نظرم در مورد شبه انتخابات… ده روز مانده به آن: کروبی

خوشحالم که کسی که فکر می کردم می خوام بهش رای بدم، خودش رو تا حد زیادی تثبیت کرد. شاید موسوی بتونه هیجان بیشتری ایجاد کنه، شاید بتونه دانشجوها رو جو گیر کنه، شاید بتونه بدون اینکه حتی یک قول اصلاحاتی بده و حتی یک بار خودش رو به این اسم بخونه، اصلاح طلب‌های پر هیجان رو پشتش نگه داره.. ولی به هرحال رای من کروبی خواهد بود.

انتخاباتی وجود نداره. چهار تا گزینه از قبل هست که همشون بخشی از این نظام و جنایاتش بودن (از انقلاب فرهنگی و سرکوب مردم اسلامشهر گرفته تا اعدام های هزاران نفری دهه شصت و جلوگیری از درس خوندن آزاداندیشان در دانشگاه و …)… درسته . ولی من گفته بودم که اگر کسی از آزادی بیان حرف بزنه بهش رای می دم. حالا کروبی بیشتر و بیشتر داره از این مفهوم حرف می‌زنه و بیشتر و بیشتر به کاندیدایی که اگر یک روز انتخابات آزادی بود،‌ بهش رای می‌دادم.

اگر واقعا شک دارین که چرا… اینجا و لینک های آخرش رو بخونین…

قتل

بعضی رژیم‌ها متنفر کننده اند. بخصوص اونهایی که برای ایجاد ترس توی آدم‌ها، دیروز یک نفر رو دستگیر می‌کنن و امروز اعدام. طرف تروریست هم که باشه (البته نه از اون نوعی که اسمشون رو روی خیابون‌ها می‌ذارن)، حق داره بره دادگاه، وکیل بگیره، دفاعیه بنویسه، محکوم بشه، استیناف بده و خیلی کارهای دیگه که یک روزه نمی‌شه انجامش داد.

التماس مخاطب

این فرستادن اسپم هم شده دردسر. آدم‌ها شده با کلمات کلیدی سکسی و رکیک، توی وبلاگی که این ماه ها در مورد جومونگه دنبال اینن که تعداد خواننده‌هاشون بره بالا. به این هم فکر نمی کنن که یک کلیک و یک فحش بعدش چه فایده ای داره؟ واقعا درک نمی کنن که مخاطب فقط یک عدد نیست؟ اگر یک نفر در روز بیاد وبلاگ رو بخونه خیلی خیلی جذابتر از اینه که هزار نفر از ملت غیور دنبال سکس بگردن و بیان «جدیدترین اس ام اس ها» رو ببینن و فحشی بدن و برن.

حالا این جذب مخاطب زوری، از ایمیل کردن مقالات و لینک ها و مجله‌ها گذشته و یکسری «به زور مخاطب کن» برمی‌دارن هر عکس و لینکی و متنی که توی فیس بوک می‌نویسن رو با کلی آدم بی ربط لینک می‌کنن… دوستان (: لطفا این کار رو نکنین. با اینکار مخاطب پیدا نمی کنین. شما مطلب رو بذارین و به اندازه جذاب بودنش، مخاطب خودش رو پیدا می کنه. این تگ کردن های الکی، فقط گند می زنه به طبقه بندی اطلاعات در سایت و عدم امکان پیدا کردن مطالب مرتبط با یک نفر.

رکسانا صابری آزاد شد

خب بدون شک خبر آزاد شدن رکسانا صابری جذابه و همه رو خوشحال می کنه ولی واقعا جاهای افسوس جدیدی رو هم باز می کنه. زشته که توی یک کشور لازم باشه رییس جمهور یک کشور دیگه (که اسمش هم هنوز یک جور ملایمی دشمنه مداخله کنه تا رییس جمهور و بقیه درخواست تجدید نظر در حکم بکنن. در عین حال برای یک سیستم قضایی خیلی بی نمکه که اول یک نفر رو به جرم خریدن مشروب دستگیر کنه. بعد بگه جاسوسه. بعد به هشت سال زندان محکومش کنه و بعد از درخواست آمریکا و ژاپن، یک شبه دادگاه تجدید نظر برگزار کنه و رسما در کمتر از یکروز طرف رو آزاد کنه.

و زشته که امیر یعقوبعلی، جلوه جواهری، کاوه مظفری و صدها نفر دیگه فقط و فقط چون پاسپورت آمریکایی ندارن، اینهمه وقته توی زندانن و کسی نیازی نمی بینه حتی جواب خانواده‌هاشون رو بده. خجالت می‌کشم از اینکه حاکمم، فقط چون یک نفر ایرانی نیست اینقدر احترامش رو نگه می‌داره و من رو چون ایرانیم، با دروغ از در دادگاه برمی‌گردونه.

خوشحالم! احتمال داره رای بدهم

من معمولا رای نمی‌دم. نه به اسم مسخره تحریم. به نظرم تحریم معنی نداره چون حکومت وابسته به رای ما نیست که بدون رای ما چیزی ازش کم بشه. در عین حال اهل انقلاب هم نیستم و منطقیه که تغییر آهسته و طولانی مدت رو بهترین راه حل می دونم که یکی از راه هاش رای‌گیری است.

اما خودم شخصا معمولا رای نمی‌دم. به یک دلیل ساده. انتخابات یعنی انتخاب نماینده. یعنی کسی بره مجلس یا کسی رییس جمهور بشه که افکار من رو نمایندگی کنه و وقتی اون هست، تا حدی حس کنم که خودم اون سمت رو دارم. حالا مشکل من همیشه اینه که هیچ کدوم از کاندیداها حتی یک کوچولو هم من رو نمایندگی نمی‌کنن. رفسنجانی ۱۸۰ درجه برعکس افکار من فکر و عمل می‌کنه و احمدی‌نژاد هم دقیقا ۱۸۰ درجه. من اهل انتخاب بین بد و بدتر نیستم. راستش رو بگم ترجیح می‌دم دوستام شرکت کنن و بد رو انتخاب کنن تا از شر بدتر کمی در امان باشم اما خودم ترجیح می‌دم به کسی رای بدم که بتونه تو بعضی چیزها تا یک حدودی نماینده من باشه.

چند ساعت قبل این خبر رو شنیدم که ژیلا شریعت پناهی به عنوان کاندیدا ثبت نام کرده. من ژیلا رو رو در رو نمی‌شناسم ولی می‌دونم که آدم شریف و شجاعیه که بخشی از عقایدش با من مشترکه. این برای من جذابه (: بسیار بسیار خوشحالم که در این انتخابات – تا اینجا – یک کاندیدا دارم و شدیدا اعلام می‌کنم که در صورت حضور ایشون، با تمام قوا رای خواهم داد و با تمام قوا براش تبلیغ خواهم کرد.

می‌گین به احتمال زیاد رد صلاحیت می‌شه؟ خب در اون صورت کاری نمی‌شه کرد (: اگر نماینده‌ای که یک کمی به من نزدیکه و اهداف من رو حمایت می‌کنه حتی حق نداره کاندیدا باشه، شرکت من توی انتخابات کمی مسخره نیست؟ به شکل منطقی اگر کسی که یک کوچولو همفکر من باشه حق نداشته باشه انتخاب بشه، خب دیگه انتظار دارین من به کی رای بدم؟ من قراره نماینده انتخاب کنم. اگر من به خاطر عقایدم حق کاندیدا بودن ندارم، به شکل منطقی کسی هم حق نداره من رو اونجا نمایندگی کنه (: اینطور نیست؟ استدلال – به بد رای بدیم که بدتر نیاد – رو درک می‌کنم و کاملا خوشحال می شم بد در مقابل بدتر رای بیاره ولی برای رای دادن من لازمه، کسی کاندیدا باشه که حداقلی از افکار من رو پشتیبانی کنه.

در زمین‌های حوالی ما…

خبرگزاری رسمی نامه رسمی سرمربی تیم ملی رو می‌ذاره روی خبرگزاری‌اش و وقتی مردم می‌بینن که طرف چقدر بی‌ادبه، خبرگزاری رسمی مملکت، نامه رسمی سرمربی تیم ملی رو از روی سایتش حذف می‌کنه. یعنی که چی؟ یعنی اصلا نه خانی اومده نه خانی رفته؟

فدراسیون رسما اعلام می‌کنه استعفای سرمربی کذبه اما چند ساعت بعد خبر قبول استعفا رسما منتشر می‌شه. دروغ طبیعیه.

توی دادگستری که دنبال کارهای پرونده هستیم، دروغ رسمیه. سردفتر قاضی مملکت می‌گه که قاضی امروز نیومده و وقتی اصرار می‌کنیم می‌گه باشه بیاین بالا! نمی‌دونم موقع استخدام به اینها می‌گن باید هر روز دروغ بگن یا کم کم بهشون یاد می‌دن و مقامشون رو ارتقاء می‌دن تا در چنین مقامی دیگه راحت بتونن وقیحانه دروغ بگن. اونم توی سیستم قضایی.

طرف سهام بانک ملت که تا دیروز متعلق به دولت و منطقا مردم بوده رو می‌فروشه به بخش خصوصی و حتی مثل بانک رفاه کارگران لازم نمی‌بینه اسم بانک خصوصی جدید رو از «ملت» به یک چیز دیگه تغییر بده.

رییس جمهور از قوه قضاییه درخواست می‌کنه که دو نفر آمریکایی ایرانی که مدت‌های مدیدی است غیرقانونی دستگیر و بازداشت هستن و احتمالا محاکمه هم شدن و محکومیتشون صادر شده، حق دفاع بر اساس قانون داشته باشن. ما که شناسنامه آمریکایی نداریم ولی کاش حق وکیل و رفتار قانونی، در مورد ما هم مهم بود.

پلیس برای یک پارک ۸ ساعته، ماشین رو دوبار در یک جا جریمه کرده با دو قیمت مختلف. جریمه برای بهبود شرایط عمومی است نه یک روش کسب درآمد از نبودن جای پارک. اینجا که من پارک بودم همه هر روز پارک می‌کنن و جریمه می‌شن. یک جور کنار اومدن مردم با پلیس و کسب درآمد پلیس از یک وضعیت طبیعی.

بانک می‌گه بیا وام بگیر. ۷ میلیون بذار پیش من و من ۷ میلیون از پول خودم بهت می‌دم به شرطی که اون ۷ تومن تو پیش من بمونه. بعدش سه سال قسط بده و وقتی قسط‌هات تموم شد، من ۳ تومن می‌ذارم روی ۷ میلیون خودت و بهت برمی‌گردونم.

خونه دیدم. سال ۸۴ بوده متری ۸۵۰ تومن. ۸۶ شده ۱۵۰۰ تومن. ۸۷ شده ۳۴۰۰ تومن. ۸۸ شده ۱۶۰۰ تومن.

خیلی وقت‌ها فکر می‌کنم اگر این خط‌ها که با مسلسل و تانک رو زمین کشیدن، زوریه؛ خب حداقل چرا… از این جا به بعد ترجیح می‌دم فکر نکنم و شاد باشم.

بازی سبز

سبز بودن خوبه و بازی در موردش جذاب. من رو هم فانوس آزاد سبز دعوت کرده و خوشحالم. سبز بودن یعنی دغدغه محیط زیست داشتن. بعضی‌ها می‌گن لوس بازی و لوکس بازی است: وقتی آدم ها شکنجه می‌شن و گرسنه می‌خوابن، چرا یکی باید به فکر فلان درخت آمازون یا فلان ماهی فلان رودخونه باشه. بعضی‌ها هم می‌گن از هر چیزی مهمتره چون روزگاری خواهد اومد که انسان‌ها شکنجه نشن و آزادی بیان داشته باشن ولی هیچ کس هیچ وقت نخواهد تونست فلان گونه منقرض شده رو برگردونه یا فلان آسیب به فلان بخش طبیعت رو جبران کنه.

به هرحال سبز بودن خوبه. هم زندگی رو جذاب و زیباتر می‌کنه و هم مده (:‌ می‌شه برای فان سبز بود و زندگی تفاوت چندانی نکنه اما جهان یک کوچولو جلو بره. این جذابه (:

نکات منفی من

در واقع چیزی به نظرم نمی‌رسه. در کل آدمی هستم که سبز بودن رو دوست دارم و اگر بدونم می‌تونم کار سبزی بکنم، می‌کنم. راستش فعلا فقط این به ذهنم می‌رسه:

آب که می‌خورم معمولا ته لیوان رو می ریزم دور

ماشین رو به موقع تعمیر نمی کنم در نتیجه مصرف و آلودگی‌اش بالاتر از حد معموله

نکات مثبت

توی وبلاگم بخش سبز دارم. یک مطلب بیشتر نداشته ولی برام مهم بوده (: آخرین مطلب وبلاگ قبلی‌ام، قبل از سانسور شدن در مورد انرژی‌های پاک بود.

در زندگی معمول، با لیلا سبزیم (: به جای کیسه، ساک خرید داریم. کولر رو روشن نمی‌ذاریم. لامپ‌هایی که نخوایم رو خاموش می‌کنیم و ماهی یکی دو هزار تومن پول برق می دیم و بدون ماشی می ریم سر کار.

دروغ‌‌های مربوط به پاک بودن انرژی اتمی رو چشم و گوش بسته باور نمی‌کنم.

توی هتل، بهشون می گم که هر شب همه ملحفه‌ها و حوله‌ها رو عوض نکنن. اینکار واقعا مهمه اگر بدونیم هر هتل چقدر آب و شوینده برای شستن هر شب همه اونها مصرف می کنه (گفتم که! سبز بودن مده و فیگورهای باکلاسی هم داره!)

شرکتی که توش کار می‌کنم، کاملا بدون کاغذ کار می کنه. در کاربرد روزانه، نه کاغذ مصرف می‌کنیم و نه جوهر توی طبیعت می‌ریزیم و فیگورها دیگه هم رعایت می‌شه. روز زمین، چراغ‌ها رو یکساعت خاموش می‌کنن و زیر هر ایمیل نوشته که «قبل از پرینت، فکر کنید».

اگر بخوام کاغذ بخرم، کاغذ با کیفیت پایین‌تر می‌خرم تا کاغذ برزیلی‌ خوب و نسبتا ارزونی که از تخریب جنگل‌های آمازون درست می‌شه رو نخرم.

از لینوکس استفاده می‌کنم که بازمتنه و بیشتر از یک سیستم عامل (یک فرهنگه). از آی بی ام تا اینتل سعی می‌کنن سبزترش کنن و آدم‌ها هم برای سبز شدن تلاش می‌کنن و حتی مثلا برنامه‌هایی مثل پاورتاپ می‌نویسن که می‌تونه بهم نشون بده بیشترین توان کامپیوترم توسط کدوم برنامه داره مصرف می‌شه. این زیر یک عکس نمونه هست که می‌گه اسکایپ و فایرفاکس الان دارن بیشترین برق رو مصرف می‌کنن. در عین حال مدیریت توان کامپیوترم رو جوری تنظیم می‌کنم که اگر با کامپیوتر کار ندارم بیخودی انرژیم مصرف نکنه (:

امیدوارم لیست زیاد خودنمایانه نشده باشه. بحث اینه که زندگی سبز بانمک تره و این روزها مد و کاملا بدون دردسر. زندگی سبز خطر کمتری نسبت به زندگی به نفع کارگران یا زنان یا به نفع آزادی‌های مدنی داره و فیگورش هم جذاب تره. فکر کنم به این دلیله که اینقدر در غرب مد شده. یک چیز باکلاس به نفع خودمون و بقیه که به جای سخت تر کردن کارها، زندگی رو باحالتر می‌کنه.

احتمال راه‌اندازی سایتی در مورد اخبار لینوکس

راه‌اندازی یک سایت که اخبار و مطالب مربوط به لینوکس رو پوشش بده، همیشه جزو علاقمندی‌های من بوده. یک سایت که توش در مورد لینوکس بنویسیم، به مطالب مرتبط با لینوکس لینک بدیم و یک جور سایت آگاهی دهنده و تبلیغی باشه.

حالا فرض کنید قرار باشه چنین سایتی راه بیافته، اولین چیز مورد نیاز یک اسم دامین است. متاسفانه آدم‌ها چیزهایی مثل linux.ir و kernel.ir و … گرفتن و استفاده‌ای هم نمی‌کنن. من هم چند تا پیدا کرد که بدک نیستم و گفتم از شما یک نظر خواهی بکنم. اگر هم کسی ایده‌ای دیگه‌ای داره توی کامنت‌ها بگه (:‌ در عین حال اگر کسی سایتی می‌شناسه که الان داره اینکار رو می‌کنه بهم بگین. من فقط تکنوتاکس رو می‌شناسم که بیشتر از تولید مطلب یا اخبار، مطالب دیستروواچ رو ترجمه می‌کنه و عملا هم یک فروم است نه یک سایت خبری.

پس لطفا نظرتون رو بگین تا ببینیم این ایده عملی می‌شه یا نه (:


document.write(”);