از دولت غنا بخواهید کمپ‌های جادوگران را تعطیل کند

بخش مالی کشور آفریقایی غنا، دارای شش «کمپ جادوگران» است که در آن‌ها زنان متهم به جادوگری نگهداری شده، مورد رفتارهای غیرانسانی قرار می‌گیرند.

توماری در حال تهیه است تا از پارلمان غنا بخواهد این به کار این کمپ‌ها خاتمه دهد.

بنا به گفته روز اوسو – – بیش از ۱۰۰۰ زن و ۷۰۰ کودک د رحال حاضر به اتهام جادوگری در این کمپ‌ها بازداشت هستند. در شهادتی، خانم بیکامیلا باگبری، گفته که سیزده سال در این کمپ‌ها نگهداری شده و با شکنجه از او خواسته شده است اعتراف به جادوگری کند.

لطفا این پتیشن را امضا کنید تا از پارلمان غنا بخواهیم قانونی را تصویب کند که باعث بسته شدن این کمپ ها خواهد شد و بودجه‌ای تصویب کند برای آموزش و تغییر نگرش مردم جامعه نسبت به جادوگری.

نقدی بر فیلم آموزش جنسی آشنای محبوب

داروخونه بودیم برای یک چیز دیگه که توی ویترین آشنای محبوب رو هم دیدم! اسمش رو نمی دونستم ولی می دونستم که یک فیلم مجاز آموزش جنسی منتشر شده و قطعات خنده دارش رو شنیده بودم. مثلا اینکه زن موقع ارگاسم نه فقط شل می شه که در مقابل جاذبه هم سنگین می شه (؟!).

به فروشنده گفتم اونم بده (: گذاشت توی کیسه مشکی و بهم داد. چهار و پونصد.

یک روز تو خونه که دو تا از دوستان خوب هم بودن گفتیم نگاه کنیم (: با این صحنه ای عجیب شروع شد. سکس گل ها از ویدئوی The Wall.یعنی سکس دو تا گل با هم به شیوه آدم ها یا چنین چیزی. کمی هم زیادی خشن برای این آموزش. اسکرین شات من از لحظات آخرشه و لحظاتی بعد صفحه پر می شه از اسپرم‌های سریع و کوچیک! واقعا نمی دونم نیازی به این هنرنمایی بوده یا نه. شاید برای جلب توجه.

در بقیه فیلم، یکسری حدیث نشون می دن، سه تا استاد دانشگاه صحبت می کنن و گاهی عکس های دانلود شده از اینترنت میکس شده بین حرف ها و حدیث ها (مثلا عکس کاندوم یا نقاشی اجزای داخلی تناسلی مثل تخمدان ها و این حرفها).

احادیث چیزهایی هستن مثل این صحنه‌ها:

که توشون سعی شده در فضایی دیجیتالی و پلاسمایی ولی با صدایی عرفانی گفته‌های بزرگان دین اسلام در این مورد خونده بشه. اینها یک جور ووله(؟) هستن بین صحبت سه نفر استاد دانشگاه که محوریتشون اینه که آقا سکس چیز بدی نیست.

در اکثریت دقایق فیلم، سه تا استاد (یک زن و دو مرد) به شکل نیمه سربسته سعی می کنن یکسری موضوع رو توضیح بدن. یک جاهایی علمی و یک جاهایی با تکنیک «بچه های من به حرف عمو گوش کنین». خانمه و یکی از آقاها ماخوذ(؟) به حیا هستن و بیشتر هم در مورد بیماری ها و پیشگری توضیح می دن ولی دکتر مجد نقطه اوج آموزشه و خیلی جذاب حرف می زنه. کاملا نزدیکتر به چیزی که یک فیلم آموزشی جنسی باید باشه:

اینجا هم داره توضیح می ده که باید «زبون رو روی پوست قطع و وصل» کنین. احتمالا چون نمی تونه پوست یا قطع و وصل رو درست نشون بده، روی زبون تاکید کرده (:

خب مشخصه که ما چهارنفری کلی خندیدیم. اما به نظرم گروه هدف این سی دی ما نیستیم. بدون شک کسایی تو ایران هستن که خیلی از اینها رو نمی دونن و گفتن همینکه «در یک رابطه جنسی سالم هم مرد باید ارگاسم بشه هم زن» براشون یک آموزش بسیار پایه ای و مهمه. به هرحال این قدم خوبه. نقدش خوبه و اتفاق افتادنش هم خوب. البته قیمت و نحوه عرضه احتمالا باعث می شه به کسانی که بیشترین احتیاج رو بهش دارن نرسه. نظر من اینه که لازمه دولت سرمایه گذاری کنه برای آموزش درست در این زمینه توی همه ایران (: نه اینکه یکسری آدم خودش رو بفرسته ولی بودجه ای اختصاص بده برای اینکار و سازمان های آزاد غیر دولتی واقعی بتونن پروپوزال بدن برای اون بخشی از اون بودجه – حالا بگیریم توی یک ایران شفاف (:

اشکالات

اصولا ساخت یک محصول آموزشی پیچیده است. می دونین که من مخالف سانسورم – شاید به خاطر زندگی توی یکی از سانسورچی ترین کشورهای جهان. ولی اگر بخوام در مورد قوانین نظر بدم به این فکر می کنم که آیا یک محصول آموزشی باید از جایی مجوز داشته باشه یا نه. آیا آدم ها می تونن آموزش های اشتباه بدن؟ به هرحال.. اینها توی این سی دی اشتباهه:

<

ul>

  • اسمش هست آشنای محبوب. ما اول فکر کردیم آشنای محبوب همون «سکس» است. بعدا دکترها توضیح دادن که سکس به شکل عجیبی اصلا با کسی که باهاش صمیمیت ندارین و عاشقش نیستین جذاب نیست در نتیجه «آشنای محبوب» نه به سکس که به کسی که می خواین باهاش سکس کنین اشاره داره. این تعمیم اشتباهه. احتمالا سکس با کسی که دوستش داریم بهتره و جذابیت داره دیدن کسی که سکس رو فقط با کسی که دوستش داره تجربه می کنه، ولی گفتن اینکه بدن مکانیزمی داره که باعث می شه سکس با غیرآشناهای_محبوب نخواستنی بشه حرفیه که به هر مخاطب فیلم می گه که با یک فیلم تبلیغاتی طرفه و نه با یک توضیح علمی.
  • دکتر مجد می گه که «مرد ممکنه چند بار به ارگاسم برسه». قبول. احتمالش هست بخصوص در شرایط خاص تر. بعد توضیح می ده که «مردهای عزیز اصلا از این موضوع ناراحت و نگران نشین!» انگار همه چند بار ارگاسم می شم و بعد وحشت می کنن که چرا اینطوری شد (: در نهایت «اضافه می کنه که راه حل زود انزالی اینه در یک شب چهار بار سکس کنن تا طولانی تر بشه». نمی دونم دکتر چند بار در زندگی چهار بار ارگاسم در یک شب رو تجربه کرده ولی این یک موضوع معمول نیست. جوری ازش حرف زده که اگر کسی فقط یکبار ارگاسم بشه و بعد دیگه میلی به سکس نداشته باشه، ممکنه فکر کنه غیرطبیعی است (: شاید هم یک جور تبلیغ زیرپوستی کرده برای خودش (((: به هرحال چهار بار در یک شب سکس داشتن در یک زندگی معمول به نظر من حرفیه که فقط از پسرهای باکره توی چت روم های یاهو بر می یاد (:
  • جایی دیگه می گه زن باید در دوران قاعدگی تمیز باشه و برای اینکار «روز اول قاعدگی باید سیزده بار پد رو عوض کرد» دکتر؟ ساعتی یکبار یعنی؟ ممکنه برای بعضی آدم ها لازم باشه ولی این سی دی مال کسانی است که داری زبون رو بهشون نشون می دی که چطوری باید قطع و وصل کنن یا توضیح می دی که چطوری آدم ها باید آروم جلو عقب کنن پس بهتره چنین اطلاعاتی رو با احتیاط بدی یا حداقل ذکر کنی که در صورت نیاز در یک فرد خاص غیر عادی نیست هر چند بار که لازم باشه پد رو عوض کنه.
  • روی جلد سی دی چاپ شده ۱۸- ! منطقا باید باشه ۱۸+ (:
  • افکت ها عجیبه (مثلا افکت دائمی پلاسما در پشت سر یک سخنران جدی) و نشون دادن چیزهایی که نمی خوان نشون بدن هم به نظر من بی معنی. توضیح میده که اتاق خواب نباید توش هیچ چیز باشه و تصویر عجیب به دیوار نباشه و فقط یک تخت باشه و میزتوالت و آینه. بعد یک اتاق خواب اینچنینی نشون می ده که توش یک زن با چادر سفید داره قرآن می خونه و مردم هم رو سجاده در حال نمازه! (((: چه حرکتیه آخه؟
  • در مورد ارگاسم می گه وزن بدن زن سنگین می شه! (: ما گفتیم حتما منظورش اینه که شل می شه بدن. بعد توضیح داد که نه فقط شل می شه که سنگین هم می شه. یعنی در مقابل جاذبه مقاوم‌تر می شه یا چنین چزی. (: البته درک می کنم که تلاش می کرد یک نکته معقول رو توضیح بده ولی می تونستن یک برداشت دیگه بگیرن با توضیحی معقول تر و کلماتی مربوط تر.
  • سایتشون اصلا قشنگ نیست و الان هم داون شده به خاطر احتمالا تموم شدن ترافیک ماهانه: Ashenaye-Mahboub.com.
  • <

    ul>

    و از همه بدتر

    دکتر مجد گفت که دوش موضعی بگیرین با صابون مایع! اگر منظورش از دوش موضعی استفاده از دستگاه‌های زیر برای «تمیز کردن» یا «تازه کردن» یداخل بدنه، کاملا اشتباه می کنه.

    این ابزارها رو تبلیغات چی ها می فروشن ولی حتی استفاده ازشون با آب خالص هم به دلایل مختلف برای سلامتی نامناسبه چه برسه به اینکه از چیزهایی مثل سرکه رقیق یا بدتر از همه قلیای غلیظ (صابون مایع) استفاده بشه (لینک سایت دولتی آمریکا در مورد سلامت زنان)

    جمع بندی

    دیدن این سی دی به شکل قانونی توی مغازه ها بسیار خوبه. نوید بخش و باعث شادی. مخاطبش ما نیستیم ولی باید خوشحال باشیم که هست. البته بخش هایی مثل روش های پیشگیری می تونه به درد هممون بخوره (بخش مهم گفته نشده: در سکس خارج از خانواده حتما از کاندوم استفاده کنین). بهترین بخش فیلم دکتر مجد است و به نظرم ادیت و کارهای فنی اش ضعیفترین بخشش. یک ایده عالی اینه که یکی دو نفر مستقل، خودشون به شکل آزاد یک فیلم بسازن در تکمیل این و بذارن روی اینترنت. کافیه سه چهار نفر معقول حرف بزنن و نکات مهم رو بگن (: البته کاملا مبتنی بر تحقیقات جدید نه بر اساس باورهای عمومی مهملی که پر است توی جامعه.

    رویاهای کودکی. بالاترین لذت سفر به بالی

    بالی یکی از مقصدهای زیبای مسافران همه دنیا است. جزیره‌هایی قشنگ توی اندونزی.

    اما من اگر به بالی برم بدون شک یکی از بالاترین لذت هام دیدن آدم هایی خواهد بود که رویا رو زندگی می کنن و رویاهای بچگی خودشون رو به بقیه بچه های دنیا می دن. الهام توی بالی به بچه های کوچیکی که چون محلی هستن خیلی سخت می تونن مدرسه برن و هیچ وقت نمی تونن به دانشگاه های بچه پولدارها برن، درس می ده. زبان. توی جلسات فوتبالشون شرکت می کنه و ازشون عکس می گیره. توی یک سازمان غیردولتی. به اسم Childhood Dream Foundatoin یا موسسه رویاهای کودکی.

    شدیدا پیشنهاد می کنم سری به صفحشون توی فیسبوک بزنید و حتی اگر امکان کمک مالی ندارین با یک کامنت، لایک یا شر کردن توی صفحتون بهشون دلگرمی بدین. حدسم اینه که حس قشنگش بخشی از انزجارمون از نوع بشر به خاطر خبر شلاق زدن به سمیه توحید لو توی زندان کم کنه.

    جنبه زیباترش هم هست: آدم هایی که رویاهاشون رو زندگی می کنن و الهام بقیه می شن.

    نمی دونم چی بگم… ولی می دونم این لایک واقعا زدنیه و صفحه فیسبوکش دیدنی و شر کردنی. چقدرهم عالی می شه اگر توی سفرهای احتمالی به بالی سری بهشون بزنیم و هدیه ای ببریم یا کسایی که امکانش رو دارن، درس خوندن بچه هایی پر از رویا رو کمی راحت تر کنن و دل حامیانشون رو گرم… راستی گفتم دلگری… این لایک راحتترین دلگرمیه (:

    کاندوم جی پی اس دار

    چاپ شده در روزنامه اعتماد با سه چهار کلمه اختلاف در عنوان و متن (:

    همه ما از نرم‌افزار استفاده می‌کنیم. از ساعت دیجیتالی که صبح با زنگش بیدارمان می‌کند تا آسانسور و گیرنده‌های ماهواره‌ای، همه و همه با نرم‌افزار کار می‌کنند. مثال‌های واضح‌تری که شاید وقت خیلی بیشتری با آن‌ها بگذرانیم، کامپیوترهایمان هستند و کنسول‌های بازی و تلفن‌های همراهی که در جیبمان داریم.

    یک استدلال احمقانه اینه: اگر کار بدی نمی کنی نگران چی هستی؟ جوابش ساده است: چرا در خونه ات رو قفل می کنی؟ مگه توش چیکار می کنی؟
    تمام این ابزارها، سخت‌افزارهایی هستند که نرم‌افزاری به آن‌ها جان داده است. این نرم‌افزار درست مانند قانون، مشخص می‌کنند که سخت‌افزارها بر اساس چه اصولی موظف به انجام چه کارهایی است. اما این نرم‌افزار توسط چه کسی نوشته می‌شود؟ در اکثر موارد توسط شرکت‌های نرم‌افزاری بزرگی که به دنبال حداکثر کردن سودشان هستند و البته سازمان‌های پولداری که می‌توانند به این شرکت‌ها پروژه سفارش دهند. به عبارت دیگر، دنیای اطراف ما بیشتر و بیشتر دارد تحت سلطه و خواست شرکت‌های بزرگ درمی‌آید. حتی کار به جایی رسیده که کنسول بازی من وقتی یک سی دی کپی شده در آن می‌گذارم اعتراض می‌کند و آیپد اپلم دوستم اجازه نمی‌دهد این برنامه نویس مستقل، برنامه‌ای که خودش نوشته را روی دستگاه خودش که مالک آن است اجرا کند – فقط چون نرم‌افزار تنظیم تا فقط و فقط برنامه‌های مورد تایید اپل را اجرا کند.

    متاسفم ولی باید بگویم که من و شما شروع کرده ایم به رفتن به سمت جامعه‌ای بسیار پیشرفته‌تر از ۱۹۸۴ جورج اورول. جامه‌ای که در آن دستگاه‌ها مراقب و پلیس ما خواهند بود. دوربین‌های داخل خیابان مردم را نگاه خواهند کرد و در مقابل هر رفتار خارج از رفتار متوسط اجتماعی که در آن زندگی می کنیم آژیر خواهند کشید. اصلا تعجب نمی‌کنم اگر در آن جامعه پر از نرم‌افزارهای بسته، بسته کاندومی از داروخانه بخرم که «مجهز» به جی.پی.اس. و یک چیپ الکترونیکی باشد تا اطلاعات موارد استفاده را در یک بانک اطلاعاتی ذخیره کند. منهم که کار بدی نمی‌کنم منطقا اجازه اعتراض ندارم.

    قبول. بخشی‌اش تخیلات است اما هر تخیلی پایی در واقعیت دارد و اگر جلوی بسیار از رفتارهای انحصارگرانه به موقع گرفته نشود، تلاش خواهد کرد تا جایی که می‌تواند پیش برود. همین حالا هم نباید تعجب کنید اگرویندوز عزیز بعد از سه ماه بگوید کتابی که فصل گذشته از کتابخانه دیجیتال تهیه کرده‌اید را از سیستم پاک کرده‌است چون مهلت اجاره‌تان به پایان رسیده بود.

    این را هم بگویم که بحث در خود خلاف کردن نیست. نکته این است که جامعه‌ای که افرادش اجازه خلاف کردن داشته باشند و بعد در صورت شکایت توسط پلیس دستگیر و عادلانه محاکمه شوند، جامعه بهتری است از جایی که نرم‌افزارها لحظه به لحظه مراقب اخلاق عمومی‌اند. ما تکنولوژی را ساخته‌ایم و باید آن را برای پیشرفت خودمان استفاده کنیم. تکنولوژی و هسته مرکزی آن در زندگی ما یعنی نرم‌افزار نباید به چیزی بیرونی و بسته تبدیل شود که ما نه اجازه داشته باشیم در مورد آن تحقیق کنیم و نه بتوانیم کنارش بگذاریم.

    سومین شنبه ماه سپتامبر هر سال، روز جهانی آزادی نرم افزار است. روزی که باید به یادمان بیاوریم که نرم‌افزار باید در خدمت بشریت باشد و نه محدود کننده آن. شاید مقاله بالا کمی غیرواقعی و تند باشد اما هدف اصلی تلنگری است برای نگاه کردن به اطراف. اطرافی که بیشتر و بیشتر پر شده از نرم‌افزارهایی بسته و محدود کننده که ما درکشان نمی‌کنیم و بیشترین خطر هم موقعی خواهد بود که ما اصولا متوجه حضور خطر نباشیم.

    ۳۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰

    برام مهم نیست باهاش چیکار می شد کرد و کی دزدیده و غیره. من معتقدم دزدی توی کشورم کاملا طبیعی حساب می شه و تا وقتی کشمکش خاصی هم پیش نیاد و مثلا شعیب جریان انحرافی نشه و کروبی لازم نشه بره حبس خونگی، کسی دنبال اونیکی نیست چون خودش اینقدر گیر داره که چه کاریه با هم کشمکش کنن.

    اما چیزی که خواستم خیلی کوتاه بگم اینه که اگر می خواین یک روز کشور آبادی رو ببینین، نیازمند قوه قضاییه مستقل هستیم و آزادی بیان و شفافیت که اونهم متاسفانه در شرایط فعلی ممکن نیست.

    چرا؟ چون در فضای شفافی که آدم ها می بینن و حق سوال دارن کنن و نظر بدن و نقد کنن و در صورت وقوع جرم هم، جزایی هست متناسبش و مستقل از روابط قدرت اصولا این آدم ها باید جاشون رو بدن به یکی دیگه.

    بد هم نیست. این هم می ره ور دست هزار تا چیز دیگه از نماز جماعت رییس پلیس تا حمایت از رژیم بعث سوریه در کشتار مردم مسلمونش تا ببینیم چقدر «ارزش» هست که حرف می زنه و چقدر «قدرت و سیاست».

    تاملاتی در باب تبلت

    آیا شما به تبلت نیاز دارین؟

    نچ! به نظر من هیچ کسی به تبلت نیاز نداره. البته در سطح بحث فنی. تنها حالت نیاز به تبلت در حال حاضر از نظر من، یک حالت روانی است. مثلا شاید یکی لازم داشته باشه برای شخصیت دادن به خودش تبلت بخره یا هر چی.

    تبلت واقعا ممکنه به درد یک گروه خیلی خیلی کمی بخوره ولی راستش حدس می زنم اگر خواننده دائمی وبلاگ من هستین، مثل خود من، به تبلت نیاز نداشته باشین.

    پس تبلیت نخریم؟

    اگر هزینه اش براتون معقوله می شه به خریدش فکر کردم. من هم اخیرا یکی خریدم. مساله اینه که لازم نیست تمام خریدهای ما مبتنی بر نیاز باشن. به هرحال تبلت یک جاهایی مفیده. یک جاهایی هم کاربردهاش رو پیدا می کنه. شکی ندارم که برای کسی که لپ تاپ داره، تبلت نیاز یا ضرورت نیست اما باحاله و خب مثلا من ترجیح می دم نقشه محل اطرافم رو روی یک صفحه هفت اینچی یا نه اینچی ببینم تا یک صفحه سه یا چهار اینچی. یا مثلا کتابم رو روی یک صفحه شبیه کتاب بخونم.

    اما…

    مواظب سرمایه داری خبیث باشید

    سرمایه داری موجود خبیثیه. بحث کمونیسم و عرفان و غیره نیست. بحث یک چپ انتقادیه. سرمایه داری خیلی ماهره توی اینکه به شما توضیح بده که اگر یک تبلت بخرین خوشبخت می شین. فکر می کنین اگر بتونین همه اش آنلاین باشین، دوست هاتون زیاد می شن (مراجعه کنید به تنهای ابدی)، بهتون می گه که دلیل کتاب نخوندنتون اینه که تبلت ندارین، بهتون می گه که فلان دوستتون که تبلت داره الان خیلی خوشبخته چون توی فلان سایت چک این کرده و شما جا موندین، بهتون می گه اگر عکس یک سیب درخشان روی دستگاهتون باشه جذابترین. همین الان بزنین یکی از شبکه های ماهواره ای، چند دقیقه بعد یک تبلیغ دیگه بهتون توضیح می ده که اگر این کالای خاص که تبلت گالاکسی باشه رو بخرین، شبیه یک آدم باحال می شین که از همزمان که از روی نقشه راه می ره، با دندون های سالمش لبخند به لب داره و اطرافش همه چیز درخشانه.

    خلاصه حواستون به این سرمایه داری خبیث باشه. منهم تبلت دارم. نمی گم توی غار زندگی کنیم. نمی گم از جامعه مدرن خودمون رو جدا کنیم. ولی بشناسیمش. حداقل برای اینکه توی ذوقمون نخوره. از حالا بهتون بگم:

    شادی درون آدم ها است نه در ابزارشون. نداشتن هیچ چیزی به نوبه خودش باعث غمگین بودن آدم ها نیست. اگر من فکر می کنم تبلت بخرم که کتاب بخونم باید ببینم در سال گذشته چند تا کتاب بوده که فقط چون تبلت نداشتم نتونستم بخونمشون. و به جاش چیکار کردم. اگر فکر می کنم یک ویلا باعث می شه دوستام رو بیشر ببینم، باید به این فکر کنم که چند بار با دوستام قرار گذاشتم و فقط چون یک ویلا نداشتم به هم خورده و غیره و غیره

    خلاصه این سرمایه داری خیلی خوب بلد نیاز کاذب ایجاد کنه. مهمه اینه که حواس ما باشه که اینها نیاز نیستن. کشش دارن و شاید بشه باهاش کارهایی رو راحت تر کرد. فکر کنم سوفیا لورن می گه «پول خوشبختی نمی یاره ولی ترجیح می دم توی یک کادیلاک بدبخت باشم تا توی یک فولکس». منم موافقم. ولی اشتباهی که مواظبش مرتکب نشم، اینه که حواسم باشه که نیازهام دارن از کجا ایجاد می شن و چه ابزاری چه کمکی بهم می کنه.

    چرا خودم خریدم

    من برداشتم این بود که اگر یک دستگاه پرتابل زیر چهارصد تومن باشه که برام مثل موبایلم کار کنه من می خرمش. دلیلم؟ روزی بیشتر از سه چهار ساعت با اپلیکیشن های موبایلم کار می کنم پس چه بهتر که صفحه بزرگتری براش داشته باشم + سه تا کتاب داشتم که چون نسخه دزدی فرمت مناسب موبایلم براشون پیدا نشد نخوندمشون.

    اینها رو جمع بزنین با روزی که فهمیدم تبلیت P1010 گالاکسی رو می شه خرید ۳۷۵ تومن. (لینک صفحه اش در دیجی کالا اینجاست ولی ظاهرا آخری اش رو من خریدم!)

    این تبلت تا حد خیلی زیادی مثل گالاکسی تب است ولی سیم کارت بهش نمی خوره. برای منی که موبایلم رو همراهم دارم همین کاملا کافیه.

    چرا این تبلت و مثلا نه آیپد؟

    اول یک نگاه سریع به اون سرمایه داری خبیث اون بالا بندازین. من الان یک دیوایس دارم که خریدمش ۳۷۵ تومن. می تونم یک دستی نگهش دارم. موقع قدم زدم توی شهر حتی توی جیب جلوی شلوار جینم جا می شه (پونصد و یک می پوشم)، به طور کامل از فارسی و کیبورد فارسی ساپورت می کنه. با گوگل پلاس بدون مشکل کار می کنه. توش کامند لاین دارم و شل. می تونم مثل یک اس دی یا با اس اس اچ یا با سامبا یک دایرکتوری از کامپیوترم رو همیشه باهاش سینک نگه دارم. وزنش خیلی کمتر از یک غول ده اینچیه که باید مثل یک لپ تاپ باهاش کار کرد، یک نوتیفیکیشن سیستم بسیار کامل داره که باعث می شه تنظیم نور، جواب مسیج ها، کنترل آهنگ، روشن خاموش کردن جی پی اس، خاموش روشن کردن وایرلس، لاک کردن چرخش صفحه و غیره و غیره همیشه زیر دستم باشه، حق دارم روش هر برنامه ای که می خوام رو نصب کنم، از پورنوگرافی تا وی.ال.سی. و فایرفاکس و غیره و غیره.

    برای من مهم بود که وسیله ام قابل حمل باشه. راستش یک تبلت ده اینچی برای من هیچ فرقی با لپ تاپم نمی کنه دیگه. بخصوص اگر وزنش نصف وزن لپ تاپ من باشه. من چیزی می خواستم که بتونم بذارمش توی جیبم و مثلا وقتی توی یک رستوران منتظر غذا هستم یا تو تاکسی جایی می رم بتونم درش بیارم. این شرایط باعث می شه هر چیزی که بالای هفت اینچ باشه از بازی خارج بشه. در ضمن اینو می شه یک دستی نگه داشت و این هم مزیت خیلی خوبیه.

    علاوه بر همه اینها، من یک گالاکسی اس هم دارم به عنوان گوشی و چون شدیدا ازش راضی هستم ، منطقیه که انتخاب بعدی ام یکی دیگه از همون خانواده باشه.

    نمی گم تبلت های خوب دیگه ای نیستن ولی هر کس باید بتونه کاربردهای خودش رو بسنجه و انتخاب کنه.

    ببخشید رفیق

    این مقاله در اصل جواب این کامنت بود. می دونم که کمی بی ربطه ولی خب نظراتم بودن (: اگر خلاصه اش می کردم می شد: تبلت باعث پیشرفت توی درس یا باز موندن ازش نمی شه. حداقل برای کسی که به یک کامپویتر دسترسی داشته قبلش. نظر من اینه که کسی از مخاطبین این وبلاگ واقعا نیازمند یک تبلت نیست ولی اگر حال می کنن و دوست دارن ببینن و داشته باشن و غیره و مشکل مالی هم ندارن خب چه اشکالی داره؟ فقط من شخصا از این ناراحت می شم که احساس کنم آلت دست تبلیغات و مد هستم و در نتیجه قبل از هر خرید توجه می کنم که به خاطر تبلیغه که دارم می خرم یا واقعا خودم برام جالبه.. که البته بازم می تونه محصول تبلیغ ها باشه ولی به هرحال بهش فکر می کنم.

    همایش روز آزادی نرم افزار – اصفهان – ۲۴ شهریور ۱۳۹۰

    هرسال، سومین شنبه ماه سپتامبر روز جهانی آزادی نرم افزار نام گذاری شده. نه فقط جشن برای سیستم عامل محبوبمون که یادآوری اینکه ما تکنولوژی رو ساختیم و ما باید کنترلش کنیم. یاد آوری اینکه ما باید به دستگاه هامون مسلط باشیم و ما باشیم که اجازه داشته باشیم اگر می خوایم از کارشون سر در بیاریم یا حتی باهاشون خلاف کنیم. روز آزادی پیشاپیش مبارک.

    و اگر در اصفهان هستین یا حوصله سفر به اصفهان دارین،‌ گروه کاربران لینوکس اصفهان همایشی داره که می تونین شاد توش شرکت کنین. فرم ثبت نام اینجاست.

    پنج شنبه ۲۴ شهریور ماه ۱۳۹۰ ساعت ۱۴:۳۰

    سالن اجتماعات کتابخانه ی مرکزی شهرداری اصفهان
    آدرس : اصفهان – خیابان باغ گلدسته – کتابخانه ی مرکزی شهرداری اصفهان

    خلاصه صوتی مصاحبه با یکی از طراحان نوم۳

    عنوان نوشتن سخت بود. در اصل یک نفر خارجی با یکی از نویسنده های اصلی گنوم سه مصاحبه کرده و بعد چون من دیدم به خاطر طولانی بودن خوندنش برای اکثر آدم ها سخته خودم خوندم و ماجراش رو تعریف کردم و بعدا محمود زحمت کشیده ادیت کرده و گذاشته توی لینوکس اف ام خودمون و من کپی اش کرده ام اینجا! هاهاها… چه شود!

    محمود | ۱۹م شهریور, ۱۳۹۰ | بدون نظر |

    3

    مصاحبه‌ای درباره میزکار Gnome3 که توسط Andreas Proschofsky در طی نشست Desktop Summit در برلین آلمان با “جان مک کان” از طراحان اصلی میزکار گنوم انجام شده و جادی تصمیم گرفت این مقاله بلند رو بصورت خلاصه شده تقدیم کنه به همه شنوندگان عزیز رادیو لینوکس اف‌ام (:

    لینک مقاله

    مصاحبه رو از روی خود لینوکس اف ام گوش کنین

    دریافت پادکست