فیلتر کلمه women حذف شد. برویم سراغ قدم بعدی

همه می دانستیم که کلمه women در جستجوهای اینترنتی فیلتر بود. یک فیلتر ابلهانه بر اساس ادعای اینکه اکثر نتایج این جستجو، محتوای جنسی دارند. این مساله بارها و بارها توسط دوستان مختلف مورد بحث قرار گرفت و در یک کمپین در انجمن بدون مرز مورد پیگیری جدی قرار گرفت.

در طول کمپین برای افراد و سازمان های مختلفی نامه نوشته شد. از مجلس گرفته تا وزارت مخابرات و رییس جمهور و در نهایت کار به قوه قضاییه رسید که متولی اصلی فیلترینگ کشور است. در قوه قضاییه به ما گفته شد که نتایج این جستجو مستهجن است و باید فیلتر باشد. بحث طولانی ای بود و در نهایت به اینجا رسید که طی بررسی ها، سایت های مستهجن فیلتر خواهند بود ولی فیلتر کلی برای کلمه زنان روزی رفع خواهد شد. امروز آن روز است !

از دیروز، دوست خوبمان TheOne اطلاع داد که انگار فیلتر کلمه زنان برداشته شده است. من هم در جاهای مختلفی تست کردم:

فیلتر کلمه women حذف شده است

ولی فراموش نکنید ! این قدم اول بود. راه درازی که قدم به قدم طی خواهد شد. کار ما این نیست که هر سه ماه یکبار یک کلمه یا یک سایت را از فیلتر در بیاوریم. کار ما این است که سیستمی تشکیل بدهیم که بتواند به فیلتر اعتراض کند. سیستمی که از آزادی بیان دفاع کند و سیستمی که بتواند ثابت کند ما گوسفند نیستیم و چوپان لازم نداریم. شروع می کنیم !

موضع این روزهای من در مقابل این چیزها

حقیقت این بود که از این چیزها ننوشته ام معمولا و نمی خواستم هم بنویسم ولی گاهی وقاحت به جایی می رسد که آدم لازم است بنویسد. نه نه ! فعلا نمی خواهم درباره «تعداد سایت های فیلتر شده از تعداد انگشتان دست هم کمتر است» بنویسم. از طرح ساماندهی (سانسور دولتی)‌ وبلاگ ها و سایت ها هم حرف نمی زنم.

نوشته الناز
(اوه اوه لینک رو اشتباه داده بودم به بیانیه دفتر تحکیم ! اصلاح اش کردم به وبلاگ خوب الناز)
و فواد و کوچه باعث شد بنویسم. موضع های اخیر من :

در باره روز ۱۶ آذر با تجمع خاصی همراه نیستم. تجمع دفتر تحکیم وحدت برایم مسخره است چون بعد از دو سال و دم انتخابات تازه یاد دانشجو افتاده اند. من هیچ وقت حضور دفتر تحکیم را در دانشگاه هایم احساس نکردم به جز در مواقعی که انتخاباتی بود یا رای گیری ای. فعالیت های سیاسی دفتر تحکیم برای من بی معنا است چون من مستقیما به دوستان آزاداندیشم در انجمن اسلامی رای می دادم و آن ها به انجمن می رفتند. بعد این دوستان خوب من در کنار دوستان خوب کسان دیگر از دانشکده های دیگر دور هم جمع می شدند تا دفتر تحکیم را شکل بدهند که بتوانند کار بزرگتری بکنند. بعد این دفتر تحکیم فکر می کرد تنها هنرش این است که بیاید برای دانشجوها مراسمی برگزار کند و به حرکت ما جهت بدهد (: خب تحکیمی عزیز ! اگر قرار بود من تو را انتخاب کنم که بگی من چکار کنم که خودم از اول می دانستم. من تو را انتخاب کرده ام که بگویم تو چکار کنی.

در مورد انواع انتخابات هم باید بگویم که من شرکت نمی کنم. حق طبیعی و شهروندی من هم هست که وقتی نماینده ای ندارم که نظرم را نمایندگی کند شرکت نکنم. من طرفدار آزادی بیان و جلوگیری از شکنجه آدم ها و دموکراسی به معنایی هستم که مردم حق تصمیم گیری کلان در کشور را داشته باشند. هیچ نماینده ای نه در شورای شهر و نه در مجلس خبرگان در این باره نظری ندارد. حالا من بروم بر اساس رنگ چشم یا شغل یا طرفدار واردات بنزین بودن یا داشتن مدال طلای جهانی شنای کرال یا فلان و بهمان بیخودی به یکی رای بدهم که چی ؟ من رای نمی دهم تا وقتی نماینده ای داشته باشم که گوشه ای از نظرات من را نمایندگی کند

اسم کیبرد آزاد دو تفسیر دارد: کیبردی در دفاع از آزادی کیبرد و کیبردی که محدودیتی در گفتن چیزی ندارد. الان دومی است !

ماجرای دانشگاه UCLA

الان فیلم ماجرای دانشجوی ایرانی دانشگاه UCLA آمریکا رو دیدم. پلیس در یک روند طبیعی وارد کتابخونه می شه و از بعضی ها کارت دانشجویی می خواد. یک پسر کارت نشون نمی ده و مقاومت می کنه. پلیس بیرون می ره با نیروی بیشتر بر می گرده و در رفتاری بسیار زشت پسر رو دستگیر می کنه و با دادن چندین بار شوک با باتوم الکتریکی اون رو در بین شلوغی زیاد و با رفتاری بسیار توهین آمیز از کتابخونه بیرون می بره. اسم این پسر مصطفی طباطبایی نژاد است.

فیلم تکان دهنده است و بسیار زشت برای آمریکا. خیلی ها بهش بی اعتنا هستند و خیلی ها هم سعی می کنند ماجرا رو توی بوق بکنند تا بگویند آمریکا بد است. در اینکه آمریکا بد است شکی نیست. در این اینکه در این کشور بد این فیلم زشت و ضد دولتی بدون مشکل حق ضبط شدن و پخش شدن دارد نیز شکی نیست (در ایران ما اقدام مشابه می تواند به زندان های پانزده ساله برای فیلمبردار منجر شود).

احتمالا به زودی دولت ایران هم این حادثه را کشف خواهد کرد و مساله در بوق خواهد شد تا نانی و آبی برایش فراهم شود. اما من افتخار می کنم به آقای امیرقاسمی در تلویزیون طپش که با اینکه یک ایرانی مقیم آمریکا است تمام برنامه هایش را به این ماجرا اختصاص داده و از مردم می خواهد به این جریان مودبانه اعتراض کنند. من مشغول نوشتن ایمیلم هستم به این آدرس ها:

Norman Abrams
chancellor@conet.ucla.edu

Evc Neuman
evc@conet.ucla.edu

william Bratton
brattonw@lapd.lacity.org

Antonio Villaraigosa
mayor@lacity.org

این ایمیل ها متعلق به مدیران و روسای دانشگاه، شهردار لوس آنجلس و رییس پلیس آنجا هستند. امیرقاسمی می گوید در ایمیل بنویسیم : We want justice for Mostafa. من کمی مفصل تر می نویسم. امروز هم تظاهراتی در UCLA برای این مساله جریان خواهد داشت.

خبر اولیه را از اینجا بخوانید : http://dailybruin.com/news/articles.asp?id=38958

چند خبر بد

  • اولی اینکه ماه رمضان شروع شده. ذات ماه رمضان خوب است ولی اجراش این چند وقت واقعا وحشتناک شده. آدم به خاطر اعتقادات یکسری آدم دیگه از پایه ای ترین حقوق اش محروم می شه. من برای هر کس که اعتقاد به روزه داره احترام قایلم ولی خیلی ظالمانه می دونم که به خاطر اعتقاداتم کسی رو مجبور کنم که چیزی نخوره. کسی استدلالی نسبت به این جریان داره ؟
  • جلال همتی رفت بهشت (: لاله زار یکطرفه است،‌ توپخونه یکطرفه است و مهوش، پریوش و … شاید شما معتقد باشید رفت جهنم یا شاید معتقد باشید جای خاصی نرفت. ولی الان که من دارم با لبخند از آهنگهاش می نویسم برام به این معنی است که رفته بهشت (:
  • اول مهر اومده که ذاتا برای من همیشه خبر بدی بوده
  • سخنگوی دولت اعلام کرده دولت شدیدا معتقد به آزادی بیان و آزادی رسانه ها است – البته این حرف هم ذاتا بد نیست ولی دروغ خیلی چیز بدی است و از طرف کسی که ادعای مسلمانی اش همه رو کر کرده بدتر. در عین حال اگر احمقی مثل بوش دروغ بگه آدم ها حق دارند با این دروغ بکشندنش به صلابه ولی در ایران دروغگو به خودش حق می ده همه رو هم خفه کنه تا کسی نشنوه دروغ می گه.

البته اصلا نگران نشید ! با همه این خبرهای بد من خیلی خوبم (: سرحال سرحال ! امروز می خوام با یک ستاره روی لباسم برم دانشگاه: در اعتراض به اینکه به دانشجوها ستاره می دهند و دانشجوهای ستاره دار در ترم های بعدی از تحصیل محروم می شوند.

مقاله درباره ویکیپدیا روی ویکی در حال نوشته شدن است

ویکی ها نوعی سایت ها هستند که در آن ها «هرکس» امکان ادیت هر صفحه ای و تغییر آن را دارد. یعنی مثلا اگر سایت من یکی ویکی بود، شما می توانستید این صفحه را ادیت کنید و مثلا یک عکس اضافه کنید یا تعریف دقیق تری از ویکی بدهید یا …. . یکی از مشهورترین کاربردهای ویکی ها، سایت Wikipedia است که در آن تعداد بسیار زیادی از مردم مشغول نوشتن دائمی یکی از بزرگترین و دقیق ترین دانشنامه های بشری به زبان های مختلف هستند (فارس اش را می توانید اینجا ببینید و مشارکت کنید: Fa.WikiPedia.com.

نکته جالب این است که مجله معروف Weird در شماره آینده خود قرار است مقاله ای در مورد ویکی ها بنویسد ولی به جای نوشتن مرسوم مقاله توسط یک مقاله نویس، پیش نویس اولیه مقاله را روی یک ویکی گذاشته است تا هر کس که می خواهد هر گوشه اش را تغییر بدهد یا کلا چیزی به آن اضافه یا از آن حذف کند. این مقاله در شماره بعدی Weird چاپ خواهد شد: مقاله درباره ویکی ها که توسط قابلیت های خوب خود ویکی ها نوشته شده است. متاسفانه خبر را دیروز خواندم و منبع را گم کردم !

سه کاربر چت روم دموکراسی در ویتنام آزاد شدند

روز هفتم جولای، سه نفر کاربر اینترنت که نه ماه قبل به خاطر حاضر شدن در یک اتاق چت طرفدار دموکراسی در پالتاک دستگیر شده بودند آزاد شدند. این افراد که فقط به جرم حضور در یک اتاق گفتگوی اینترنتی دستگیر شده بودند نزدیک به نه ماه را بدون هیچگونه محاکمه ای در زندان گذراندند. جرم اعلام شده این افراد به هنگام دستگیری تحریک مردم برای «براندازی حکومت» بوده است.

یکی از این افراد در مصاحبه اخیرش با رادیو آلمان اعلام کرده است که به انتقادات خود علیه دولت ادامه خواهد داد. او به محض خروج از زندان به گروه 8406 پیوسته که یک گروه طرفدار دموکراسی است.

ترونگ اتهام کوشش برای براندازی حکومت از طریق زور را رد می کند و می گوید که «من تنها درباره نظرات، عقاید و فساد صحبت کرده ام و همینطور درباره نبودن حقوق بشر و آزادی بیان».

او همچنین اعلام کرده است که دولت ویتنام به شنود چت روم ها مشغول بوده و صدای او در اتاق های چت را برایش پخش کرده است. این مساله ناقض حق امنیت فردی افراد است.

به نظر می رسد دولت ویتنام داشتن آزادی بیان و اعلام نظرات افراد را «تلاش برای براندازی»‌ می داند و به نظر من مایه شرمندگی است اگر دولتی داشتن آزادی بیان و حق انتخاب از طرف مردم را برابر با براندازی خودش بداند.

تحقیق: تکنولوژی جایگزین جواهرات شده است

بر اساس یک تحقیق جدید که در نیویورک و بین زنان آمریکایی انجام شده است، الماس ها دیگر بهترین دوستان زنان نیستند و سه زن از هر چهار زن، یک تلویزیون پلاسمای جدید را به گردنبندی الماس نشان ترجیح می دهند.

این تحقیق که توسط شبکه تلویزیون کابلی اکسیژن که متعلق به زنان است و توسط آنان نیز اداره می شود انجام شده نشان میدهد که شکاف جنسیتی تکنولوژی عملا حذف شده است چرا که اکثریت زنان در حال حاضر به راحتی از تکنولوژی های جدید استفاده می کنند.

این تحقیق نشان داده که زنان به طور متوسط 6.6 ابزار تکنولوژیک دارند در حالی که این عدد برای مردان [بقیه اش را در هستیا اندیش بخوانید]

مقامات چینی وبلاگ نویسنده تبتی را بستند

مقامات چینی یک وبلاگ مشهور که توسط نویسنده ای تبتی به نام ووسر (Woeser)اداره می شد را تعطیل کردند. این نویسنده می گوید از تعطیل شدن وبلاگ اش سورپریز نشده است اما دلیلی هم برای بسته شدن آن نمی بیند.

ووسر می گوید «به وبلاگم سر زدم و دیدم که بسته شده است پس یک امیل به Tibetcul.net زدم به این امید که جوابی بگیرم. آن ها در اواسط روز پاسخ دادند که مقامات جبهه متحد مرکزی به ایستگاه کنترل وب Gansu دستور داده اند که وبلاگ من باید بسته شود. وبلاگ من در ایالت Gansu رجیستر شده بود.»