من تا حالا آبادان نرفتم ولی از راه دور دوستش دارم. تیم محبوبم صنعت نفت آبادانه به خاطر ویدئو کلیپ فرید نظارت و خبر محبوبم هم اینکه:
و اینها رو که شفاهی تو شرکت می گفتم همکارم گفت که در سفر اخیر به آبودان یک فیلم هم تو بازار گرفته… عالیه (:
در دفاع از آزادی کیبرد
من تا حالا آبادان نرفتم ولی از راه دور دوستش دارم. تیم محبوبم صنعت نفت آبادانه به خاطر ویدئو کلیپ فرید نظارت و خبر محبوبم هم اینکه:
و اینها رو که شفاهی تو شرکت می گفتم همکارم گفت که در سفر اخیر به آبودان یک فیلم هم تو بازار گرفته… عالیه (:
مملکته داریم واقعا؟ رییس دولت می گه اگر به دستگیری دوستانش به اتهامهای متنوع از جنگیری و فساد مالی و غیره ادامه بدن، مجبور می شه به قانون عمل کنه و مسایل رو هم با مردم در میون بذاره. مملکته داریم؟
جدیدا یک عده که دنبال خواننده هستن، افتادن به ترجمه از مطالب قدیمی اینترنت و ارسالش میکنن برای لیست های پستیشون که تقریبا هیچکدوم از اعضاش چیزی از اینترنت نخوندن. در همین رابطه اخیرا یکی از دوستان اینو برام فرستاد:
یادم بود که اینو قبلا خوندم ولی مرکز بحث مادر طرف نبود و خودش بود. یک سرچ کوچیک و میرسیم به آرشیو قدیمی جکهای اینترنتی:
حدسم درست بود. Fuck you به فارسی میشه «مادرت رو…». جای تشویق داریم واقعا. قصدم تعمیم به همه نیست ولی واقعا اگر می خوایم روزی به جایی برسیم که بتونیم به عنوان یک جامعه سرمون رو بالا نگه داریم، خیلی چیزها باید تغییر کنه.
چند وقت قبل تصمیم گرفتم برای یک دوره دو ماهه کار برم پاکستان. جالبه که تقریبا به هر کس که میگم عکس العمل غیرمعمول نشون میده و می گه چرا پاکستان و این داستانها. همکارهای پاکستانی هم تجربیات مشابهی اینجا دارن. ما احساس میکنیم پاکستان یک کشور داغونه با حکومت دیکتاتوری و مردم متحجر.
مطمئنا بخشی از برداشت ما صحیحه ولی به جای تکرار همیشگی اینکه «ما از همه بهتریم ولی دارن به زور ما رو بد میکنن» بهتره دنیا رو نگاه کنیم و فکر کنیم و برنامه بهتر شدن برنامه ریزی و تلاش کنیم.
بهانه این نوشته این خبره:
در یک قرارداد با موسسه انتشاراتی داون پاکستان، تمام اسناد درز پیدا کرده آمریکایی در مورد پاکستان، به شکل انحصاری اول به این انتشاراتی داده میشه تا قبل از هر جا در خود پاکستان چاپ بشه. دقت کنید که اونجا پاکستانه و اینها همون اسنادی هستن که در ایران کسی حق نداره حتی ازشون حرف بزنه بدون اینکه بگه «همه خوب هاش واقعی است و همه بدهاش جعلی و دروغ»
نمیخوام زیاد داستان بگم ولی برای تلنگر یک نگاه هم به سایت داون بندازین یا به صفحه ویژه اسناد درز کرده آمریکا برین و ببینین کشور همسایمون چقدر توش آزادی بیان جلوتر از کشور ما است.
میدونم اکثرمون هزار جور دفاع و استدلال و غیره داریم ولی به نظر من در کنار همه اون حرفها، واقعا هم به اینجور تلنگرها نیاز داریم (:
گفته بودم که ایستاده کار کردن داره کم کم بین هکرها مد میشه. توی کامنتهای همون مطلب، ابوالفضل گفته بود که خط مرزهای خیلی محکم بین «ایران» و «خارج» نکشم. حرفش هم درست بود. اینجا دو تا عکس جدید براتون میذارم از آدمهایی که فکر میکنن به خاطر سلامتی بهتره ایستاده کار کنن و اینکار رو هم میکنن.
عکس بالا متعلق به ست براو است. طراح گرافیک که خودش پایههای میزش رو با یک هزینه کم بلندتر کرده و از میز نشستهاش یک میز ایستاده در آورده.
اما عکس دوم مال یک هنرمند دیگه به اسم کای رومهر است از eBoy که در کنار میز ایستادهاش یک میز نشسته با صندلی توپی هم درست کرده برای مواقعی که میخواد مصرف کالریاش رو به صفر برسونه (:
گذاشتن این عکسها در اینترنت نشون میده که این امر اصلا در سطح جهان «عادی» نیست و گرنه کسانی که تمام روز اینطوری کار میکنن عکسشون رو نمیذاشتن. راستش من هم این روزها تقریبا نیمی از وقت کار توی خونه رو برای فان ایستاده کار میکنم تا ببینم این مد چی میگه. اینم عکسش:
برای تموم کردن بحث بگم که معمولا خط مرزهای عجیبی توی دنیا نیست. درسته که ایران تنها کشوری در جهان است که توش حجاب اجباریه ولی کماکان این نظریه قابل پذیرشه که کشورها خیلی عجیب و غریب با هم تفاوت ندارن. دوستی دارم که هر وقت کسی از خارج حرف میزنه یادآوری میکنه که سومالی و گواتمالا هم خارج هستن و من خودم هم یکی از مباحث دائمیام با همه اینه که جاهای مختلف دنیا در کلیت ماجراشون تفاوتهای خیلی عجیبی با هم ندارن و زندگی در همه جا تا حدی شبیه همدیگه است و معمولا اینطوری نیست که مثلا مردم عادی یک کشوری یک جوری زندگی روزمره داشته باشن که ما با شنیدنش شوکه بشیم و برعکس. درسته که اتفاقات جزیی تفاوتهای بزرگ دارن (مثلا ممکنه یکی از کشته شدن یک معترض خیابانی بدون خشونت تعجب کنه یا از شلاق خوردن یک آدم به خاطر نوشیدن الکل به قول خودش فکش بیافته) ولی در نهایت در نود و نه درصد جنبههای روزمره زندگی و در دیدی گستردهتر، زندگی مردم مردم در تمام دنیا به هم نزدیکه و اینجوری نیست که مثلا هکرهای دنیا یک چیزهای جدیدی کشف کرده باشن که ما اصلا نفهمیم یا برامون عجیب باشه.
برگ برنده ما باید پیوند خوردن با دنیا باشه اونهم از طریق دیدن شباهتهاش.
پی.نوشت. تصویر پشت زمینه لپ تاپم عکس پیش فرض ویندوز ایکس پی نیست، اینه
آپدیت: این رو هم یکی از خواننده ها فرستاده (: گفته فعلا راضی است. راستی.. یک نکته مهم هم تو کامنت ها بود: اینجوری آدم مفیدتر کار می کنه چون واستاده نمی شه زیاد علافی کرد و مغز دائم مقایسه می کنه و می گه اینکار ارزش داره و فلان کار ارزش نداره
«روز کتاب، فرصتی مناسبی است برای نگاهی دوباره و تازه به کتابهایی که میخوانیم.» حالا مستقل از اشتباه ادبی جمله، معنی اش چیه و به نظر شما مجموعه ای که این پوستر رو طراحی، چاپ و نصب کردن آخرین کتابشون رو در چه سالی خونده بودن؟
تنها برداشت من از محتوای این «کار فرهنگی» اینه که آدمها دارن دائما کلی کتاب میخونن بدون اینکه بفهمن اصلا چی دارن میخونن و حالا که روز کتاب شده فرصت مناسبی است برای یک لحظه توقف و یک روز کتاب نخوندن و فکر کردن به اینکه هر روز آزگار اصلا چی دارن میخونن.
من مجبورم این پوستر رو هر روز توی تقاطع گاندی و همت ببینم و در نیتجه خوشحال میشم اگر کسی درکش میکنه معنی اش رو به من هم بگه.
از چیزهای روی اعصاب زندگی کردن در ایران، ترویج دزدی و دروغ توسط رییس ها است. دروغ رو که آشنا هستیم، دزدی هم نمونه اش این سایت پیوندها که مثلا اگر کسی می خواد بیاد سایت من، اونو بدون اینکه خودش بخواد می بره به یک سایت دیگه. اگر یک سانسورچی دزد نباشه، حداکثر بهش نشون می ده که «اینجا اجازه نداری بری» ولی بردنش به یک سایت دیگه، دزدی یو آر ال است. اما خب… در اینجا این چیزها طبیعی است و به همین دلیل نیاز به اصلاح داره. (:
در عوض خوبی زندگی کردن در ایران اینه که همیشه اسباب خنده فراهمه (: یکیش هم این:
سایت دزدی یو آر ال های فیلتر شده، ساسپند شده. احتمالا یا به خاطر مراجعه بیش از حد مردم به سایت های فیلتر شده پهنای باند تموم کرده یا سرویس دهنده به این نتیجه رسیده که نمی خواد توی دزدی شریک باشه (: شکی نیست که با مالیات ما یک هاست دیگه می گیرن ولی فدای سرمون تا وقتی که می خندیم (((: