند خاطره از دکتر عبداللهی

بعضی خارجی‌ها یک رسم جذاب توی مراسم ختم دارن، هر کس می یاد از فرد فوت شده خاطراتی می‌گه… به نظرم خیلی بهتر از رسم ما است که با صدای نکره سعی می کنیم مردم رو بگریونیم (: حالا این شما و این خاطرات من از دکتر محمد عبداللهی استاد جامعه شناسی.

  • یکبار سر کلاس گفت همونطور که «دکتر ریتزر می‌گن». ما چون همیشه به ریتزر گفته بودیم ریتزر خنده‌مون گرفت که دکتر عبداللهی بهش می‌گه دکتر ریتزر (: اونم خندید و بهمون توضیح داد که این لقب‌ها توی ایران مهم شدن و مثلا به من بگین عبداللهی انگار بهم توهین کردین اما گفتن ریتزر براتون آسونه در حالی که من که دکتر شدم، با خوندن کتاب‌های همین ریتزر بوده.
  • من قول داده بودم برم باهاش در مورد پروژه‌ام حرف بزنم. اصرار داشت که پروژه رو تموم کنم و فوق رو بگیرم. من پیچوندم. بعدش که منو یکبار توی راهرو دید گفت «آقای میرمیرانی اصطلاحی هست که می گه النساء اذا وعد وفا! وقتی قول می دین بیایم پیشم، خب بیاین دیگه!»
    سبک درس دادنش این بود که یک فلش از سمت چپ تخته می‌کشید که ترکیب و تحول چیزها رو نشون می‌داد و تا منتهی علیه سمت راست تخته می‌رفت. کلا همه چیز رو اینجوری درس می‌داد. ما هم همین تیپ فلش‌ها رو توی برگه‌های امتحان تحویلش می‌دادیم و کیف می‌کرد (:
  • خوشگل می‌خندید. در حد خفه شدن از کم بودن هوا! وقتی کیف می کرد.
  • نظریات جامعه شناسی یک که درس می‌داد، ماکس وبر رو می‌گفت که معتقد بود به ذهنیت‌ها و کارل مارکس رو که معتقد بود به عوامل مادی. آخرش هم می‌گفت «مارکس وبر» معقولترینه.
  • دوست داشت دست من و سینا رو توی جامعه شناسی بند کنه. بهمون کار می داد، طراحی سایت می‌داد، جلسه دعوتمون می کرد و … خوشحالم که سینا واقعا رفته سمت جامعه شناسی.
  • اسم عبداللهی با ab شروع می شه و در نتیجه نفر اول فهرست توی کانتکت های مویابل من بوده و هست. گاهی که موبایل رو یادم می رفت لاک کنم خود به خود از توی جیبم به عبداللهی زنگ می زد. اونم درست در دورانی که سعی می کردم ازش فرار کنم تا مجبورم نکنه روی پروژه ام کار کنم