جلوگیری از دزدی مطلب وبلاگ ها و سایت ها توسط نشریات

روزنامه آینده نو رو می شناسیم. روزنامه بدی هم نیست ولی اخیرا طبق چیزی که برامون دیگه خیلی هم غریبه نیست مطلب فوق العاده جالبی درباره فوتبال زنان رو از یک وبلاگ برداشته و بدون هیچگونه اجازه در یک صفحه کامل ورزشی با ذکر نام نویسنده ولی بدون اجازه اون چاپ کرده.

این اتفاق توسط روزنامه ها و نشریات دیگه هم بارها و بارها افتاده و شکی نیست که تعداد مطالب خوبی که از وبلاگ نویس ها – بدون اجازه – در روزنامه ها چاپ شده، خیلی بیشتر از اون چیزی است که گاه گداری به گوش می رسه یا دیده می شه.

ما هم می نویسیم تا صدامون شنیده بشه و چاپ شدن یک مطلب در یک روزنامه قابل قبول برای اکثر ما مایه خوشحالی است. ولی نکته اینه که این کار نباید شکل دزدی به خودش بگیره. در بدترین حالت مطلب ما رو به اسم یک نفر دیگه یا بدون اسم چاپ می کنند. در حالت های بهتر هم مطلب رو با اسم ولی بدون مجوز چاپ می کنند. سینا نه عضو گروه خاتمی است و نه جزو سرویس ورزشی روزنامه آینده نو ولی مسوول صفحه به راحتی به خودش اجازه می ده حتی بدون اینکه زحمت یک ایمیل به نویسنده رو هم بکشه، مطلب کسی رو به اسم سرویس خودش چاپ کنه و حقوق بگیره.

خوبه که جلوی این وضعیت عکس العمل نشون بدیم. به هر شکلی که می تونیم. اگر کسی با روزنامه آینده نو یا هر روزنامه دیگه ای که این کار رو کرده رابطه داره، بهشون تذکر بده. اگر ازشون ایمیل داریم، ایمیل بزنیم و حتما و حتما این مساله رو در وبلاگ هامون بنویسیم تا دزدی مطلب باب نشه (: من احتمال خیلی زیاد می دم که اگر این روزنامه های معقول برای ما احترام قایل باشن و یک ایمیل به هر کدوم از ما بزنند و بپرسند که «می خواهیم فلان مطلب شما را چاپ کنیم و متاسفانه امکان دادن حق التحریر هم نداریم» بیشتر ما جواب مثبت خواهیم داد. اگر هم جوابمان منفی باشد که چاپ مطلبمان در روزنامه شان وقتی نظرمان منفی است و نظر ما را هم نپرسیده اند خیلی خیلی زشت است. پس آقایان و خانم های عزیز که احساس می کنید در روزنامه مشغول کار برای فرهنگ جامعه هستید، قبل از چاپ مطالب اینترنتی، از نویسنده یک اجازه بگیرید.

وبلاگ نویس مصری در زندان: ۴ سال برای توهین به اسلام و رییس جمهور


این هفته یک دادگاه مصری عبدلکریم نبیل سلیمان را به چهار سال زندان محکوم کرد. این اولین مورد از زندانی شدن یک روزنامه نگار به خاطر مطلب درون وبلاگش است. او به جرم توهین به اسلام و حسنی مبارک (رییس جمهور مصر) محاکمه می شد. آدرس وبلاگ او (عربی) http://karam903.blogspot.com/ است.

این مجازات سه سال پس از این اعمال شده که حسنی مبارک اعلام کرد هیچ کس به خاطر «جرایم مطبوعاتی» به زندان نخواهد رفت.

این دستگیری و زندان از طرف گزارشگران بدون مرز و عفو بین الملل محکوم شده و دوستان او سایتی به آدرس http://www.freekareem.org/ برای درخواست آزادی او به راه انداخته اند.

 گزارش آسوشیتد پرس از جریان

 گزارش خبرنگاران بدون مرز از جریان

 عفو بین الملل از جریان

ویکیپدیا شش ساله شد

اگر راستش رو بخواهید من همین که قرار بشه یک چیزی درباره فلان چیز بنویسم که درباره اش چیز زیادی نمی دونم سریع توی گوگل می زنم: site:wikipedia.com folan. وقتی هم قرار می شه درباره بهمان چیز مطلب بنویسم که درباره اش کلی چیز می دونم بازهم حتما سری به گوگل می زنم تا ببینم تاریخچه‌ای، عکسی، لینک مرتبطی یا چیزی توی ویکیپدیا هست یا نه. این ویکیپدیای عزیز امروز شش ساله شد. مبارکه.

نکته: من هم دیروز بیست و نه ساله شدم

ابله ها چگونه لیسانس ویندوز XP شان را در eBay می فروشند

eBay سیستمی که از طریق آن هر کس می تواند تصویر و اطلاعات چیزی که می خواهد بفروشد را در اینترنت قرار دهد و مشتریان تا مدتی معین می توانند به شکل مزایده اعلام قیمت کنند و در نهایت بالاترین خریدار، کالا را صاحب خواهد شد. حالا یک آدم کم هوش، ناآشنا یا احتمالا ابله می خواهد لیسانس XPاش را بفروشد و برای اینار عکس آن را در سایت ebay قرار داده. بامزه نیست ؟ به جای خریدن می توانید یک ضرب عدد را بخوانید و از آن استفاده کنید ! (: خلاصه اگر دنبال رجیستر کردن XP خودتان هستید، بد نیست نگاهی به جریان بیاندازید. اگر هم دنبال اینکار نیستید و از سیستم عامل های مطمئن و رایگان و آزاد استفاده می کنید برای خنده و تعریف کردن برای دگران هم که شده بد نیست نگاهی بکنید.

فیلتر شدن سایت تغییر برای برابری

احتمالا تا حالا با سایت تغییر برای برابری آشنا هستید. از چند روز قبل سایت قدیمی این دوستان به آدرس http://we-change.org فیلتر شد و این روزها با دومین جدید کار می کنند: http://we-change.biz. این موش و گربه بازی سخت است ولی ممکن است باعث چیزهای جالبی هم بشود. این چند وقت خیلی خیلی سرم شلوغ است. نه به نوشتن می رسم و نه به عملی کردن فکرها ولی موفق خواهیم بود بدون شک (: خوش بینم و خندان (:

امروز موبایل ها خاموش باشه ؟

امروز یکسری اس ام اس داشتم که «موبایل ها را در اعتراض به تعرفه مخابرات خاموش کنیم». از یکی دو نفر پرسیدم:

مگه تعرفه ها چه فرقی کرده ؟

نمی دونم دقیق !

خب این چه اعتصابی است که بیشتر از اینکه دلایل و انگیزه هاش تبلیغ بشه، خودش تبلیغ می شه ؟ من موافق اکثر تحصن ها و اعتراض ها هستم ولی دو تا توصیه دارم به دوستان:

موقع تحصن و اعتصاب و … بیشتر روی دلایل تکیه کنید به جای هیجانش. هیجان راحت ایجاد می شه و راحت هم از بین می ره و پشتوانه خوبی نداره. هر چقدر اطلاعات و آگاهی عمیق تر بشه، حرکت تاثیرگذارتر و مفیدتر می شه.

اعتصاب و تحریم مال شرکت های خصوصی ای است که با پول من و شما زندگی می کنند بدون اینکه به من و شما پاسخگو باشند. دولت موظف است پاسخگوی ما باشد. شرکت مخابرات از من و شما حقوق می گیرد تا برایمان کار کند. برای جواب گرفتنش نیازی به اعتصاب نداریم بلکه باید سوال کنیم و جواب بگیریم.

البته من هم به احترام همه دوستان امروز با موبایل به هیچ جا زنگ نمی زنم و به هیچ موبایلی هم زنگ نمی زنم (: ولی خواستم این دو نکته را هم تذکر بدهم.

تبلیغ کامپیوتر در سال ۱۹۵۲

اگر علاقمند به کامپیوترها هستید حتما نگاه کنید. بسیار جالب و بامزه است : پوستر تبلیغاتی UNIVAC :

Yesterday, “impossible”… today, an accomplished fact

>

سایتم را در هیچ جا ثبت نخواهم کرد

در فیلترینگ و میزان آن، ایران یکی از معدود کشورهای جهان است که اطلاعات اینترنت را برای شهروندانشان غیرقابل دسترسی می کنند و حالا هم می خواهد قدم دیگری بردارد تا از چین (تنها کشوری که قانون مشابهی دارد)‌عقب نماند:‌ هر چیزی در اینترنت باید از دولت مجوز بگیرد.

فراموش نکنید که این روزهایی که به اخراج کارمندان می گوییم تعدیل نیرو و به فروختن املاک مردم (مثل بانک ها و …) می گوییم خصوصی سازی برای توسعه، طبیعی هم هست که به مجبور کردن هر نوشته اینترنتی به کسب مجوز بگوییم ساماندهی.

این ثبت درست مانند این است که از شما بخواهند

 اگر دفتر خاطراتتان را به بیشتر از سه نفر می دهید که بخوانند،‌ باید یک کپی اش را به وزارت ارشاد بفرستید.

 اگر ایمیلی را به بیشتر از پنج نفر می فرستید، یک نسخه برای وزارت اطلاعات هم بفرستید.

 اگر جزوه ای از دوستتان کپی کرده اید و کنار جزوه یک شعر عاشقانه نوشته، یک نسخه به بسیج دانشجویی هم بدهید

و … دوستان ! من و شما حق داریم حرف بزنیم. حق داریم بنویسیم و هیچ کس حق ندارند بگوید «اگر می خواهی حرف بزنی اول از من اجازه بگیر». طرح ساماندهی حق دارد اجرا شود، دولت زور دارد و می توانند مثل قبل به کسانی که از کارهایش تعریف می کنند جایزه بدهد و تشویقشان کند ولی در وبلاگستان هیچ کس حق ندارد یک تشکل دولتی درست کند و همه را مجبور به عضویت در آن کند.

می خواهند بگوید هیچ کس حق ندارد درباره دین بنویسد،‌ هیچ کس حق ندارد از وضعیت کشور انتقاد کند، هیچ کس حق ندارد نظری درباره انقلاب یا امام بدهد، هیچ کس حق ندارد از مشکلات بگوید چون مردم ممکن است ناامید شوند، هیچ کس حق ندارد از زندگی اش بنویسد، هیچ کس حق ندارد از فیلتر رد شود و هیچ کس حق ندارد با هیچ کسی که همچین قوانینی را به چالش می طلبد هیچگونه رابطه ای داشته باشد. من مخالفم. بخصوص با بند آخر که می گوید هیات وزیران می توانند بعدا هر چیزی را به این مصوبه زیاد یا از آن کم کنند. من زیر این را امضا نمی کنم.

من حق دارم بنویسم، من حق دارم نظرم را داشته باشم و حق دارم نظرم را بگویم. این بسیار ساده است. طرح ساماندهی (با همه اشکالاتش) دو حالت بیشتر ندارد: یا می خواهد کمک کند یا می خواهد سانسور را بیشتر کند. اگر دنبال کمک است من عطایش را به لقایش می بخشم و کمکش را نمی خواهم. اگر در پی سانسور است، من کسی نیستم که با امضا کردنش اولا به دولت گفته باشم به این قوانین عجیب و بی ربط پایبندم و ثانیا نمونه ای باشم که دولت من را به دیگران نشان بدهد و بگوید: «ببینید‌! این که مشکلی نداره خودش رو عضو کرده. شما که عضو نشدید حتما مشکل دارید پس باید سانسور شوید». من مشکلی ندارم و دقیقا به همین دلیل نیازی نمی بینم خودم را جایی ثبت کنم ساده است.