آدمهایی که آزادی رو فدای امنیت کنند، به هیچ کدوم نمیرسند.
در دفاع از آزادی کیبرد
آدمهایی که آزادی رو فدای امنیت کنند، به هیچ کدوم نمیرسند.
خبر اعدام یک روزنامه نگار، وبلاگنویس و فعال جامعه مدنی آنقدر شوکه کننده است که نیازی به هیچ توضیحی ندارد.
به پیشنهاد خوب بوی خاک، یک هفته اسم وبلاگم رو می ذارم به یاد یعقوب مهرنهاد تا ادای احترام خیلی کوچکی کرده باشم به اولین وبلاگنویس اعدامی در ایران. من یعقوب رو نمی شناختم و نمیشناسم ولی می دونم که یک فعال مدنی بود و در دنیای اینترنت هم حضور داشت و با اینکه مخالف خشونت بود، وحشیانه اعدام شد. به احترامش یک هفته اسم وبلاگم رو به نامش میذارم و یک عکسش رو میزنم به میز کار ادارهام تا هر کس پرسید این کیه بتونم داستان رو براش توضیح بدم.
در کامنتها دوستان تذکر دادهاند که شاید این آدم واقعا با ریگی رابطه داشته یا شاید تروریست بوده و وبلاگ نویس بودن یک نفر به معنی این نیست که باید از او دفاع کنیم. در این موردها شکی نیست. شاید اصلا جنایتکار بوده و یک وبلاگنویس بدون شک میتواند برای فعالیتهایش محکوم شود (حتی برای وبلاگ نوشتن؛ از نظر من هم دروغ نوشتن، جرم است و در صورت شکایت شخصی، قابل پیگیری).
اما به چند نکته توجه کنید:
بحث ما گناهکار بودن یا نبودن این آدم نیست. شاید با یک گروه مجرم ارتباط داشته باشد (که به نظر من به خودی خود جرم نیست) یا شاید هم جرم دیگری مرتکب شده باشد. در این مورد بحثی ندارم. بحث من این است که این آدم ناعادلانه محاکمه شده، وکیل نداشته، هیات منصفه نداشته، حق دفاع در برابر مردم نداشته، خبرش در روزنامه نبوده و … و بعد اعدام شده. این شیوه ای است که علیه هر مخالفی قابل استفاده است پس باید به آن اعتراض کرد و خواستار نظام قضایی بی طرف، عادل و شفاف شد.
وبلاگنویس بودن، کسی را بی گناه نمیکند ولی اگر کسی به خاطر کلامی که گفته یا نوشته محکوم شود، سرکوب آزادی بیان است. اگر وبلاگنویسی به دلیل نوشتن وبلاگ محکوم شود، مایه شرم حکومتی است که از کلمه میترسد. یک آدم را نمیشود به خاطر نوشتن نظرش، محکوم کرد.
اعدام در هر صورتی زشت است چون اولا صورت مساله را پاک کردن است و ثانیا از بین برنده مدارک اصلی است (دیگر هیچ وقت نمیشود ثابت کرد یعقوب بیگناه است یا گناهکار) و ثالثا بزرگترین حربه حکومتهای دیکتاتوری است علیه مخالفان.
امیدوارم بدانیم که در خیابانهای تبت اوضاع ناآرام است. نظامیان چینی، به خیابانهای تبت ریخته اند تا افرادی که صلحجویانه خواستار استقلال کشورشان هستند را سرکوب کنند.
ویکیپدیا میگوید «تبت روزگاری کشوری مستقل بوده است و حالا بخشی از چین است. حکومت خلق چین و دولت در تبعید تبت درباره اینکه تبت از چه زمانی به زیر سلطه چین درآمد تفاهم ندارند. آنها همچنین در مورد مستقل بودن تبت از چین بر اساس قوانین بین المللی، اختلاف نظر دارند.»
اما این ناآرامی از خیابان، به اینترنت هم کشیده شده. گروههای طرفدار استقلال تبت، هدف حملات هدفمند و فنی گروهی هستند که حدس زده میشود با دولت چین در ارتباط باشند.
مثلا به این ایمیل که چند روز قبل به یک گروه خبری طرفدار استقلال تبت فرستاده شده نگاه کنید. به نظر می رسد که این ایمیل از طرف Unrepresented Nations and Peoples Organization ارسال شده باشد ولی بررسی Headerهای نامه، خلاف این ادعا را اثبات میکند. ایمیل حاوی متنی در مورد همبستگی با مبارزات تبتیها است:
و همانطور که میبینید یک پیوست پی.دی.اف. هم دارد. وقتی پی.دی.اف. را باز میکنید این صفحه را میبینید:
و هنوز هم ظاهرا همه چیز مرتب است اما دیگر اینطور نیست. این پی.دی.اف. از یک نقطه ضعف شناخته شده Adobe Acrobat تحت ویندوز سوء استفاده میکند تا فایلی به اسم C:Program FilesUpdatewinkey.exe را به کامپیوتر قربانی منتقل و اجرا کند. این برنامه هر کلیدی که روی کامپیوتر فشرده شود را ذخیره میکند و هر چند وقت یکبار کل اطلاعات را به سروری به آدرس xsz.8800.org میفرستد. این یک سرور چینی است.
فایلهای کاملا متفاوتی که دقیقا کار مشابهی انجام میدهند برای گروههای دیگر طرفدار آزادی تبت نیز فرستاده شده. اسم این فایلها عبارت بودهاند از:
UNPO Statement of Solidarity.pdf
Daul-Tibet intergroup meeting.doc
tibet_protests_map_no_icons__mar_20.ppt
reports_of_violence_in_tibet.ppt
genocide.xls
memberlist.xls
Tibet_Research.exe
tibet-landscape.ppt
Updates Route of Tibetan Olympics Torch Relay.doc
THE GOVERNMENT OF TIBET.ppt
Talk points.chm
China’s new move on Tibetans.doc
Support Team Tibet.doc
Photos of Tibet.chm
News ReleaseMassArrest.pdf
Whole Schedule and Routing for Torch Relay.xlsH
این فایلها با پسوندهای مختلفی مثل xls، ppt، chm و … با استفاده از ضعف سیستم امنیتی ویندوز، برنامههایی به منظور ردیابی فعالیتهای کاربران روی کامپیوترهای آنان نصب میکنند و نتایج جاسوسی را به سرورهای چینی میفرستند. به نمونههای از فایلهای ارسال شده توجه کنید:
منبع:
همچنین در:
خبرنگاران بدون مرز گزارش می دهد که از روز جمعه دولت پاکستان به تمام سرویس دهندگان اینترنت دستور داده است تا سایت یوتیوب را به خاطر آنچه «ویدئوهای غیراسلامی» می خواند، فیلتر کنند. گروه «وبلاگ را بلاک نکنید» که در پاکستان علیه فیلترینگ فعال است می گوید که این سانسور به خاطر دو ویدئو اعمال شده.
ویدئوی اول ضد اسلام است
و
ویدئوی دوم چند شاهد را نشان می دهد که دارند درباره تقلب های انتخابات که شاهد بوده اند، صحبت می کنند.
قابل توجه است که در ایران هم همیشه سایت یوتیوب مورد مناقشه سانسور بوده و بارها و بارها فیلتر شده و از فیلتر در آمده است. در این لحظه، سایت www.youtube.com غیرقابل دسترسی است.
در طول دو هفته گذشته، پنج کابل زیردریا یکی یکی قطع شدند تا در روزهای اخیر اینترنت ایران به طور کامل مختل بشه. خوشبختانه جمهوری اسلامی بعد از قطع آب و برق ما در دهه فجر، در این مورد هم اعلام کرد که کابل ها هیچ ربطی به ایران ندارند و هیچ اختلالی در کشور نداریم.
اما وبلاگ I Love Bonnie.net در گزارشی جالب، نظر دیگه ای داره. به نظر من کلیت مطلب این وبلاگ چندان قابل پذیرش نیست ولی مطالب جالبی در نوشته اش هست. این وبلاگ اول نقشه زیر رو از قطعی کابل ها می ده:
داریم می شیم شبیه یک مدرسه ابتدایی که دوست داره تکنولوژیک به نظر برسه و همه نمرات و کارنامه ها رو توی یک
فایل اکسل تایپ می کنه و نه بک آپ می گیره و نه آفیس می خره و هر کی
هم از راه می رسه روی همون کامپیوتر یک گیم نصب می کنه (:
میبینید که پنج تا کابل یکی یکی قطع شدهاند.
کابل اول در بیست و سه ژانویه درست کنار جزیره کیش
کابل دوم در سی ژانویه در راه مصر و ترکیه
کابل سوم در اول فوریه در همون جای قبلی
و کابل های چهارم و پنجم در دو جای مختلف ولی کاملا همزمان، یکی در کنار مالزی و یکی دوباره کنار جزیره کیش
دلایل اعلام شده عبارت بوده اند از «لنگر کشتی» و «مشکلات برق» ولی به گفته وبلاگ بالا، هر بچه ای متوجه می شه که لنگر کشتی و مشکلات برق یکهو با هم و در یک مسیر اینترنت پیش نمی آیند.
ادعای وبلاگ ذکر شده اینه که آمریکا و اسراییل در تلاش برای مبارزه با بورس نفتی ایران هستند که قراره همین ماه در جزیره کیش افتتاح بشه و دلار هم توش جایی نداشته باشه. به نظر من این تعبیر کمی زیادی بچه گانه است ولی من هم به هیچ وجه خوشبین نیستم. آمریکا قبلا در عملیات Ivy Bells نشون داده که به کابل های زیر دریا و مخابرات اونها به عنوان یک موضوع نظامی و جاسوسی نگاه می کنه و حالا هم به ناگهان پنج تا کابل قطع می شه تا اینترنت / مخابرات ایران برای مدت کوتاهی با مشکلات جدی روبرو بشه. این اصلا برای من دلچسب نیست. از یک طرف تسلط بیشتر و بیشتر آمریکا به ما و فحش دادن بیخودی ما رو نشون می ده و از طرف دیگه، شبیه یک آزمایش است برای دیدن نتایج عملی قطع اینترنت بر ما و ما هم تنها کاری که کردیم اضافه کردن یک دروغ بود بر کارنامه پر از دروغ دولت: مشکل خاصی برای اینترنت کشور ایجاد نشده است
بنا به گزارش Dialy News Egypt، احمد محسن که بلاگر اخوت معرفی شده، سه هفته قبل در شهر فیوم (Fayoum) دستگیر شده و کماکان در زندان طورا (Tora) نگهداری میشود. دستگیری او بخشی از سرکوب اعضای اخوت اسلامی بوده که سازمانی غیرقانونی در مصر است. امروز ۱۶ روز است که احمد محسن در زندان است.
محسن یک فعال و نویسنده علیه شکنجه است که در وبلاگ eyestillopen مینویسد. او یکی از اولین کسانی بود که علیه شکنجه محمد قوما الدهشوری (Mohamed Gomaa Al Dahshouri) در وبلاگش افشاگری کرد. فعالان ادعا میکنند که مرگ مشکوک این فرد پس از انتقال به ایستگاه پلیس فیوم، به خاطر کتک شدید بوده است.
بنا به گزارش منعم پرس گروهی از وبلاگنویسان مصری و عرب که خود را «اتحادیه وبلاگنویسان عرب» مینامند، برای آزادی او سایتی به نام هزار وبلاگنویس به راه انداختهاند.
شنیدم دیشب اومدی توی تلویزیون و گفتی می خوای بری حج و مردم حلالت کنن. فکر کنم توی دبستان به ما یاد می دادن که اگر ظلمی بکنیم تا وقتی گوشت اون ظلم توی بدنمون باشه نمی تونیم توبه کنیم. من هنوز از گرانی رنج می برم، دامین عزیز jadi.netم هنوز فیلتره، هر صبح می کنی توی چشمم که فلان چیز رو حق ندارم بخونم، کسی نمی تونه فیلم رباتمون که توی یوتوب گذاشتیم رو ببینه، رییسم سابقم نزدیک سی روی انفرادی بوده، دلارام علی به دو سال حبس محکومه و قرار بوده شلاق بخوره، روزنامه های محبوبم تعطیل شدن، پلیس با باتوم خونین و مالینم می کنه و هیچ روزنامه ای حق نداره عکسش رو چاپ کنه، سایت کمپین بسته شده و دو نفر براش توی زندان هستند، عدسی حاج عباسی که پارسال ۳۰۰ تومن بود شده ۵۵۰ تومن، من وقتی می خوام یک هاست بگیرم به خاطر ایرانی بودن هزار جور تحقیر می شم توی اروپا، پولی که باید صرف بهداشت من بشه صرف بمب توی لبنان می شه، تا چادر سرم نکنم حق ندارم از امکانات و خدماتی که با پول من ساخته شده استفاده کنم، ماشینی که خریدم فقط نصف روزها اجازه بیرون اومدن داره و اونهم فقط با سه لیتر و هزار و هزار چیز دیگه که حوصله ندارم خودم رو باهاش عصبی کنم.
ببین احمدی نژاد، من ازت ناراضی ام چون تو در بالاترین سطح قدرت اجرایی این کشور هستی و وضع اینه. حج و حلالیت این نیست که با پول من چهار پنج روز کشور رو ول کنی بری مکه، حج و حلالیت اینه که اول خراب کاری هات رو اصلاح کنی و و هر وقت توی کشور کاری نداشتی و خواستی بری مکه، به خاطر رنج های این روزها از ما حلالیت بخواهی. شکی ندارم که اون روز من یکی حلالت می کنم (: وقتی رنج و ظلم ناشی از علمت باقیه، حلال شدن معنی نداره.
داستان اول: یک وبلاگنویس اسراییلی که به شکل گمنام در اسراییل مطلب می نویسد در وبلاگ بلاگ اسپات (متعلق به گوگل) مطلبی توهین آمیز نسبت به شورای منطقهای نوشته. شورا به دادگاه شکایت کرده و دادگاه اسراییلی با فراخواندن وکیل گوگل به دادگاه با آنها به توافقی رسیده مبنی بر اینکه شاکیان کامنتی
برای وبلاگنویس ناشناس بنویسند و اطلاع دهند که اگر با افشای هویت در دادگاه فلان تاریخ حاضر نشود، گوگل شماره اختصاصی IP او را در اختیار دادگاه قرار خواهد داد. به عبارت دیگر، گوگل دارد هویت یکی از کاربرانش که میخواسته ناشناس باشد را به قوه قضاییه اسراییل افشا میکند. جالب است که درخواست مشابهی به دولت آمریکا داده شده بود تا گوگل هویت وبلاگنویس ناشناسی را افشا کند ولی دادگاه رای داد که افراد حق دارند هویت خود را مخفی نگاه دارند.
داستان دوم: Wael Abbas (وائل عباس؟) وبلاگ نویس مصریای است که نمونههایی از شکنجه توسط پلیس کشورش را در یوتوب میگذاشت تا جهان را نسبت به این موضوع آگاه کند. یکی از ویدئوهای او باعث شده دو پلیس خاطی برای سه سال زندانی شوند. از دیروز دسترسی او توسط یوتوب بسته شده است. آنهم به دلیل «ترویج خشونت»!
داستان سوم: میدانید؛ یک وبلاگنویس ایرانی بدون دسترسی به حقوق اولیهای مثل تماس، وکیل، اخبار و … در زندان است چون خبری را نوشته که به مذاق حاکمان خوش نمیآمده.
و اما توضیح: در مطلبی که در مورد حمله پلیس کراچی به تجمع روزنامهنگاران و وبلاگنویسان نوشته بود، کسی کامنت گذاشته که:
yani vaghe’an mamlekate khodemoon inghad amne ke pakestan inghad mohem shode ? maa kam zendaanie seaasi darim?
لازم میدانم این را توضیح بدهم که همه دنیا برای من به یک اندازه مهم است؛ بخصوص وقتی که بحث اینترنت و دخالت شرکتهای تجاری در آن باشد (آنهم به منظور سرکوب حقوق بشر در مقابل کسب سود بیشتر)، عمیقا معتقدم که همه ما باید از همه وقایع دنیا مطلع باشیم و نسبت به آنها عکسالعمل نشان دهیم. شکی نیست که کار من در کشوری که فرهنگ و زباناش با من یکی است مفیدتر است اما این به هیچ وجه سبب نمیشود چشمم را روی بقیه دنیا ببندم. اگر گوگل با دولت اسراییل همکاری کند تا انتقادها را خفه کند، اگر یوتوب وائل عباس را از حق اظهار نظر محروم کند و اگر پلیس پاکستان، در دفاع از سرکوب مردم، وبلاگنویسان را کتک بزند و بازداشت کند و همه کشورهای دیگر در دنیا بگویند «به من چه! من من پاکستانی / عرب / سیاه پوست / ضد صهیونیست / زن / کمونیست / … هستم؟» مطمئن باشید که رضا و من و شما هم در زندان خواهیم بود و همه خواهند گفت: «به من چه! مگر من ایرانی / خبرنگار / کارمند فلان روزنامه / فعال فلان جا و … هستم؟».
پس من نسبت به نقض حقوق هر «انسان» عکس العمل نشان می دهم با این باور که هر انسان دیگری هم همینکار را خواهد کرد (: این اندیشه هیچ تناقضی با این ندارد که جایی کار کنم که مفیدترین بازدهی را دارم. خوش و خندان (: