آتش‌نشان‌های کاپیتالیست‌

اگر خانه‌تان در خارج از محوطه شهری ساوت فالتون در تنسی آمریکا باشد، باید سالیانه ۷۵ دلار برای استفاده احتمالی از خدمات آتش‌نشانی بپردازید. هفته قبل، خانه جین کرانیک که این پول را نپرداخته بود خانه اش آتش گرفت. وقتی آتش‌نشان‌ها با ماشین آب‌پاش و آژیر رسیدند، لیست را چک کردند و دیدند این خانه ۷۵ دلارش را نپرداخته و فقط ایستادند و سوختن خانه را نگاه کردند. کرانیک می‌خواست ۷۵ دلار که سهل است، خرج کل عملیات را هم بدهد تا خانه‌اش را نجات دهند ولی رییس قبول نکرد. ماشین آتش‌نشانی فقط وقتی لوله آب را باز کرد که آتش داشت به خانه همسایه که ۷۵ دلارش را داده بود سرایت می‌کرد. بعد از اطمینان از عدم سرایت به همسایه خوش‌حساب، لوله‌ها دوباره بسته شدند. شهرداری در این باره گفت «اگر آدم‌ها پول نپردازند، شانسی هم ندارند.»

این اتفاق را می‌شود با منطق توضیح داد. مشکلی هم ندارد: پول ندهید، کسی کار نمی‌کند. ولی در دید کلان موضوع یادآور یک نکته جدی است: وقتی بازار آزاد جلو آمد، وقتی همه چیز راست یا دروغ خصوصی شد و وقتی پول نقد حرف اول را زد، حتی اگر در قانون اساسی نوشته باشد که سواد و بهداشت و غیره و غیره حق همه است، خانه آنی که پول ندارد، خواهد سوخت و برای کسی هم مهم نخواهد بود.

حریم شخصی، حقوق بشر است

مطلب چاپ شده امروز در روزنامه شرق (: بامزه است که روزنامه کبیر شرق ظاهرا هیچ سایت قابل پیدا کردنی نداره به جز یک دونه که توش کلا پی دی اف های هفته قبل هست و در نتیجه نمی تونم لینک بدم. راستی نمی دونم عکس خیلی قدیمی من رو از کجای دنیا پیدا کردن زدن خفت مقاله


اعلامیه جهانی حقوق بشر در دو بند متفاوت بر حریم شخصی تاکید دارد. بار اول در ماده دوازده که می‌گوید هیچ کس نباید در معرض مداخله خودسرانه در زندگی خصوصی قرار بگیرد و دفعه دوم در اصل نوزدهم که می‌گوید افراد باید آزادی عقیده و بیان داشته باشند و سریعا اضافه می‌کند که نیاز همراه این اصل، عدم مداخله و مکاشفه در عقاید افراد است. اما آیا سرنوشت این دو بند، از بقیه اصول بهتر خواهد بود؟

در دنیای حاضر، با پیشرفت تکنولوژی، رد پای دیجیتالی هر عملی که انجام می‌دهیم در حال پررنگ‌تر شدن است. وقتی با کارت اعتباری خرید می‌کنیم، وقتی در اینترنت بلیت می‌خریم، وقتی به کسی تلفن می‌زنیم، وقتی چیزی را در گوگل جستجو می‌کنیم، وقتی از چهارراهی در خیابان رد می‌شویم و وقتی کارت ملی‌ای با شماره واحد در دست می‌گیریم و هر جا که می‌رسیم آن را در هر فرمی یادداشت می‌کنیم، مشغول تولید انبوهی اطلاعات و ذخیره آن در بانک‌های اطلاعاتی متفاوت هستیم.

این روزها بخش بزرگی از ارتباطات هم دیجیتال شده و داده‌هایش دائما در حال ذخیره شدن. هر آپدیت در یک سایت اینترنتی، هر جستجو، دیدن هر ویدئو، فرستادن پیام کوتاه، چت کردن با هر دوست و ایمیل زدن به هر همکار در جایی ثبت می‌شود. روزگاری ذخیره این حجم از اطلاعات بسیار گران بود و به دردسرش نمی‌ارزید ولی با پیشرفت کامپیوترها و سیستم‌های ذخیره‌سازی، حالا ذخیره کردن هر قدم دیجیتال که برداشته می‌شود، زحمت چندانی ندارد.

بروس اشنایدر – مشهورترین متخصص امنیت دیجیتالی جهان – در مقاله‌ای توضیح می‌دهد که داده‌ها در عصر دیجیتال، چیزی هستند شبیه آلودگی در عصر صنعت. همانطور که آن زمان مردم با هیجان صنایع را گسترش دادند بدون اینکه متوجه آلودگی زیست‌محیطی ایجاد شده باشند، این روزها هم در حال غرق کردن خودمان در دنیای دیجیتال هستیم بدون اینکه توجه کنیم مشغول تولید چه حجمی از داده هستیم و در آینده از آن‌ها چه استفاده‌هایی خواهد شد. این متخصص عقیده دارد که همانطور که مشکلات آلودگی عصر صنعت بعد از چند دهه بروز کرد؛ ما نیز در صورت عدم تفکر و برنامه‌ریزی درباره داده‌های تولیدی، به زودی با مشکل بزرگی روبرو خواهیم بود.

داده به خودی خود ترسناک نیست اما اولین ابهام اینجاست که چه کسی از این داده‌ها استفاده خواهد کرد. چه کسی آن‌ها را کنار هم خواهد چید و چه کسی با استفاده از آن، به حریم خصوصی ما تجاوز خواهد کرد. ما در زمان خاصی از تکنولوژی زندگی می‌کنیم. تکنولوژی حالا آنقدر پیشرفت کرده که ما قبول کنیم دائما توسط دولت یا سازمان‌های مختلف چک شویم اما کامپیوترها هنوز آنقدر پیشرفت نکرده‌اند که بدون آگاهی ما، خودشان اینکار را انجام دهند. اصلا دور از ذهن نیست که چند سال دیگر با چیپ‌های رادیویی که همراه خواهیم داشت، نه نیازی به ایست باشد و نه نیازی به باجه‌های کنترل. در آن تاریخ شهروندان دیگر نخواهند دانست در چه زمانی تحت کنترل هستند و مشهورترین استدلال برای اعتراض به چنین شرایطی هم این خواهد بود که «اگر مشکلی ندارید، پس چرا اعتراض می‌کنید؟» در آن زمان شاید خیلی‌ها به خودشان دستگاه‌هایی آویزان کنند که در هر لحظه موقعیت، تصاویر اطراف و صداها و برخوردها را به یک مرکز مخابره کنند. این دستگاه‌ می‌تواند جلوی بروز دزدی و غیره را بگیرد ولی آرام آرام دورانی خواهد رسید که اگر شما یکی از این دستگاه‌ها را به خودتان آویزان نکرده باشید، احتمالا بقیه به شما مشکوک خواهند شد و خواهند پرسید «اگر نمی‌خواهی کار بدی بکنی، پس چرا حاضر نیستی همه کارهایت در یک بانک اطلاعاتی ثبت شود؟»

کاردینال ریشلیو بیش از سیصد سال قبل گفته بود «اگر کسی فقط شش خط دست نوشته از صادق‌ترین انسان‌ها به من بدهد، از آن شش خط چیزی برای به دار کشیدنش پیدا خواهم کرد.» این حرف هنوز هم کاملا صادق است. کافی است از کسی اطلاعات دائمی داشته باشید تا بتوانید او را به هر چیزی تهدید کنید. این ما را می‌رساند به بحث دموکراسی و حقوق افراد در مقابل دولت. در این حوزه، افرادی مانند آلن وستین استدلال می‌کنند که حریم خصوصی یا خلوت افراد، فضایی مستقل از حوزه سیاست ایجاد می‌کند که همزمان به افراد اجازه می‌دهد از آزادی بیان و آزادی سازمان‌دهی خود بهره ببرند. اما این تمام بحث نیست. نکته دیگر برای توجیه اهمیت حریم شخصی، زندگی روزمره افراد است. استدلال اینکه «اگر دروغ نمی‌گویید، پس چرا حاضر نیستنید همه چیز آشکار باشد» یک جواب ساده هم دارد: «من همیشه بعضی چیزها را از بعضی‌ آدم‌ها مخفی می‌کنم.» من وقتی دنبال کار جدید می‌گردم، نمی‌خواهم کارفرمای فعلی در این مورد بداند. وقتی نامه عاشقانه می‌نویسم نمی‌خواهم به جز گیرنده اصلی کسی از محتوایش با خبر شود و من شخصا هیچ علاقه‌ای ندارم همکار اداری‌ام از پرونده پزشکی‌ام خبردار باشد. همینطور است وقتی که می‌خواهم با دوستی صمیمی برای صحبت به جایی خلوت بروم. این نشان دهنده نیاز به خلوت است و نه نیاز به جایی مخفی برای گفتن اسرار مگو.

اما کلیت بحث یک شکل دیگر هم دارد: مزاحمت‌های ناشی از عدم وجود حریم شخصی. این برای همه ما آشنا است. وقتی من با چندبرابر قیمت جهانی یک شماره تلفن موبایل می‌خرم، حق دارم آن را شامل حریم شخصی‌ام بدانم: حریمی که کسی نباید بدون اجازه وارد آن شود. اما سود طلبی و نبود قوانین مناسب برای حمایت از حریم شخصی، باعث می‌شود سیل پیام‌های تبلیغاتی به سمت آن جاری شوند. در این جا، کالا چیزی نیست که پیامک‌های مزاحم سعی می‌کنند به من بفروشند بلکه کالا دقیقا من هستم و داده‌هایم. در این تبادل، به خاطر محترم نبودن حریم شخصی، هر انسان به همراه اطلاعات مرتبطش همچون شغل، سن، محل سکونت، علاقمندی‌ها، خریدهای اخیر، میزان حقوق و غیره و غیره تبدیل به کالایی می‌شود قابل فروش به خریداری که می‌خواهد از به او چیزی بفروشد.

در خاتمه اضافه کردن این نکته هم ضروری است که دفاع از حریم شخصی، به هیچ وجه به معنی تضاد با تکنولوژی اطلاعات نیست. گفتن اینکه تکنولوژی باید متوقف شود تا حریم خصوصی افراد حفظ گردد، درست مثل این است که بگوییم دنیای صنعتی باید به دوران پیش از صنعت بگردد تا آلودگی‌های زیست محیطی رفع شوند. اکثریت مردم احتمالا می‌پذیرند که روند پیشرفت تکنولوژی اطلاعات و ارتباطات مزایای بسیاری ما داشته و خواهد داشت. ما بدون شک باید آن را پیش ببریم و از مزایایش استفاده کنیم اما همزمان باید آگاهی خودمان درباره مشکلات و پیامدهایش را هم افزایش دهیم تا بتوانیم از حق حریم شخصی که نیاز طبیعی هر انسانی است، دفاع کنیم. از به روزرسانی وضعیت خودمان در وب۲ گرفته تا کمک به پروژه کمک و نگهداری از حیوانات آسیب دیده و بی‌سرپناه سازمان دوستداران حیوانات در هشتگرد تا گذر از یک چهارراه، باعث تولید داده‌های جدیدی درباره ما می‌شود و ما باید اولا این امر را بدانیم و دوم تلاش کنیم تا به حقوق خود نسبت به این داده‌ها، شکلی قانونی بدهیم. اگر قرار است اطلاعات ما به نفع خودمان، در جایی ذخیره شود و داده‌های مرتبط با ما لحظه به لحظه افزایش پیدا کند، آیا کسی نباید مواظب رفتار و اعمال کسانی باشد که این اطلاعات را از ما در اختیار دارند؟ و کسی هم باید بگذاریم برای مراقبت از خود این مراقب جدید و یک نفر جدید هم برای مراقبت از نفر آخر.

رسیده‌ایم به جایی که به شکل سنتی باید مطلب را با این ضرب المثل یونانی‌الاصل تمام کنیم که می‌گوید «پس چه کسی نگهبان نگهبان‌ها خواهد بود؟» ولی من ترجیح می‌دهم یکبار دیگر از بروس اشنایدر نقل قول کنم که «در هنگام بحث، خیلی‌ها به اشتباه ارتباط امنیت با حریم شخصی را به پیش می‌کشند در حالی که بحث اصلی باید بر سر از دست دادن حریم شخصی در مقابل زیاد شدن کنترل بر ما باشد.»

راهنمای گردش در محله گیک های توکیو

آکیهابارا بخشی از توکیو است که با مغازه‌های الکترونیک اشباع شده. البته درست تر است بگوییم مغازه‌های اجزای الکترونیک. اینجا می‌توانید انواع و اقسام موتورها، مقاومت‌ها و قطعات ساده و پیچیده الکترونیک بخرید و با آن‌ها پروژه‌هایی که دوست دارید را بسازید. ظاهرا سوال درباره این منطقه آنقدر زیاد بوده که گروه «فضای هکرهای توکیو» تصمیم گرفته یک راهنمای توریستی برای آن بسازد. این گروه می‌گوید آدرس دادن برای رسیدن به گوشه و کنار این منطقه آنقدر سخت است که آن‌ها ترجیح داده‌اند سایتی بسازند تا با ویدئو و نقشه‌های دقیق گوگل و توضیحات مکفی، آدم‌ها را برای رسیدن به چیزی که می‌خواهند راهنمایی کند. احتمالا برای مایی که قرار نیست آدرس خاصی را پیدا کنیم، دیدن ویدئوهای گیک پسندترین خیابان‌های توکیو، بسیار جذاب است.

کشور دوست و همسایه: مصر

دیروز از اخبار شنیدم که با افتخار می‌گفت پرواز مستقیم به مصر گذاشتیم و با هم قرارداد امضا کردیم و این حرفها (: راستش برای من کشورها فرق زیادی با هم ندارن ولی به این فکر می‌کردم که دوستانی که اینقدر هیجان آتش‌زدن و آتش نزدن قرآن داشتن، چطور نشنیدن که توی مصر اخیرا یکی از رهبران رده بالای کلیساشون گفته که اعتقاد داره بخشی از آیه‌های قرآن با بینش مسیحی اختلاف دارن و این آیه‌ها در اصل در قرآن نبودن و بعد از فوت حضرت محمد، به قرآن اضافه شدن؟

نظر شخصی من رو بخواین، بنا به اعتقادات اسلامی این حرف منطقا توهین و کفر بسیار بزرگتری از سوزوندن کاغذهایی است که قرآن روشون نوشته شده؛ اما برام جالبه که دوستانی که اونبار اینقدر سنگ اسلام رو به سینه زدن، اینبار در مورد ادعای غیرالهی بودن متن قرآن، حتی نیازی ندیدن خبر رو بخونن یا تکرار کنن یا اگر نشنیدن و ندیدن به این فکر کنن که چرا نشنیدن و ندیدن… شاید چون مصری که اولین کشور اسلامی به رسمیت شناسنده اسراییل بوده، این روزها قراره باشه دوست و همسایه مون.

راستش وقتی می‌بینم اکثر آدم‌ها، ایمانشون بازیچه منافعشونه، ناراحت می‌شم.

معرفی کتاب: فارنهایت ۴۵۱

فارنهایت ۴۵۱ یک رمان دیستوپیایی است. رمانی در زمانی که جذاب نیست. رمانی در دنیایی که خراب شده. فضای رمان در دنیای آینده آمریکا است و تا حدی شبیه فضاهای رمان مشهور ۱۹۸۴ جرج اورول.

نویسنده کتاب ری بردبری می‌گوید که ۴۵۱ درجه فارنهایت، درجه‌ای است که کاغذ در آن آتش می‌گیرد. در شهری که گای مونتاگ (قهرمان کتاب)‌ در آن زندگی می‌کند، خانه‌ها دیگر ضد آتشسوزی شده‌اند و مردم تمام اخبار، اطلاعات، نیازها و دانش خودشان را از رسانه‌های تصویری‌ای می‌گیرند که برنامه‌های بدون نیاز به مغزی درست می‌کنند که به شکل بیست و چهار ساعته به درک مردم از دنیا شکل می‌دهند.

کشور دشمن خارجی دارد و کتاب به خاطر چیزهای غیر دقیقی که می‌گوید و اشتباهاتی که دارد و تضادهایی که ایجاد می‌کند کلا ممنوع است. در این جامعه، کار آتش‌نشان‌هایی مثل گای مونتاگ این است که اگر در خانه‌ای کتابی قدیمی پیدا شد یا اگر کسی سعی کرد از طریق داشتن یا خواندن کتاب امنیت ملی را به خطر بیاندازد، به آنجا بروند و کتاب و خانه و حتی اگر لازم شد، دارنده و خواننده کتاب را به آتش بکشند.

در این جامعه بدون کتاب، خانواده شما بلندگوهایی هستند که در دیوارهای خانه کار گذاشته شده‌اند و با شما حرف می‌زنند و اطلاعات و سرگرمی و درک شما از دنیا حتی اگر خارج از خانه باشید و به تلویزیون‌ها روشن نباشند، از گوشی‌هایی می‌آیند که در گوش می‌گذارید. درست است که اگر کتاب بخوانید یا سعی کنید خودتان از طبیعت و انسان‌ها اطلاعات بگیرید، آتش‌نشان‌ها به دنبالتان خواهند آمد یا در برخورد با اتوموبیل کشته خواهید شد اما این باعث نمی‌شود کسی شورش نکند. یک نفر شورش می‌کند و بعد می‌فهمد شورشی‌های بیشتری هم هستند و دولت حتی وقتی نمی‌تواند آن‌ها را دستگیر کند هم‌ به دروغ فیلم‌هایی مبنی بر دستگیر شدنشان از تلویزیون پخش می‌کند.

رد بردبری، که از مادری سوئدی در ایلینویز آمریکا به دنیا آمده، این کتاب را در ۱۹۵۳ و در خلال سال‌های جنگ سرد آمریکا و روسیه نوشته. من کتاب را به فرمت epub روی ipod touch خواندم که تجربه خوبی بود. متن انگلیسی کتاب نسبتا سنگین است و من به راحتی قبول کرده بودم که از دو سه پاراگراف چیزی نفهمم ولی جلو بروم (:‌ من ترجمه‌ای فارسی از کتاب ندیده‌ام اما در ویکیپدیای فارسی خواندم که ظاهرا مترجم‌های مختلفی ترجمه را شروع کرده و نیمه کاره رها کرده‌اند، هرچند که یکی از دوستان در کافه پراگ، گفت که ترجمه قدیمی آن هم موجود است و البته نایاب و کتاب فارنهایت پنجاه و شش کی را هم معرفی کرد که نمونه جدید همین رمان است (اینبار ۵۶ کیلوبایت یادآور سرعت مودم‌های کامپیوتری است). هنوز آن را پیدا نکرده‌ام، ولی اگر پیدا کنم در بالای فهرست خواندن خواهد بود (:

نکات جالب جریان:

  • ری بردبری این رمان را در اتاق مطالعه کتابخانه دانشگاه UCLA و با یک ماشین تایپ اجاره‌ای نوشته
  • در سال ۱۹۶۶ یک فیلم از روی این رمان ساخته شده
  • این روزها در آمریکا جایزه‌ای هست به نام «جایزه ری بردبری» برای بهترین نمایشنامه‌های علمی تخیلی
  • در ۱۹۸۴، یر اساس این رمان، یک بازی برای کمودور ۶۴ عرضه شد
  • یک روز کافه پراگ بودیم که دوستی از میز بغلی بلند شد و آمد و با هم گپ زدیم (: اتفاقا هم من هم لیلا مشغول خواندن فارنهایت ۴۵۱ بودیم و اون دوستمون هم فارنهایت ۵۶کیلو را معرفی کرد. اگر دوست داشت اینجا خودش رو معرفی می کنه تو کامنت ها (: نمی دونم میتونم اسم ببرم یا نه
  • اخیرا هم یک رمان تصویری از همین اثر ساخته شده

شبیه‌ساز بخت‌آزمایی

مگا میلیونز لاتاری یکی از لاتاری‌های مشهور آمریکا است. در این بازی مثل بازی‌های مشابه، یک کارت دارید که روش اعداد ۱ تا ۵۶ نوشته شدن. حالا کافیه شما یک دلار بدید و پنج عدد رو انتخاب کنید و یک عدد بین ۱ تا ۴۶ رو هم به انتخاب‌ها اضافه کنید. حالا می‌رید خونه و منتظر می‌شید تا اگر آخر هفته عددهای رندمی که ظاهر می‌شن مشابه عددهای شما باشن، صدها میلیون دلار پول برنده بشین (: فوق العاده نیست؟ نه؟ خب معلومه همه می فهمن که حدس زدن شش تا عدد از بین ۱ تا ۵۶ عملا محاله به همین خاطر هیجانش رو زیاد می‌کنن: اگر یک عدد رو درست حدس بزنید فلان قدر می‌برید، اگر دو عدد رو درست حدس بزنید، فلان قدر و … و خب حالا کلی آدم در هر هفته شرکت می کنن توی این لاتاری.

اما یکی از ریاضی‌دان‌های جذاب یک جایی گفته بود که اگر همه مردم ریاضی بلد بودن، تمام سیستم‌های لاتاری تعطیل می‌شدن. حالا چون همه آدم‌ها ریاضی‌دان نیستن، یکی اومده یک سایت شبیه‌ساز درست کرده (: هر وقت توهم پیدا کردین که ممکنه توی لاتاری مگا میلیونز برنده بشین، کافیه یک سر به سایت شبیه‌ساز فوق دپرس کننده مگا میلیونز لاتاری وارد بشین، عددهاتون رو انتخاب کنین و بهش بگین برای ده سال هفته‌ای دو بار برای شما با اون عددها بازی کنه.

من اعداد جادویی‌ام رو توش انتخاب کردم و بهش گفتم از طرف من ده سال آزگار هفته‌ای دو بار بازی کنه. نتیجه؟ در کل ۲۴۰ دلار بردم.. با خرج کردن ۱۰۴۰ دلار.

بازهم قصه سیستم‌عامل ملی داغ شد

سردار جلالی، رییس سازمان پدافند غیرعامل کشور گفته:

مثل ‏این که شما خانه‌ای دارید و تمام درب‌های آن را قفل زده‌اید ‏و ایمن کرده‌اید ولی کسی که خانه را ساخته است ‏درب‌هایی برای آن گذشته که هر موقع لازم شد از آن برای ‏ورود به خانه استفاده کند و این باگ‌های ویندوز هم همین ‏اجازه را به عناصر بیرونی خواهد داد چون خود آن‌ها این را ‏تولید کرده‌اند و می‌دانند این باگ‌ها کجا هست و بعد ‏می‌آیند وارد می‌شوند به نظر بنده سیستم عاملی ملی ‏ضرورت بسیاری دارد و حال که ما به این دانش رسیده‌ایم ‏که نسخه اولیه آن را تولید کنیم وظیفه دستگاه‌های اجرایی ‏است که آن را به تولید انبوه برسانند.

(: ظاهرا بازهم یک نفر این‌ها رو پیدا کرده برای فروختن سیستم‌عامل ملی بهشون. خوشحال می‌شم سردار قبل از تخصیص بودجه به دکتر فلان، این نکات رو توجه کنه:

  • لینوکس یک هسته سیستم عامل است که متاسفانه در کشوری توسعه پیدا کرده که عامل اصلی مرگ و میر جوانانش، الکل است: فنلاند
  • گنو/لینوکس یک سیستم‌عامل است که بخش بزرگی‌اش توسط آمریکایی‌های جنایتکار نوشته شده. منظورم بخش گنو است. البته خوشبختانه قهرمان استالمن، علیه ظلم در آمریکا به پا خاسته ولی به هرحال ریشه‌های آمریکایی جنایتکاری گنو/لینوکس رو نمی شه نفی کرد
  • سورس کد کامل لینوکس از اینجا قابل دریافت است: kernel.org
  • یک گنو/لینوکس کاملا فارسی و جذاب با تقویم جلالی و دیکشنری فارسی و امکان تایپ فارسی از اینجا قابل دریافت است: گنو/لینوکس پارسیکس
  • تمام این سیستم‌ها بر اساس منابعشون هر لحظه علیه هر تهدید امنیتی که پیدا بشه، آپدیت و امن می‌شن

ویندوز هم جدا از سوراخ سوراخ بودن امنیتی و جدا از این واقعیت که به نظر من هم ارتش‌های جاسوسی دنیا اگر حفره امنیتی توش پیدا کنن به کسی نمی‌گن و خودشون ازش استفاده می کنن اما:

  • باگ های ویندوز رو مخصوصا نذاشتن توش که بعدا از طریقش نفوذ کنن. کلا باگ چیزی است که ناخواسته ایجاد می شه.
  • اگر از ویندوزهای غیردزدی استفاده کنید، آپدیت می شن و مشکلات امنیتی شناخته شدشون تا حد زیادی رفع می شه (:

و در نهایت هم برای بسته شدن بحث، لازم بگم که:

  • نرم‌افزار صنعت خاصیه. شما که نمونه اولیه رو تولید کرده باشی دیگه برای تولید انبوه نیاز به سرمایه زیادی نداره. لطف کنین همون نمونه اولیه رو یک جایی روی اینترنت آپلود کنید و ما زحمت تکثیر رو می‌کشیم (: من شخصا کاملا علاقمندم یک مدت تست کنم ببینم چجور چیزی تولید شده.

آخرین خبر: همه چی آرومه (:

سایت هم‌سری که سایت تخصصی بحث در مورد شروط ضمن عقد است یک مطلب جالب داره در مورد حرف رییس سازمان ثبت احوال کشور (محمد ناظمی اردکانی) در باب اینکه ارائه آمار طلاق موجب نگرانی و تشویق اذهان عمومی خواهد شد و در نتیجه امسال اعلام نمی‌شه (:

من هم دیدم بد نیست نمودار تعداد طلاق در ده سال گذشته رو بکشم تا «بدون شرح»ی باشه بر حرف رییس سازمان ثبت احوال کشور که باز جای شکرش باقیه رسما اعلام نکرده که دروغ بگن تا مردم امیدوار بشن به زندگی (:

راستی به این هم فکر می‌کنم که چرا در بعضی از کشورها واقعیت که هیچ، انتقاد و تظاهرات هم که هیچ، حتی حرکت تندی در حد آتیش زدن پرچم همون کشور حین جنگ با کشور خارجی و مخالفت با جنگ و حتی نشستن سر کلاس درس با پرچم کشور دشمن هم نمی‌تونه خللی به نظم عمومی یا اتحاد ملی وارد کنه اما در یک کشور دیگه … بگذریم (: