برای جمهوری اسلامی مایه خجالته که یک آدم رو به صرف درخواست حقوق برابر برای آدمها دستبند بزنه و به زندان بفرسته. این نتیجه ترس یک حکومت از آدمهای تحت سلطهاش است.
در دفاع از آزادی کیبرد
برای جمهوری اسلامی مایه خجالته که یک آدم رو به صرف درخواست حقوق برابر برای آدمها دستبند بزنه و به زندان بفرسته. این نتیجه ترس یک حکومت از آدمهای تحت سلطهاش است.
این بریده، مربوط به روزنامه چهارشنبه، ۱۴ فروردین ۱۳۸۷ است؛ روزنامه جام جم. ضرغامی هم رییس صدا و سیمایی که طبق اصل ۴۴ قانون اساسی، منحصرا در اختیار حکومت است و ایران هم یکی از معدود کشورهایی در جهان که هیچ کس حق تاسیس رسانه عمومی (مثل رادیو و تلویزیون) را در آن ندارد.
این را نوشتم تا بگویم که «ما به این حرفها عادت کردهایم» حرف چرندی است. من که عادت نکردهام. آرزو دارم شما هم نکنید. شاید حرف نزنیم، شاید ساکت بمانیم، شاید خفه بشویم ولی عادت نمیکنیم. دروغ همیشه زشت است و وقاحت همیشه منفور حتی اگر خودشان برای خودشان هورا بکشند. وقاحت برای فرار از ترس است. آدمها پشت پر رویی قایم میشوند. کسی عادت نمیکند. آدمها ناامید میشوند، آدمها منزجر میشوند، آدمها رابطهشان را با آنها قطع میکنند ولی به این چیزها عادت نمیکنند. شاید نفهمیم ولی اگر بفهمیم، دیگر عادت نمیکنیم.
امیدوارم بدانیم که در خیابانهای تبت اوضاع ناآرام است. نظامیان چینی، به خیابانهای تبت ریخته اند تا افرادی که صلحجویانه خواستار استقلال کشورشان هستند را سرکوب کنند.
ویکیپدیا میگوید «تبت روزگاری کشوری مستقل بوده است و حالا بخشی از چین است. حکومت خلق چین و دولت در تبعید تبت درباره اینکه تبت از چه زمانی به زیر سلطه چین درآمد تفاهم ندارند. آنها همچنین در مورد مستقل بودن تبت از چین بر اساس قوانین بین المللی، اختلاف نظر دارند.»
اما این ناآرامی از خیابان، به اینترنت هم کشیده شده. گروههای طرفدار استقلال تبت، هدف حملات هدفمند و فنی گروهی هستند که حدس زده میشود با دولت چین در ارتباط باشند.
مثلا به این ایمیل که چند روز قبل به یک گروه خبری طرفدار استقلال تبت فرستاده شده نگاه کنید. به نظر می رسد که این ایمیل از طرف Unrepresented Nations and Peoples Organization ارسال شده باشد ولی بررسی Headerهای نامه، خلاف این ادعا را اثبات میکند. ایمیل حاوی متنی در مورد همبستگی با مبارزات تبتیها است:
و همانطور که میبینید یک پیوست پی.دی.اف. هم دارد. وقتی پی.دی.اف. را باز میکنید این صفحه را میبینید:
و هنوز هم ظاهرا همه چیز مرتب است اما دیگر اینطور نیست. این پی.دی.اف. از یک نقطه ضعف شناخته شده Adobe Acrobat تحت ویندوز سوء استفاده میکند تا فایلی به اسم C:Program FilesUpdatewinkey.exe را به کامپیوتر قربانی منتقل و اجرا کند. این برنامه هر کلیدی که روی کامپیوتر فشرده شود را ذخیره میکند و هر چند وقت یکبار کل اطلاعات را به سروری به آدرس xsz.8800.org میفرستد. این یک سرور چینی است.
فایلهای کاملا متفاوتی که دقیقا کار مشابهی انجام میدهند برای گروههای دیگر طرفدار آزادی تبت نیز فرستاده شده. اسم این فایلها عبارت بودهاند از:
UNPO Statement of Solidarity.pdf
Daul-Tibet intergroup meeting.doc
tibet_protests_map_no_icons__mar_20.ppt
reports_of_violence_in_tibet.ppt
genocide.xls
memberlist.xls
Tibet_Research.exe
tibet-landscape.ppt
Updates Route of Tibetan Olympics Torch Relay.doc
THE GOVERNMENT OF TIBET.ppt
Talk points.chm
China’s new move on Tibetans.doc
Support Team Tibet.doc
Photos of Tibet.chm
News ReleaseMassArrest.pdf
Whole Schedule and Routing for Torch Relay.xlsH
این فایلها با پسوندهای مختلفی مثل xls، ppt، chm و … با استفاده از ضعف سیستم امنیتی ویندوز، برنامههایی به منظور ردیابی فعالیتهای کاربران روی کامپیوترهای آنان نصب میکنند و نتایج جاسوسی را به سرورهای چینی میفرستند. به نمونههای از فایلهای ارسال شده توجه کنید:
منبع:
همچنین در:
امروز هشت مارس است ولی هشت مارس من نیست. در هشت مارس من مردم شاد هستند. در هشت مارس من در جشن های خیابانی خواهیم رقصید. در هشت مارسی که من دوستش دارم زن و مردی وجود ندارد و آدم ها با هم برابرند چون همه آدمند. در هشت مارسی که من از آن لذت می برم هیچ پلیسی با باتوم حضور ندارد. در هشت مارس من، زن و مرد شادند. میرقصند. بازی می کنند و می خندند. در هشت مارس من هیچ زنی بلندگو ندارد تا فریاد بکشد که «ما حقوق برابر می خواهیم» در هشت مارس من، لازم نیست من پلاکاردی داشته باشم که رویش نوشته باشد «تمام حقوق بشر، برای تمام انسان ها».
هشت مارس من این دور و برها نیست. هشت مارس من در فکرم است. در خیالم. هشت مارس من زیبا است و عاشقانه. شاید غیرواقعی باشد ولی چیزی است که من دوستش دارم. در هشت مارس من، مردم از آدم های معمولی ای حرف می زنند که در روزگاری دور علیه بی عدالتی حرف می زدند و نیازی به قهرمانی نداشتند. باور آنها، بهترین قرمانی شان بود. در هشت مارس من مردم برای عدالت جشن می گیرند و برنامه گسترش آتی آن را می ریزند.
امروز هشت مارس است ولی هشت مارس من نیست. هشت مارس من شاد است. در هشت مارس من هیچ کس به خاطر امضا کردن یک برگه درخواست حقوق حداقلی در زندان نیست. در هشت مارس من، کوبیدن سنگ به سر زنانی که تا نیمه در زمین دفن شده اند، خاطره ای وحشتناک ولی مبهم از دوران گذشته به حساب می آید. در هشت مارسی که من جشنش می گیرم، کسی روی انسان ارزش ثابت پولی نمی گذارد و اعلام نمی کند که ارزش پولی زن نصف مرد است. در هشت مارسی که من دوستش دارم، زنگ تلفن، تهدیدی برای آدم ها نیست. در هشت مارس، چیزی به اسم دولت با ابزاری به اسم پلیس با دروغی به اسم امنیت، خفقان نمی آفریند. آن روز هیچ کس سر چهارراه به مردم به خاطر آنچه به زور پوشیده اند توهین نمی کند. در هشت مارس من آدم ها شاد هستند و نیازی به پوسترهای «تهران: شهر اخلاق» نداریم. در هشت مارس من آدم ها با هم خواهند رقصید، خواهند خواند و انسان بر خلاف تبلیغات دولت، انسان خواهد بود.
هشت مارس من شاید سال های سال نیاید. من منتظر دیدن هشت مارسم نیستم چون نیازی به دیدنش ندارم. هشت مارس من در فکرم است و زیباترین لحظه زندگی ام وقتی است که می بینم یک نفر دیگر هم در هر گوشه ای از دنیا، همین فکر را دارد. این برایم زیبا است و تحقق واقعی هشت مارس. من با هشت مارس زندگی می کنم، حتی اگر پلیس با باتوم دهانم را ببندد. هشت مارس و برابری انسان برای من آنقدر وسیع است که یک لحظه کوتاه از تاریخ، چیزی از شکوهش کم نمی کند چه برسد به یک ضربه باتوم یا یک شلاق شکنجه یا یک سلول زندان. هشت مارس بر هر کسی که اندیشه ای آزاد دارد، مبارک باد (:
تبریک به هممون که تونستیم با فشار جهانی، حکم اعدام پرویز که قبلا ازش نوشته بودم رو فعلا لغو کنیم. این همون کمکی است که بارها جهانیان به ما کرده اند و حالا ما بخشی اش رو جواب دادیم (: شکی نیست که دنیا هنوز چندان قابل تحمل نیست. هنوز ایران دومین زندان بزرگ جهان برای روزنامه نگاران است و کنیا محل خونریزی های سیاسی و عراق محل آدم کش های دسته جمعی و آمریکا محل تحمیق مردم و چین جای خفه کردن مخالفان و … اما من و شما مفتخریم که یک قدم کوچیک برداشته ایم. دست هممون درد نکنه (:
سید پرویز کامبخش، بیست و ساله است و دانشجوی دانشگاه (پوهنتون) بلخ در رشته روزنامهنگاری. چند ماه قبل پرویز، مقاله ای که در مورد برخورد فرودست با زنان در اسلام صحبت می کرده از اینترنت دانلود کرده و آن را به دوستان خود داده است.
ماه اکتبر سال گذشته (تقریبا سه ماه قبل)، دادگاه شریعت افغانستان این روزنامه نگار جوان روزنامه جهان نو را به مرگ محکوم کرده است. شاکی او یک فرد حقیقی بوده و «جرم» او کفر.
بر اساس اخبار، دادگاه او بدون شاهد و وکیل برگزار شده و بنا به روزنامه The Independent، این هفته سنای افغانستان هم حکم را تایید کرده است.
به دیگر روزنامه نگاران نیز گفته شده که در صورت حمایت از کامبخش، زندانی خواهند شد. روزنامه The Independent یک کمپین برای حمایت از پرویز کامبخش به راه انداخته تا در این مورد مقامات انگلیسی را وادار به مذاکره با مقامات افغان کند. من آن را امضا کرده ام.
عکس متعلق به ریوترز است و منبع اصلی مقاله اینجا است
این ثبت نام اینترنتی دیگه داره می شه یک معضل. به نظر می رسه هر سازمانی با اینترنتی کردن ثبت نام، کل مسوولیت هاش رو بیخیال می شه و سرویس رو فقط در اختیار اون ۱۰ درصدی قرار می ده که اینترنت دارند و بقیه ۹۰٪ جمعیت کشور رو با یکسری کاغذ و مدرک در دست در به در خونه دوست و آشنا و کافی نت می کنه برای ثبت نام.
سه چهار روز قبل مادرم کاغذهاش رو داد به من که براش ثبت نام مجوز کار یا همچین چیزی بکنم. اون خودش داستانی داره ولی بامزه ترینش اینه که جزو مدارک، ۲ قطعه عکس هم بود! اینترنت و دو با هم توی یک قوطی می رن مگه؟ مادر من که هنوز ده دقیقه هم اینترنت ندیده، درک می کرد که وقتی چیزی می ره توی کامپیوتر امکان بی نهایت تکثیر ازش وجود داره و نیازی به دو قطعه عکس نیست.
بگذریم. حالا هم آقایون اعلام کردن که انتخابات نمایندگی مجلس فقط از طریق اینترنت خواهد بود به آدرس election.moi.ir. بنا به علاقه رفتم به این سایت. از نمونههای قبلی یک کم بهتر است. حداقلش اینه که با فایرفاکس هم قابل پر کردن است ولی نکته وحشتناک اینه که طبق معمول ایران با aspx نوشته شده (به این فکر کنید که برنامه انتخابات یک کشور رو با نرم افزاری طراحی کنید که معلوم نیست توش چیه و چیکار می کنه!) و حالا هم داون است (: خوشبختانه قبل از داون شدن من ازش اسکرین شات گرفتم ولی به هرحال من هم از اون مرحله نتونستم جلوتر برم و سرور داون شد. حالا تصور کنید استرس کسانی که می خوان توی انتخابات ثبت نام کنن و رییس جمهور یک کشور بشن ولی سرور مربوطه داون هست. کیبرد آزاد من در کل این سه ماه اخیر داون نبوده (: اون وقت سایت ثبت نام مجلس یک کشور وضعش اینه (:
بحث من این نیست که اینترنت بده یا نباید مدرن شد. اتفاقا من طرفدار اینرتنت و مدرن شدن کارها هستم ولی ۱- کار رو باید به کاردان سپرد نه به پسرخاله و ۲- مدرن شدن نباید باعث سلب حقوق / برابری کسانی بشه که مدرن نیستند.
دولت الکترونیک به معنی پاسخگو شدن دولت است نه شانه خالی کردن از مسوولیت ها به بهانه اینترنت بودن همه چیز.