یک روش خوب یاد گرفتن برنامه نویسی خوب، بررسی ضد الگوها/AntiPatterns است. اساتید، نمونههای بدی که میبینن رو منتشر می کن تا بقیه ببینن که چه روشی اشتباهه و از روش روش خوب رو درک کنن. این مجموعه نمونه های بد برنامه نویسی رو من مدتها پیش دیدم و همیشه گذاشته بودم در موردشون بنویسم.. که ظاهرا رسید به الان. به قول خودمون «ادب از که آموختی از بی ادبان». این قسمت دوم از یک مجموعه دو قسمتی است.
عدم رعایت دستخط واحد در طول کد، صدمه ای به اجرا نمی زنه ولی هم باعث می شه خوندنش بسیار سخت تر بشه، احتمالا باگ بیشتری نیازمند رفع شدن باشه و آماتور بودن نویسنده تو ذوق بزنه. استایلهای مختلف الزاما از هم بهتر و بدتر نیستن ولی مهمه که شما یک استایل رو در طول کد رعایت کنین. همچنین اگر عضوی از یک تیم هستین، خوبه استایل لیدر رو رعایت کنین و اگر لیدر هستین، استایلی رو برای کل تیم تدوین کنین. و البته اگر پایتون کار می کنین، سند پپ ۸ راهنمای خوبیه.
کامنت اضافی هم چیز بدیه! اینجا بحث زیاده. بعضی ها فیگور «کد کامنت است» میان و بعضی ها برای هر خط کد۱۰ خط کامنت می نویسن. بهتره شما منطقی باشین و معتدل. اشکالی اصلی کد رو این ببینین که برای یک نفر حرفه ای، توضیحات دو تا می شه: کامنت و کد! اگر کامنت شما داره کد رو توضیح می ده، احتمالا کامنت خوبی نیست. کامنت باید اشاره به فلسفه کلی اون بخش بکنه یا مرجعش یا توضیحی از طرف برنامه نویس. بعضی ها می گن کامنت ها باید الگوریتم و دلایل رو توضیح بدن نه روش رو. اگر کد شما بدون کامنت، ناخوانا است یعنی کد بدی نوشتین. اگر قراره جلوی متغیر، توضیح بدین محتواش چیه، بهتره اسم متغیر رو به اون محتوا تغییر بدین. بدترین حالت وقتی است که کد با کامنت نخونه. به هرحال بحث زیاده. مواظب باشین که بین نوشتن کد لابلای صدها خط کامنت و ادعای «کد برای برنامه نویس خوب کامنته» جای معقولی بایستین.
عملیات پیچیده رو نباید در if انجام بدین. من اخیرا در این مورد یه تذکر گرفتم و کدم رو اصلاح کردم. بهتره بخش های مختلف رو قبلا حساب کنین و در متغیرهایی با اسم های خوب بنویسین و بعد یک ایف خوانا بنویسین که «اگر فلان و بهمان». تنها استثناء وقتی است که بخواین با && در ایف، جلوی اجرای شدن قسمت دوم در صورت اشتباه بودن قسمت اول رو بگیرین.
به جر در حالتی که دقیقا مشغول بررسی محتوای یک رشته حرفی / استرینگ / جمله هستین، نباید متغیر رو مستقیما با استرینگی که نماینده یک تایپ است مقایسه کنین. برای اینکار از کلاس ها، اینامها یا حتی اعداد استفاده کنین تا جلوی کلی از مشکلات رو بگیرین.
یک روش خوب یاد گرفتن برنامه نویسی خوب، بررسی ضد الگوها/AntiPatterns است. اساتید، نمونههای بدی که میبینن رو منتشر می کن تا بقیه ببینن که چه روشی اشتباهه و از روش روش خوب رو درک کنن. این مجموعه نمونه های بد برنامه نویسی رو من مدتها پیش دیدم و همیشه گذاشته بودم در موردشون بنویسم.. که ظاهرا رسید به الان. به قول خودمون «ادب از که آموختی از بی ادبان». این قسمت اول از یک مجموعه دو قسمتی است.
نمونه اول به ما می گه فانکشنهایی بسازیم که یک کار مشخص رو می کنن. قرار نیست فانکشن اونقدر بزرگ باشه که همه چیز رو به تنهایی بر عهده بگیره و قرار هم نیست اونقدر کوچیک باشه که بشه هر جای دیگه به عنوان یک دستور استفاده اش کرد. اگر کاری از نظر منطقی یک قدم از حل مساله است، براش یه فانکشن درست کنید. گاهی هم نه (:
زود برگردین! این توصیه «زود برگرد» رو از بچگی شنیدیم و در برنامه نویسی هم خوبه اگر اونو یادمون باشه. اگر در جایی از یک فانکشن مطمئن شدید که وقت برگشت است، برگردید. اینکه یک متغیر ست کنید و آخر فانکشن تصمیم بگیرین با اون بگردین، فقط کار رو پیچیده تر می کنه و خوندن و دیباگ برنامه رو سختتر. حتی اگر بحث پرفرمنس برامون مهم نباشه.
از اعداد جادویی پرهیز کنید! اینجا معلوم نیست ۵ چیکاره است. چرا ۵؟ چرا شش نه؟ اگر پنج رو در متغیری به اسم max_number_of_tries ریخته بودیم هم برنامه واضح تر بود و هم اگر بعدا کسی می خواست بعد از ۶ بار نظرش رو عوض کنه، خیلی راحت پیدا می کرد کجا باید چیکار کنه. روی پرفرمنس هم هیچ تاثیری نداشت.
یک کلاس بزرگ برای همه کار. اگر می تونین کارهای داخل یک کلاس رو طبقه بندی کنین، بهتره کلاس رو به اون طبقهها بشکنین. گاهی آدم ها برای حل یک مساله واقعا بزرگ کلا یک کلاس بزرگ تعریف می کنن و کل توابع و متغیرها رو می برن اون تو! اینکار رو نکنین.
در این شماره از رادیوگیک، با پلیس ها درگیر هستیم. کسانی که صورتشون رو از موبایلهای ما دور می کنن تا بعدا بتونن صورتمون رو جلوی گوشیهامون بگیرن. از هک می گیم و مشکل حاد هسته لینوکس و هکر کلاه خاکستری ای که شما رو هک می کنه تا امنتر باشین. با رادیوگیک باشین تا ببینم مشکل اتحادیه اروپا با میمهای خندهدارمون چیه.
گوگل در یک نمودار ساده، تعداد کاربرانی که از آی پی ۶ استفاده می کنن رو نشون می ده. این عدد حالا به ۲۵٪ رسید. [بعد از مدت ها که حرف زدیم + اهمیت توجه بهش در ایران چه از نظر سواد چه از نظر تکنولوژی ]
رنگ کلاه ها. حالا یه خاکستری که روسی حرف می زنه داره اینترنت رو می چرخه و به میکروتیک های پچ نشده ای که پیدا می کنه نفوذ می کنه و … چیکار می کنه؟ فایروالشون رو تنظیم می کنه تا دیگه نشه بهشون نفوذ کرد (: آی دی اش alexy است و مدعیه که بیشتر از ۱۰۰هزار میکروتیک رو پچ کرده. اون توی کامنت تغییر فایروال می نویسه که کیه و چرا اینکار رو کرده وآدرس تلگرام رو هم می ده ولی می گه فقط ۵۰ نفر باهاش تماس گرفتن و گاهی هم عصبانی بودن! این مشکل امنیتی که می گیم CVE 2018 14847 است.
وای فای ۶ هم معرفی شد. حتما می دونین که قبلا اسم ها اینقدر اسون نبود و بهشون می گفتیم 802.11ac یا 802.1n. این نسخه ها که پیش رفتن معمولا بحث سرعت بیشتر و رسیدن به فاصله بیشتر و اینطور چیزها بود ولی یک متخصص لازم بود که بدونه اسم ها چین و چی از چی بهتره. به همین خاطر wifi alliance حالا اعلام کرده که وای فای بعد یکه قرار بود 802.11ax باشه رو با نام وای فال ۶ خواهیم شناخت تا با نگاه کردن به قوطی دستگاه، مثل آدم بتونیم بگیم کدوم از کدوم بهتره.
یک محقق امنیتی که برای پروجکت زیروی گوگل کار میکنه هم PoC یک مشکل در کنرل های ۳.۱۶ تا ۴.۱۸.۸ رو منتشر کرده. جان هورن با گزارش CVE-2018-17182 نشون داده که با غیرمعتبرکردن کش و استفاده از ساب سیستم مدیریت حافظه لینوکس می تونه حمله UseAfterFree بکنه. شکلی از حمله که گاهی باعث فریز شدن سیستم می شه و گاهی حتی اجازه ارتقاء دسترسی می ده. به گفته اون این حمله در حدود یک ساعت، اجازه دسترسی روت در شل می ده. خودش هم میگه که بعد از گزارش با سرعتی بسیار سریع مشکل رفع شده ولی خب ما باید آپدیت کنیم. البته مشکل اینه که توزیع ها در چه زمانی این آپدیت رو زدن. گاهی یک هفته طول کشیده که خب فرصت فوق العاده ای به هکرهای متخصص و پر اراده می ده برای سوء استفاده.
در سال ۲۰۱۵ آمازون به این فکر می کرد که شرکت المنتال رو بخره. شرکتی که تخصصش فشرده کردن ویدئوها و استریم کردنشون برای دیواس های مختلف بود. این شرکت قبلا به پخش زنده المپیک کمک کرده بود، اجازه داد درون های سی آی ای با مراکزشون فیلم زنده مخابره کنن و غیره و غیره. در حین پروسه خرید، آمازون از شرکتی کمک گرفت تا محصولات این شرکت رو بررسی کنه و چیز عجیبی کشف شد. ظاهرا سرورهای سریعی که این شرکت استفاده می کرد یک چیپ کوچیک اضافه بر طراحی اصلی داشتن. سرورهای سوپرمیکرو یکبار دیگه به کانادا فرستاده شدن تا یک شرکت دیگه هم اونها رو بررسی کنه و نتیجه مشابه بود: یک چیپ بسیار کوچیک به اندازه دونه برنج که توی طراحی اصلی نبود. این مساله به مسوولین آمریکایی گزارش داده شد. این سرورها تقریبا همه جاهای مهم بودن. از سی آی ای تا کشتی های جنگی. ظاهرا نتیجه تحقیقات می گه که اضافه شدن این چیپ در پروسه اسمبل شدن بورد در چین اتفاق افتاده! [توضیح شخصی: کسی جوابی نداره هنوز. نقد زیاده. احتمالش هم هست. ولی به هرحال داریم آینده رو می بینیم]
درک خبر برای خیلی از ما کمی سخته. بخصوص اگر طرفدار حقوق برابر باشیم سریع می ریم سراغ اینکه …
از ۲۰۱۹، حداقل یک زن باید در هیات مدیره شرکت هایی که سهامشون عممی است باشه.
پلیس و رمزهای ما
دو تا خبر هم داشتیم. اولی اینکه نیوزلند قانونی تصویب کرده که اگر حین ورود به کشور پلیس از شما پسورد لپ تاپ یا تلفنتون رو بخواد باید اونو بدین و اگر ندین، ۵۰۰۰دلار جریمه می شین. دومی هم اینه که اف بی آی در یک مورد در حین دستگیری یک جوون متهم به کودک آزاری، مجبورش کرده به آیفونش نگاه کنه تا از طریق چهره، آنلاک بشه. در موردی مرتبط هم اف بی آی به مامورینش دستور داده تا اگر آیفونی از کسی گرفتن نباید صورتشون رو جلوی صفحه اش بگیرن چون ممکنه بعد از چند بار تلاش برای تشخیص صورت،به اجبار برای آنلاک شدن پسورد رو بخواد.
پین و پسورد ۱۵
پترن ۱۷
چهره / انگشت ۵۹
بدون لاک ۹
آرتیکل ۱۳ (تامه علی)
ابد درمورد این موضوع article 13 شنیدی. قانونی که اروپا داره میگذرونه (یا گذرونده؟) که به موجب اون شرکت های ارائه دهنده خدمات اینترنت اصلی و آپلود فایل(حتی گوگل و فیسبوک) مسئول فایل های آپلودی هستن. بدین معنا که چنانچه فایلی قوانین مربوط به کپی رایت رو نقض میکنه باید حذف بشن و دونه دونه مورد بررسی قرار بگیرن.
تا اینجاش خبر بقدر کافی وحشتناک هست! زمانی بدتر میشه که بدونیم موضوع دامن میم های عزیز و گیف های فان رو هم میگیره و دنیای 9gag رو هم تکون اساسی میده. احتمالا به موجب این قانون meme و gif هایی که داخل اونها از محتوایی استفاده شده که تحت قانون کپی رایت قرار گرفتن نباید آپلود بشن. این یعنی کلی محتوای فان از سراسر نت تبدیل میشه به محتوای غیرقانونی.
آیا واقعا این روزها باید بی توجه بخونیم؟ به نظر میاد تکنولوژی علیه آروم و دقیق خوندن می جنگه. حالا راحت با شست رو گوشی اسکرول می کنیم و سریعتر از هر کتاب ورق زدنی، بخش های مختلف متن رو می بینیم و می رسیم آخرش. خوندن از روی گوشی چشم ها رو خسته می کنه و بدن ترجیح می ده بره سراغ یک کار دیگه. الان بالای مقاله ها می نویسن که خوندنش ۱۰ دقیقه طول میکشه ولی حوصله اون رو هم نداریم [گریز به اینستاگرام و نخوندن و حرف زدن . …]
ماریان ولف که نوروساینتیسن است می گه که این «استاندارد جدید» سر سری رد شدن باعث «تغییری نادیدنی ولی بسیار مهم» در شکل درک ما از کلمات می شه. مدارهای عصبی که توانایی مغز برای خوندن و درک رو فعال می کنن حالا به جای تمرکز و دقیق فهمیدن روی سریع رد شدن و سری سری خوندن تربیت می شن.
البته حالا مساله خطرناکترین چیز ممکن هم نیست. ما همیشه چیزهایی رو سرسری می خوندیم و از ۹ سالگی مغزمون یاد می گیره که به جای تک تک کاراکترها، کلمات رو بخونه و حین خوندن به جاهای مختلف صفحه نگاه کنه که ببینه جلوتر چه خبره! از یک نظر هم شاید اسکیم کردن، بخشی از شیوه طبیعی رفتار مغز ما باشه.
قبلا هم این استرس رو داشته ایم. اینکه فرهنگ ما از سمت رمان های بلند به سمت داستان های کوتاه اومده یک شاهد این ماجرا است. در ۱۹۸۹ نویسنده ای گفته بود که «اینکه سونات ها و هایکوها محبوب هستن نشون دهنده این نیست که بازه توجه ما داره کوتاهتر می شه».
ولی مطمئنا اینترنت شیوه خوندن ما را تغییر داده. ما الان چیز بیشتری برای خوندن داریم چون آدم های بیشتری می نویسن. فقط کافیه چند دهه عقب بریم و تعجب خواهید کرد که چقدر کم چیزی نوشته می شد، البته بیرون مدرسه. تقریبا هیچ وقت نمی دیدین که کسی در کافه نشسته باشه و مشغول نوشتن باشه که الان داره چی می خوره یا به دوستش نامه بنویسه و بپرسه امروز صبح چیکار کرده و برنامه اش برای عصر چیه.
در دوران آنالوگ نوشته ها بسیار دیرتر از زمان نوشته شدن خونده می شدن. در دوران دیجیتال تقریبا هر نوشته ای خیلی زود به مخاطب می رسه. گاهی همزمان که شما دارین می نویسین۷ یکی داره می خونه! یا کامنت های یک مطلب تقریبا به محض انتشارش شروع به رشد می کنن.
بیلی کالینز (شاعر) می گه که «شعر قطع کردن سکوت است در حالی که روزمره نویسی، نویزی دائمی است». ما الان گفتن و عکس العمل نسبت به کلام (با کلام) بیشتری داریم تا گوش کردن و خوندن و فکر کردن بهش.
احتمالا خوبه که آروم باشیم. هر روز کلی چیز در مزایای آرومی می شنویم – مثلا در ستایش اینکه خودمون آشپزی کنیم و فست فود نخوریم یا به بچه ها فرصت بدیم با حوصله و زمانی که خودشون لازم دارن دنیا رو کشف کنن و … اما آروم خوندن هنوز مرسوم نشده. هی به ما می گن مطالعه خوبه و آدم ها خوشحالن که کتاب ها رو سریع بخونن و تموم کنن ولی شاید برعکسش بهتر باشه.
تجربه بلند خوندن این وسط می تونه جالب باشه. چیزی رو برای همدیگه بخونین. اگر تو رابطه هستین برای طرفتون کتاب خبونین یا مقاله. و اینجوری می بینین که چطوری هر کلمه از جلوی چشمتون به مغز می رسه و بعد به زبون و لذت خوندن بیشتر می شه. اینجوری مغز تمرین می کنه تا بتونه چیزهای بلندتر رو بخونه. ما الان کلی خبر می خونیم و رنج می کشیم. شاید اگر کمتر بخونیم ولی عمیق تر وضعمون بهتر باشه. آروم خوندن سخته ولی در واقع هدیه دادن زمان است بدون تضمین سود. اول که شروع کنین چیزهای طولانی رو آروم بخونین احتمالا کلافه خواهید شد. گفته می شه مغز ما شدیدا شکل پذیره و اگر در طول چند سال فقط چیزهای کوتاه و سریع خونده باشیم، دیگه سختشه مسیرهای جدیدی برای خوندن چیزهای طولانی ایجاد کنه. ولی این تمرین لازمه اگر قراره از متن اخبار و جک ها و شوخی ها و توصیه های علمی تک جمله ای و پاراگراف هایی که سعی می کنن علوم رو توضیح بدن فراتر بریم و به دانشی واقعی برسیم.
این روزها درآمد اکثر سرویس های بزرگ اینترنت از «وقت» و «توجه» ما است و واقعا روی این با هم رقابتی جدی می کنن. من و شما اما اگر می خوایم چیزی بیشتر از مرکز درآمد این سیستم ها باشیم (چه درآمد سیاسی / چه عقیدتی / چه تبلیغاتی) لازمه که کنترل زمان و توجه خودمون رو توی دستمون بگیریم و اولین قدمش هم اینه که بتونیم «توان توجه» یا «بازه توجه» خودمون رو زیاد کنیم. بتونیم مغزمون رو دوباره پرورش بدیم که برای مدتی طولانی درگیر یک چیز بشه و اینطوری بتونه دانش انباشت کنه. شاید یک روشش تمرین برای آروم خوندن است. و آروم گوش کرد.
نامه ها
سمانه:
در رادیو گیک نمرهی هشتاد و چهار؛ به این نکته اشاره کردی که هلیوم زمین داره تموم میشه. من فکر میکنم این شاید به درستی بیان نشده.
هلیوم عنصر بسیار نادری در زمین هست ( حدود چند اتم در هر یک میلیارد اتم و در جو از مرتبه ی حدود پنج اتم در هر یک میلیون اتم). اما میانگین سرعت اتمهای هلیوم از سرعت فرار از سطح زمین بیشتره (سرعت فرار به سرعتی گفته میشه که اگر سنگی رو روی سطح زمین با اون سرعت پرتاب کنیم دیگه برنمیگرده پاییین. گازهای سبک مثل هیدروژن و هلیوم چون ریزه میزه هستن سرعتشون بیشتره و بخاطرهمین سرعتشون از سرعت فرار از سطح زمین بیشتره و …) اما با این وجود پس نباید همین مقدار هلیوم در جو زمین وجود داشته باشه و باید تمام هلیوم از زمین طی این چند میلیارد سال گریخته باشه! پس چرا هنوزم هلیوم روی سطح و داخل جو زمین هست؟!
جواب خیلی جالبه: هلیوم در واپاشی هستههای اتم های سنگین مثل اورانیوم، توریوم و … تولید میشه. در حقیقت اون تابش آلفا که توسط برخی رادیو ایزوتوپ ها تولید میشه همون هسته ی هلیوم هست. نرخ تولید هلیوم در فرآیند های واپاشی آلفا اونقدر زیاد هست؛ که هنوز توی جو چند صد هزار تن هلیوم وجود داره.
اما بزرگترین ذخایر هلیوم همون مخازن گاز طبیعی هستند که هلیوم تولید شده در پوسته های زیرین همراه با گاز طبیعی در زیر طاقدیس ها ی سنگ سفت محبوس شده.. به طور معمول حدود یک تا پنج درصد گاز طبیعی رو هلیوم تشکیل میده که با این حساب یک چهارم ذخیره ی هلیوم قابل استحصال در پارس جنوبی جمع شده که متاسفانه ما اون رو از گاز و میعانات جدا نمیکنیم و ول میدیم بره!
پنج درصد از گاز طبیعی خیلی عدد خوبیه انقدر خوبه که ما نباید نگران باشیم. البته برخی معتقدند باید قیمت هلیوم بالاتر بره تا الکی توی مصارف داغون هدر نره اما خب بنظر میرسه ما خیلی هلیوم داریم. بهتره نگران عناصر دیگه ای باشیم مثل لیتیوم که واقعا شاید خیلی سریع تموم بشن
تبریک ها
پیشنهاد تبریک به آمازون برای اینکه بعد از ۱۱ سال تصمیم گرفت روی کیندل از عربی پشتیبانی کنه. در قدم اول ۱۲ هزار کتاب عربی روی کیندل استور منتشر شده که بعضی از آثار ادبی آشنا برای ما هم توی لیست هست. مثل هزار و یک شب. و خبر مردن پل آلن از بنیانگذاران مایکروسافت. تبریکی هم داریم به مایکروسافت که سورس ام اس داس رو توی گیت هابش گذاشته
موسیقی
آهنگ دقیقه ۹ از سینا شیخی است
آهنگ آخر when you came into my life است از طرف نوید تقدیم به شکوه، هیچ چیزی نمیتونه بین آشنایی ۱۰ ساله دو تا رفیق فاصله بندازه. هر جا که هستی و هر کاری که میکنی، فقط عاشق بودن و فراموش نکن.
و آهنگ اندی از طرف وحید بود به تهمینه برای شادی همیشگی
آلمانی ها یه جشن به اسم اکتبرفست دارن که تو تبلیغات این شکلی است:
اما هکرها هم یه هکتبرفست (Hacktoberfest) دارن که شکلش می تونه از یه آدم توی خونه باشه تا یه پارتی صبح تا عصر دورهمی کامپیوتر به دست و پیتزا به دهن و لیوان در کنار. ایده هم به اینه که آدم ها عادت کنن در پروژههای اوپن سورس و آزاد مشارکت کنن. این برنامه توسط دیجیتال اوشن، گیت هاب و تویلیو اجرا میشه و خلاصه اش اینه:
بعد از ثبت نام در سایت هکتبرفست در طول ماه اکتبر ۵ تا پول ریکوئست به پروژههای دیگران در گیتهاب بفرستین و یکی از دریافت کنندههای ۵۰هزار تیشرت ایونت بشین؛ به همراه استیکرها و از همه مهمتر، سابقه ۵ تا پول ریکوئست
معلومه که اولین سوالهای خیلیها اینه که «نمی شه به خودمون/دوستمون پول ریکوئست بدیم؟» جواب اینه که احتمالا با کمی تقلب می شه ولی خب چه کاریه. مساله اصلی هکتبرفست اینه که آدمها رو درگیر پروژههای دیگران بکنه و یاد بگیریم مشارکت کنیم و کارهای مثبت بکنیم.
پس پیشنهادم اینه که برای پیشرفت خودمون توی این ماه، اگر احیانا گیت بلد نیستیم، یادش بگیریم و بعد در سایت هکتبرفست ثبت نام کنین و در نهایت توی گیت هاب به پنج تا پروژه در طول این ماه PR بزنیم و منتظر جایزه مون بمونیم. لازم نیست حتما پول ریکوئستهای ما قبول بشن ولی خب اسپم هم نباید باشن. اگر هم ریپویی دارین که دوست دارین بقیه توش مشارکت کنن می تونین با تگ Hacktoberfest اونو مشخص کنین.
اگر تازه کار هستین جاهایی مثل این و این می تونن جاهای خوبی برای پیدا کردن اولین مشارکت های شما باشن.
اینم بگم که اگر موفق شدین و تی شرت رو گرفتین عکستون رو برام بفرستین که در یک مطلب جدا بذارم. خودم واقعا نخواهم رسید به خاطر کارها و واقعا حیفه. امیدوارم سال بعد بتونم میزبان یه هکتوبرفست باشم (:
اینکه ساعت های کاری ما محدود به حدود ۴۰ ساعت در هفته است، اینکه روزهای مشخص تعطیل داریم، اینکه حق مرخصی داریم، اینکه بیمه بیکاری داریم و غیره و غیره همه حاصل دههها مبارزه نیروهای چپ در جهان است. اما اینجایی که الان هستیم هم بس نیست. بخصوص که توی ایران هنوز خیلی جاها در هفته ۶ روز کاری دارن که عملا زمانی برای زندگی باقی نمیذاره. از نظر من حداقل دو روز تعطیل لازمه، یک روز برای استراحت و یک روز برای تفریح و کارها. اما نظر خیلیها فرق داره؛ از جمله نظر نیوزلندیها.
یک ترند جدید دنیای برنامه نویسی پیشنهاد میده که به جای ۵ روز کار و ۲ روز تعطیل، ۴ روز کار و ۳ روز تعطیل داشته باشیم و برای حفظ تعادل، توی هر کدوم از اون ۴ روز، ۱۰ ساعت کار کنیم. اینجوری هم کماکان ۴۰ ساعت کار خواهیم کرد، هم زمانی که تمرکز کردیم و کار رو شروع کردیم می تونیم طولانیتر از تمرکز و جریان سیال ذهن استفاده کنیم و بهتر پیش بریم و هم ۳ روز تعطیل خواهیم داشت که به نفع استراحتمون است و در نهایت هم منابع کمتری رو در شرکت تلف میکنه (مثلا نور و سرمایش و گرمایش).
احتمالا این روش به درد تمام صنایع نمی خوره ولی توی نیوزلند شرکت پرپچوال گاردین با ۲۵۰ کارمند این رو تست کرده و نتایجش رو مبثت ارزیابی کرده. کسانی که این آزمایش رو زیر نظر داشتن میگن که سطح استرس در دفاتر این شرکت در همه کشور پایینتر بوده، کارمندان رضایت شغلی بیشتری داشتن و برداشتشون از تعادل کار و زندگی شون، بهتر بوده.
البته معلومه که این تیپ کار، ممکنه برای بعضی ها مناسب نباشه و در نتیجه فعلا این شرکت به آدمها اجازه انتخاب داده و شما می تونین به شکل سنتی ۵ روز در هفته کنین. مدیر این شرکت گفته که هدف از برنامه رسیدن به بهرهوری بیشتر است و در طول برنامه نکته منفیای مشاهده نشده. وزیر روابط محیط کار نیوزلند گفته که یافتههای این تحقیق بسیار قابل توجه است و این وزارتخانه علاقمنده با شرکت هایی که میخوان این مفهوم جدید رو تست کنن، همکاری کنه.
همونطور که گفتم ایده هفته با ۴ روز کاری بخصوص توی دنیای کامپیوتر که کارشون نیازمند یک جور تمرکز دقیق است در حال رایجتر شدنه چون به دست آوردن اون تمرکز ممکنه به تنهایی ۲ ساعت از وقت روز رو بگیره و منطقیتره که با هر بار به دست آوردن این تمرکز، ۸ ساعت کار کنیم تا ۶ ساعت. و البته یک روز بیشتر به خودمون و زندگیمون اختصاص بدیم. این ایده از ۲۰۰۸ توی ادارات دولتی یوتا تست شده تا هزینههای اداره دفاتر دولتی کمتر بشه یا حتی در مواردی واقعا یک روز کم شده و ساعتهای کار هفتگی به ۳۲ رسیده به این امید که آدم ها اون ۳۲ ساعت رو عالی کار کنن. نمیدونم در ایران چنین تجربهای داریم یا نه ولی اگر چنین چیزی رو تجربه کردین خوشحال میشم تجربهتون رو بدونم.
در شماره ۸۶ رادیوگیک، خبرهایی کمی متفاوت داریم. یعنی از شجریان می گیم و اشتراک دوچرخه و متلک خیابونی! عوضش اینبار بخش آخر داریم که توش نگاهی به زندگی ۱۳ نفر می ندازیم که در رویای برنامه نویس شدن، چپیدن تو یه خونه؛ اونم تو سانفرانسیسکو.
شکایت شجریان از صدا و سیما رد شد
محمدحسین آقاسی عصر سه شنبه در گفت وگو با خبرنگار قضایی ایرنا درباره شکایت محمدرضا شجریان از صدا و سیما به خاطر پخش بدون رضایت آثار وی اظهار داشت: تیر سال 88 به خاطر پخش بدون رضایت آثار موکلم در صدا و سیما، شکایتی را مستند به ماده 23 قانون حمایت از حقوق مولفان، مصنفان و هنرمندان از این سازمان در دادسرای کارکنان دولت مطرح کردم.
این وکیل دادگستری اضافه کرد: در این قانون صراحتاً آمده که اگر آثار کسی را بدون اجازه انتشار، پخش یا نشر دهند، مجازاتش 6 ماه تا دو سال حبس است.
مرور زمان و … در نهایت هم موجب شهرت شده پس مشکلی نیست
رفتن و داغون بوده بر خلاف ادعا و بعد هم تهدید و …
علیرضا اسکندر پور از آپادانا نوشته
یک سمیرا هم به داستان مشابهی اشاره کرده و که کم کم کارش ۲۴ ساعته شد و …
درست شرکت رو سرچ کنین و با همکارها گپ بزنین و سفته ندین و …
بایک شیرینگ!
خودم بگم کمی از چین و آلمان و اسکوتر و ایران و بیدود و انتظارمون و بودجه دولتی احتمالی.
قبلا انواع این ماجراها رو داشتیم ولی اینبار دیگه جدی شد! ماجرا هم به اپ ورزشی خودمون یعنی استراوا بر می گرده. استراوا یک هیت مپ از فعالیت های جهان منتشر کرد (کمی توضیح در مورد کاربرد خوبش در تهران) ولی مساله وقتی بالا گرفت که این نقشه از حرکت ها چند تا مسیر دویدن رو مشخص کرد که ساکنان شهر شروع کردن به سمتش رفتن و دیدن اینکه اجازه ورود بهش رو ندارن و در نهایت کشف اینکه این مربوط می شه به مکان های نظامی که سربازها توش تمرین می کنن. بعد از یک ماه از این جریان حالا یادداشتی از وزارت دفاع که برای همه سازمان های نظامی رفته می گه که استفاده از هر جور وسیله سنجش ورزش و فعالیت که به جی پی اس مجهز باشه برای سربازها ممنوعه. البته اجراش کار راحتی نیست چون امروز تمام موبایل های ما هم جی پی اس دارن و خیلی ها مسیرهای دویدنشون رو با چنین ابزارهایی می سنجن و ذخیره می کنن و کلی پیچیدگی دیگه.
بر اساس یک گزارش جدید، اکثریت شرکت ها معتقد هستن که نداشتن دسترسی به برنامه نویس خوب براشون مشکل بزرگتری است تا نداشتن دسترسی به پول. برنامه نویس بد هم ظاهرا بزرگترین مشکل است. گفته می شه حدود ۸۵ میلیارد دلار هزینه سالانه شرکت ها است برای حل مساله «کد بد». مشکل اینجاست که هنوز صنعت نرم افزار بسیار جدیده و با ریختن پول و مدیریت نمی شه مساله اش رو حل کرد. کاری که تقریبا در بیشتر صنایع دیگه، عملی است. تحقیق استرایپ و هاریس می گه که ۶۱٪ مدیران رده بالا، معتقدن که نداشتن دسترسی به توسعه دهنده های با استعداد، اصلی ترین تهدید شرکت اونها است. گفته می شه در حال حاضر technical debt کمپانی ها حدود ۳۰۰ میلیارد دلار است و دسترسی نداشتن به برنامه نویسان خوب، هی هم این رقم رو بالاتر می بره. راه حل هایی که این گزارش برای این مساله داشته سه تا است: ۱. درک هزینه ها و فرصت های توسعه دهنده ها و مهمتر دونستن اونها از دلار بخصوص در بحث اختصاص دادن اونها به پروژه ها ۲. آوت سورس کردن بخصوص در تمام بخش هایی که یونیک بیزنس ما نیستن. از استوریج تا پیمنت تا سی آر ام تا مسیجینگ تا بتونیم توسعه دهنده هامون رو درگیر چیزهای مهمتر بکنیم و مهمتر دونستن خرید از ساختن و ۳. درگیر کردن متخصصین فنی در تصمیم گیرهای رده بالا و اصولا انتخاب لیدرهایی که درک فنی هم دارن.
مارگارت روبرتز و ویلیام هابز در مقاله ای نشون می دن که چطوری سانسور ناگهانی مطلبی، می تونه باعث دسترسی بیشتر مردم به اون بشه. اونها روی سانسور اینستاگرام در چین کار کردن و صفحات ویکیپدیا که سانسور هستن (که البته بعد از ۲۰۱۵ و سوییچ کامل ویکپیدا به https غیر ممکن شد). اونها می گن کسانی که شروع می کنن از فیلتر رد شند، اتفاقا دقیقا به چیزهایی دسترسی بیشتری دارن که سانسور بودن. الگوی مصرف این آدم ها نسبت به کاربران قدیمی گرایش بیشتری به مطالب سانسور شده داره. اونها اسم این پدیده رو «تاثیر دروازه» گذاشتن و اینکه وقتی کسی از دروازه می گذره، تمرکز بیشتری روی چیزهای سانسور شده داره تا مطالب مرسوم. اونها می گن کسی که تازه از فیلتر گذشته حس قوی تری برای مشارکت در مسائلی داره که ممنوع بودن و حتی اگر در طولانی مدت به اونها علاقه نشون نمی داده، در این وضعیت تمرکز بیشتری در این بحث می ذاره.
فرانسه در یک قانون جدید، سعی می کنه با مزاحمت های خیابانی مبارزه کنه. الان اگر کسی در خیابون به کسی متلک بگه و پای پلیس به میون کشیده بشه، ممکنه ماجرا در همونجا به ۷۵۰ یورو جریمه منتج بشه! این قانون تلاشی جدید توی جلوگیری از آزار جنسی است. همچنین بخش دیگه ای از این قانون سعی می کنهحمایت قویتری از کودکان زیر ۱۵ سال بکنه و جای دیگه ای هم مجازات زندان برای چیزی تعیین کرده که این روزها بهش می گن upskirting یا همون عکس گرفتن از زیر دامن بدون اینکه سوژه متوجه بشه!این قانون بخشی از کمپین مکرون بود و البته یک ویدئوی وایرال از یک مزاحمت خیابونی، باعث تصویب سریعترش شد. به این می گن قدرت اینترنت و البته تلاش حکومت ها برای مبارزه با چیزی بد.
مدت ها است که داریم از کامپیوترهای کوانتومی می گیم؛ استفاده از مفاهیم و قواعد مکانیک کوانتوم برای ساخت کامپیوترها و حل مسائل. در تقابل با مفهوم ۰ و ۱ فعلی. حالا شرکتی به اسم ریگتی مدعی شده که با محصولی به اسم کوانتوم کلاود سرویسز می تونه خدمات کامپیوتری کوانتومی رو به شرکت های دیگه بگه. مشتریان اولی هم که نام برده اکثرا در حوزه شیمی و بیوتکنولوژی هستن که برای منطقا قابلیت های کامپیوترهای کوانتومی برای کارشون خوبه: کنار هم چیدن حالت های مختلف ملکولی و کشف داروهای جدید. بازدید از مرکز اونها، برابر دیدن سیلندرهای فوق سرد نگهدارنده کامپیوترهای کوانتومی است که کنارشون رک های سرور های سنتی ارتباط با جهان بیرون رو برقرار می کنن. اونها هنوز از کامپیوترهای سنتی کندتر عمل می کنن و بخشی از مساله که توسط کامپیوترهای کوانتومی حل می شه هنوز پر مشکل و اشتباه است اما پیش بینی مدیر عامل اینه که در ۶ تا ۳۶ ماه، به چیزی به اسم «برتری کوانتومی» برسیم که توش بخش حل شونده توسط کامپیوترهای کوانتومی، زمان کمتری از حل مساله روی کامپیوترهای سنتی خواهد گرفت. معلومه که در حال حاضر حل مسائل روی این سیستم ها نیازمند الگوریتم های هیبرید هم هست تا بتونه مشکلات و اشتباه ها رو ببینه و اصلاح کنه.
یه مطلب خوب اسلیت است از یک نفر که آرزوی برنامه نویس خفن شدن در سان فرانسسیکو رو داشته. ماجرای کسی است که برای رسیدن به لانژ باحال دارای جیم و جای کار و غیره در برج ۱۹ طبقه اش، باید قاچاقی از جلوی نگهبان ها رد می شده چون از ساکنان رسمی برج نبوده و ۱۷ طبقه پایینتر، در یک ایر بی اند بی غیرقانونی زندگی می کرده و البته در خونه ای ۲ اتاقه که توی هر اتاقش ۶ نفر زندگی می کردن، بدون شمردن اون یه نفر که تو کمد لباس زندگی می کرد. تخت های سه طبقه ، هوای خفه و اتاق همیشه تاریک رو اضافه کنین به اشپزخونه ای که توسط ۱۳ نفر استفاده می شد و همیشه پر ظرف کثیف و بوی موندگی بود. دوستمون می گه آگهی اتاق می گفت با ۱۲۰۰ دلار می تونن از جیم، هات تاب، سالن بسکتبال و حتی دیواره صخره نوردی استفاده کنن ولی ظرفیت رو فقط ۴ نفر اعلام کرده بود. اما حالا ۱۳ نفر اینجا زندگی می کردن که خب معلومه باعث شده بود همه نظرات هم «عالی» و ۵ ستاره باشه ولی خب هیچکدوم از نظرات نگفته بودن که حتی کلید ورودی اصلی رو هم به یارو نخواهند داد و باید منتظر بمونه تا یکی وارد یا خارج بشه و پشتش بدوه و از لای در رد بشه و یواشکی از آسانسورها بالا بره تا نگهبان ها اونو نبینن و یواشکی کلید بالای در رو برداره چون اون کلید بین ۱۳ نفر مشترکه! داستان دوستمون داستان یک نفر است که برای یک دوره ۱۲ هفته ای برنامه نویسی ثبت نام کرده تا بتونه خودش رو بین جمعیت عظیم برنامه نویس ها بالا بکشه. تصور رویایی این شغل اینه که همه اش استراحت و کارهای خفن است با حقوق بالا و سفر خوب و زندگی جذاب د رکنار کد زدن روی پروژه های جالب. اما شوک اصلی وقتی بود که فهمید هم اتاق هاش اکثرا برنامه نویس هستن و دنبال پیدا کردن «شرکتی بهتر» با اتکار به استارتاپ فعلی شون یا مدارک شون از استنفورد و ام آی ةی. می گه همکارهای آینده اش رو می دید که روزی حدود ۱۵ ساعت کار می کردن و البته استراحت آخر هفته این بود که کار به ۱۰ ساعت کاهش پیدا کنه. از این می گه که دوست نداشت مثل اونها بشه که از ۱۵ ساعت کار می اومدن و تا جایی که می تونستن بیدار بمونن هم روی کاناپه می نشستن و رو کدها بالا پایین می رفتن. کسی که کمد رو به عنوان «اتاق خصوصی» اجاره کرده بود، ۱۴۰۰ تا در ماه می داد تا ساعت ۹ بیاد خونه، سریال با شیر بخوره و بعد به کمدش بره و کد بزنه. اون ۱۶ ماه بود که در همین وضع بود. و باور بکنین یا نه، برای پین ترست برنامه می نوشت!
نویسنده مون می گه شاید کلی هم برنامه نویس باشن که زندگی رویایی ما رو زندگی کنن ولی به نظرم تعداد این آدم ها که اون میدید هم بعیده کم باشه. و اکثرشون رویاشون رو از دست داده بودن. طبق آمار ۹۲٪ استارتاپ ها در کمتر از سه سال از بین می رن و این یعنی افرادی که برای اونها کار می کنن دارن دنبال کارهای جدید می گردن – برنامه نویس هایی با استعدادتر و پر تلاشتر از اون. می گفت باید مواظب باشیم که شبیه اونی نشسم که تو اون اتاق می خوابه و موقع چونه زنی، به جای حقوق سهام برداشته و حالا روزی ۱۲ ساعت کار می کنه تا شاید کشتی در حال غرق کمپانی رو نجات بده و در نتیجه سهامش با معنی بشه. یا شبیه اونی که تخت بالایی نویسنده می خوابه و دو ماه است دچار افسردگی شده و اکثر روز رو سر کار نمی ره و بقیه مواقع هم معلومه که فعالیتی جدی نداره. می گه مشکل اصلی شهر استارتاپی اینه که کمبودی توی آدم های صفر کیلومتری که حاضرن جونشون رو برای کار بدن نیست و در نتیجه هیچ کس احترامی نداره. هرکسی که اخراج بشه یا اعتراض کنه، یک ارتش هست که جاش رو پر کنه و خیلی هم ذوق داشته باشه که داره فلان جا کار می کنه یا با فلان چی زکد می زنه یا شب نمی خوابه و کار میکنه و خاطره های باحالش این باشه که فلان موقع ۲ روز بودن که نخوابیده بودن و کار می کردن.. به این ارتش می گن ارتش ذخیره کار.
نویسنده می گه از برنامه نویسی برای استارتاپ بیرون اومده ولی ارزشمنده آدم یواشکی بره اون جای بالکاس طبقه ۱۹ام و از پنجره به بیرون نگاه کنه. فضای استارتاپی از دور بیسار زیبا و هیجان انگیز است. لوگوهای درخشان و زیبا ولی چیزی که توش دیده نمی شه، رنج آدم ها است و امیدهایی که از هر صد نفر، یکیشون هم بهش نمی رسن. اسم باکلاس «هکر هاوس» همه جا دیده می شه و کسانی که در بوت کمپ ها و آموزشگاه ها و دارن رویایی زیبای شهر استارتاپی رو می فروشن ولی نویسنده می گه حالا که از نزدیک فضا رو دیده، چیزی نیست که دوستش داشته.
[اشاره به ایران و فیلم پازلی ها و موندنشون توی مسافرخونه و ..]
قانون هفته
قانون هفته؟ بتریج Betteridge’s law که می گه اگر عنوان یک مقاله با علامت سوال تموم می شد، جواب معمولا «نه» است. معلومه که بیشتر شوخی است ولی در عمل هم می شه هی بهش اشاره کرد مثلا «آیا فلان چیز واقعا فلان کار رو کرده؟» یا «آیا شما به یک آیپد احتیاج دارید؟» و …
شاخص تیوب در دنیای برنامه نویسی، سعی می کنه با نگاه کردن به مشخصه هایی مثل تعداد برنامه نویس ها، تعداد دوره ها و سازمان های پشت یک زبان برنامه نویسی، اونها رو طبقه بندی کنه. امسال برای اولین بار، پایتون تونست خودش رو به رتبه سوم برسونه.
پایتون سالها است که قدم به قدم بالا اومده و الان خوشحالیم که با ۷.۵ درصد، به رتبه سوم رسیده. زبان اول جاوا است با ۱۷٪ و بعد سی با ۱۵٪ و رتبه چهارم این ماه هم به سی پلاس پلاس رسیده که با ۷.۴٪، از پایتون عقب مونده. مهمه یادآوری کنم که این درصد ها به معنی بهتر بودن یک زبان نیستن بلکه نشون می دن توجه در جهان به این زبان بیشتره. اونم با یک شاخص خاص. البته در دو شاخص مشابه دیگه هم جای پایتون عالیه: در PyPl پایتون اوله و در RedMonk پایتون سومه اما در نهایت توجه به شاخص تیوب، بیشتر از بقیه است.
معلومه که پایتون این رتبه و رشد رو مدیون پکیج های بسیار زیاد و خوب و همچنین توسعه بسیار سریع و همچنین شرکت های قوی ای است که ازش استفاده می کنن – و در نتیجه به جلو هلش می دن.
اگر شما هم به پایتون علاقمند شدین می تونین راهنمای شروع اون یا دوره های من توی مکتبخونه یا گوتوکلس رو ببینین یا روی اینترنت پیداشون کنین.
گیت کمی پیچیده است! آدم ها توش اشتباه های زیادی می کنن و یکی از هک های مشهور این روزها اینه که آدم ها توی رپوزیتوریهای گیت، دنبال پسوردها، دامپ اطلاعات و خیلی چیزهای دیگه میگردن. حتی چند وقت پیش رسم شده بود که آدم ها توی گیت هاب دنبال کسانی میگشتن که اشتباهی کل هاردشون یا یک دایرکتوری عظیم رو کامیت کردن و بعد با دانلود اون عملا کل هارد طرف رو می گرفتن! نکته بامزه هم اینجاست که اگر یکبار این اشتباه رو بکنین و مثلا یک فایل حاوی پسورد یا دامپ رمزنگاری نشده دیتابیس رو کامیت کنید و مثلا روی گیت هاب بفرستید، حذف کردنش کار راحتی نیست. یعنی حداقل با تکنیکهای مرسوم فایل واقعا پاک نمیشه؛ چون این خصوصیت گیت است که قراره توش همه چیز قابل برگشت به حالت قبلی باشه!
این ابزار خیلی کوچیک، می تونه هر کامیت یا کل لاگ کامیتهای شما رو در مقابل یک دیتابیس از اشتباهات احتمالی که آدم ها می کنن بررسی کنه و اگر خطری دید بگه. مثلا در مورد یک پروژه شخصی من این خطر ای نبود که اول کار، فایل تنظیمات اصلی سرور رو روی کل پروژه کامیت کرده بودم. برای استفاده از این ابزار چک کردن امنیت کامیت های گیت کافیه از اینجا فایل مرتبط با سیستم خودتون رو دانلود کنید و بعد از باز کردن، فایل scanrepo رو جایی کپی کنین (مثلا /usr/bin) و برای چک کردن کل لاگ های کامیت های قبلی در دایرکتوری گیت اینو بزنین:
$ git log -p | scanrepo
و مشکلات احتمالی رو ببینین (: اگر هم دوست دارین به قواعد اشکال یابی نگاهی بندازین چون نسبتا جالبه. امن باشین و خوش.