خاطرات سفر نیجریه: شنبه آخر اول ماه

لاگوس شهر کثیفی است با جمعیت تقریبا ۱۷ میلیون نفرو مساحتی عظیم. این شهر دومین شهر بزرگ آفریقا است (بعد از قاهره) و هفتمین شهر جهان است از نظر سرعت رشد. اتوبان‌ها و محلات پولدار نشین این شهر توسط کارگران زن جارو می‌شود اما هیچ سیستم مشخصی برای جمع‌آوری زباله‌ از مابقی سطح شهر وجود ندارد به جز: شنبه آخر اول ماه.

چندین سال قبل، حکومت نظامی مستقر بر کشور اعلام کرد که «شنبه آخر اول هر ماه میلادی، از ساعت ۶ تا ۱۰ صبح زمان نظافت است». یا به قول خودشان Sanitation day. دولت آن زمان مدعی بود که این ساعت لازم است تا شهر تمیز شود. در طول این چهار ساعت در ماه، هیچ کس حق ندارد از خانه بیرون برود. جریمه سنگین است. دستگیری و پرداخت تقریبا ۷۰ دلار (در کشوری که درآمد سرانه به زحمت به ۱۰۰ دلار در ماه می‌رسد) یا رفتن به زندان برای سه ماه (به نقل از یک محلی).

اما چیزی که در آن هیچ شکی نیست این است که هیچ کس ساعت ۶ تا ۱۰ بیدار نمی‌شود تا خانه‌اش را تمیز کند. سربازها و پلیس در خیابان هستند و از کارگران که شهر را جارو می‌کشند و آشغال‌ها را جابجا می‌کنند «محافظت؟» می‌کنند و مردم هم در خانه خواب. جنبه مثبتش برای فقرا این است که یک روز در ماه را می‌توانند تا ساعت ۱۰ بخوابند بدون اینکه احساس کنند به خاطر چند ساعت ندویدن در پشت چهارها رو نفروختن عکس رییس جمهور و آنتن تلویزیون و کارت شارژ و عروسک و آبجو و … به ماشین‌های در حال حرکت در راه بندان‌ها، از مخارج عقب مانده‌اند. اما جنبه منفی هم زیاد است: تکرار تفوق (سلطه) دولت بر زندگی مردم و مفهوم تجملاتی «نظافت» برای کسانی که سال‌ها است سه وعده غذا در روز نخورده‌اند.

با خود لاگوسی‌ها که حرف می‌زنیم، از این برنامه نه ناراضی هستند و نه راضی. تحصیل کرده‌ها با احتیاط موافقت می‌کنند که دولت نباید حق داشته باشد در مورد زندگی خصوصی مردم تا این حد دخالت کند که یک روز به آن‌ها اجازه ندهد حتی از خانه بیرون بیایند و وقتی می‌پرسم که آیا احساس نمی‌کنید دولت می‌خواهد با این قانون و مجازات‌های سنگین تخلف از آن، حضور خود را به رخ مردمی بکشد که خیر چندانی از آن نمی‌بینند، سری تکان می‌دهند و البته بدون جواب. سطح پایینتر خوشحالند. راننده ما می‌گوید که هر روز ۵ صبح از خانه خارج می‌شود تا ساعت ۷.۵ صبح جلوی ساختمان ما باشد که ماشین آنجا پارک شده. به این فکر می‌کنم که شب‌ها که ما تا ساعت هشت و نه کار می‌کنیم، احتمالا او زودتر از ۱۱ به خانه نمی‌رسد. برای چنین کسی (که نسبت به بقیه لاگوسی‌ها خیلی هم خوشبخت است و کار بسیار راحتی دارد) احتمالا یک روز استراحت اجباری تا ساعت ۱۰ بسیار هم جذاب است ولی تاکید می‌کند که در این زمان «هیچ کس» حق ندارد «به هیچ دلیلی» بیرون بیاد. می‌گوید حتی اگر کسی بیماری جدی یا درد زایمان هم داشته باشد باید تا ساعت ده صبر کند و بعد به سراغ همسایه‌ها برود…. برای کمک.

این روزها دیگر حکومت نظامی حاکم نیست اما خیلی از قوانینش هنوز پابرجا هستند. باید ببینیم بالاخره در چه تاریخی جمهوری فدرال نیجریه به این نتیجه می‌رسد که ۱۲ روز حکومت نظامی اعلام کردن در یک کشور، هیچ ربطی به پاکیزگی خیابان‌ها ندارد.

ماشین نابودی آموزش جمعی در خیابان‌های آرژانتین

یک هنرمند محلی در آرژانتین، یک خودرو – دقیقا از همان مدلی که دیکتاتورها به عنوان خودروی نظامی استفاده می‌کردند – را به خیابان‌ها آورده است. اما اینبار با کتابخانه‌هایی که به دور تا دور آن متصل شده‌اند و پر از کتاب‌های رایگانند. داوطلبان به این مجموعه کتاب اهدا می‌کنند و این هنرمند با راندن این «تانک» در پایتخت و شهرهای کوچک آرژانتین، بین مردم کتاب رایگان توزیع می‌کند. او این خودرو را را «ماشین نابودی آموزش جمعی» می‌نامند (:

در صورتی که سرعت قابل قبولی دارید، برای دیدن فیلم این تانک و گزارش دو دقیقه‌ای آن، به یوتیوب مراجعه کنید.

آوت سورس کار آی.تی. به زندان

آوت سورس یعنی دادن کار خودتان به یک نفر دیگر. مثلا شرکت ما بخشی از کار طراحی دکل‌ها را به یک شرکت دیگر آوت سورس می کند. حالا یک شرکت آوت سورس هندی به سراغ یک زندان رفته تا کار وارد کردن اطلاعات به کامپیوتر را به زندانی‌ها و کارگاه زندان آوت سورس کند.

رادیات اینفو سیستمز با ایالت آندرا پرادش هند قرار دادی بسته که طی آن ۲۰۰ نفر از زندانی‌ها در طول روز به وارد کردن اطلاعات ارائه شده توسط این شرکت به کامپیوتر خواهند پرداخت. بنا به گفته مدیر زندان «این برنامه تامین کننده آینده خوبی برای زندانی‌ها است چون کاری را یاد می‌گیرند که بازار به آن احتیاج دارد.»

کسانی که طی این برنامه به کار مشغول شوند، روزانه ۲.۲۰ دلار حقوق می‌گیرند که بسیار بیشتر از حقوق معمول کار در زندان (یعنی ۰.۳۳ دلار) است. دلیل اصلی انتخاب این زندان، درصد بالای افراد باسواد (یعنی ۴۰٪) عنوان شده. در صورت موفقیت این برنامه، از الگوی آن در بقیه زندان‌های ایالت نیز استفاده خواهد شد.

شیرین علم هولی

یکی دیگه از کسانی که جزو اعدام های یواشکی امروز صبح بود، شیرین علم هولی است. من هیچ وقت شیرین رو ندیدم ولی از دوستانی که بدون دلیل بازداشت می شن و بخشی از عمرشون رو در زندان ها می گذرونن و بعدش هم بهشون گفته می شه که مشکلی نیست و می تونن برن درباره اش شنیده بودم.

یک دختر خیلی جوون که گناهش جذب شدن به نیروهای «جدایی خواه» کرد بوده. گروه هایی که فکر می کنن مهمترین کارشون اینه که کاری کنن که مردم کرد بتونن مسجد مذهب خودشون رو داشته باشن و رییس منطقه شون کرد باشه و بچه هاشون کردی یاد بگیرن توی مدرسه. شیرین کسی رو نکشته بود و حداکثر جرمش این بود که به شکل غیرقانونی وارد یک جایی شده و می خواسته در آینده در اونجا بمب گذاری کنه. شیرین اعدام می شه تا بقیه بترسن ولی این اشتباهی است که خیلی از دولت های تاریخ کردن (دقیقا اونهایی که الان توی خبرهای قرن بیست و یکم اسمی ازشون نمی شنوین) و مردم رو به جای ترسوندن،‌ عصبانی، ناراحت ، عقده ای، مصمم و غیره کردن.

شیرین بدون شک گناه‌کار بود ولی نه با مسلسل به جمعیتی شلیک کرده بود و نه کسی رو با اسلحه کشته بود و نه با ماشین از روی کسی رد شده بود. شیرین قصد کرده بود که روزی جایی بمبی بذاره و گناهش ورود غیرقانونی به مکانی بود که احیانا نظامی بوده یا امنیتی یا هر چیز دیگه. شیرین شکنجه شده بود و حالا هم اعدام. بدون وکیل و بدون حقوق یک انسان و این برای هیچ کشوری خوب نیست.

اعدام مخفی

امروز فرزاد کمانگر اعدام شد. حکومت می گه عضو پ.ک.ک. که یک گروه کرد مخالف است بود و فعالان حقوق بشر می گن که یک معلم طرفدار محیط زیست بود. سوال من اینه که حتی اگر عضو هر گروهی هم بود، به صرف عضو بودن آیا باید اعدام می شد؟ من در کل مخالف اعدام هستم چون راهی است برای فرار کردن از کلی سوال و جواب و حذف کل مساله اما می تونم حکومت و آدم هایی رو درک کنم که هنوز ذهنیت قدیمی ای دارن که فکر می کنه با اعدام، مشکل قابل حل شدنه اما درک نمی کنم که همین آدم‌ها، کسی که نه کسی رو کشته و نه جرم سنگینی رو مرتکب شده رو فقط به خاطر علایق و عقایدش اعدام کنن.

فرزاد کمانگر امروز صبح اعدام شد. بدون خبر قبلی و به احتمال زیاد بدون وصیت نامه ای آزاد و بدون وکیل مدافع واقعی و بدون خیلی خیلی چیزهای دیگه. با خودم فکر می کنم که کسی که اینکار رو می کنه،‌درباره خودش چه ایده ای داره.

خروج گوگل از چین

هرچند ما در این گوشه دنیا عادت کرده‌ایم به خراب‌تر شدن هر روزه دنیا، گاهی هم چیزهای مثبتی اتفاق می‌افتن. یکیش این خروج گوگل از چین. البته کلیت جریان فوق العاده نیست ولی همینی که یک شرکت تجاری به خاطر آبروش و همچنین فشارهای احمقانه دولتی بالاخره به ستوه می‌یاد و سانسور رو کنار می‌ذاره خودش خوبه. از دیروز هر کس توی چین وارد گوگل می‌شه و سرچ می‌کنه، به جای نسخه سانسور شده و بدون هیچ منبع حقوق بشری و بدون هیچ رد پایی از دیکتاتوری‌ دولت، با یک گوگل «معمولی» روبرو می‌شه که در هنگ کنگ، جواب‌هایی که همه مردم دنیا می‌گیرن رو به چینی‌ها هم نشون می‌ده.

این اتفاق بعد از این افتاد که گوگل ادعا کرد گوگل یکسری حمله پیچیده سایبری از طرف چین داشته و چین هم گوگل رو متهم کرد که به «قرارداد نوشته شده» در مورد سانسور درست عمل نمی‌کنه. چین کشوری است که توش هزاران پلیس و حقوق بگیر دولت وظیفه بررسی دائمی اینترنت و کامنت گذاشتن توی وبلاگ‌ها رو دارن و نرم افزارهای مختلف اتاق های چت و سایت‌ها رو زیر نظر گرفتن. من واقعا خوشحالم که گوگل در این شرایط خودش رو از سیستم خارج کرده… حتی اگر به خاطر منافع تجاری اش در جاهای دیگه دنیا باشه.

در نهایت هم خوبه اشاره کنم به نامه‌ای که عده‌ای از دانشمندان چینی نوشته بودند در این مورد که اگر گوگل سانسورش در چین رو متوقف کنه و در نتیجه دولت کل گوگل رو سانسور کنه، رشد علمی چین کندتر خواهد شد چرا که گوگل در حال حاضر یکی از اصلی ترین منابع شروع هر تحقیق علمی و غیرعلمی است (:

به کجا داریم می‌ریم؟

سرکوب دانشجویان و مردم چندان عجیب نبود ولی مانور برای سرکوب کارگرانی که مدت‌ها است حقوق نگرفتن واقعا شوکه کننده است. سایت خبرآنلاین می‌نویسه:

روز آخر یک مانور در ساری به نحوه برخورد با کارگران معترض فرضی اختصاص یافت. به گزارش پایگاه خبری سفیر از ساری در این مانور صدها کارگر نمایشی در اعتراض به عدم دریافت مطالبات خود یکی از بزرگراه های شهر را مسدود کردند و با آتش زدن لاستیک خودرو و چوب خواستار دریافت حقوق خود شدند. در این مانور، مذاکرات ماموران انتظامی و امنیتی با معترضان بی نتیجه ماند و این تجمع به درگیری انجامید که ماموران نیروی انتظامی توانستند ضمن سرکوب اعتراضات تمامی آشوب گران فرضی را بازداشت کردند و موفق شدندجاده مسدود شده را باز کنند.

اگر واقعیت داشته باشه – که ظاهرا داره – واقعا جای تفکر داره. بخصوص اگر بذاریمش کنار خبر دیدار و مذاکره ایران و اسراییل… یعنی واقعا پلیس یکسری آدم رو استخدام کرده که نقش کارگرانی رو بازی کنن که «درخواست دریافت حقوقشون» رو داشتن و بعد سرکوبشون کرده؟ خب انتظار دارن از حکومت حق و عدالت چی بمونه؟ من تعجب نمی‌کنم اگر دو سال دیگه مانور مشترک با اسراییل برگزار کنیم برای سرکوب نمازگراران.