بیانیه‌ی جمعی از وبلاگ‌نویسان در رابطه با انتخابات ریاست جمهوری و وقایع پس از آن

۱) ما، گروهی از وبلاگ‌نویسان ایرانی، برخوردهای خشونت‌آمیز و سرکوب‌گرانه‌ی حکومت ایران در مواجهه با راه‌پیمایی‌ها و گردهم‌آیی‌های مسالمت‌آمیز و به‌حق مردم ایران را به شدت محکوم می‌کنیم و از مقامات و مسوولان حکومتی می‌خواهیم تا اصل ۲۷ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران را -که بیان می‌دارد «تشكيل‏ اجتماعات‏ و راه‌ پيمايی‌ها، بدون‏ حمل‏ سلاح‏، به‏ شرط آن‏‌که‏ مخل‏ به‏ مبانی‏ اسلام‏ نباشد، آزاد است» رعایت کنند.

۲) ما قانون‌ شکنی‌های پیش‌آمده در انتخابات ریاست جمهوری و وقایع غم‌انگیز پس از آن را آفتی بزرگ بر جمهوریت نظام می‌دانیم و با توجه به شواهد و دلایل متعددی که برخی از نامزدهای محترم و دیگران ارائه داده‌اند، تخلف‌های عمده و بی‌سابقه‌ی انتخاباتی را محرز دانسته، خواستار ابطال نتایج و برگزاری‌ی مجدد انتخابات هستیم.

۳) حرکت‌هایی چون اخراج خبرنگاران خارجی و دستگیری روزنامه‌نگاران داخلی، سانسور اخبار و وارونه جلوه دادن آن‌ها، قطع شبکه‌ی پیام کوتاه و فیلترینگ شدید اینترنت نمی‌تواند صدای مردم ایران را خاموش کند که تاریکی و خفقان ابدی نخواهد بود. ما حکومت ایران را به شفافیت و تعامل دوستانه با مردم آن سرزمین دعوت کرده، امید داریم در آینده شکاف عظیم بین مردم و حکومت کم‌تر شود.

پنجم تیرماه ۱۳۸۸ خورشیدی

بخشی از جامعه‌ی بزرگ وبلاگ‌نویسان ایرانی





	

رکورد پرواز هواپیمای کاغذی

اصل خبر ساده است و حواشی‌اش جذاب. خلاصه‌اش اینه که یک مهندس ژاپنی با یک پرواز ۲۹ ثانیه‌ای رکورد پرواز هواپیماهای کاغذی رو شکسته.

هواپیمای اون که طبق قانون از یک برگ کاغذ بدون بریدگی درست شده، ده سانتی‌متر طول داره. این خبر بامزه است ولی واقعا چیزی بیشتر از بامزگی داره. یک مهندس اینجا هست که معتقده می‌شه کارها رو بهتر انجام داد و می‌شه رکوردها رو شکست. کسی به کسی دروغ نمی‌گه. نه برای اولین بار هواپیمای کاغذی رو اختراع کرده و نه الزاما اینکار رو در بچگی کرده (: در عین حال برای کسی توی این سن و سال،‌هنوز این سرگرمی وجود داره که عصر بره یک باشگاه و در باشگاه هواپیماهای کاغذی با دوستاش کاغذ تا کنه و بحث کنه و گپ بزنه. باشگاه اون در سال ۱۹۸۰ افتتاح شده. باشگاه اون موسسه هوایی ژاپن رو متقاعد کرده که ۶۲۰ هزار پوند هزینه کنه تا یک دارت کاغذی زو از ایستگاه هوایی به بیرون پرت کنن و احتمالا یک هفته بعد اون رو روی زمین پیدا کنن.

اینها برای من جذابه (: بخصوص وقتی می‌بینم که توی کشوری زندگی می‌کنم که اکثر آدم‌ها بالغش در اکثر مواقع حوصلشون سر رفته و دانشمندهاش تلاش می‌کنن تکنولوژی‌های چندین دهه قبل رو کپی کنن یا بخرن تا رسانه‌ها اون رو به اسم پیشرفت علمی جا بزنن (: علم لازم نیست پیچیده باشه. پیشرفت علم یک قدم کوچیکه در ادامه قدم قبلی نه یک اختراع عظیم از صفر (:

اکثر زنان دستگیر شده آزاد شدن،‌ مردان هنوز در زندان

راستش خبر رو هر کسی بخواد بشنوه، تا حالا شنیده: روز اول می بیشتر از صد نفر آدم دستگیر شدن. دیشب همه زن‌ها به جز جلوه جواهری آزاد شدن. پسرها هنوز بدون هیچ خبر، وکیل یا حقوق تصریح شده در قانون، در زندان هستن. دستگیری اول می از نظر منطقی و تجربیات ما با دولت جمهوری اسلامی قابل پیشبینی بود ولی من این گزاره‌ها رو نمی‌تونم کنار هم بچینم:

  • ایران اسلامی است
  • ایران ضد آمریکا است
  • ایران دوست مارکسیست‌ها و چپ‌ها است (مثل چین، بولیوی، شیلی، کوبا، …)
  • اول ماه می، روز جهانی کارگر و روز ضدیت با سیاست‌های آمریکایی است
  • رکسانا صابری به جرم جاسوسی به هشت سال زندان محکوم شد
  • دوستان چپ و طرفداران حقوق کارگران اول ماه می رو جشن گرفتند
  • اوباما رییس جمهوری آمریکا است
  • اوباما پیام داد که رکسانا صابری باید آزاد بشه
  • رکسانا صابری نه فقط یک شبه آزاد شد که کشور رو هم ترک کرد و رفت آمریکا
  • دوستان چپ و طرفدار حقوق کارگران، در زندان هستن

دو خبری که از رسانه‌های داخلی نخواهید شنید

۱. خبرنگار عراقی پرتاب کننده کفش، از سوییس درخواست پناهندگی کرد. با این استدلال که اکنون در زندان کتک زده می‌شود و در کشورش شغلی نخواهد داشت و در عوض – به نقل از وکیلش – در سوییس خواهد توانست به عنوان خبرنگار سازمان ملل کار کند.

۲ عربستان یک بیلیون دلار به غزه کمک مالی کرد.

با هیچکدوم موافق یا مخالف نیستم اما حس می‌کنم مسخره است بعضی خبرها رو ما هیچ وقت نشنویم یا به دروغ چیز دیگه‌ای بشنویم. مثلا جریان شیرین عبادی و بهایی بودن منشی‌اش یا اینکه هیچ سازمان حقوق بشری در مورد غزه بیانیه ای نداده.

یورش حکومت به تجمع کنندگان طرفدار صلح در غزه

گاهی چیزی ندارم بگم ولی لازمه حرفی بزنم. امروز یک حکومت مفتضح، یک خجالت تاریخی دیگه برای خودش خلق کرد. دولت اسلامی امروز صبح با کتک و فحش رکیک و دزدی و ضرب و شتم و نیروی لباس شخصی و نیروی نظامی، به مادران صلح حمله کرده و تا جایی که از دستش بر اومده مادرانی که برای صلح در غزه جلوی سفارت فلسطین تجمع برگزار کرده بودند رو کتک زده و دوربین‌های عکاسی رو بدون مجوز و بدون بازگشت ضبط کرده و شعار «مرگ بر صلح طلب» و «جنگ جنگ تا پیروزی داده». خجالت آوره… نمی دونم چجوری ممکنه کسی ذهنش توان استدلال عقلانی داشته باشه و خجالت نکشه… خجالت آوره.

توضیح: به علت سرقت دوربین عکاسی توسط حمله کنندگان، ‌عکسی از حمله پلیس ایران به طرفداران فلسطین ندارم. به جاش عکس پلیس اسراییل رو گذاشتم که به خود فلسطینی ها حمله کرده.

محقق جوان ایرانی به تکنولوژی ساخت نمایشگر شفاف دست یافت

چند وقتی است که کلی عکس دائما رد و بدل می‌شه در مورد مک بوک‌های اپلی که صفحه نمایش شفاف دارن. تا جایی که من می‌دونم، همچنین چیزی وجود بیرونی نداره. یک دوست فنی توضیح می‌داد که از نظر تکنیکی این موضوع قابل اجرا است اما منطقی نیست چون کاربرد صفحه نمایش اینه که یک چیزی رو توش نمایش بدن نه اینکه اونطرفش دیده بشه! اگر قرار باشه نمایشگر شفاف باشه، نقض قرضه و می‌شه داستان مرد نامرئی که به خاطر شفاف بودن شبکیه‌اش، باید کور باشه!

به هرحال… بخشی که من کار می‌کنم اسمش هست «شخصی‌سازی و تطبیق سیستم‌ها». در واقع ما سیستم ها رو نصب و تنظیم می‌کنیم و در صورت نیازی تغییرشون می‌دیم. این شد که تصمیم گرفتیم مک من رو هم به یکی از همون مک‌های شفاف تبدیل کنیم. ساده بود.

 دوربین عکاسی رو جایی ثابت می‌کنیم و از یک منتظره عکس می‌گیریم

 لپ‌تاپ رو به تصویر اضافه می‌کنیم و دوباره دقیقا از همون زاویه عکس می‌گیریم

 حالا دو تا عکس داریم که دقیقا مثل هم هستن به جز اینکه توی یکی لپ تاپ هست و توی یکی نیست

 دو تا عکس رو می‌ندازیم روی هم به شکلی که اونی که لپ تاپ داره، رو باشه

 حالا اگر نمایشگر لپ تاپ رو از روی صفحه اولی ببریم، تصویر زیری که میز پشت اون است از توی ال.سی.دی. دیده می‌شه

 برای اضافه کردن به جو، می‌تونیم تصویر توی ال سی دی رو کاملا حذف نکنیم بلکه کمی شفافش کنیم تا هم لیوان پشت مونیتور دیده بشه و هم بخشی از تصویر روی نمایشگر

تنها مشکل این بود که زمینه پشت لپ تاپ من زیادی ساده بود. اگر کمی آت و آشغال می‌چیدم پشتش، قشنگ‌تر می‌شد. ولی به هرحال این تصویر لپ تاپ مک من است که صفحه شفاف داره:


قشنگ نیست؟ اما فقط مک‌ها نیستن که این قابلیت رو دارن، این هم از لپ تاپ آی بی‌ ام ایریکس:


و البته می‌دونین که من اهل گفتن اینکه برای اولین بار این تکنولوژی در ایران کشف شده و این چیزها نیستم، به همین خاطر عکس این لپتاپ ۱۹۹۷ توشیبا رو هم می‌ذارم (که روش لینوکس DSL اجرا می‌شه) تا کسی ادعا نکنه که این تکنولوژی جدید جهان است و برای اولین بار در ایران اجرا شده (:


طرح اتصال منازل ایران به فیبر نوری


این طرح در صفحه دانش و فناوری روزنامه همشهری تاریخ دیروز سه شنبه، ۱۰ دی مطرح شده. مطرح کننده هم پروفسور جواد صالحی است. متولد کاظمین عراق و استاد دانشگاه شریف.

راستش من نمی‌خوام در این باره حرف بزنم که در کشوری که ۱۲۸ کیلوبیت در ثانیه برای کاربر خانگی کافی دونسته می‌شه و در کشوری که دومین سانسور کننده اینترنت در جهان است و در یکی از دو کشوری در جهان که هر چیز جاپی نیازمند مجوزه و در کشوری که یک کتاب مدت ها باید در ارشاد بمونه تا سانسورچی بررسی اش کنه و در کشوری که پلیس با لگد دیش‌های ماهواره رو از خونه‌ها می‌بره و در کشوری که فروشنده مودم به جرم اینکه مودم با تکنولوژی‌های دوصفر هفت جاسوسی می‌کنن اعدام می‌شه و … حرف زدن از اتصال منازل ، لازم ولی غیرواقعی است.

چیزی که من می‌خوام در موردش صحبت کنم، اینه که اگر واقعا قراره فیبرنوری به خونه‌ها بیاد و مردم اینترنت پر سرعت داشته باشن، دانشگاه و پرفسور و چهارمین دانشمند جهان اسلام (؟)‌ و این چیزها کاره ای نیستند. تکنولوژی رساندن فیبرنوری به استفاده کننده نهایی / خانگی اصولا چیز جدیدی نیست که قرار باشد بزرگترین دانشمندان جهان اسلام کشفش کنند (: نیازی هم به تحقیقات دانشگاهی با تجهیزات بالا بالا ندارد (متن مقاله). کاری که باید بشود که سیاستمنداران و بودجه ریزان، تصمیم بگیرند که مفید است، سانسورچی‌ها را راضی کنند و عملیات اجرایی را شروع کنند. به همین سادگی. به نمودار زیر نگاه کنید:


همانطور که نمودار شورای فیبر به خانه نشان می‌دهد، در کشوری مثل کره جنوبی، بیشتر از ۳۰٪ خانه‌ها فیبرنوری دارند، رتبه‌های بعدی هنگ کنگ (۲۲٪) و ژاپن (۲۱٪) هستند. یعنی از هر سه خانه یکی یا از هر چهار خانه، یکی.

وقتی این آمار را می‌بینیم به راحتی معلوم است که کشیدن فیبرنوری به خانه، تکنولوژی کشف شده است و یک سرویس معمول مخابراتی که تنها دلیل نبودن آن در بعضی کشورها، عدم سیاست گذاری معطوف به آن در کشور است.

مواظب باشید تحریک نشوید: بنگ!


بنگ! بنگ! بنگ! یاد چی می افتین؟ هفتیر بنگ بنگی؟ حشیش؟ تصادف؟ خب یک بیمار هم هست که با دیدن این لغت، یاد سکس می افته؛ احتمالا چون اصطلاحی هست به اسم «گنگ بنگ» که برای رابطه جنسی چند مرد با یک زن استفاده می‌شه (: این آدم بیمار به این نتیجه رسیده که این لغت باید در اینترنت غیرقابل جستجو باشه..