گشت روز تعطیل، وبلاگردی عصر جمعه برفی

هر هفته پنج تا وبلاگ رو معرفی می کنم. اگر می خواین جاتون رو برای هفته بعد رزرو کنید، ایمیل بزنید به JadiJadi روی جیمیل

 بامدادی یکی از اون وبلاگهای خوبی که من خواننده اش شده ام. مطالب علمی / کاربردی و دقیقی داره که باعث می شه هربار که از این وبلاگ خارج می‌شید، اطلاعاتتون اضافه شده باشه. بامدادی برای نوشتن مطالبش وقت می ذاره، براشون نمودار می کشه و واقعا مطلب تولید می کنه. اونهم درباره موضوعاتی مثل سیستم‌های پیشنهاد دهنده، آزادی نرم افزار و حتی بی نظیر بوتو.

 Vahidoo: یک چیزهایی، یک چیزهای خاصی رو یاد من می یارن. شیراز شعر رو. بلاگ اسپات، وبلاگ های خوب و پر سابقه رو و سبیل روشنفکری رو و همه اینها در وحیدو هست (: اگر یک وبلاگ با چهار پنج سال سابقه می خواید که شعرهای شاعر توش باشه، سری به به اینجا بزنید.

 آلاء همونطور که از اسمش هم معلومه یک وبلاگ مذهبی است که البته گاهی هم سرکی به کامپیوتر و موبایل می زنه. مطالب مفصل و جدی ای داره که البته اکثرا حول محور دین و مذهب هستند با نگاهی سنتی.

 اگر بخوایم سینما و رایانه و موبایل و فن آوری و داروسازی و فرهنگ و ادبیات رو با هم جمع کنیم به WriteAge می رسیم. وبلاگی با طراحی ای زیبا و چشمگیر که وزن نوشته‌های موبایلش به بقیه می چربه (:

 کی گفته وبلاگ هایی با نوشته‌های شخصی لینک داده نمی شن؟ یک نمونه اش
کانال ام.تی. است. وبلاگی که نویسنده اش بیشتر از احساساتش می نویسه و این چیزی است که باعث می شه بعضی وبلاگ ها منحصر به فرد بشن… پیشنهاد می کنم نگاهی بهش بندازین و اگر همه اش رو نمی خونین، با کمی اسکرول کردن به پایین من یک انسان مدرنم رو بخونید. خیلی جذابه.

سرعت اتصال اینترنتم رو چجوری پیدا کنم؟‌ آیا یک جوری می شه خیلی بیشترش کرد؟

جواب اولی این است که: به راحتی و جواب سوال دوم این است که نه!. سرعت انتقال اطلاعات در اینترنت رو این روزها با bps می‌سنجند که برابر است با تعداد صفر و یک هایی که در هر ثانیه به کامپیوتر شما وارد یا از آن خارج می‌شوند. این همان سرعتی است که اگر مودم داشته باشید حوالی 56 کیلو (کیلو در کامپیوتر یعنی ۱۰۲۴) است و اگر خط پر سرعت اسلامی داشته باشید، روسا معتقدند که ۱۲۸ کیلویش برایتان کافی است. خط 128K یعنی ۱۰۲۴ * ۱۲۸ یا همان ۱۳۱۰۷۲ بیت بر ثانیه. می‌دانیم که یک بایت اینجور جاها، ۸ بیت است و در نتیجه با تقسیم آن عدد به هشت، به عدد ۱۶۳۸۴ یا همان ۱۶ کیلو می رسیم که حداکثر اطلاعاتی است که کامپیوتر شما می تواند در ثانیه دریافت کند.

اما به این هم توجه کنید که به خاطر بحث های فنی و اینکه بعضی از بیت ها برای کارهای دیگر مصرف می‌شوند، مثلا در مورد من که یک خط ۱۲۸ کیلو بیت بر ثانیه دارم، حداکثر سرعت دانلود به چیزی در حدود ۱۳ یا ۱۴ کیلوبایت می رسد. برای یک مودم ۵۶ کیلو، این عدد حداکثر چیزی در حدود ۶ کیلوبایت در ثانیه خواهد بود. لازم نیست اضافه کنم که یک مگابایت، برابر ۱۰۲۴ کیلوبایت است و در نتیجه در صورت دریافت ۶ کیلوبایت در ثانیه، زمان دریافت یک فایل یک مگی، ۱.۲۴ تقسیم بر ۶ یا همان ۱۷۰ ثانیه (حدود ۴ دقیقه) خواهد بود.

حالا که چی؟ مساله این است که بعضی برنامه‌ها به دروغ به شما می‌گویند که سرعت دانلود شما چهار برابر شده (:‌ این غیر ممکن است چون اگر ممکن بود، خود سیستم‌عامل‌ها از آن ایده استفاده می‌کردند و رشته مخابرات هم تعطیل می شد چون فرمول‌هایش غلط بودند. ویندوز عادت دارد برای خوشحال کردن شما، یک عدد بیخودی نشان دهد که هیچ ربطی به سرعت دریافت اطلاعات توسط شما ندارد، این عددها چیزهایی مثل حداکثر سرعت ممکن برای اتصال هستند که خب چون ممکن نیستند، هیچ وقت هم به آن نمی‌رسید. عددهایی مثل 112000 روی خطوط ما و مودم‌های ۵۶ کیلو، تخیلی هستند (:

اما چطور سرعت دسترسی به اطلاعات خود را بسنجید؟ بعضی سایت‌ها هستند که جواب این سوال را برایتان پیدا می‌کنند و نمایش دهند. مثلا یک نمونه خوب، سرعت اینترنت سنج www.Speakeasy.net/speedtext است. وقتی وارد این سایت می‌شوید، چیزی شبیه به این می‌بینید:


حالا کافی است از آنجا که نوشته Choose a Server و از کنار همان فلش‌ها، یکی از سرورها را انتخاب کنید. سرور مورد نظر کلی اطلاعات برای شما می‌فرستد و بعد آن‌ها را دریافت می‌کند و در نهایت به شما می‌گوید که اینکار چقدر طول کشید و شما در هر ثانیه چقدر اطلاعات دریافت یا ارسال کرده‌اید. توجه کنید که برای صحیح بودن جواب، مهم است که حین سنجش هیچ کار دیگری با اینترنت نکنید. نتیجه من این است:


آن پایین می بینید که گفته من با سرعت ۱۱۹ کیلوبیت بر ثانیه اطلاعات دریافت کرده‌ام و با سرعت ۱۱۸ کیلوبیت بر ثانیه اطلاعات را به اینترنت فرستاده‌ام. سرعت ۱۴.۹ کیلوبایت سرعت قابل پذیرشی برای یک خط ۱۲۸ کیلوبیت (برابر ۱۶ کیلوبایت) است. سرعت شما چقدر است؟.

امنیت روترهای سیسکوی خود را با ابزار بازمتن نیپر بیازمایید

نیپر یا Nipper خلاصه Network Infrastucture Parser است و یک ابزار بازمتن لینوکسی برای بررسی مشکلات امنیتی روترهای سیسکو. این ابزار چیزی حرفه‌ای است و بیشتر از آنکه جینگول مینگول باشد، قوی است.

این برنامه، که به خاطر بازمتن بودن رایگان هم هست، به شما ثابت می‌کند که نرم‌افزار رایگان و بازمتن، به احتمال زیاد عالی است. برنامه روی سخت‌افزارهای زیر کار می‌کند:

سوییچ‌های سیسکو (IOS)

روترهای سیسکو (IOS)

فایروال‌های سیسکو (PIX, ASA, FWSM)

سوییچ‌های کاتالیست سیسکو (NMP, CatOS, IOS)

سوییچ‌های کانتنت سرویس سیسکو (CSS)

فایروال‌های نت اسکرین ژونیپر (ScreenOS)

برای استفاده از نیپر کافی است اول نیپر را از دانلود کنید ( اگر هنوز از لینوکس استفاده نمی‌کنید نگران نشوید، نسخه ویندوزی هم موجود است). بعد به روتر وصل شوید و با show running-configuration کل تنظیمات جاری را بگیرید و در یک فایل متن ذخیره کنید.

حالا دستور زیر را اجرا کنید. نام فایل ورودی و خروجی در اختیار خودتان است ولی توجه کنید که فایل ورودی متنی است و فایل خروجی HTML:

nipper —ios-router —input=testrouterconfig.txt —output=audit.html

خروجی چیزی شبیه به این خواهد بود:


ولی در خروجی چه چیزی پیدا خواهید کرد؟

چیز هایی مثل اینکه:

نسخه نرم‌افزاری روتر مشکلات امنیتی دارد و لینکی به این مشکلات و روش حل آن‌ها

پیشنهادهایی درباره سرویس‌هایی که به دیگران اجازه می‌دهند به روتر شما متصل شوند

دستوراتی که برای بالا بردن ایمنی روتر باید وارد کنید

علاوه بر مسایل ایمنی، نیپر خلاصه‌ای هم از تنظیمات روتر ارائه می‌دهد. از جمله اینکه چه سرویس‌هایی فعال هستند، چه خطوط متصلند، وضعیت کارت‌ها، DNS، زمان محلی و چیزها دیگر.

شکی نیست که مشاهده راهنمای برنامه با استفاده از سوییچ help— کمک زیادی به کشف قابلیت‌های بسیار زیاد آن خواهد کرد.


می‌دانید که من از این چیزها نمی‌نویسم معمولا ولی این چند تا قابلیت داشت از جمله اینکه بازمتن بود، به ایمنی مربوط بود و از همه به لیلا (:

لینوکس یعنی بهترین، سریع‌ترین و فنی‌ترین پشتیبانی (+ جوک مرتبط)

جالبه که وقتی صحبت از نرم افزارهای بازمتن و لینوکس می شه، یکی از استدلالها علیه اون اینه:

– پشتیبانی آقا پشتیبانی! وقتی چیزی مجانیه که دیگه خراب شد کارت با کرام الکاتبینه. من خودم زنگ می زنم مایکروسافت همه مشکلات رو حل می کنن برام.

امیدوارم دوستانی با تجربه زنگ زدن به مایکروسافت باشند. معمولا یک نفر با لهجه هندی یا کنیایی یا یک کشور جهان سوم به شما جواب می دهد و از روی لیست لعنتی شما را راهنمایی می کند:

– مطمئن هستید که کامپیوتر روشن است؟

– بعله خانم. مشکلم اینه که نمی تونم gateway رو عوض کنم.

– کابل شبکه رو چک کنین. معمولا در قسمت پستی..

– خواهرم! کابل شبکه رو می دونم چیه. جایی مثل 4.2.2.4 رو می تونم پینگ کنم ولی می خوام gateway رو عوض کنم.

– لطفا از منوی start در سمت چپ پایین گزینه run رو انتخاب کنید و بعد

– خانم جان! می گم اینها رو بلدم. از کجا باید …

می گویید نه؟ اینترنت را سرچ کنید یا دگمه TroubleShoot را فشار دهید تا از شما بپرسید که «کامپیوتر روشنه؟ کابل وصله؟ برق هم هست؟ دیگه نظری ندارم». این شاید به درد بعضی‌ها بخوره ولی من رو عصبی می کنه (: در عوض در دنیایی مثل دنیای لینوکس همیشه هزاران نفر مشتاق کمک شما هستند. بعضی ها مشکلات و راه حل اونها رو قبلا در اینترنت نوشته اند. در انجمن ها هر سوال مرتبط با لینوکس سریعا توسط دیگران جواب داده می شه (برای سوالات در ایران مراجعه کنید به انجمن‌های تکنوتاکس که البته بهتره قبل از هر سوال، جستجو کنید) و از اون بهتر همیشه یکسری IRC هست که آدم هاش آماده جواب دادن به شما هستند.

من امروز صبح می خواستم بدون gateway رو چجوری باید عوض کنم. وارد محیط چت عمومی IRC می شم. بیشتر از ششصد نفر در کانال #linux منتظر سوال من هستند. در خط اول سوالم رو می پرسم و سریعا دو نفر جواب می دهند. جواب دوم دقیقا همان جواب فنی است که من می خواهم (:


فراموش نکنید که در یک دنیای آزاد، افراد مشارکت طلب هستند و با یکدیگر همکاری می کنند. این تصور که کمک را فقط با پول می شود خرید، تصور دنیای انحصارها و رقابت ها است. برای اینکه ادای دینی هم کرده باشم، ده دقیقه ای در همان کانال می مانم و گپی می زنم و مشکل چند نفر را حل می کنم.

جوک.

یک هلی‌کوپتر که یک خلبان و یک سرنشین در آن بودند در حوالی سیاتل در حال پرواز بود که نگهان مشکلی فنی در سیستم ناوبری و بی سیم به وجود آمد. به خاطر تاریکی و مه، خلبان نمی‌توانست مسیر را پیدا کند.

خلبان به ناگهان متوجه برج بزرگی شد که رو به روی آن‌ها سبز شده بود و بعضی از چراغ‌هایش روشن بودند. از همراهش خواست تا روی کاغذی بزرگ بنویسید: «ما کجا هستیم؟» و به برج نزدیک شد. وقتی فاصله به اندازه کافی به برج نزدیک شد کاغذ را از پشت شیشه به افراد درون دفتر نشان دادند.

کارمندان سریعا به سمت یک کاغذ بزرگ دویدند و چیزی روی آن نوشتند و به سمت پنجره برگشتند. روی کاغذ نوشته شده بود: «شما درون یک هلی‌کوپتر هستید.»

خلبان لبخندی زد و به نقشه نگاه کند و به سمت فرودگاه سیاتاک رفت و به سلامتی فرود آمد.

بعد از فرود، مسافر از خلبان پرسید که: «چطور با خواندن اینکه شما درون یک هلی‌کوپتر هستید فهمیدی که کجای شهر هستیم؟‌»

خلبان گفت: «راحت بود. چیزی که خواندیم از نظر فنی درست ولی از نظر کاربردی کاملا بی استفاده بود. به راحتی فهمیدم که ما درست کنار ساختمان پشتیبانی فنی مایکروسافت هستیم.»


تشکر از دوستان خوبی که توی کامنت شیوه های بهتری رو هم دارند می گند و نشون می دن که لینوکس به چه جامعه فوق العاده پشت گرمه (:

چرا لینوکس رو دوست دارم؟ به خاطر convert و montage

لینوکس دوست داشتنی است چون در طول تاریخ توسط آدم‌ها برای نیازهای آدم‌ها بهینه شده و شما به عنوان یک آدم وقتی نیازی دارید یا بهش پاسخ داده شده یا کسی هست که اگر احساس کنه این نیاز منطقی است، بهش پاسخ بده.

مثلا من امروز ۷۸ تا عکس داشتم که می‌خواستم اونها رو در یک صفحه به ابعاد بزرگ کنار هم بچینم. اول باید ارتفاع هر ۷۸ تا عکس تبدیل می شد به ۹۰۰ پیکسل (مستقل از اینکه عرضشون چقدر می شه) پس تایپ کردم:‌

convert * -resize x900 resizedfiles/

و همه فایل ها تغییر اندازه پیدا کردند و رفتند توی دایرکتوری resized. حالا باید یک برنامه گرافیکی باز کنم و یکی یکی فایل‌ها رو توش لود کنم و با دقت بچینم کنار همدیگه؟ نه! این روش زیادی ویندوزی است (: بیاین بزنیم:

montage * -geometry +0+0 page1.png

به فارسی: مونتاژ کن. فاصله بین هر دو عکس رو بذار صفر و اسم نهایی رو بذار page1.png. ساده و سرراست.

نکته دوست داشتنی اینکه یکی از بهترین کتاب‌های انگلیسی مجموعه نرم‌افزارهای بازمتن ImageMagic رو آقای سهیل صالحی نوشته که یک ایرانی است (: به این می گن افتخاری که من رو خوشحال می کنه. کار واقعی و مفید و تقدیر شده در سطح جهانی. دستورات convert و montage از دستوران این ابزار فوق العاده دوست داشتنی هستند.

مرتبط

چرا لینوکس برام جالبه

چرا لینوکس برام جالبه ۲

چرا گنو/لینوکس برام جالبه ۳

پنج کتاب تاثیرگذار

به دعوت لیلا من هم تصمیم گرفتم پنج کتاب تاثیرگذار زندگی ام رو بنویسم.

بازی‌های جنگی‌ نوشته دیوید بیشاف. این کتاب فوق العاده است. یک کتاب نسبتا کوتاه درباره یک هکر نوجوان که به شکل اتفاقی شبکه دفاعی آمریکا رو هک می کنه و اون رو متقاعد می‌کنه که روس‌ها در حال حمله به آمریکا هستند. دنیا تا یک قدمی جنگ جهانی سوم پیش می ره. من این کتاب رو باید در دوره راهنمایی خریده باشم تا همین امسال هم یکی از کتاب‌های محبوبم است که بدون شک بیشتر از سی بار آن را خوانده‌ام.

جامعه شناسی گیدنز. این کتاب اولین کتابی بود که در حوزه جامعه شناسی خواندن و باعث شد فوق لیسانس جامعه شناسی بخوانم. خود کتاب شاید بهترین و جذاب ترین کتاب جامعه شناسی نباشد ولی خب باعث شد من رشته تحصیلی‌ام فوق لیسانس‌ام را انتخاب کنم.

اینترنت به عنوان یک منبع نوشتاری عظیم،‌ دیدگاه من را درباره خیلی چیزها شکل داد. شاید یک کتاب خاص نباشد ولی برای من در سال‌های جوانی با مجموعه عظیمی از کتاب‌های نایاب و ممنوعه، فرقی نداشت (:

دنیای سوفی‌ و بعد کاپلستون هم خیلی ارزشمند بود و در نهایت کل آثار یوستین گوردر.

فقط یکی دیگه؟‌ چه وحشتناک. پس بذارین چیزی بگم که در رقابت با کتاب‌‌های دیگه نباشه. اولین کارت / کتاب تاروت‌ که از لیلا هدیه گرفتم. هنوز هم تاروت رو دوست دارم و ازش لذت می برم و یادش می گیرم و حدس می زنم جزو معدود چیزهایی باشه که بدون تغییر تا آخر عمر باهامه. لینوکس عوض می‌شه، اینترنت تغییر می‌کنه و عقاید سیاسی می یان و می‌رن ولی تاروت تا آخر دنیا تاروت خواهد بود.

مژده مژده: جلد دوم گیک مافیا رسید، به شکل قانونی از اینترنت دانلود کنید

الان که سایتم رو می‌گردم می‌بینم که در کمال تعجب هیچ چیزی در مورد Geek Mafia ننوشته‌ام.
«مافیای گیک» اولین رمان کامل علمی تخیلی است که من به انگلیسی پرینت کردم و خوندم و بعد از اون دیگه از این کار دست برنداشتم.

مشوق اصلی من برای خوندن این کتاب، دو موضوع بود:

 لیسانس آزاد اون. این کتاب بر اساس لیسانس CC منتشر شده بود یعنی من حق داشتم بدون هیچ دردسری اون رو از اینترنت و از سایت اصلی دانلود کنم و با رضایت نویسنده و ناشر پرینت بگیرم و بخونم.

 محتوای مرتبط با گیکها و فرهنگ اونها.

این کتاب داستان یکسری خوره کامپیوتر و مجلات کارتونی است که ایده‌های فوق‌العاده خود را دستاویز کسب درآمدهای «کلاهبردارانه»‌ می‌کنند ولی کلاهبرداری آن‌ها فقط برای پول نیست. اصل مهم لذت بردن است و خلاقیت.

حالا نویسنده دوست داشتنی این رمان (ریک داکان) جلد دوم را نوشته و بازهم به شکل CC بر روی اینترنت منتشر کرده است. این یکی از بهترین خبرهایی است که این چند وقت شنیده‌ام. چاپ یک کتاب CC جدید یعنی نویسنده و ناشر از انتشار تحت لیسانس آزاد کتاب قبلی راضی بوده‌اند و G33k MAFIA: MILE ZERO را هم با همان لیسانس منتشر کرده‌اند. من و شما می‌توانیم آن را از اینجا بخریم یا از اینجا دانلودش کنیم.

اما چرا یک ناشر حاضر می‌شود کتاب را به رایگان در اینترنت هم قرار دهد؟ چون اینکار برایش تبلیغ است. به هرحال اکثر افراد ترجیح می‌دهند کتاب را از روی اینترنت بخرند و مثل آدم در دست بگیرند و بخوانند. موجود بودن کتاب روی اینترنت فقط به درد کسانی می‌خورد که در ایران و گینه زندگی می‌کنند و امکان خرید آنلاین ندارند و به درد کسانی که مشکوکند کتاب را بخرند یا نه و نگاهی به محتوای آن می‌اندازند تا مطمئن شوند که ارزش خواندن دارد.

من رفتم که پرینتر را روشن کنم…. الان دیدم که یک ابلهی سایت کتاب را فیلتر کرده! هم سایت خرید را و هم سایت دانلود را که کاملا دو دامنه مستقل هستند!


خیلی ها پرسیدند چجوری دانلود کنیم و این حرفها. به خاطر اینهمه سوال و فیلتر بودن سایت‌ها، کتاب رو همین زیر گذاشتم تا از همنیجا دانلود کنید.

با چینش صفحه کلید دووراک آشنا شوید


اگر دارید این مقاله رو می‌خونید یعنی توانایی تایپ دارید. حالا ممکنه ده کلمه در دقیقه تایپ کنید یا ۱۲۰ کلمه یا حتی بیشتر ولی چیزی که احتمال شک توش کمه، اینه که شما هم مثل من از یک صفحه کلید مطابق با استاندارد QWERTY استفاده می‌کنید. درست مثل صفحه کلید سمت چپ این نوشته‌ها که اگر به سمت چپ ردیف بالایی آن نگاه کنید، ترتیب کلیدها را به شکل QWERTY خواهید دید. من و شما با این صفحه کلید آشنا هستیم و با آن بزرگ شده ایم و معمولا به جز آن چیزی ندیده‌ایم. حتی اگر صفحه کلید ما انگلیسی «معمولی» نباشد، سیستم عامل خودمان را جوری تنظیم می‌کنیم که QWERTY تایپ کند.

اما «کوئرتی» تنها انتخاب ما نیست. جالب است که در عین همه‌گیر بودن، بهترین هم نیست. کوئرتی در حدود ۱۵۰ سال قبل درست شده و دلیل قرارگیری کلیدها در آن «سخت تر کردن تایپ بوده»! عجیب است؟‌ شاید اغراق کردم!‌ دلیل قرارگیری کلیدهای کوئرتی این بوده که یک تاپیست خوب نتواند خیلی خیلی سریع تایپ کند تا اهرم‌هایی که قرار بود تق و تق روی کاغذ بخورند، به هم گیر نکنند (: بعضی ها هم می‌گویند که بحث سرعت مطرح نبوده و فقط می‌خواسته‌اند جلوی گیرکردن اهرم‌ها را از طریق دور کردن اهرم‌های پر تکرار از هم بگیرند. به هرحال هر کدام که باشد فرقی نمی‌کند چون در هر صورت کلیدها در بهترین جاهای ممکن نیستند ! شاید سرعت تایپ برای من و شما خیلی خیلی مهم نباشد ولی چیزی که برام من ارزش زیادی دارد سلامت دستم است: کوئرتی شدیدا به مچ صدمه می‌زند چون باید دائما حروف صدادار را با حرکات عجیب انگشت تایپ کنید: e و i و o و u همه در جاهای ناراحت هستند و راحت‌ترین جاهای تایپ به j و f اختصاص داده‌ شده که چندان هم جالب نیست (در فارسی بهترین جا را به ت و ب داده‌اند!).

برای حل این مشکلات، در سال ۱۹۳۶ یک دانشمند به نام دووراک تصمیم گرفت کیبرد بهتری طراحی کند. این کیبرد این روزها «چینش دووراک»‌ نام دارد و تصویر آن را در کنار متن می‌بینید. چینش دووراک با این ایده‌ها طراحی شده:

 خوب است حروف یکی درمیان با دست چپ و راست تایپ شوند

 پر کاربردترین حروف باید در ساده‌ترین جاها باشند

 کم کاربردترین حروف باید در ردیف پایین باشند که سخت‌ترین جا است

 بیشتر تایپ را باید دست راست انجام دهد چون اکثر آدم‌ها راست دست هستند

 ترکیب‌های دوتایی حروف (مثلا sh یا ou) باید با انگشت‌های کنار هم تایپ شوند

 بهتر است ضرب دست از انگشت کوچک به سمت انگشت اشاره باشد. به راحتی قابل درک است که ضرب گرفتن روی میز به این شیوه بسیار راحت‌تر از ضرب گرفتن در جهت معکوس است.

این ایده‌‌ها خیلی ساده و بدیهی است؟‌ دقیقا! و جای تعجب اینجاست که شما و من فقط چون با QWERTY سخت و صدمه زننده بزرگ شده‌ایم، آن را «ترجیح» می‌دهیم. صفحه کلید دووراک این روزها در تمام سیستم‌ عامل‌های جدید قابل انتخاب است ولی خب چند مشکل پیش خواهد آمد:

 باید تایپ را دوباره کمی تمرین کنید تا جای کلمات جدید را یاد بگیرید

 چون چاپ کلیدهای صفحه کلید شما کوئرتی است،‌ چیزی که کلید نشان می‌دهد و چیزی که تایپ می‌کنید فرق دارد مگر اینکه یک صفحه کلید دووراک بخرید

 بقیه تعجب خواهند کرد!

 دستتان سلامت خواهد ماند. البته اگر مقدار زیادی تایپ انگلیسی می‌کنید

 سرعت تایپ انگلیسی شما هم بالا خواهد رفت

هرچند دووراک صفحه منتخب بعضی از برنامه‌نویس‌‌های کامپیوتر است، اما راستش را بخواهید من خودم سوییچ نمی‌کنم چون حجم تایپ انگلیسی‌ام کم است و لینوکس کار هم هستم که خودش به اندازه کافی جذاب است (: در غیر اینصورت شاید سوییچ کردن به دووراک یا لااقل یاد گرفتن آن را به یک تجربه جدید و نمک زندگی تبدیل می‌کردم‌ و می‌پیوستم به افراد زیر که جزو استفاده کنندگان دووراک هستند:

 باربارا بلکبرن: رکوردار سرعت تایپ در جهان (۷۵۰۰ کلمه در ۵۰ دقیقه و ۲۱۲ کلمه در دقیقه در پیک)

 برام کوهن: مخترع Bittorrent

 مت مولنوگ: برنامه‌نویسی اصلی وردپرس ( مزیدی فردا سوییچ می‌کنه؟ (: ))

دووراک در ویکیپدیای انگلیسی