کسی آن پشت هست؟

همچنین چاپ شده در روزنامه اعتماد

همگانی شدن ایمیل، هیجانات زیادی به همراه داشت اما مثل هر تکنولوژی دیگری، حضور آن باعث مشکلات جدیدی هم شد. مشهورترین این مشکلات که بعد از چهل سال هنوز هم ادامه دارد، بی توجهی گیرنده به نامه و بی جواب گذاشتن ایمیل است.

امروز همه کسانی که در اینترنت حضور دارند به نوعی وابسته به ایمیل هستند و همه هم بارها و بارها تجربه زدن ایمیل بدون دریافت جواب را داشته‌اند. روزگاری می‌شد این را به گردن نرسیدن ایمیل یا اسپم شدن آن انداخت ولی این روزها اصلی‌ترین حدس باید بی توجهی گیرنده باشد. شاید کلمات قشنگی مثل مشغله زیاد یا جواب دادن سر فرصت، ظاهر قضیه را کمی زیباتر کنند ولی به هرحال نمی‌توانند این واقعیت را پنهان کنند که جواب دادن به ایمیل ما، برای گیرنده اهمیتی کمتر از کارهای دیگر داشته.

ایمیل یک مفهوم غیررسمی است که در جامعه رسمی ما داخل شده. ما برای چند سده هر متن نوشته شده‌مان را با کلی تعارف همراه کرده‌ایم و حتی در یک گفتگوی ساده رو در رو هم طول می‌کشد تا بتوانیم حرف اصلی‌مان را شروع کنیم. حالا فرض کنید این جامعه ناگهان مجبور شود روابط دوستانه‌اش را به شکل متنی و غیرهمزمان صورت بندی کند.

اما این مشکل منحصر به جامعه ما نیست. ارین مک کین جدیدا تحقیقی منتشر کرده در مورد این مشکل. او می‌گوید جواب ندادن به ایمیل‌ها چند دلیل اصلی دارد. اول اینکه می‌دانیم باید به کسی جواب منفی بدهیم و چون اینکار برایمان سخت است آن را عقب می‌اندازیم. حالت دوم مربوط به افرادی است که آنقدر ورودی ایمیل دارند که مطمئنا نمی‌توانند به همه آن‌ها جواب بدهند و در نهایت هم خطای انسانی که باعث می‌شود به اشتباه بعضی ایمیل‌ها را پاک کنیم و هرگز به آن جواب ندهیم.

نتیجه این است که گیرنده چشم به در می‌دوزد تا شاید جواب ایمیلش برسد. او رنج می‌کشد، اسپم‌ها را چک می‌کند، صفحه را ریفرش می‌کند دوباره ایمیلی می‌زند و می‌پرسد که آیا ایمیل قبلی به دست ما رسیده یا نه. در اینطرف هم شرایط دائما بدتر می‌شود. جواب دادن یک نامه که سه هفته است نیازمند جواب است سخت تر از نامه ای است که امروزه رسیده و درنتیجه نوبت پاسخگویی به آن بازهم عقب‌تر می‌افتد و این روند ادامه پیدا می‌کند تا جایی که پاک کردن نامه به تنها راه ممکن تبدیل شود. در تمام این مدت، فرستنده با خودش فکر می کند که اصولا کسی آنطرف خط هست یا نه.

همین سوال در مورد تاخیر در پاسخ را اخیرا نویسنده نیویورک تایمز از راهبان بودایی پرسید؛ آنهم با ایمیل. اولین راهب بعد از ۷۵ ساعت پاسخ داد. استاد جیشو پری در جواب گفته بود «صبر، روش پایان دادن به خواسته‌ها است.» او اضافه کرده بود که وعده تکنولوژی برای دائما سریعتر کردن پاسخگویی به نیازهای بشر، چیزی بیشتر از یک توهم نیست و انسان باید با قائل شدن تفاوت بین عکس العمل بی واسطه به محرک‌ها و پاسخ اندیشه شده، پیش از هر جوابی به اندازه کافی تامل پیشه کرد، خود را آرام سازد.

به مناسبت ماه مبارک رمضان

این یک کینسین موتور پروتئین است که داره یک وسیل رو توی یک میکروتیوب بالا می‌کشه. این یک تیکه کوتاه است از این ویدئو.

ربطش به ماه رمضان؟ خب ماه رمضون که می یاد دو تا چیز بیشتر از همه برای من دیده می شه: اول حکومتی که سعی می کنه الگوهای خودش رو با زور به مردم تحمیل کنه (مثلا از طرق مجازات های سنگین برای طبیعی ترین رفتارهای بشری) و دوم تلاش یک سیستم برای کشف اینکه آیا در یک مکان زمان خاص ماه توی آسمون هست یا نه.

راستش این ویدئو رو که دیدم به نظرم اومد دقیقا تلاش سیستم بدن است برای انجام یک رفتار بسیار طبیعی و از طرف دیگه مثل همون تلاش برای دیدن ماه است ولی در جهت مخالف: دیدن چیزهای خیلی ریز. گفتم شما هم ببینین خوشحال بشین (:

راستی! اصطلاح Haters Gonna Hate رو بعدا توی کتاب نارنجی توضیح می دم (:

منبع

ترانه ممنوع: یک وجب دلواپسی

فواد صادقیان، ترانه سرا، تصمیم گرفته کتابش رو به شکل «رایگان» بذاره توی اینترنت. البته رایگان رایگان که نه.. نسخه دیجیتالی که بتونین دانلود کنین و هر قدر خواستین به شماره حسابش بریزین.

من کتاب رو از اینجا دانلود کردم. و با علاقه خوندم. به نظرم ترانه هاش بهتر از خیلی ترانه‌هایی بودن که این روزها خونده می شه و متاسفم که در کشوری هستم که افراد باید برای انتشار شعرهاشون از یک نفر دیگه مجوز بگیرن.

کتاب قشنگه. به نظرم سری بهش بزنین و اگر دوست داشتین هزینه کتاب رو به شماره کارت 5022291010225389 به نام فواد صادقیان بریزین تا شاید شاهد ترانه‌های بهتری توی موسیقی‌هامون باشیم.

من شخصا از ترانه‌های زیادیش لذت بردم. از جمله ترانه شاملو، بهانه، دیوارسنگی، خاک بهشت و غیره. تقریبا همه ترانه‌هاش رو دوست دارن با یک اجرای خوب بشنوم (:

اقدام ناجوانمردانه گوگل در نفی تاریخ علمی ایران

این مطلب یک است

دوستان. امروز متوجه یک نکته عجیب شدم که بعد از چند لحظه فهمیدم نمیتونه بی دلیل باشه و احتمالا تکه کوچیکی است از یک برنامه بزرگ برای تخریب تاریخ پر افتخار مای پر افتخار. به این تصویر نگاه کنید:

وقتی ما توی گوگل جستجو می کنیم که «کم نبوده اند علوم و فناوری هایی که در ایران تولید شده باشند» این به اصطلاح موتور جستجو کاملا برعکس اون رو به ما «پیشنهاد» می ده در حالی که اصلا وظیفه یک موتور جستجو پیشنهاد دادن نیست و مشخصه که اینکار به مقاصد خاصی انجام می شه.

ما می دونیم که چیزهای زیادی در ایران اختراع شدن. از تکنولوژی های الکل (توسط زکریای رازی گرفته) تا کامپیوتر (در کارهای خوارزمی) و انرژی اتم (در شعر مشهور مولانا که میگه دل هر ذره را که بشکافی آفتابیش در میان بینی) و این پیشنهاد که «کم بوده اند علوم و فناوری هایی که در ایران تولید شده باشند» واقعا غیرمنصفانه است.

به همین دلیل ازتون خواهش می کنم چند لحظه وقت بذارین، به صفحه اینکار در فیسبوک برین و دگمه لایک رو فشار بدین. با اینکار از فیسبوک خواهیم خواست تا به گوگل بگه که این پیشنهاد ددمنشانه رو حذف کنه و به تاریخ و فرهنگ چند هزار ساله ما احترام بذاره.

آخرین اخطار: هموطن! ایرانی! نواده آریوبرزن و سودابه! برای اصلاح تاریخ و برای نجات ایران برو به این صفحه و لایک بزن. به هرحال ما یک وظیفه تاریخی داریم که می تونیم از طریق زدن یک لایک ساده اونو از دوشمون برداریم پس چرا غفلت و تنبلی کنیم در نجات فرهنگمون؟

آبودان

من تا حالا آبادان نرفتم ولی از راه دور دوستش دارم. تیم محبوبم صنعت نفت آبادانه به خاطر ویدئو کلیپ فرید نظارت و خبر محبوبم هم اینکه:

و اینها رو که شفاهی تو شرکت می گفتم همکارم گفت که در سفر اخیر به آبودان یک فیلم هم تو بازار گرفته… عالیه (:

وضعیتی که ممکنه دولت به وظایف قانونی عمل و به مردم اطلاع رسانی کنه

مملکته داریم واقعا؟ رییس دولت می گه اگر به دستگیری دوستانش به اتهامهای متنوع از جنگیری و فساد مالی و غیره ادامه بدن، مجبور می شه به قانون عمل کنه و مسایل رو هم با مردم در میون بذاره. مملکته داریم؟

خوشحالی های کوچک زندگی

رفته بودم دوبی و این صحنه باعث نشاط قلبی شد: مثل عضوی از جهان، موبایلم رو روشن کردم، به وایرلس وصل شدم و زدم نرم افزارها آپدیت بشن. بدون وی پی ان، سریع و بدون دزدیده شدن بعضی از پاکت ها توسط دزدها:

ترجمه فاک یو در فرهنگ اصیل ایران امروز

جدیدا یک عده که دنبال خواننده هستن، افتادن به ترجمه‌ از مطالب قدیمی اینترنت و ارسالش میکنن برای لیست های پستی‌شون که تقریبا هیچکدوم از اعضاش چیزی از اینترنت نخوندن. در همین رابطه اخیرا یکی از دوستان اینو برام فرستاد:

یادم بود که اینو قبلا خوندم ولی مرکز بحث مادر طرف نبود و خودش بود. یک سرچ کوچیک و می‌رسیم به آرشیو قدیمی جک‌های اینترنتی:

حدسم درست بود. Fuck you به فارسی می‌شه «مادرت رو…». جای تشویق داریم واقعا. قصدم تعمیم به همه نیست ولی واقعا اگر می خوایم روزی به جایی برسیم که بتونیم به عنوان یک جامعه سرمون رو بالا نگه داریم، خیلی چیزها باید تغییر کنه.